روابط زن و مرد از دیدگاه اسلام، ترویج، تعطیل، تبدیل؟
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
در این نوشتار، پس از بیان ضرورت بحث، رویکرد منطقى و معتدل از دیدگاه آیات و روایات، در برابر دو دیدگاه سختگیرانه و سهلگیرانه بیان مىشود و حدود و مبانى آن مطرح مىگردد. بر طبق این رویکرد، معیار در روابط زن و مرد روشى است که جامعه با در نظر گرفتن راهنمایى عقل، شرع و فطرت مىپسندد و در پایان نوشتار موضوعات اساسى در روابط از قبیل مکالمه و گفتوگو، نگاه، پوشش و تماس بدنى، با نگاهى فقهى مورد بررسى قرار مىگیرد.متن
کتاب زنان، ش 25، پائیز 1383
دیدگاههاى مختلف در مورد ارتباط زن و مرد:
در این رابطه دو دیدگاه مخالف با تفاسیرى دوگانه وجود دارد که به نظر مىرسد هر دو دیدگاه، به یک اندازه مردود و مخدوش است.
1. دیدگاه سختگیرانه
مطابق این دیدگاه افراطى، هر نوع ارتباط دختر و پسر و زن و مرد جز در صورت ناچارى ممنوع است؛ زیرا رابطه میان این دو، رابطه آتش و پنبه است. عقل براى دورى از خطر حکم مىکند که این دو هرچه بیشتر از یکدیگر دور نگه داشته شوند. بر این مبنا، هر نوع ارتباط میان دو جنس مخالف، ممکن است باعث جرقهاى شود که کنترل آن در اختیار هیچیک از طرفین نباشد. از این گذشته، تأثیرات منفى شنیدن صداى نامحرم و هر نوع مصاحبت با وى، در روح انسان قابل انکار نیست.
دیدگاه مذکور در تأیید صحت مدعاى خویش، پارهاى از روایات را با تفسیرى خاص نقل مىکند که از آن جمله است: در روایتى از حضرت زهرا علیهاالسلام آمده است: «براى زنان بهتر است که هیچ مردى را نبینند و هیچ مردى نیز آنها را نبیند».(1)
در نقد و بررسى این دیدگاه، توجه به نکات ذیل ضرورى است:
الف) ـ بر اساس فتواى بسیارى از فقها، اصل ارتباط و گفتوگو، معاشرت و مصاحبت، سلام و احوال پرسى میان زن ومرد با رعایت موازین اسلامى ممنوعیتى ندارد. زن و مرد مىتوانند صداى همدیگر را بشنوند؛ ولى اولاً، زن نباید صداى خود را به گونهاى ترقیق و تحسین کند که مرد را به گناه بکشاند و ثانیا، این گفتوگو به قصد لذت جنسى صورت نگیرد.
شهید مطهرى روایاتى را که بر منع حضور زنان در جامعه دلالت دارد، بر توصیه اخلاقى حمل مىکند، بدین معنا که مردان و زنان از خطرات ارتباط با هم آگاه شوند. سپس مىگوید: «علت اینکه فقها به مضمون چنین جملههایى فتوا ندادهاند، ادله قطعى آیات و روایات و سیره معصومین علیهمالسلام برخلاف مفاد ظاهر این تعبیرات است و به اصطلاح، ظاهر این جملهها "معرضعنه اصحاب" است. بنابراین، این جملهها حمل بر توصیه اخلاقى شده است و ارزش اخلاقى دارد نه فقهى».(2) در واقع تفسیر صحیح این روایات، مصونیت روابط را شامل مىشود، نه ممنوعیت را.
ب) ـ هرچند به هیچوجه نمىتوان خطرات ناشى از روابط ناسالم میان دختر و پسر و زن و مرد را دستکم تلقى کرد، اما این امر نباید چنان باعث بدبینى گردد که هرگونه ارتباط میان دو جنس مخالف، غیرمجاز و ممنوع تلقى شود و در پارهاى از موارد، منافع و مصالحى که در این ارتباط وجود دارد، نادیده گرفته شود. شکى نیست که معاشرت و مصاحبت دو جنس مخالف مىتواند در پارهاى از موارد یکى از لغزشگاههاى بزرگ به حساب آید. اما آیا مىتوان به این دلیل حتى با رعایتهاى لازم، هرگونه ارتباطى را محکوم کرد.
2. دیدگاه سهلگیرانه
بر اساس این دیدگاه تفریطى، ایجاد هر نوع محدودیت و ممنوعیت در ارتباط میان زن و مرد، باعث برانگیختن حساسیت، افزایش التهاب و اشتیاق آنان مىشود. انسان بر اساس اصل «الأنسان حریص على مامنع»، وقتى در موردى با منع و محدودیت مواجه مىشود، نسبت به آن حریصتر و کنجکاوتر مىشود. ازاینرو، بهتر است که نحوه ارتباط دو جنس مخالف
______________________________
1. حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 14، (ابواب مقدمات النکاح؛ باب 129، ح 3)
2. شهید مطهرى، مسئله حجاب، انتشارات صدرا، قم 1379 ش، ص 548.
______________________________
همانگونهاى باشد که دو جنس موافق با هم مرتبطاند. از این گذشته، اوضاع حاکم بر جامعه جهانى، جدایى دو جنس مخالف را از هم ناممکن گردانیده است؛ زیرا عصر حاضر، عصر ارتباطات و اطلاعات است. همانگونه که در این عصر، فرهنگها، ادیان و مذاهب به گفتوگو و ارتباط میان هم تن دادهاند، باید ارتباط و مصاحبت میان همه افراد بشر را، فارغ از جنسیت، نژاد، رنگ، دین و مذهب، پذیرفت.
در نقد دیدگاه فوق، توجه به نکات زیر ضرورى است:
الف) این نظریه بهطور کامل با بسیارى از آیات و روایات و فتاواى فقها ناسازگارى دارد. آیات و روایات متعددى که در باب لزوم رعایت عفاف، حفظ حریم و ممنوعیت اختلاط دو جنس مخالف، حرمت خلوت زن و مرد نامحرم و تبرج و خودآرایى زنان در خارج از خانه آمده است، گویا این است که سادهانگارى و تساهل در روابط زن و مرد از دیدگاه اسلام کاملاً مردود است. توصیه فراوان اسلام به ازدواج و تشویق به آن در راستاى حفظ دین نیز گویاى این است که از دیدگاه اسلام، دختر و پسر مجرد در معرض خطر جدى قرار دارند. اسلام هرچند ارتباط زن و مرد را با رعایت موازین شرعى مجاز دانسته است، اما به اختلاطها و مصاحبتهاى بىجهت روى خوش نشان نداده است. ازاینرو، پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، به نقل برخى از روایات، درب رفت و آمد مردان به مسجدالنبى را از درب رفت و آمد زنان جدا ساختند و فرمودند: «لوترکنا هذا الباب للنساء»(1)؛ «بهتر است این درب را براى زنان قرار دهیم». براى جلوگیرى از اختلاط زن و مرد دستور فرمودند که مردان از وسط کوچه و زنان از کنار آن رفت و آمد کنند.(2)
ب) این نظریه که مىگوید ممنوعیت ارتباط و اختلاط، باعث افزایش التهابها مىشود و براى مهار کردن غریزه جنسى و کاستن از حساسیت باید هرگونه اختلاطى را مجاز دانست، نه با تجربه و واقعیتها سازگارى، و نه با علم همخوانى دارد. آیا در دنیاى غرب که هرگونه اختلاطى مجاز دانسته شد، حرص و آزار جنسى کم شده است و روابط نامشروع و بىبند و بارىهاى اخلاقى رو به کاهش نهاده است؛ فیلمها و عکسهاى مبتذل رونق خود را از دست دادهاند؟ سقط جنینها و تولد فرزندان نامشروع مهار شده است؛ آیا بر روابط نامشروع دو جنس مخالف، روابط نامشروع همجنسبازى افزوده نشده است.
شهید بزرگوار مطهرى در این رابطه سخن زیبایى دارد:
______________________________
1. سجستانى، سنن ابوداوود، ج 1، ص 19.
