روزگار دشوار روشن فکری دینی
آرشیو
چکیده
متن
ایران، ش 2946 ـ 2947، 28 و 29 /7/83
دکتر کاشى در این مقاله تلاش مىکند پدیده روشنفکرى دینى را تحلیل کرده و به مطالعه موقعیت فعلى آن در ایران امروز بپردازد. در این مسیر ابتدا از میان تعاریف گوناگون روشنفکرى تعریفى از پیربوردیو فیلسوف فرانسوى اخذ کرده و بر اساس آن وظیفه روشنفکر را نقش آفرینى در عرصه مفاهیم و ایدهها مىداند. زیرا در دوران جدید پیوندهاى سنتى گسستهاند و افراد نیازمند شناخت وضعیت جدید خود مىباشند، رسانهها در روزگار جدید افکارى را منتشر مىکنند که مردم مصرف کننده این مفاهیماند، تا هویت خویش را تعریف کنند. روشنفکران اما در این میانه، تولید کنندگان این مفاهیم و ایدهها مىباشند.
در ایران، روشنفکرى دینى جریان مسلّط است. همین عامل نویسنده را وامىدارد تا ابتدا بازار تفکر در ایران را بررسى کند و از آنجا که ایران جزو کشورهاى پیرامونى است و نیازمند درک دنیاى جدید است، روشنفکرى جایگاه ویژهاى مىیابد. بر همین اساس کارکرد نسل اول روشنفکرى ایرانى را درک دنیاى جدید مىداند ولى روشنفکران دینى عامل ارتباط موقعیتى جدید با گذشته ماست و چون بازار مصرف کلام در ایران از دهه 20 به بعد تودهاى مىشود، نسل جدیدى از روشنفکران که همان روشنفکران دینى هستند، ظهور مىکنند و به مرور ساختار سیاسى ایران را از آن خود مىکنند.
نویسنده در ادامه، تحولات روشنفکرى دینى و اثرپذیرى آن از حوادث گوناگون هم چون انقلاب اسلامى را مورد اشاره قرار مىدهد و تأکید مىکند که پس از انقلاب نیز هم چنان جناح روشنفکرى دینى است تا محصول روشنفکران دینى پیشین را به چالش مىکشد. با این تفاوت که نسل جدید به جاى روزآمد کردن پیام دین تلاش مىکند با به حاشیه راندن جوهر دینى خود فضاى گستردهترى براى درک مناسبات جهان جدید فراهم آورد.
فراز بعدى این مقاله، تحلیلى از اوضاع فعلى روشنفکرى دینى و نیز دین در جامعه است. به نظر نویسنده امروزه کالاى دین رقیب پیدا کرده است و دیگر نمىتوان هم چون دکتر شریعتى بر اساس باورهاى زنده دینى پیام تولید کرد. آموزههاى دینى دیگر نمىتوانند به سرعت هویت جمعى تولید کنند. به باور ایشان روشنفکرى دینى به پایان خود نزدیک شده است و باید براى بقاى خود تمهیداتى جدید بیاندیشد و در عین حال که خود را معتقد به احیاى میراث پیشین مىداند، راه کارهایى را براى این احیاء پیش رو مىنهد و مهمترین عامل را در این عرصه بازخوانى میراث گذشته روشنفکرى بر اساس یک قرائت فیلسوفانه مىداند چرا که به زعم او فقر فلسفى مهمترین شکل روشنفکرى دینى است.
دکتر کاشى در این مقاله تلاش مىکند پدیده روشنفکرى دینى را تحلیل کرده و به مطالعه موقعیت فعلى آن در ایران امروز بپردازد. در این مسیر ابتدا از میان تعاریف گوناگون روشنفکرى تعریفى از پیربوردیو فیلسوف فرانسوى اخذ کرده و بر اساس آن وظیفه روشنفکر را نقش آفرینى در عرصه مفاهیم و ایدهها مىداند. زیرا در دوران جدید پیوندهاى سنتى گسستهاند و افراد نیازمند شناخت وضعیت جدید خود مىباشند، رسانهها در روزگار جدید افکارى را منتشر مىکنند که مردم مصرف کننده این مفاهیماند، تا هویت خویش را تعریف کنند. روشنفکران اما در این میانه، تولید کنندگان این مفاهیم و ایدهها مىباشند.
در ایران، روشنفکرى دینى جریان مسلّط است. همین عامل نویسنده را وامىدارد تا ابتدا بازار تفکر در ایران را بررسى کند و از آنجا که ایران جزو کشورهاى پیرامونى است و نیازمند درک دنیاى جدید است، روشنفکرى جایگاه ویژهاى مىیابد. بر همین اساس کارکرد نسل اول روشنفکرى ایرانى را درک دنیاى جدید مىداند ولى روشنفکران دینى عامل ارتباط موقعیتى جدید با گذشته ماست و چون بازار مصرف کلام در ایران از دهه 20 به بعد تودهاى مىشود، نسل جدیدى از روشنفکران که همان روشنفکران دینى هستند، ظهور مىکنند و به مرور ساختار سیاسى ایران را از آن خود مىکنند.
نویسنده در ادامه، تحولات روشنفکرى دینى و اثرپذیرى آن از حوادث گوناگون هم چون انقلاب اسلامى را مورد اشاره قرار مىدهد و تأکید مىکند که پس از انقلاب نیز هم چنان جناح روشنفکرى دینى است تا محصول روشنفکران دینى پیشین را به چالش مىکشد. با این تفاوت که نسل جدید به جاى روزآمد کردن پیام دین تلاش مىکند با به حاشیه راندن جوهر دینى خود فضاى گستردهترى براى درک مناسبات جهان جدید فراهم آورد.
فراز بعدى این مقاله، تحلیلى از اوضاع فعلى روشنفکرى دینى و نیز دین در جامعه است. به نظر نویسنده امروزه کالاى دین رقیب پیدا کرده است و دیگر نمىتوان هم چون دکتر شریعتى بر اساس باورهاى زنده دینى پیام تولید کرد. آموزههاى دینى دیگر نمىتوانند به سرعت هویت جمعى تولید کنند. به باور ایشان روشنفکرى دینى به پایان خود نزدیک شده است و باید براى بقاى خود تمهیداتى جدید بیاندیشد و در عین حال که خود را معتقد به احیاى میراث پیشین مىداند، راه کارهایى را براى این احیاء پیش رو مىنهد و مهمترین عامل را در این عرصه بازخوانى میراث گذشته روشنفکرى بر اساس یک قرائت فیلسوفانه مىداند چرا که به زعم او فقر فلسفى مهمترین شکل روشنفکرى دینى است.