روشن فکر دینی
آرشیو
چکیده
متن
رسالت، ش 5445 ـ 5446، 3/8/83 و 1/9/83
مقاله حاضر ابتدا به تعریف واژه «روشنفکر دینى» پرداخته و سیرى اجمالى از این پدیده در سدههاى اخیر ارائه مىنماید. نویسنده مقاله در پى اثبات خدمات یا خیانتهاى روشنفکران دینى یا صحت و بطلان آراى آنان در حوزه دین نمىباشد بلکه قصد دارد گزارشى از وضعیت فعلى روشنفکران دینى و ریشهیابى ادعاهاى روشنفکرانه آنان ارائه دهد. در این راستا وى در قسمت اول این مقاله نخست به ارائه تعاریفى از سوبژکتیویسم، روشنگرى، روشنفکر دینى و روشنفکر پرداخته و سپس رهیافتها و رویکردهاى مهم روشنفکرى را بررسى مىنماید.
نویسنده همچنین به بررسى تفکیک دین از معرفت دینى توسط روشنفکران دینى و بهاء دادن بیش از اندازه آنان به عقل بشرى در فهم حقایق هستى پرداخته و دکارت را سردمدار مدافعان عقل و تفکر عقلانى معرفى مىکند. وى معتقد است که دکارت به متفکران جدید (روشنفکران) احساس حادى را نسبت به نیرومندى فکر و عقل الهام کرد و آن اینکه در منظومه معرفت، فکر و تصور مقدمه بر اشیاء است.
نویسنده معتقد است که عقل از دیدگاه یک انسان روشنفکر، نوعى عقل متعارف به شمار مىآمد که با آموختن منطق و فلسفه طبیعى (علوم) دقیقتر و فعالتر مىشد. بررسى روش شکاکانه روشنفکران دینى و القاى شبهات در دین، ارائه تفاسیر و قرائتهاى گوناگون از جانب آنها در مورد دین، جداانگارى کارکردهاى دنیوى و اخلاقى دین و در نهایت قداستزدایى از نهاد دین از دیگر امورى است که نویسنده به آنها اشاره مىنماید. از نظر نویسنده مقاله، روشنفکران دینى تلاش دارند تا مرکز بحث را از حقانیت دین بهکار کرد روانى و اجتماعى آن منتقل دهند. در قسمت دوم این مقاله به تأثیرپذیرى روشنفکران ایرانى از مکاتب فکرى غرب مسیحى اشاره کرده و معتقد است که این تأثیرپذیرى در مباحثى مانند سکولاریسم، اومانیسم، لیبرالیسم، پلورالیسم تجربه دینى و مسئله خاتمیت نمود پیدا کرده و روشنفکران دینى در کشورمان همان رویکردى را که روشنفکران غربى نسبت به مسیحیت و تفسیر دین مسیحیت داشتهاند، عینا در قبال اسلام اتخاذ کردند. از نظر نویسنده روشنفکرانى مانند جلال آل احمد و شریعتى را نمىتوان مصداق تام و تمام روشنفکر به معناى مصطلح دانست؛ زیرا آنان از مرحله غربگرایى و انفعال در برابر غرب عبور کردند. وى همچنین دیدگاه روشنفکرانى مانند سروش را که قائل است قرآن، وحى خداوند نیست بلکه تجربه خود پیامبر است را نقد مىنماید.
در قسمت و پایانى مقاله نویسنده، بحثى محتوایى در باب کردار ذهنى روشنفکران ایرانى ارائه نموده و بنیانهاى فکرى و مؤلفههاى مورد نظر آنان را در حوزه معرفتى مورد شناسایى قرار مىدهد. در این راستا نویسنده به دیدگاههاى روشنفکران در مورد خداوند و پیامبران پرداخته و این دیدگاهها را در بعد صفات خداوند و افعال او مورد مطالعه قرار مىدهد و معتقد است که تفکرات ایشان در این حوزه به آنارشیسم ساختارى مبتلا شده است. نقد دیدگاه روشنفکران درباره حقیقت شخصیت پیامبران و عصمت آنها و وظایف آنان در حوزه دین و دنیا از دیگر مباحث این مقاله است که نویسنده تلاش دارد مبانى سکولاریستى روشنفکران را در مورد وظائف انبیاى الاهى مورد نقد قرار دهد. نقد کتابهاى مقدس انبیا و بررسى اشکالهاى سندى و تحریف آنان نیز پایان بخش مقاله حاضر است.