2. کلینى، کافى، ج 5، ص 518.
______________________________
اشتباه فردید و امثال او در این است که پنداشتهاند، تنها راه آرام کردن غرایز، ارضا و اشباع آنهاست... اینها چون یک طرف قضیه را خواندهاند، توجه نکردهاند که همانطور که محدودیت و ممنوعیت، غریزه را سرکوب و تولید عقده مىکند، رها کردن و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات درآوردن آن، موجب از قاعده خارج شدن آن مىشود... . به عقیده ما براى آرامش غریزه دو چیز لازم است: یکى، ارضاء غریزه در حد حاجت طبیعى و دیگرى، جلوگیرى از تهییج و تحریک آن. انسان از لحاظ حوایج طبیعى مانند چاه نفت است که تراکم و تجمع گازهاى داخلى آن، خطر انفجار را به وجود مىآورد. در این صورت، باید گاز آنرا خارج کرد و به آتش داد. ولى این آتش را هرگز با طعمه زیاد نمىتوان سیر کرد... . در مورد «الانسان حریص على مامنع» باید گفت که انسان به چیزى حرص مىورزد که هم از آن ممنوع شود و هم به سوى آن تحریک شود؛ به اصطلاح، تمناى چیزى را در وجود شخص بیدار کنند و آنگاه او را از آن ممنوع سازند... .(1)
ج) این گفتار که «عصر ما، عصر ارتباطات است و اینگونه مسائل در دنیاى امروز حل شده است»، نوعى مغالطه مىباشد؛ زیرا اولاً، قرار داشتن در عصر ارتباطات، چه ربطى به نادیده گرفتن مرزها و حریمها دارد. آیا مىتوان به بهانه عصر ارتباطات، آداب و ارزشهاى اخلاقى را زیر پا نهاد و به بهانه برداشتن مرزها در ارتباطات بشر امروز، پرده اتاق یا دیوار میان خانهها را نیز برداشت تا هر کارى که شخص در درون خانه خود انجام مىدهد، در معرض دید همگان قرار گیرد. ثانیا، چه کسى باور مىکند که اینگونه مسائل در دنیاى امروز حل شده است. فحشا، فساد، ابتذال، مجلات ضداخلاقى، روابط نامشروع اخلاقى، برنامههاى مستهجن ماهوارهاى، اینترنتى و... شواهد زنده و گویاى فرورفتگى دنیاى امروز در منجلاب ابتذال اخلاقى است.
3. دیدگاه معتدل
اعتدال در روابط زن و مرد آن است که از هرگونه افراط و تفریط پرهیز شود؛ یعنى نه چنان سختگیرانه و تنگ نظرانه برخورد شود که در نگاه عرف و عقلا به هیچوجه قابل عمل نباشد و نه چنان سهلگیرانه نظر داده شود که باعث پیآمدهاى ناگوار و منفى گردد. معیار و میزان، ارتباط درست و سالم با حفظ همه حریمهاست.
قرآن کریم در بسیارى از موارد در روابط زن و مرد از کلمه «معروف» استفاده کرده است.
______________________________
1. شهید مطهرى، مسئله حجاب، صص 460 ـ461.
______________________________
این واژه 38 مرتبه به کار رفته است که 19 بار آن درباره ارتباط با زنان است. گویى معیار و میزان، «معروف» بودن روابط است. این واژه متضمن هدایت عقلى، حکم شرعى، فضیلت اخلاقى و سنتهاى ادبى و انسانى است و چون اسلام شریعت خود را بر اساس فطرت و خلقت بنا کرده است، «معروف» همان چیزى است که مردم آنرا معروف بدانند؛ البته مردمى که از راه فطرت و از مقتضاى نظام خلقت منحرف نگردیده باشند.(1) بر اساس این تعریف، معیار در روابط زن و مرد را باید روشى دانست که جامعه با در نظر گرفتن راهنمایى عقل و شرع و فطرت مىپسندد. بنابراین، ممکن است یک رابطه در شرایطى پسندیده و در شرایطى دیگر ناپسند باشد، یا براى عدهاى پسندیده باشد و براى عدهاى دیگر ناپسند؛ به عنوان مثال، در عرف متشرعه اگر ارتباط دو جنس مخالف در زمینه علمى، دینى یا اجتماعى و سیاسى، و یا جهت گفتوگو و تصمیمگیرى در مسئله ازدواج و آینده زندگى مشترک باشد پسندیده و معروف است. اما اگر مسائل مورد گفتوگو، مسائل جنسى و شهوانى باشد، نگاههایى که رد و بدل مىشود معنادار باشد، حرکات و اطوارى که طرفین نشان مىدهند، محرک و مهیج باشد، پوششها نادرست، سبک و جلف باشد، صحبتها بىمحتوا، بىفایده و با خندههاى بلند و وهنآمیز همراه باشد، از منظر عرف متشرعه و عقلا، منکر و ناپسند است؛ یا کسى از جهت ظاهرى حد پوشش شرعى را رعایت کند، اما پوشش او تنگ، چسبان و محرک است و یا گفتوگوى دختر و پسر در مسائل علمى، فرهنگى، سیاسى یا حتى دینى و قرآنى باشد، اما شیوه سخن گفتن و حرکاتى همراه آن باعث شود که این ارتباط، منکر و ناپسند شمرده شود.
از دیدگاه اسلام، ارتباط میان زن و مرد، فى نفسه، ممنوعیتى ندارد. طبیعى است در جامعهاى که معمولاً نیمى از آنرا جنس مرد و نیمى دیگر را جنس زن تشکیل مىدهد، چارهاى جز ارتباط دو جنس مخالف با همدیگر نیست. به تعبیر دیگر، اجتماع مجموعهاى از زنان و مردان است و قابل تقسیم به جامعه مردان و جامعه زنان نیست.
از این دیدگاه زن و مرد باید با نگاه به شخصیت انسانى هم که به طور قطع در روابطى سالم خود را نشان مىدهد، در تعاملات اجتماعى حضور یابند. عایقى مفید و مؤثر به نام هویت انسانى وجود دارد که سبب ایجاد جریانى سالم و آسیبناپذیر در روابط میان زن و مرد مىشود. بر این مبنا، مرد باید در زیرساختهاى فکرى خویش، تصویر درستى از زن به عنوان یک شخصیت ارجمند، پاک، باکرامت و با حرمت داشته باشد و زن نیز باید در
______________________________
1. علامه فقید طباطبایى(ره)، المیزان، طبع 1363 ش، ج 4، ص 24.
______________________________
روساختهاى رفتارىاش که وجوه ارتباطى او را در پوشش، گفتار و حرکات نمایان مىسازد، حرمت و کرامت زن بودن خود را نشان دهد. این تنها طریقى است که زن مىتواند مقام و موقعیت خویش را در برابر مرد حفظ نماید. زن هر اندازه متینتر، باوقارتر و عفیفتر رفتار کند و خود را در معرض نمایش مرد قرار ندهد، بر حرمت و کرامتش افزوده مىشود.
از دیدگاه اسلام، روابط زن و مرد نباید به گونهاى باشد که تمتعات جنسى در آن سهمى داشته باشد. زیرا تمتعات جنسى منحصرا در چارچوب زندگى زناشویى مجاز است و کشاندن آن از محیط خانه به اجتماع، موجب تضعیف فعالیتهاى اجتماعى مىشود و در کنار عوامل دیگر، در کاهش آمار ازدواج، تأثیر مستقیم و به سزایى دارد؛ زیرا در سایه این روابط، ازدواج مانعى براى لذتجویىهاى نامحدود و آزاد محسوب مىشود. معاشرتهاى آزاد و بىبند و بار، ازدواج را به صورت یک تکلیف و محدودیت در مىآورد که باید آنرا با توصیههاى اخلاقى یا حتى با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد. تفاوت جامعهاى که روابط جنسى میان زن و مرد را به محیط خانوادگى و در قالب ازدواج سوق مىدهد با اجتماعى که این روابط را آزاد مىداند، پایان انتظار و محرومیت در اجتماع اول و آغاز محرومیت و محدودیت در اجتماع دوم است. در سیستم روابط آزاد جنسى، پیمان ازدواج به دوران آزادى دختر و پسر خاتمه مىدهد و آنها را ملزم مىسازد که به یکدیگر وفادار باشند، اما در سیستم اسلامى، ازدواج به محرومیت و انتظار آنان پایان مىدهد.(1)
مبانى فقهى متعلقات اصلى ارتباط
در راستاى تبیین ارتباط درست و پسندیده میان زن و مرد که توأم با حفظ حیاست، لازم است متعلقات یا لوازم اصلى این ارتباط که اعم از گفتوگو و مکالمه، پوشش، نگاه و لمس و تماس بدنى است، مورد بحث و بررسى فقهى قرار گیرد.
