وحی و مخاطبانش (1) و (2)
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
همشهری، ش 3687 و 3688، 12و13/2/84
گفتوگوی درج شده بحثی پیرامون چیستی کلام جدید و تفاوت میان کلام مسیحی و کلام اسلامی میباشد و آنگاه به نقش شهید مطهری(ره) در کلام جدید اسلامی اشاره شد. در ابتدا به چیستی کلام پرداخته شد و گفت: برخی میگویند: کلام، ابزار دفاع است و برخی دیگر معتقدند که کلام مانند فلسفه، معرفتزاست، برخی دیگر، کلام را در عرصه ایمان میدانند؛ اما همگی از شئونات علم کلام است و کلام یک دانش واسطهای بین وحی و مخاطبانش میباشد؛ چون مخاطبان وحی پیوسته متجدد میشوند، علم کلام نیز تجدد مییابد.
ایشان درباره رابطه کلام جدید و علومی مانند فلسفه دین، الهیات و... میگوید: برخی میگویند: کلام جدید جزء مسائل جدید کلامی نیست و گروه دیگر معتقدند کلام جدید، علم کاملاً جدیدی است که با کلام قدیم تنها اشتراک لفظی دارد؛ ولی به نظر من هیچیک از نظرات صحیح نمیباشد؛ چون کلام جدید، دانش واسطهای بین وحی و مخاطبان است و تفاوتش با الهیات مسیحی در این است که وحی اسلامی از نظر ما، همان کلام باری تعالی است. اما در مسیحیت آنچه کلام خوانده شده، کلام خدا نیست بلکه وجود تاریخی خود خداست که در نظریه تجسد آمده است.
در ادامه گفتوگو به جایگاه علمی شهید مطهری در پایه گذاری کلام جدید در ایران، اشاره شد وی گفت: مطهری در راستای پاسخگویی به شبهات دین و آزادی، ماتریالیسم و... رویکرد انفعالی نداشت، بلکه آنها را جدی میگرفت و در پی تأسیس بنیاد نظام کلامی بودند.
از جمله مبنای کلامی استاد مطهری، این بود که بین مشکل و مسئله تفاوت قائل بودند، درحالیکه امروزه تفاوتی قائل نیستند. مشکل، مجموعه مرکبی از مسائل است که به دلیل ابهامش هرگز حل نمیشود، این اولین تکنیک و فن محقق است که وقتی با مشکل روبرو میشود و آن را تجزیه میکند، از خود بپرسد که من در بین این مسائل که در این مشکل مندرج است، چه مسئلهای دارم.
تکنیک دوم این است که وقتی ما از یک مشکل به یک مسئله رسیدیم، از خود دلیلش را بپرسیم که چرا من باید این مسئله را حل کنم؛ یعنی اگر این را حل کردم چه میشود.
در مرحله سوم در تکنیکهای تشخیص مسئله، فنی به نام آسیبشناسی وجود دارد؛ یعنی به این صورت که هر مسئلهای را نباید حل کرد. چون بعضی مسائل اصلاً مسئله نیستند، بلکه مسئلهنما هستند.
این سه مرحله، همگی در ساختار کلامی استاد مطهری هویداست و هر مسئلهای را بدون تست حل نمیکرد. و از دیگر تکنیکها، تبارشناسی است؛ یعنی اینکه تشخیص بدهیم، مسئله از تبار کدام علوم است. استاد مطهری اسم این را (تبارشناسی) در ردیف مسئله گذاشته و تأکید کرده، هر مسئله ردیف خود را دارد و بعد جالب است که عدلالاهی را تنها مسئله فلسفی و کلامی نمیداند، بلکه آن را هم فقهی میداند و میگوید: اگر میخواهید موفق به حل آن شوید، باید این علوم را به استخدام بگیرید؛ چرا که روش استاد، در حل مسئله، روش ایجاد چالش بین رشتههاست؛ یعنی رهاورد کلامی را در برابر رهاورد فلسفی میگذارد، ولی جانبداری هم نمیکند، تا حاصل این چالش بین رشتهها منجر به فهم مسئله گردد؛ به عنوان مثال، در حسینیه ارشاد قبل از سخنرانی استاد، آقای آیتی در کلامشان میگوید، امر به معروف و نهی از منکر یک اصل فراموش شده است پس آقای مطهری میگوید: چرا فراموش شده؟ بنابراین، استاد بیشتر به بیان تبیینها میپرداخته و با زیرکی خاصی، تبیینی را انتخاب میکرد که علل رادر درون جستجو نماید.