مقاله حاضر ابتدا به تعریف واژه «روشنفکر دینى» پرداخته و سیرى اجمالى از این پدیده در سدههاى اخیر ارائه مىنماید. نویسنده مقاله در پى اثبات خدمات یا خیانتهاى روشنفکران دینى یا صحت و بطلان آراى آنان در حوزه دین نمىباشد بلکه قصد دارد گزارشى از وضعیت فعلى روشنفکران دینى و ریشهیابى ادعاهاى روشنفکرانه آنان ارائه دهد. در این راستا وى در قسمت اول این مقاله نخست به ارائه تعاریفى از سوبژکتیویسم، روشنگرى، روشنفکر دینى و روشنفکر پرداخته و سپس رهیافتها و رویکردهاى مهم روشنفکرى را بررسى مىنماید.
نویسنده همچنین به بررسى تفکیک دین از معرفت دینى توسط روشنفکران دینى و بهاء دادن بیش از اندازه آنان به عقل بشرى در فهم حقایق هستى پرداخته و دکارت را سردمدار مدافعان عقل و تفکر عقلانى معرفى مىکند. وى معتقد است که دکارت به متفکران جدید (روشنفکران) احساس حادى را نسبت به نیرومندى فکر و عقل الهام کرد و آن اینکه در منظومه معرفت، فکر و تصور مقدمه بر اشیاء است.
نویسنده معتقد است که عقل از دیدگاه یک انسان روشنفکر، نوعى عقل متعارف به شمار مىآمد که با آموختن منطق و فلسفه طبیعى (علوم) دقیقتر و فعالتر مىشد. بررسى روش شکاکانه روشنفکران دینى و القاى شبهات در دین، ارائه تفاسیر و قرائتهاى گوناگون از جانب آنها در مورد دین، جداانگارى کارکردهاى دنیوى و اخلاقى دین و در نهایت قداستزدایى از نهاد دین از دیگر امورى است که نویسنده به آنها اشاره مىنماید. از نظر نویسنده مقاله، روشنفکران دینى تلاش دارند تا مرکز بحث را از حقانیت دین بهکار کرد روانى و اجتماعى آن منتقل دهند. در قسمت دوم این مقاله به تأثیرپذیرى روشنفکران ایرانى از مکاتب فکرى غرب مسیحى اشاره کرده و معتقد است که این تأثیرپذیرى در مباحثى مانند سکولاریسم، اومانیسم، لیبرالیسم، پلورالیسم تجربه دینى و مسئله خاتمیت نمود پیدا کرده و روشنفکران دینى در کشورمان همان رویکردى را که روشنفکران غربى نسبت به مسیحیت و تفسیر دین مسیحیت داشتهاند، عینا در قبال اسلام اتخاذ کردند. از نظر نویسنده روشنفکرانى مانند جلال آل احمد و شریعتى را نمىتوان مصداق تام و تمام روشنفکر به معناى مصطلح دانست؛ زیرا آنان از مرحله غربگرایى و انفعال در برابر غرب عبور کردند. وى همچنین دیدگاه روشنفکرانى مانند سروش را که قائل است قرآن، وحى خداوند نیست بلکه تجربه خود پیامبر است را نقد مىنماید.
در قسمت و پایانى مقاله نویسنده، بحثى محتوایى در باب کردار ذهنى روشنفکران ایرانى ارائه نموده و بنیانهاى فکرى و مؤلفههاى مورد نظر آنان را در حوزه معرفتى مورد شناسایى قرار مىدهد. در این راستا نویسنده به دیدگاههاى روشنفکران در مورد خداوند و پیامبران پرداخته و این دیدگاهها را در بعد صفات خداوند و افعال او مورد مطالعه قرار مىدهد و معتقد است که تفکرات ایشان در این حوزه به آنارشیسم ساختارى مبتلا شده است. نقد دیدگاه روشنفکران درباره حقیقت شخصیت پیامبران و عصمت آنها و وظایف آنان در حوزه دین و دنیا از دیگر مباحث این مقاله است که نویسنده تلاش دارد مبانى سکولاریستى روشنفکران را در مورد وظائف انبیاى الاهى مورد نقد قرار دهد. نقد کتابهاى مقدس انبیا و بررسى اشکالهاى سندى و تحریف آنان نیز پایان بخش مقاله حاضر است.