الف) مکالمه و گفتوگو
شرط اصلى در برقرارى هرگونه رابطهاى، مکالمه و گفتوگو است. به گونهاى که اگر گفتوگو صورت نگیرد، تقریبا ارتباط به صورت بىمعنا و لغو درمىآید. از دیدگاه فقهى و متون دینى، صرف گفتوگو میان زن و مرد نامحرم ممنوعیتى ندارد، اعم از اینکه گفتوگو درباره مسائل علمى، سیاسى یا درباره مسائل معمولى، عادى و روزمره باشد. امام خمینى قدسسره مىفرماید:
______________________________
1. شهید مطهرى، مسئله حجاب، ص 438.
______________________________
اقوا این است که شنیدن صداى زن نامحرم در صورتى که با تلذذ و ریبه نباشد، جایز است و نیز براى زن جایز است، در صورتى که خوف فتنهاى نباشد، صداى خود را به مردان نامحرم بشنوایاند... . جمعى به حرام بودن شنیدن صداى زن و شنواندن آن قائل شدهاند. اما این قول ضعیف است. البته بر زن حرام است که با مردان به گونه مهیج شهوت، گفتوگو کند؛ یعنى صداى خود را نازک، لطیف و زیبا کند تا دلهاى بیمار به طمع بیفتند.(1)
صاحب عروة الوثقى نیز به همین معنا فتوا داده است.(2)
ب) پوشش
بر زن واجب است که در هنگام حضور در جامعه و ارتباط با جنس مخالف، خود را بپوشاند. البته پوشش زن در برابر مردان بیگانه، اختصاص به شریعت اسلام ندارد و در میان برخى از ادیان دیگر، چه در گذشته و چه در حال، این امر مطرح بوده و هست. آنچه به عنوان پوشش براى زنان در اسلام مقرر شده است، بدین معنا نیست که آنان را از حضور در اجتماع منع کند؛ بلکه زن باید در معاشرت و ارتباط با مردان خود را بپوشاند و به جلوهگرى و خودنمایى نپردازد.
استاد مطهرى در مورد فلسفه حجاب بیان بسیار رسا و زیبایى دارند:
حقیقت امر این است که در مسئله پوشش، سخن در این نیست که آیا زن خوب است پوشیده در اجتماع ظاهر شود یا عریان. روح سخن این است که مردان فقط در محیط خانوادگى و به وسیله ازدواج و همراه یک سلسله تعهدات سنگین مىتوانند از زنان به عنوان همسران قانونى کامجویى کنند. اما در محیط اجتماع، استفاده از زنان بیگانه ممنوع است و زنان نیز از اینکه مردان را در خارج از کانون خانوادگى کامیاب سازند، به هر صورت ممنوع مىباشند. این امر علاوه بر اینکه به بهداشت روانى اجتماع کمک مىکند، از جنبه خانوادگى سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقرارى صمیمیت کامل بین زوجین مىشود و از جنبه اجتماعى موجب حفظ استیفاى نیروى کار و فعالیت اجتماع مىشود و سبب افزایش ارزش زن در برابر مرد مىشود.(3)
ج) نگاه
موضوع مهم دیگر در بحث روابط، مسئله نگاه، و پاسخ به این پرسش است که آیا نگاه زن و مرد، نسبت به هم جایز و رواست. اگر جایز است، حدود آن چیست و در صورت حرمت و
______________________________
1. امام خمینى قدسسره .
2. یزدى، بىتا، ج 2، مسئله 39.
3. شهید مطهرى، مسئله حجاب، ص 432 و 433.
______________________________
ممنوعیت، در چه صورتهایى استثنا شده است. ملازمهاى میان مسئله پوشش و جواز نگاه مطرح نیست. ممکن است پوشش وجه و کفین بر زن واجب نباشد، اما نگاه به آن بر مرد حرام باشد؛ لذا جواز یا عدم جواز نگاه، نیاز به بحث مستقل دارد. حرمت نگاه مرد به زن نامحرم در غیروجه و کفین، همانگونه که در جواهرالکالم و مستمسک العروة الوثقى آمده است، اجماعى بلکه ضرورى مذهب است. اما در مورد حرمت یا عدم حرمت نگاه به وجه و کفین، اختلافنظر وجود دارد. برخى براى حرمت نظر، به این آیات استشهاد کردهاند: «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَـرِهِمْ وَ یَحْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ ... وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَـتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَـرِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ...»؛(1) «به مؤمنان بگو چشمان خود را فروگیرند و دامن خود را حفظ کنند و به زنان باایمان بگو چشمان خود را فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند». برخى دیگر از جمله استاد مطهرى بر دلالت این آیات بر حرمت نگاه و وجوب ترک نظر خدشه جدى دارند. نکته اصلى از نظر وى این است که میان «غض عین» و «غض بصر» تفاوت وجود دارد. غض عین به معناى چشمپوشى، ترک نظر و نادیده گرفتن است؛ اما «غض بصر» به معناى کاستن از شدت نگاه است. بنابراین، آیه بر حرمت نگاه دلالت ندارد؛ بلکه بر حرمت نگاه استقلالى و به تعبیر دیگر بر حرمت نگاه خیرهخیره و شهوتآلود دلالت دارد.
نگاه زن به مرد
آنچه تاکنون ذکر گردید، درباره نگاه مرد به زن بود. اما ظاهر فتواى غالب فقها در مورد نگاه زن به مرد این است که، همانند نگاه مرد به زن، جایز نیست. به تعبیر دیگر، فرقى میان نگاه مرد به زن و زن به مرد نیست؛ یعنى نگاه زن به بدن مرد جز وجه و کفین (چهره و دو دست) حرام است. فرقى که میان زن و مرد وجود دارد، در مسئله پوشش است نه نگاه. یعنى بر زن واجب است که بدن خود را در برابر نامحرم جز وجه و کفین بپوشاند ونیز حرام است که به بدن مرد جز وجه و کفین نگاه کند. اما بر مرد هر چند حرام است که به بدن زن نامحرم ـ جز وجه و کفین، نگاه کند، اما بر او واجب نیست که بدن خود را، جز عورت، بپوشاند. در عروة الوثقى آمده است: «بر مرد جایز نیست که به زن نامحرم و نیز بر زن جایز نیست که به مرد نامحرم جز در صورت ضرورت نگاه کند».(2) امام خمینى قدسسره هم فرموده است: «براى زن
______________________________
1. نور، 24: 31 و 30.
2. «لایجوز النظر الى الأجنبیه ولاللمرأه النظر الى الأجنبى من غیرضرورة»، یزدى، بىتا، ج 2، مسئله 31، النکاح.
______________________________
جایز نیست که به مرد نامحرم نگاه کند، همانگونه که براى مرد نگاه به زن نامحرم جایز نیست. أقرب این است که نگاه به وجه و کفین حرام نیست».(1)
اما به نظر مىرسد که سیره متشرعه برخلاف این است. میان نگاه زن به مرد و مرد به زن، برخورد یکسانى وجود ندارد و آن سختگیرى را که در مورد نگاه مرد به زن دارند، در مورد نگاه زن به مرد نشان نمىدهند. برخى از فقها تشابه میان حکم زن و مرد را در مسئله نگاه قبول نکردهاند. به عنوان نمونه، آیت اللّه محمد باقر صدر در تعلیقه خود بر مسئله سوم منهاج الصالحین آیت اللّه حکیم(ره) مىفرماید: «اقرب این است که بر زن حرام نیست که به قسمتهایى از بدن مرد که معمولاً در همه زمانها پوشیده نیست، مانند سر و گردن، بدون ریبه نگاه کند».
