نظارت، زیربنای دموکراسی اسلامی یا نسبت میان دموکراسی و امر به معروف و نهی از منکر
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
خرد نامه، ش 58، 29/4/84
نویسنده در این مقاله میکوشد تا نسبت میان دموکراسی را با اصل امر به معروف و نهی از منکر در جامعه تبیین و تشریح کند؛ وی با این پرسش که آیا در نظام دموکراتیک امر به معروف و نهی از منکر را میشود اجرا کرد یا خیر؟ بحث خود را آغاز میکند.
وی مینویسد، در نظامهای دموکراسی غربی اصل امر به معروف و نهی از منکر نه تنها مطلوب نیست، بلکه خلاف قانون است؛ یعنی اگر کسی مطابق این ضابطه شرعی ما عمل کند، میتوان از دست او شکایت کرد و او را به زندان انداخت. در صورتی که اگر در خیابانهای حکومت اسلامی کسی تجاهر به فسق کند میتوان به او تذکر داد و جلوی او را گرفت و این کار نه تنها مذموم نیست بلکه واجب است.
ایشان با توجه به اینکه آیا این مسئله به خاطر دموکراسی است یا به سبب چیز دیگر میگوید: چون ما متعهد به دموکراسی به اندازه اسلام نیستیم، برای ما اسلام اصل است، حال اگر روش حکومت دمکراتیک با اسلام ملازمه داشت قبول میکنیم و هر بخشی از آنکه با اسلام ملازمه نداشت نمیپذیریم.
نویسنده در ادامه مقاله برای اینکه مشخص کند نظام اجتماعی یک کشور چه نوع نظام و اساسی است سه مطلب و مشخصه را در نظر میگیرد.
1. ماهیت تشکیل دهنده آن نظام چیست؟ دلیل وجودی آن چه میباشد؟ در پاسخ این سؤال چنین بیان میکند: در قانون اساسی ما چنین گفته شده «ما ملت ایران دور هم جمع شدهایم و به خود سازمان دادهایم تا بااجرای احکام شرع و دین اسلام به آن کمالی که خداوند متعال مشخص کرده است، (سیر الی اللّه) برسیم». این دلیل وجودی حکومت ما است. اما اگر از یک متفکر غربی یا یک شهروند اهل اطلاع غرب پرسیده شود که چرا حکومت تشکیل دادهاید. آنها براساس آنچه در قانون اساسی آمریکا و نیز در قانون اساسی فرانسه امده و پایه دموکراسی لیبرال است میگویند: «ما گرد هم آمدهایم و به خود سازمان دادهایم تا حکومت پاسدار بیشترین آزادیهای فردی باشد تا بتوانیم تا آنجا که میشود آزادانهتر تفکر کنیم، سخن بگوییم و عمل کنیم».
2. ملاک سیطره حکومت برای تشخیص این نظام چیست؟ در پاسخ میگوید: بزرگترین ویژگی حکومت سیطرهای است که به آن قاعده مشروعیت میگویند، در نظام حکومت ایران این سیطره با قاعده ولایت فقیه توجیه شده است. ولی در نظام غربی ملاک مشروعیت سیطره«رضایت عمومی» است. مانند رضایت عمومی در رأیگیری و انتخابات ریاست جمهوری.
3. نظام مملکتداری دموکراسی لیبرال به چه صورت است؟ و روش حکمرانی دموکراسی بر چه پایهای استوار است؟ وی برای تبیین در تشریح این پرسش رجوع به آراء عمومی را مدنظر میگیرد. آراء عمومی شرایطی دارد. جان استوارت روش و رجوع به آراء عمومی را اینطور بیان کرده: «اولاً همه مردم نمیتوانند رأی مساوی داشته باشند، عالمان باید رأیشان سه رأی و بیسوادها یک رأی به حساب آید. ثانیا کسانی که مالیات نمیدهند و وضع خوبی ندارند حق رأی ندارند. کسانی که به عنوان نمایندگان مجلس قانون گذاری انتخاب میشوند، هر قانونی را میتوانند تصویب کنند مگر قانونی که با اصل اساسی نظام لیبرال در تضاد باشد». اصل اساسی نظام لیبرال این است که هر کسی حق دارد هر کاری را فکر میکند درست است و دوست دارد انجام میدهد مگر اینکه کار او باعث اضرار به دیگری شود. خودشان به آن قاعده نفی ضرر میگویند که خیلی شبیه است به قاعده لاضرر در فقه ما.
