اصلاحات و گروه های سیاسی
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
سیاستروز، ش 973، 4/7/83
بعد از رایج شدن مفاهیمى همچون توسعه سیاسى و اقتصادى، نوبت به مفهوم اصلاحات رسید. ولى گویا همان بلایى که بر سر مفاهیم مذکور آمد، بر سر اصلاحات هم مىآید؛ تا جایى که بعد از دوم خرداد توقع مىرفت که گروههاى سیاسى منادى توسعه سیاسى، به مهمترین شاخص آن یعنى تحقق فرآیند تفکیک در قالب شکلگیرى گروههاى انجمنى و مدنى با فلسفه و تئورى سیاسى ـ اجتماعى شفاف و روشن وفادار باشند و از ائتلافهاى سیاسى زود گذر «سر بزنگاه» پرهیز نمایند که متأسفانه اتفاق نیفتاد. در این میان، دو انسجام قابل تفکیک نبود. نه انسجام بدون تفکیک مطلوب است و نه تفکیک منهاى انسجام و تاریخ یکصد سال ایران گواه عدم جمع این دو فرآیند با هم مىباشد.
مفهوم اصلاحات به دلیل بار هنجارى و ارزش آشکار آن، همانند سایر مفاهیم اساسى اما بسیار بیشتر پارادوکسیکال و متکى به نظام فکرى و مبانى هستىشناختى استفاده کننده آن مىباشد. بدین سبب فهم این مفاهیم نیازمند درک عمیق مبانى فکرى و نظام ارزشى فرد مىباشد. براى این سخن مىتوان سه مؤید از متون دینى ارائه کرد:
نمونه اول، آیه 11 و 12 سوره بقره است که خود را مصلح در زمین مىدانند، درحالىکه مفسدند.
نمونه دوم، حکم امام على علیهالسلام به مالک اشتر است که با عبارت «استصلاح باهلها»، به معنا تربیت دینى و اخلاقى مردم، همراه مىباشد. این، یکى از بهترین موقعیتهایى است که مىتوانیم خود را از تمدن غرب متمایز کنیم؛ یعنى این واژه مىتواند خط و مشى مطلوب و مشروعى ما را جدا سازد.
نمونه سوم، در قیام امام حسین علیهالسلام و جمله «انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدّى...» است.
واژه اصلاح در علم سیاست در برابر ترجمه فارسى رِفُرم(1) یا انقلاب قرار مىگیرد. که انقلاب به معناى دگرگونى در بنیادها، اصول و ارزشهاى حاکم در یک اجتماع است؛ ولى اصلاحات پذیرش بنیادها و اصول یک نظام به منظور ایجاد تحول در سازوکارهاست. اصلاحات هم در هدف و هم در انتخاب وسایل، محدود و مقید به ضوابط و شرایط خاصى است.
تاریخچه اصلاحات در ایران: اصلاحات یادآور نگرش روشنفکران عصر مشروطیت یا همان غربگرایان و سنت گریزان است که وجه بارزشان، بیگانگى با تاریخ و روح قوى و هویت دینى و فرهنگى ملت ما مىباشد که در نهایت به استبداد رضاخانى ختم شد. آنها با تن دادن به قراردادهاى ننگینى همچون لاتارى و امثال آن، زمینه استبداد رضاخانى را رقم زدند و حتى راضى به اعدام اشخاصى همچون شیخ فضلاللّه نورى شدند.
دوران جدید: اما دوران جدید اصلاحات مربوط به دوره هفتم ریاست جمهورى و گروهها و جریانات موافق اوست و آن زمانى بود که اصلاحطلبان در مقابل محافظهکاران قرار گرفتند. واژه اصلاحات عمدتا از سوى لیبرالهاى ائتلاف دوم خرداد مطرح شد. با گذشت زمان این اصلاحات همان راه، اصلاحات دوره قاجار را سپرى کرد و به اندیشه سکولارى گرایید که به نقد اشخاصى همچون دکتر شریعتى، شهید مطهرى، حضرت امام خمینى قدسسره و اسلام مبارز پرداخت و نقد هر یک با مقاصد خاصى پىگیرى شد. عنوان «اصلاحطلبى» براى کلیه ائتلافهاى دوم خردادى، بیشتر به دلیل نقد اسلام سیاسى است.
______________________________
1. refrom.
______________________________
اما نداشتن مواضع شفاف و روشن از تعریف اصلاحات سبب شد تا گروههاى رغیب به تعریف و بیان زوایاى آن بپردازند و آنرا به نفع خود مصادره نمایند. در این راستا مقام معظم رهبرى، رییس جمهور و دیگران با تعریف و تعیین خطومشهاى روشن، این بار هم اصلاحات را با مقاصد اولیه طرحشده، از مسیر خارج کردند. با دعوت گروهها به ارائه مواضع روشن در مورد مفاهیم سیاسى، گروههاى بدون پشتوانه فرهنگى و تاریخى به تدریج منزوى مىگردند و از صحنه رقابت خارج مىشوند و زمینه براى رقابت سیاسى سالم و جهتدار فراهم مىشود.