د) لمس و تماس بدنى
از دیدگاه فقهى، تماس بدنى زنان و مردانى که محارم همدیگر هستند، مجاز است و ممنوعیتى ندارد. اما تماس بدنى زن و مرد نامحرم مجاز نیست. بنابراین، دست دادن زن و مرد نامحرم جایز نیست. امام خمینى قدسسره مىنویسد: «هر کس که نگاه به او حرام است، لمس وى نیز حرام است. بنابراین، جایز نیست که زن و مرد نامحرم همدیگر را لمس نمایند. بلکه اگر به جواز نگاه به وجه و کفین قائل شویم، به جواز لمس آن قائل نخواهیم بود. بنابراین، بر مرد جایز نیست که با زن نامحرم دست دهد؛ البته اگر از روى پارچه و لباس باشد، جایز است؛ ولى احتیاط این است که دست او را نفشرد.(2) البته فقها همانگونه که در موارد معالجه یا ضرورت و حاجت و موارد اهم از نظر شارع، نگاه را تجویز مىکنند، لمس و تماس بدنى را نیز مىپذیرند.(3) در روایت ابوبصیر از امام صادق علیهالسلام آمده است: «آیا مرد با زن نامحرم مىتواند مصافحه کند. فرمود: نه، مگر از روى لباس».(4) در روایت دیگرى، سماعه از امام صادق علیهالسلام در
______________________________
1. «لایجوز للمرأه النظر الى الأجنبى کالعکس والأقرب استثناء الوجه والکفین»، امام خمینى، النکاح، ج 2، مسئله 19.
2. یزدى، النکاح، بىتا، ج 2، مسئله 47. «کل من یحرم النظر الیه یحرم مسّه، فلایجوز مسّ الاجنبیه الأجنبى و بالعکس، بل لوقلنا بجواز النظر الى الوجه والکفین من الاجنبیه لم نقل یجواز مسهما فلا یجوز للرجل مصافحتها، نعم لابأس بها من وراء الثوب لکن لایغمز کفها احتیاطا»، امام خمینى، ج 2، النکاح، مسئله 20.
3. امام خمینى قدسسره .
4. «هل یصافح الرجل المرأه لیست بذات محرم؟ فقال(ع) لا الا من وراء الثوب»، حر عاملى، ابواب مقدمات النکاح، ج 14، باب 15، ح 3.
______________________________
مورد مصافحه مرد و زن پرسیده است و ایشان فرمودند: «براى مرد جایز نیست که با زن مصافحه کند، مگر اینکه بر او محرم باشد، مانند خواهر، دختر، عمه یا خواهرزاده و امثال آنها. اما زنى که با او محرم نیست، جز از روى لباس و پارچه مصافحه نکند و دستش را نفشرد».(1)
آیت اللّه خویى(ره) مىفرماید: «ظاهر این است که حکم حرمت، اختصاص به مصافحه ندارد؛ بلکه هر نوع لمس و تماس بدنى با زن نامحرم حرام است؛ زیرا خصوصیتى در مصافحه نیست و ذکر آن در روایات به این دلیل است که محل ابتلا در خارج است و هم اینکه مصداق روشن تماس بدنى است». مؤید این نکته روایتى است که در بیعت زنان با پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم آمده است که ایشان ظرفى را طلب کرده و در آن مقدارى آب ریخت و دست راست خود را در آن فرو برد. پس از آن به هر زنى که مىخواست بیعت کند فرمود که دست خود را همانند او در آب فرو برد.(2) این عمل پیامبر به این دلیل بوده است که با زنان نامحرم تماس بدنى پیدا نکند. از این گذشته، همانگونه که شیخ انصارى(ره) فرمودهاند: «مقتضاى اولویت قطعیه این است که اگر نگاه حرام است، لمس نیز حرام است.»(3)
آنچه از مجموع مطالب پیشین استفاده مىشود این است که اسلام نه طرفدار نظریه ضرورت است و نه نظریه تسامح و تساهل. بلکه معیار در روابط، همان «معروف بودن» است. به این معنا که هر رابطهاى که در حدود موازین و حدود شرعى باشد و در نگاه عرف، عقلا و متشرعین نیز پسندیده و مقبول واقع شود، از دیدگاه اسلام ممنوعیتى ندارد. به تعبیر دیگر، اسلام در این مورد، مانند بسیارى از موارد دیگر، اصول و ضوابطى را تعیین کرده است؛ اما تشخیص موارد و مصادیق آنرا به عرف متشرعه واگذار نموده است؛ همانگونه که به نظر فقها موسیقى طربانگیز یا موسیقى متناسب با مجلس لهو و لعب و یا پوشیدن لباس شهرت حرام است، اما تشخیص مصادیق آن به عرف واگذار شده است. یا بر اساس آیه «یا أیُّها الَّذینَ آمَنُوا أوْفُوا بِالْعُقُودِ»(4)، هر عقدى لازم الوفاست (البته با رعایت حدود شرعى)؛ اما تشخیص مصادیق عقود به عرف واگذار شده است.
اشاره
1. از جمله مباحث اساسى که از دیرباز در جامعه ما مطرح بوده است، مسئله مرزها و
______________________________
1. همان، ج 2.
2. حر عاملى، وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، ج 14، باب 115، ح 3.
3. خویى، النکاح، بىتا، جزء اول، ص 104.
4. مائده: 5، 1.
______________________________
حدود وظایف و تکالیف دینى است. گروهى معتقدند در همه مسائل مىبایست مرزها را بر اساس وجوب و حرمت تعریف کرد و آنچه را در شرع اسلام حرام یا واجب یا حلال شمرده شده است، بیان نمود و واجبات و محرمات را رعایت کرد و سایر مسائل را در محدوده مجاز و مباح قرار داد. از همین زاویه نگاه، نویسنده در مسئله روابط زن و مرد، محور و مدار بحث را بر این نهاده است که روابط زن و مرد تا چه حدودى و با چه شرایطى جایز یا ممنوع است. اما به نظر مىرسد براى رشد و تعالى و سالمسازى انسانها، بیان مرزهاى جایز و ممنوع هرچند لازم است، اما کافى نیست؛ چرا که گاه یک موضوع، هرچند حرام و ممنوع نیست، اما توصیههاى دینى، جامعه را به ترک آن تشویق مىنماید. مسئله روابط زن و مرد نیز اینگونه است. نویسنده، در این مسئله، محور و مدار مطالب خویش را مرزهاى ممنوع و غیرممنوعِ روابط زن و مرد قرار داده است و دیدگاه فقها را مبنى بر اینکه گفتوگو و نگاه زن و مرد، ذاتا، هیچ گونه ممنوعیتى ندارد بیان کرده است. در اینجا پرسش اساسىاى مطرح است که آیا اصل و قاعده اولیهاى در اسلام وجود دارد که بر اینکه رابطه زن و مرد نامحرم مىبایست همواره در پایینترین حد خود باشد، دلالت کند و چنانچه نیاز و ضرورت ایجاب نکند، بهتر است رابطهاى پدید نیاید. به بیان دیگر، آیا در اسلام اصل و قاعده اولیه، بر کاهش روابط زن و مرد است و هر زن و مرد مسلمان باید تلاش کند تا با دیگرى کمتر ارتباط داشته باشد، یا آنکه چنین اصلى وجود ندارد.