در ادامه نویسنده این قاعده را از نظر فیلسوف در خصوص امر به معروف و نهی از منکر مورد بررسی قرار میدهد و میگوید: اگر امر به معروف و نهی از منکر را به یک فیلسوف عرضه کنیم با مشکلاتی روبهرو میشود. مشکل اول آن است که امر به معروف و نهی از منکر با اصل نفی ضرر در تضاد است؛ زیرا دلیل وجود حکومت در نظام لیبرال آن است که شهروند این نظام را پذیرفته است تا بیشترین آزادی عمل او را محدود میکند. حال این فیلسوف اصل نفی ضرر یا اصل آزادی را از کجا آورده چهار اصل مطرح میشود: اصل اول، فیلسوف لیبرال آن است که انسان را گنجی پنهان بداند و هر فرد باید این گنج پنهان را استخراج کند. این سخن حکیمانهای بوده و قابل قبول است.
اصل دوم، ارزش انسان به عمل اوست؛ یعنی آنچه موجب استخراج گنج نهفته وجود او میشود عمل اوست. اصل سوم، برای اینکه شانس انسان در استخراج این گنج وجودی بالا رود باید بتواند آزادانه کارهایی را که فکر میکند درست است انجام دهد. اصل چهارم، برای رفع دعوا و اختلاف باید حکومت تشکیل داد تا ژاندارم باشد؛ حکومت حدودی را وضع میکند این حدود باید برای فرد ماکزیمم باشد و برای هر غرض خارجی دیگری مینیمم؛ از اینجا حکومت حداقلی پیدا میشود. در پایان نویسنده با یادآوری سه مشخصه نظام اجتماعی کشور؛ یعنی دلیل وجود حکومت، ملاک مشروعیت و روش حکمرانی را بیان میکند که روش حکمرانی در جمهوری اسلامی در همه امور از طریق مراجعه مستقیم یا غیر مستقیم به آرای عمومی یعنی انتخابات است. یعنی نه تنها ماهیت اسلامی نظام و ملاک مشروعیت آن را بلکه روش دمکراتیک حکمرانی را هم نباید عرض کرد. اکنون پاسخ آن سؤال که در ابتدا مطرح شد یعنی «امر به معروف و نهی از منکر با چه چیزی تلائم ندارد؟ با دموکراسی یا لیبرالیسم؟» روشن گردید که ما باید مردمسالاری را به عنوان یک روش براساس عقلانیت اسلامی بنا کنیم. اجرای امر به معروف و نهی از منکر جوهر نظام اسلامی را کاملاً روشن میکند، یعنی اگر این مسئله در جامعه ما عمومیت پیدا کند و پا بگیرد، مدل دموکراسی اسلامی چهره خود را کاملاً آشکار میکند.
نویسنده در این مقاله میکوشد تا نسبت میان دموکراسی را با اصل امر به معروف و نهی از منکر در جامعه تبیین و تشریح کند؛ وی با این پرسش که آیا در نظام دموکراتیک امر به معروف و نهی از منکر را میشود اجرا کرد یا خیر؟ بحث خود را آغاز میکند.
وی مینویسد، در نظامهای دموکراسی غربی اصل امر به معروف و نهی از منکر نه تنها مطلوب نیست، بلکه خلاف قانون است؛ یعنی اگر کسی مطابق این ضابطه شرعی ما عمل کند، میتوان از دست او شکایت کرد و او را به زندان انداخت. در صورتی که اگر در خیابانهای حکومت اسلامی کسی تجاهر به فسق کند میتوان به او تذکر داد و جلوی او را گرفت و این کار نه تنها مذموم نیست بلکه واجب است.
ایشان با توجه به اینکه آیا این مسئله به خاطر دموکراسی است یا به سبب چیز دیگر میگوید: چون ما متعهد به دموکراسی به اندازه اسلام نیستیم، برای ما اسلام اصل است، حال اگر روش حکومت دمکراتیک با اسلام ملازمه داشت قبول میکنیم و هر بخشی از آنکه با اسلام ملازمه نداشت نمیپذیریم.
نویسنده در ادامه مقاله برای اینکه مشخص کند نظام اجتماعی یک کشور چه نوع نظام و اساسی است سه مطلب و مشخصه را در نظر میگیرد.
1. ماهیت تشکیل دهنده آن نظام چیست؟ دلیل وجودی آن چه میباشد؟ در پاسخ این سؤال چنین بیان میکند: در قانون اساسی ما چنین گفته شده «ما ملت ایران دور هم جمع شدهایم و به خود سازمان دادهایم تا بااجرای احکام شرع و دین اسلام به آن کمالی که خداوند متعال مشخص کرده است، (سیر الی اللّه) برسیم». این دلیل وجودی حکومت ما است. اما اگر از یک متفکر غربی یا یک شهروند اهل اطلاع غرب پرسیده شود که چرا حکومت تشکیل دادهاید. آنها براساس آنچه در قانون اساسی آمریکا و نیز در قانون اساسی فرانسه امده و پایه دموکراسی لیبرال است میگویند: «ما گرد هم آمدهایم و به خود سازمان دادهایم تا حکومت پاسدار بیشترین آزادیهای فردی باشد تا بتوانیم تا آنجا که میشود آزادانهتر تفکر کنیم، سخن بگوییم و عمل کنیم».