بعد از رایج شدن مفاهیمى همچون توسعه سیاسى و اقتصادى، نوبت به مفهوم اصلاحات رسید. ولى گویا همان بلایى که بر سر مفاهیم مذکور آمد، بر سر اصلاحات هم مىآید؛ تا جایى که بعد از دوم خرداد توقع مىرفت که گروههاى سیاسى منادى توسعه سیاسى، به مهمترین شاخص آن یعنى تحقق فرآیند تفکیک در قالب شکلگیرى گروههاى انجمنى و مدنى با فلسفه و تئورى سیاسى ـ اجتماعى شفاف و روشن وفادار باشند و از ائتلافهاى سیاسى زود گذر «سر بزنگاه» پرهیز نمایند که متأسفانه اتفاق نیفتاد. در این میان، دو انسجام قابل تفکیک نبود. نه انسجام بدون تفکیک مطلوب است و نه تفکیک منهاى انسجام و تاریخ یکصد سال ایران گواه عدم جمع این دو فرآیند با هم مىباشد.
مفهوم اصلاحات به دلیل بار هنجارى و ارزش آشکار آن، همانند سایر مفاهیم اساسى اما بسیار بیشتر پارادوکسیکال و متکى به نظام فکرى و مبانى هستىشناختى استفاده کننده آن مىباشد. بدین سبب فهم این مفاهیم نیازمند درک عمیق مبانى فکرى و نظام ارزشى فرد مىباشد. براى این سخن مىتوان سه مؤید از متون دینى ارائه کرد:
نمونه اول، آیه 11 و 12 سوره بقره است که خود را مصلح در زمین مىدانند، درحالىکه مفسدند.
نمونه دوم، حکم امام على علیهالسلام به مالک اشتر است که با عبارت «استصلاح باهلها»، به معنا تربیت دینى و اخلاقى مردم، همراه مىباشد. این، یکى از بهترین موقعیتهایى است که مىتوانیم خود را از تمدن غرب متمایز کنیم؛ یعنى این واژه مىتواند خط و مشى مطلوب و مشروعى ما را جدا سازد.
نمونه سوم، در قیام امام حسین علیهالسلام و جمله «انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدّى...» است.
واژه اصلاح در علم سیاست در برابر ترجمه فارسى رِفُرم(1) یا انقلاب قرار مىگیرد. که انقلاب به معناى دگرگونى در بنیادها، اصول و ارزشهاى حاکم در یک اجتماع است؛ ولى اصلاحات پذیرش بنیادها و اصول یک نظام به منظور ایجاد تحول در سازوکارهاست. اصلاحات هم در هدف و هم در انتخاب وسایل، محدود و مقید به ضوابط و شرایط خاصى است.
تاریخچه اصلاحات در ایران: اصلاحات یادآور نگرش روشنفکران عصر مشروطیت یا همان غربگرایان و سنت گریزان است که وجه بارزشان، بیگانگى با تاریخ و روح قوى و هویت دینى و فرهنگى ملت ما مىباشد که در نهایت به استبداد رضاخانى ختم شد. آنها با تن دادن به قراردادهاى ننگینى همچون لاتارى و امثال آن، زمینه استبداد رضاخانى را رقم زدند و حتى راضى به اعدام اشخاصى همچون شیخ فضلاللّه نورى شدند.
دوران جدید: اما دوران جدید اصلاحات مربوط به دوره هفتم ریاست جمهورى و گروهها و جریانات موافق اوست و آن زمانى بود که اصلاحطلبان در مقابل محافظهکاران قرار گرفتند. واژه اصلاحات عمدتا از سوى لیبرالهاى ائتلاف دوم خرداد مطرح شد. با گذشت زمان این اصلاحات همان راه، اصلاحات دوره قاجار را سپرى کرد و به اندیشه سکولارى گرایید که به نقد اشخاصى همچون دکتر شریعتى، شهید مطهرى، حضرت امام خمینى قدسسره و اسلام مبارز پرداخت و نقد هر یک با مقاصد خاصى پىگیرى شد. عنوان «اصلاحطلبى» براى کلیه ائتلافهاى دوم خردادى، بیشتر به دلیل نقد اسلام سیاسى است.
______________________________
1. refrom.
______________________________
اما نداشتن مواضع شفاف و روشن از تعریف اصلاحات سبب شد تا گروههاى رغیب به تعریف و بیان زوایاى آن بپردازند و آنرا به نفع خود مصادره نمایند. در این راستا مقام معظم رهبرى، رییس جمهور و دیگران با تعریف و تعیین خطومشهاى روشن، این بار هم اصلاحات را با مقاصد اولیه طرحشده، از مسیر خارج کردند. با دعوت گروهها به ارائه مواضع روشن در مورد مفاهیم سیاسى، گروههاى بدون پشتوانه فرهنگى و تاریخى به تدریج منزوى مىگردند و از صحنه رقابت خارج مىشوند و زمینه براى رقابت سیاسى سالم و جهتدار فراهم مىشود.