به نظر مىرسد اسلام اصل اولیه در روابط زن و مرد را کاهش و تقلیل مىداند. اسلام معتقد است که به دلیل زمینههاى تجاذب جنسى که میان زن و مرد وجود دارد، ارتباط این دو در معرض انحراف است؛ هرچند این انحراف در سطح گفتوگو و نگاه باشد؛ بدین صورت که هر یک از زن و مرد، در گفتوگو و مواجهه با نامحرم، احساسى متفاوت با زمانى دارد که با همجنس خویش گفتوگو مىکند. این تفاوتِ احساس موجب شده است که اسلام به کاهش رابطه زن و مرد نامحرم توصیه و تنها به موارد لازم و ضرورى آن اکتفا کند. روایات فراوانى که در موضوع نگاه و سخن گفتن و ارتباط زن و مرد وارد شده است، دلالت بر این مسئله دارند. از جمله آنها روایت معروفى از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام است: «بهتر است براى زنان که مردان آنها را نبینند و آنان نیز مردان را نبینند». کلمه «خیرٌ» (بهتر) بدین معناست که هرچند ممنوعیت کلى براى نگاه زن و مرد وجود ندارد، اما هرچه روابط و نگاه دو جنس مخالف کمتر باشد، بهتر است. به علاوه، سیره قطعى و مستمرِ متشرعه، دلالت بر رجحان کاهش ارتباط دارد. شهید مطهرى در زمینه اصل و قاعده اولیه در کاهش روابط زن و مرد مىگوید:
آنچه اسلام دستکم به صورت یک امر اخلاقى توصیه مىکند این است که اجتماع مدنى تا حد ممکن غیرمختلط باشد. جامعه امروز زیانهاى اجتماع مختلط را به چشم خود مىبیند. چه لزومى دارد که زنان فعالیتهاى خود را به اصطلاح «دوش به دوش» مردان انجام دهند. آیا اگر در دو صف جداگانه انجام دهند، نقصى در فعالیت و راندمان کار آنها رخ مىدهد.(1)
2. بیشتر نویسندگان، موضوع روابط زن و مرد را از زاویه فردى و فقه فردى مورد بحث قرار مىدهند. اما اگر به مسئله آن از دید برنامهریزى اجتماعى و فرهنگسازى نگریسته شود، افق وسطح بحث کاملاً متفاوت خواهد بود. در این سطح از بحث مىباید پرسش را بدینگونه مطرح ساخت که سیاستگذاران و برنامهریزان جامعه اسلامى بایستى چه بستر فرهنگى و اجتماعى را در جامعه فراهم سازند. آیا برنامهریزىهاى اجتماعى مىبایست در راستاى کاهش روابط زن و مرد قرار گیرند تا زمینه عادىسازى این روابط پدید نیاید؛ یا آنکه اصولاً روابط زن و مرد در تمام سطوح جامعه باید کاملاً عادى، طبیعى و معمولى باشد و باید به همه زنان و مردان توصیه شود که در عین ایجاد رابطه عادى و معمولى با یکدیگر از نگاه شهوتآلود و جنسى بپرهیزند آیا مىتوان گفت در محیطهاى دانشجویى، ادارى و سازمانى و به ویژه میان دختران و پسران جوان و مجرد، که در اوج نیاز جنسى و تمایل به جنس مخالف به سر مىبرند، ارتباط کلامى و نگاه به صورت عادى و طبیعى صورت گیرد و روابط آنان سالم و مشروع باشد، اما در عین حال هیچگونه تمایل به جنس مخالف نداشته باشند. اساسا چنین فرهنگى به چه میزان قابلیت تحقیق خارجى دارد. بنابراین، به نظر مىرسد هرچند اصل گفتوگو و نگاه دو جنس مخالف به یکدیگر، در چارچوب ضوابط شرعى مجاز مىباشد و در مواردى که نیاز جامعه و اضطرار اجتماعى ایجاب مىکند، مىبایست به این ارتباط تن داد؛ اما نظام اسلامى مىبایست در دراز مدت به گونهاى رفتار کند که ارتباط زن و مرد به ویژه نسل جوان کاهش یابد.
3. نویسنده، معیار در روابط زن و مرد را معروف قرار داده است و مىگوید: «اسلام در این مورد، مانند بسیارى از موارد دیگر، اصول و ضوابطى را تعیین کرده است؛ اما تشخیص موارد و مصادیق آنرا به عرف متشرعه واگذار نموده است؛ همانگونه که به نظر فقها موسیقى مطرب یا موسیقى متناسب با مجلس لهو و لعب و یا پوشیدن لباس شهوت حرام است؛ اما تشخیص مصادیق آن به عرف واگذار شده است».
بر اساس مباحث فقهى و اصولى، رجوع به عرف در تشخیص مصادیق موضوعات است؛ اما در تبیین حد و مرز مفاهیمى که در لسان شرع آمده است، جاى مراجعه به عرف نیست. فقیه مىبایست موضوعات احکام را از حیث مفهومى، با مراجعه به منابع لغوى و روایى روشن سازد و حکم شرعىِ آن مفهوم را بیان نماید. آنگاه مکلفین، با توجه به مفهوم
______________________________
1. مسئله حجاب، ص 221.
______________________________
بیان شده توسط فقیه، مصادیق خارجى آن مفهوم را تشخیص دهند. فقیه در مسئله «معروف» بایستى حدود مفهوم معروف را به خوبى بیان نماید و لذا نمىتوان در فهم اینکه معروف یعنى چه و خصوصیاتِ معروف چیست، به عرف رجوع کرد؛ بلکه تشخیص مفهوم معروف، بر عهده متخصصین دینى یعنى فقیهان و اسلامشناسان است. آنگاه پس از تعیین مفهوم معروف، تشخیص مصادیق آن بر عهده عرف قرار مىگیرد.
دیدگاههاى مختلف در مورد ارتباط زن و مرد:
در این رابطه دو دیدگاه مخالف با تفاسیرى دوگانه وجود دارد که به نظر مىرسد هر دو دیدگاه، به یک اندازه مردود و مخدوش است.
1. دیدگاه سختگیرانه
مطابق این دیدگاه افراطى، هر نوع ارتباط دختر و پسر و زن و مرد جز در صورت ناچارى ممنوع است؛ زیرا رابطه میان این دو، رابطه آتش و پنبه است. عقل براى دورى از خطر حکم مىکند که این دو هرچه بیشتر از یکدیگر دور نگه داشته شوند. بر این مبنا، هر نوع ارتباط میان دو جنس مخالف، ممکن است باعث جرقهاى شود که کنترل آن در اختیار هیچیک از طرفین نباشد. از این گذشته، تأثیرات منفى شنیدن صداى نامحرم و هر نوع مصاحبت با وى، در روح انسان قابل انکار نیست.
دیدگاه مذکور در تأیید صحت مدعاى خویش، پارهاى از روایات را با تفسیرى خاص نقل مىکند که از آن جمله است: در روایتى از حضرت زهرا علیهاالسلام آمده است: «براى زنان بهتر است که هیچ مردى را نبینند و هیچ مردى نیز آنها را نبیند».(1)
در نقد و بررسى این دیدگاه، توجه به نکات ذیل ضرورى است:
الف) ـ بر اساس فتواى بسیارى از فقها، اصل ارتباط و گفتوگو، معاشرت و مصاحبت، سلام و احوال پرسى میان زن ومرد با رعایت موازین اسلامى ممنوعیتى ندارد. زن و مرد مىتوانند صداى همدیگر را بشنوند؛ ولى اولاً، زن نباید صداى خود را به گونهاى ترقیق و تحسین کند که مرد را به گناه بکشاند و ثانیا، این گفتوگو به قصد لذت جنسى صورت نگیرد.
شهید مطهرى روایاتى را که بر منع حضور زنان در جامعه دلالت دارد، بر توصیه اخلاقى حمل مىکند، بدین معنا که مردان و زنان از خطرات ارتباط با هم آگاه شوند. سپس مىگوید: «علت اینکه فقها به مضمون چنین جملههایى فتوا ندادهاند، ادله قطعى آیات و روایات و سیره معصومین علیهمالسلام برخلاف مفاد ظاهر این تعبیرات است و به اصطلاح، ظاهر این جملهها "معرضعنه اصحاب" است. بنابراین، این جملهها حمل بر توصیه اخلاقى شده است و ارزش اخلاقى دارد نه فقهى».(2) در واقع تفسیر صحیح این روایات، مصونیت روابط را شامل مىشود، نه ممنوعیت را.