2. ملاک سیطره حکومت برای تشخیص این نظام چیست؟ در پاسخ میگوید: بزرگترین ویژگی حکومت سیطرهای است که به آن قاعده مشروعیت میگویند، در نظام حکومت ایران این سیطره با قاعده ولایت فقیه توجیه شده است. ولی در نظام غربی ملاک مشروعیت سیطره«رضایت عمومی» است. مانند رضایت عمومی در رأیگیری و انتخابات ریاست جمهوری.
3. نظام مملکتداری دموکراسی لیبرال به چه صورت است؟ و روش حکمرانی دموکراسی بر چه پایهای استوار است؟ وی برای تبیین در تشریح این پرسش رجوع به آراء عمومی را مدنظر میگیرد. آراء عمومی شرایطی دارد. جان استوارت روش و رجوع به آراء عمومی را اینطور بیان کرده: «اولاً همه مردم نمیتوانند رأی مساوی داشته باشند، عالمان باید رأیشان سه رأی و بیسوادها یک رأی به حساب آید. ثانیا کسانی که مالیات نمیدهند و وضع خوبی ندارند حق رأی ندارند. کسانی که به عنوان نمایندگان مجلس قانون گذاری انتخاب میشوند، هر قانونی را میتوانند تصویب کنند مگر قانونی که با اصل اساسی نظام لیبرال در تضاد باشد». اصل اساسی نظام لیبرال این است که هر کسی حق دارد هر کاری را فکر میکند درست است و دوست دارد انجام میدهد مگر اینکه کار او باعث اضرار به دیگری شود. خودشان به آن قاعده نفی ضرر میگویند که خیلی شبیه است به قاعده لاضرر در فقه ما.
در ادامه نویسنده این قاعده را از نظر فیلسوف در خصوص امر به معروف و نهی از منکر مورد بررسی قرار میدهد و میگوید: اگر امر به معروف و نهی از منکر را به یک فیلسوف عرضه کنیم با مشکلاتی روبهرو میشود. مشکل اول آن است که امر به معروف و نهی از منکر با اصل نفی ضرر در تضاد است؛ زیرا دلیل وجود حکومت در نظام لیبرال آن است که شهروند این نظام را پذیرفته است تا بیشترین آزادی عمل او را محدود میکند. حال این فیلسوف اصل نفی ضرر یا اصل آزادی را از کجا آورده چهار اصل مطرح میشود: اصل اول، فیلسوف لیبرال آن است که انسان را گنجی پنهان بداند و هر فرد باید این گنج پنهان را استخراج کند. این سخن حکیمانهای بوده و قابل قبول است.
اصل دوم، ارزش انسان به عمل اوست؛ یعنی آنچه موجب استخراج گنج نهفته وجود او میشود عمل اوست. اصل سوم، برای اینکه شانس انسان در استخراج این گنج وجودی بالا رود باید بتواند آزادانه کارهایی را که فکر میکند درست است انجام دهد. اصل چهارم، برای رفع دعوا و اختلاف باید حکومت تشکیل داد تا ژاندارم باشد؛ حکومت حدودی را وضع میکند این حدود باید برای فرد ماکزیمم باشد و برای هر غرض خارجی دیگری مینیمم؛ از اینجا حکومت حداقلی پیدا میشود. در پایان نویسنده با یادآوری سه مشخصه نظام اجتماعی کشور؛ یعنی دلیل وجود حکومت، ملاک مشروعیت و روش حکمرانی را بیان میکند که روش حکمرانی در جمهوری اسلامی در همه امور از طریق مراجعه مستقیم یا غیر مستقیم به آرای عمومی یعنی انتخابات است. یعنی نه تنها ماهیت اسلامی نظام و ملاک مشروعیت آن را بلکه روش دمکراتیک حکمرانی را هم نباید عرض کرد. اکنون پاسخ آن سؤال که در ابتدا مطرح شد یعنی «امر به معروف و نهی از منکر با چه چیزی تلائم ندارد؟ با دموکراسی یا لیبرالیسم؟» روشن گردید که ما باید مردمسالاری را به عنوان یک روش براساس عقلانیت اسلامی بنا کنیم. اجرای امر به معروف و نهی از منکر جوهر نظام اسلامی را کاملاً روشن میکند، یعنی اگر این مسئله در جامعه ما عمومیت پیدا کند و پا بگیرد، مدل دموکراسی اسلامی چهره خود را کاملاً آشکار میکند.