گفتوگوی درج شده بحثی پیرامون چیستی کلام جدید و تفاوت میان کلام مسیحی و کلام اسلامی میباشد و آنگاه به نقش شهید مطهری(ره) در کلام جدید اسلامی اشاره شد. در ابتدا به چیستی کلام پرداخته شد و گفت: برخی میگویند: کلام، ابزار دفاع است و برخی دیگر معتقدند که کلام مانند فلسفه، معرفتزاست، برخی دیگر، کلام را در عرصه ایمان میدانند؛ اما همگی از شئونات علم کلام است و کلام یک دانش واسطهای بین وحی و مخاطبانش میباشد؛ چون مخاطبان وحی پیوسته متجدد میشوند، علم کلام نیز تجدد مییابد.
ایشان درباره رابطه کلام جدید و علومی مانند فلسفه دین، الهیات و... میگوید: برخی میگویند: کلام جدید جزء مسائل جدید کلامی نیست و گروه دیگر معتقدند کلام جدید، علم کاملاً جدیدی است که با کلام قدیم تنها اشتراک لفظی دارد؛ ولی به نظر من هیچیک از نظرات صحیح نمیباشد؛ چون کلام جدید، دانش واسطهای بین وحی و مخاطبان است و تفاوتش با الهیات مسیحی در این است که وحی اسلامی از نظر ما، همان کلام باری تعالی است. اما در مسیحیت آنچه کلام خوانده شده، کلام خدا نیست بلکه وجود تاریخی خود خداست که در نظریه تجسد آمده است.
در ادامه گفتوگو به جایگاه علمی شهید مطهری در پایه گذاری کلام جدید در ایران، اشاره شد وی گفت: مطهری در راستای پاسخگویی به شبهات دین و آزادی، ماتریالیسم و... رویکرد انفعالی نداشت، بلکه آنها را جدی میگرفت و در پی تأسیس بنیاد نظام کلامی بودند.
از جمله مبنای کلامی استاد مطهری، این بود که بین مشکل و مسئله تفاوت قائل بودند، درحالیکه امروزه تفاوتی قائل نیستند. مشکل، مجموعه مرکبی از مسائل است که به دلیل ابهامش هرگز حل نمیشود، این اولین تکنیک و فن محقق است که وقتی با مشکل روبرو میشود و آن را تجزیه میکند، از خود بپرسد که من در بین این مسائل که در این مشکل مندرج است، چه مسئلهای دارم.
تکنیک دوم این است که وقتی ما از یک مشکل به یک مسئله رسیدیم، از خود دلیلش را بپرسیم که چرا من باید این مسئله را حل کنم؛ یعنی اگر این را حل کردم چه میشود.
در مرحله سوم در تکنیکهای تشخیص مسئله، فنی به نام آسیبشناسی وجود دارد؛ یعنی به این صورت که هر مسئلهای را نباید حل کرد. چون بعضی مسائل اصلاً مسئله نیستند، بلکه مسئلهنما هستند.
این سه مرحله، همگی در ساختار کلامی استاد مطهری هویداست و هر مسئلهای را بدون تست حل نمیکرد. و از دیگر تکنیکها، تبارشناسی است؛ یعنی اینکه تشخیص بدهیم، مسئله از تبار کدام علوم است. استاد مطهری اسم این را (تبارشناسی) در ردیف مسئله گذاشته و تأکید کرده، هر مسئله ردیف خود را دارد و بعد جالب است که عدلالاهی را تنها مسئله فلسفی و کلامی نمیداند، بلکه آن را هم فقهی میداند و میگوید: اگر میخواهید موفق به حل آن شوید، باید این علوم را به استخدام بگیرید؛ چرا که روش استاد، در حل مسئله، روش ایجاد چالش بین رشتههاست؛ یعنی رهاورد کلامی را در برابر رهاورد فلسفی میگذارد، ولی جانبداری هم نمیکند، تا حاصل این چالش بین رشتهها منجر به فهم مسئله گردد؛ به عنوان مثال، در حسینیه ارشاد قبل از سخنرانی استاد، آقای آیتی در کلامشان میگوید، امر به معروف و نهی از منکر یک اصل فراموش شده است پس آقای مطهری میگوید: چرا فراموش شده؟ بنابراین، استاد بیشتر به بیان تبیینها میپرداخته و با زیرکی خاصی، تبیینی را انتخاب میکرد که علل رادر درون جستجو نماید.