ب) ـ هرچند به هیچوجه نمىتوان خطرات ناشى از روابط ناسالم میان دختر و پسر و زن و مرد را دستکم تلقى کرد، اما این امر نباید چنان باعث بدبینى گردد که هرگونه ارتباط میان دو جنس مخالف، غیرمجاز و ممنوع تلقى شود و در پارهاى از موارد، منافع و مصالحى که در این ارتباط وجود دارد، نادیده گرفته شود. شکى نیست که معاشرت و مصاحبت دو جنس مخالف مىتواند در پارهاى از موارد یکى از لغزشگاههاى بزرگ به حساب آید. اما آیا مىتوان به این دلیل حتى با رعایتهاى لازم، هرگونه ارتباطى را محکوم کرد.
2. دیدگاه سهلگیرانه
بر اساس این دیدگاه تفریطى، ایجاد هر نوع محدودیت و ممنوعیت در ارتباط میان زن و مرد، باعث برانگیختن حساسیت، افزایش التهاب و اشتیاق آنان مىشود. انسان بر اساس اصل «الأنسان حریص على مامنع»، وقتى در موردى با منع و محدودیت مواجه مىشود، نسبت به آن حریصتر و کنجکاوتر مىشود. ازاینرو، بهتر است که نحوه ارتباط دو جنس مخالف
______________________________
1. حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 14، (ابواب مقدمات النکاح؛ باب 129، ح 3)
2. شهید مطهرى، مسئله حجاب، انتشارات صدرا، قم 1379 ش، ص 548.
______________________________
همانگونهاى باشد که دو جنس موافق با هم مرتبطاند. از این گذشته، اوضاع حاکم بر جامعه جهانى، جدایى دو جنس مخالف را از هم ناممکن گردانیده است؛ زیرا عصر حاضر، عصر ارتباطات و اطلاعات است. همانگونه که در این عصر، فرهنگها، ادیان و مذاهب به گفتوگو و ارتباط میان هم تن دادهاند، باید ارتباط و مصاحبت میان همه افراد بشر را، فارغ از جنسیت، نژاد، رنگ، دین و مذهب، پذیرفت.
در نقد دیدگاه فوق، توجه به نکات زیر ضرورى است:
الف) این نظریه بهطور کامل با بسیارى از آیات و روایات و فتاواى فقها ناسازگارى دارد. آیات و روایات متعددى که در باب لزوم رعایت عفاف، حفظ حریم و ممنوعیت اختلاط دو جنس مخالف، حرمت خلوت زن و مرد نامحرم و تبرج و خودآرایى زنان در خارج از خانه آمده است، گویا این است که سادهانگارى و تساهل در روابط زن و مرد از دیدگاه اسلام کاملاً مردود است. توصیه فراوان اسلام به ازدواج و تشویق به آن در راستاى حفظ دین نیز گویاى این است که از دیدگاه اسلام، دختر و پسر مجرد در معرض خطر جدى قرار دارند. اسلام هرچند ارتباط زن و مرد را با رعایت موازین شرعى مجاز دانسته است، اما به اختلاطها و مصاحبتهاى بىجهت روى خوش نشان نداده است. ازاینرو، پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم ، به نقل برخى از روایات، درب رفت و آمد مردان به مسجدالنبى را از درب رفت و آمد زنان جدا ساختند و فرمودند: «لوترکنا هذا الباب للنساء»(1)؛ «بهتر است این درب را براى زنان قرار دهیم». براى جلوگیرى از اختلاط زن و مرد دستور فرمودند که مردان از وسط کوچه و زنان از کنار آن رفت و آمد کنند.(2)
ب) این نظریه که مىگوید ممنوعیت ارتباط و اختلاط، باعث افزایش التهابها مىشود و براى مهار کردن غریزه جنسى و کاستن از حساسیت باید هرگونه اختلاطى را مجاز دانست، نه با تجربه و واقعیتها سازگارى، و نه با علم همخوانى دارد. آیا در دنیاى غرب که هرگونه اختلاطى مجاز دانسته شد، حرص و آزار جنسى کم شده است و روابط نامشروع و بىبند و بارىهاى اخلاقى رو به کاهش نهاده است؛ فیلمها و عکسهاى مبتذل رونق خود را از دست دادهاند؟ سقط جنینها و تولد فرزندان نامشروع مهار شده است؛ آیا بر روابط نامشروع دو جنس مخالف، روابط نامشروع همجنسبازى افزوده نشده است.
شهید بزرگوار مطهرى در این رابطه سخن زیبایى دارد:
______________________________
1. سجستانى، سنن ابوداوود، ج 1، ص 19.
2. کلینى، کافى، ج 5، ص 518.
______________________________
اشتباه فردید و امثال او در این است که پنداشتهاند، تنها راه آرام کردن غرایز، ارضا و اشباع آنهاست... اینها چون یک طرف قضیه را خواندهاند، توجه نکردهاند که همانطور که محدودیت و ممنوعیت، غریزه را سرکوب و تولید عقده مىکند، رها کردن و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات درآوردن آن، موجب از قاعده خارج شدن آن مىشود... . به عقیده ما براى آرامش غریزه دو چیز لازم است: یکى، ارضاء غریزه در حد حاجت طبیعى و دیگرى، جلوگیرى از تهییج و تحریک آن. انسان از لحاظ حوایج طبیعى مانند چاه نفت است که تراکم و تجمع گازهاى داخلى آن، خطر انفجار را به وجود مىآورد. در این صورت، باید گاز آنرا خارج کرد و به آتش داد. ولى این آتش را هرگز با طعمه زیاد نمىتوان سیر کرد... . در مورد «الانسان حریص على مامنع» باید گفت که انسان به چیزى حرص مىورزد که هم از آن ممنوع شود و هم به سوى آن تحریک شود؛ به اصطلاح، تمناى چیزى را در وجود شخص بیدار کنند و آنگاه او را از آن ممنوع سازند... .(1)
ج) این گفتار که «عصر ما، عصر ارتباطات است و اینگونه مسائل در دنیاى امروز حل شده است»، نوعى مغالطه مىباشد؛ زیرا اولاً، قرار داشتن در عصر ارتباطات، چه ربطى به نادیده گرفتن مرزها و حریمها دارد. آیا مىتوان به بهانه عصر ارتباطات، آداب و ارزشهاى اخلاقى را زیر پا نهاد و به بهانه برداشتن مرزها در ارتباطات بشر امروز، پرده اتاق یا دیوار میان خانهها را نیز برداشت تا هر کارى که شخص در درون خانه خود انجام مىدهد، در معرض دید همگان قرار گیرد. ثانیا، چه کسى باور مىکند که اینگونه مسائل در دنیاى امروز حل شده است. فحشا، فساد، ابتذال، مجلات ضداخلاقى، روابط نامشروع اخلاقى، برنامههاى مستهجن ماهوارهاى، اینترنتى و... شواهد زنده و گویاى فرورفتگى دنیاى امروز در منجلاب ابتذال اخلاقى است.
3. دیدگاه معتدل
اعتدال در روابط زن و مرد آن است که از هرگونه افراط و تفریط پرهیز شود؛ یعنى نه چنان سختگیرانه و تنگ نظرانه برخورد شود که در نگاه عرف و عقلا به هیچوجه قابل عمل نباشد و نه چنان سهلگیرانه نظر داده شود که باعث پیآمدهاى ناگوار و منفى گردد. معیار و میزان، ارتباط درست و سالم با حفظ همه حریمهاست.
قرآن کریم در بسیارى از موارد در روابط زن و مرد از کلمه «معروف» استفاده کرده است.
______________________________
1. شهید مطهرى، مسئله حجاب، صص 460 ـ461.
______________________________
این واژه 38 مرتبه به کار رفته است که 19 بار آن درباره ارتباط با زنان است. گویى معیار و میزان، «معروف» بودن روابط است. این واژه متضمن هدایت عقلى، حکم شرعى، فضیلت اخلاقى و سنتهاى ادبى و انسانى است و چون اسلام شریعت خود را بر اساس فطرت و خلقت بنا کرده است، «معروف» همان چیزى است که مردم آنرا معروف بدانند؛ البته مردمى که از راه فطرت و از مقتضاى نظام خلقت منحرف نگردیده باشند.(1) بر اساس این تعریف، معیار در روابط زن و مرد را باید روشى دانست که جامعه با در نظر گرفتن راهنمایى عقل و شرع و فطرت مىپسندد. بنابراین، ممکن است یک رابطه در شرایطى پسندیده و در شرایطى دیگر ناپسند باشد، یا براى عدهاى پسندیده باشد و براى عدهاى دیگر ناپسند؛ به عنوان مثال، در عرف متشرعه اگر ارتباط دو جنس مخالف در زمینه علمى، دینى یا اجتماعى و سیاسى، و یا جهت گفتوگو و تصمیمگیرى در مسئله ازدواج و آینده زندگى مشترک باشد پسندیده و معروف است. اما اگر مسائل مورد گفتوگو، مسائل جنسى و شهوانى باشد، نگاههایى که رد و بدل مىشود معنادار باشد، حرکات و اطوارى که طرفین نشان مىدهند، محرک و مهیج باشد، پوششها نادرست، سبک و جلف باشد، صحبتها بىمحتوا، بىفایده و با خندههاى بلند و وهنآمیز همراه باشد، از منظر عرف متشرعه و عقلا، منکر و ناپسند است؛ یا کسى از جهت ظاهرى حد پوشش شرعى را رعایت کند، اما پوشش او تنگ، چسبان و محرک است و یا گفتوگوى دختر و پسر در مسائل علمى، فرهنگى، سیاسى یا حتى دینى و قرآنى باشد، اما شیوه سخن گفتن و حرکاتى همراه آن باعث شود که این ارتباط، منکر و ناپسند شمرده شود.
از دیدگاه اسلام، ارتباط میان زن و مرد، فى نفسه، ممنوعیتى ندارد. طبیعى است در جامعهاى که معمولاً نیمى از آنرا جنس مرد و نیمى دیگر را جنس زن تشکیل مىدهد، چارهاى جز ارتباط دو جنس مخالف با همدیگر نیست. به تعبیر دیگر، اجتماع مجموعهاى از زنان و مردان است و قابل تقسیم به جامعه مردان و جامعه زنان نیست.
از این دیدگاه زن و مرد باید با نگاه به شخصیت انسانى هم که به طور قطع در روابطى سالم خود را نشان مىدهد، در تعاملات اجتماعى حضور یابند. عایقى مفید و مؤثر به نام هویت انسانى وجود دارد که سبب ایجاد جریانى سالم و آسیبناپذیر در روابط میان زن و مرد مىشود. بر این مبنا، مرد باید در زیرساختهاى فکرى خویش، تصویر درستى از زن به عنوان یک شخصیت ارجمند، پاک، باکرامت و با حرمت داشته باشد و زن نیز باید در
______________________________
1. علامه فقید طباطبایى(ره)، المیزان، طبع 1363 ش، ج 4، ص 24.
______________________________
روساختهاى رفتارىاش که وجوه ارتباطى او را در پوشش، گفتار و حرکات نمایان مىسازد، حرمت و کرامت زن بودن خود را نشان دهد. این تنها طریقى است که زن مىتواند مقام و موقعیت خویش را در برابر مرد حفظ نماید. زن هر اندازه متینتر، باوقارتر و عفیفتر رفتار کند و خود را در معرض نمایش مرد قرار ندهد، بر حرمت و کرامتش افزوده مىشود.
از دیدگاه اسلام، روابط زن و مرد نباید به گونهاى باشد که تمتعات جنسى در آن سهمى داشته باشد. زیرا تمتعات جنسى منحصرا در چارچوب زندگى زناشویى مجاز است و کشاندن آن از محیط خانه به اجتماع، موجب تضعیف فعالیتهاى اجتماعى مىشود و در کنار عوامل دیگر، در کاهش آمار ازدواج، تأثیر مستقیم و به سزایى دارد؛ زیرا در سایه این روابط، ازدواج مانعى براى لذتجویىهاى نامحدود و آزاد محسوب مىشود. معاشرتهاى آزاد و بىبند و بار، ازدواج را به صورت یک تکلیف و محدودیت در مىآورد که باید آنرا با توصیههاى اخلاقى یا حتى با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد. تفاوت جامعهاى که روابط جنسى میان زن و مرد را به محیط خانوادگى و در قالب ازدواج سوق مىدهد با اجتماعى که این روابط را آزاد مىداند، پایان انتظار و محرومیت در اجتماع اول و آغاز محرومیت و محدودیت در اجتماع دوم است. در سیستم روابط آزاد جنسى، پیمان ازدواج به دوران آزادى دختر و پسر خاتمه مىدهد و آنها را ملزم مىسازد که به یکدیگر وفادار باشند، اما در سیستم اسلامى، ازدواج به محرومیت و انتظار آنان پایان مىدهد.(1)
مبانى فقهى متعلقات اصلى ارتباط
در راستاى تبیین ارتباط درست و پسندیده میان زن و مرد که توأم با حفظ حیاست، لازم است متعلقات یا لوازم اصلى این ارتباط که اعم از گفتوگو و مکالمه، پوشش، نگاه و لمس و تماس بدنى است، مورد بحث و بررسى فقهى قرار گیرد.
الف) مکالمه و گفتوگو
شرط اصلى در برقرارى هرگونه رابطهاى، مکالمه و گفتوگو است. به گونهاى که اگر گفتوگو صورت نگیرد، تقریبا ارتباط به صورت بىمعنا و لغو درمىآید. از دیدگاه فقهى و متون دینى، صرف گفتوگو میان زن و مرد نامحرم ممنوعیتى ندارد، اعم از اینکه گفتوگو درباره مسائل علمى، سیاسى یا درباره مسائل معمولى، عادى و روزمره باشد. امام خمینى قدسسره مىفرماید:
______________________________
1. شهید مطهرى، مسئله حجاب، ص 438.
______________________________
اقوا این است که شنیدن صداى زن نامحرم در صورتى که با تلذذ و ریبه نباشد، جایز است و نیز براى زن جایز است، در صورتى که خوف فتنهاى نباشد، صداى خود را به مردان نامحرم بشنوایاند... . جمعى به حرام بودن شنیدن صداى زن و شنواندن آن قائل شدهاند. اما این قول ضعیف است. البته بر زن حرام است که با مردان به گونه مهیج شهوت، گفتوگو کند؛ یعنى صداى خود را نازک، لطیف و زیبا کند تا دلهاى بیمار به طمع بیفتند.(1)
صاحب عروة الوثقى نیز به همین معنا فتوا داده است.(2)
ب) پوشش
بر زن واجب است که در هنگام حضور در جامعه و ارتباط با جنس مخالف، خود را بپوشاند. البته پوشش زن در برابر مردان بیگانه، اختصاص به شریعت اسلام ندارد و در میان برخى از ادیان دیگر، چه در گذشته و چه در حال، این امر مطرح بوده و هست. آنچه به عنوان پوشش براى زنان در اسلام مقرر شده است، بدین معنا نیست که آنان را از حضور در اجتماع منع کند؛ بلکه زن باید در معاشرت و ارتباط با مردان خود را بپوشاند و به جلوهگرى و خودنمایى نپردازد.
استاد مطهرى در مورد فلسفه حجاب بیان بسیار رسا و زیبایى دارند:
حقیقت امر این است که در مسئله پوشش، سخن در این نیست که آیا زن خوب است پوشیده در اجتماع ظاهر شود یا عریان. روح سخن این است که مردان فقط در محیط خانوادگى و به وسیله ازدواج و همراه یک سلسله تعهدات سنگین مىتوانند از زنان به عنوان همسران قانونى کامجویى کنند. اما در محیط اجتماع، استفاده از زنان بیگانه ممنوع است و زنان نیز از اینکه مردان را در خارج از کانون خانوادگى کامیاب سازند، به هر صورت ممنوع مىباشند. این امر علاوه بر اینکه به بهداشت روانى اجتماع کمک مىکند، از جنبه خانوادگى سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقرارى صمیمیت کامل بین زوجین مىشود و از جنبه اجتماعى موجب حفظ استیفاى نیروى کار و فعالیت اجتماع مىشود و سبب افزایش ارزش زن در برابر مرد مىشود.(3)
ج) نگاه
موضوع مهم دیگر در بحث روابط، مسئله نگاه، و پاسخ به این پرسش است که آیا نگاه زن و مرد، نسبت به هم جایز و رواست. اگر جایز است، حدود آن چیست و در صورت حرمت و
______________________________
1. امام خمینى قدسسره .
2. یزدى، بىتا، ج 2، مسئله 39.
3. شهید مطهرى، مسئله حجاب، ص 432 و 433.
______________________________
ممنوعیت، در چه صورتهایى استثنا شده است. ملازمهاى میان مسئله پوشش و جواز نگاه مطرح نیست. ممکن است پوشش وجه و کفین بر زن واجب نباشد، اما نگاه به آن بر مرد حرام باشد؛ لذا جواز یا عدم جواز نگاه، نیاز به بحث مستقل دارد. حرمت نگاه مرد به زن نامحرم در غیروجه و کفین، همانگونه که در جواهرالکالم و مستمسک العروة الوثقى آمده است، اجماعى بلکه ضرورى مذهب است. اما در مورد حرمت یا عدم حرمت نگاه به وجه و کفین، اختلافنظر وجود دارد. برخى براى حرمت نظر، به این آیات استشهاد کردهاند: «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَـرِهِمْ وَ یَحْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ ... وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَـتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَـرِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ...»؛(1) «به مؤمنان بگو چشمان خود را فروگیرند و دامن خود را حفظ کنند و به زنان باایمان بگو چشمان خود را فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند». برخى دیگر از جمله استاد مطهرى بر دلالت این آیات بر حرمت نگاه و وجوب ترک نظر خدشه جدى دارند. نکته اصلى از نظر وى این است که میان «غض عین» و «غض بصر» تفاوت وجود دارد. غض عین به معناى چشمپوشى، ترک نظر و نادیده گرفتن است؛ اما «غض بصر» به معناى کاستن از شدت نگاه است. بنابراین، آیه بر حرمت نگاه دلالت ندارد؛ بلکه بر حرمت نگاه استقلالى و به تعبیر دیگر بر حرمت نگاه خیرهخیره و شهوتآلود دلالت دارد.
نگاه زن به مرد
آنچه تاکنون ذکر گردید، درباره نگاه مرد به زن بود. اما ظاهر فتواى غالب فقها در مورد نگاه زن به مرد این است که، همانند نگاه مرد به زن، جایز نیست. به تعبیر دیگر، فرقى میان نگاه مرد به زن و زن به مرد نیست؛ یعنى نگاه زن به بدن مرد جز وجه و کفین (چهره و دو دست) حرام است. فرقى که میان زن و مرد وجود دارد، در مسئله پوشش است نه نگاه. یعنى بر زن واجب است که بدن خود را در برابر نامحرم جز وجه و کفین بپوشاند ونیز حرام است که به بدن مرد جز وجه و کفین نگاه کند. اما بر مرد هر چند حرام است که به بدن زن نامحرم ـ جز وجه و کفین، نگاه کند، اما بر او واجب نیست که بدن خود را، جز عورت، بپوشاند. در عروة الوثقى آمده است: «بر مرد جایز نیست که به زن نامحرم و نیز بر زن جایز نیست که به مرد نامحرم جز در صورت ضرورت نگاه کند».(2) امام خمینى قدسسره هم فرموده است: «براى زن
______________________________
1. نور، 24: 31 و 30.
2. «لایجوز النظر الى الأجنبیه ولاللمرأه النظر الى الأجنبى من غیرضرورة»، یزدى، بىتا، ج 2، مسئله 31، النکاح.
______________________________
جایز نیست که به مرد نامحرم نگاه کند، همانگونه که براى مرد نگاه به زن نامحرم جایز نیست. أقرب این است که نگاه به وجه و کفین حرام نیست».(1)
اما به نظر مىرسد که سیره متشرعه برخلاف این است. میان نگاه زن به مرد و مرد به زن، برخورد یکسانى وجود ندارد و آن سختگیرى را که در مورد نگاه مرد به زن دارند، در مورد نگاه زن به مرد نشان نمىدهند. برخى از فقها تشابه میان حکم زن و مرد را در مسئله نگاه قبول نکردهاند. به عنوان نمونه، آیت اللّه محمد باقر صدر در تعلیقه خود بر مسئله سوم منهاج الصالحین آیت اللّه حکیم(ره) مىفرماید: «اقرب این است که بر زن حرام نیست که به قسمتهایى از بدن مرد که معمولاً در همه زمانها پوشیده نیست، مانند سر و گردن، بدون ریبه نگاه کند».
د) لمس و تماس بدنى
از دیدگاه فقهى، تماس بدنى زنان و مردانى که محارم همدیگر هستند، مجاز است و ممنوعیتى ندارد. اما تماس بدنى زن و مرد نامحرم مجاز نیست. بنابراین، دست دادن زن و مرد نامحرم جایز نیست. امام خمینى قدسسره مىنویسد: «هر کس که نگاه به او حرام است، لمس وى نیز حرام است. بنابراین، جایز نیست که زن و مرد نامحرم همدیگر را لمس نمایند. بلکه اگر به جواز نگاه به وجه و کفین قائل شویم، به جواز لمس آن قائل نخواهیم بود. بنابراین، بر مرد جایز نیست که با زن نامحرم دست دهد؛ البته اگر از روى پارچه و لباس باشد، جایز است؛ ولى احتیاط این است که دست او را نفشرد.(2) البته فقها همانگونه که در موارد معالجه یا ضرورت و حاجت و موارد اهم از نظر شارع، نگاه را تجویز مىکنند، لمس و تماس بدنى را نیز مىپذیرند.(3) در روایت ابوبصیر از امام صادق علیهالسلام آمده است: «آیا مرد با زن نامحرم مىتواند مصافحه کند. فرمود: نه، مگر از روى لباس».(4) در روایت دیگرى، سماعه از امام صادق علیهالسلام در
______________________________
1. «لایجوز للمرأه النظر الى الأجنبى کالعکس والأقرب استثناء الوجه والکفین»، امام خمینى، النکاح، ج 2، مسئله 19.
2. یزدى، النکاح، بىتا، ج 2، مسئله 47. «کل من یحرم النظر الیه یحرم مسّه، فلایجوز مسّ الاجنبیه الأجنبى و بالعکس، بل لوقلنا بجواز النظر الى الوجه والکفین من الاجنبیه لم نقل یجواز مسهما فلا یجوز للرجل مصافحتها، نعم لابأس بها من وراء الثوب لکن لایغمز کفها احتیاطا»، امام خمینى، ج 2، النکاح، مسئله 20.
3. امام خمینى قدسسره .
4. «هل یصافح الرجل المرأه لیست بذات محرم؟ فقال(ع) لا الا من وراء الثوب»، حر عاملى، ابواب مقدمات النکاح، ج 14، باب 15، ح 3.
______________________________
مورد مصافحه مرد و زن پرسیده است و ایشان فرمودند: «براى مرد جایز نیست که با زن مصافحه کند، مگر اینکه بر او محرم باشد، مانند خواهر، دختر، عمه یا خواهرزاده و امثال آنها. اما زنى که با او محرم نیست، جز از روى لباس و پارچه مصافحه نکند و دستش را نفشرد».(1)
آیت اللّه خویى(ره) مىفرماید: «ظاهر این است که حکم حرمت، اختصاص به مصافحه ندارد؛ بلکه هر نوع لمس و تماس بدنى با زن نامحرم حرام است؛ زیرا خصوصیتى در مصافحه نیست و ذکر آن در روایات به این دلیل است که محل ابتلا در خارج است و هم اینکه مصداق روشن تماس بدنى است». مؤید این نکته روایتى است که در بیعت زنان با پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم آمده است که ایشان ظرفى را طلب کرده و در آن مقدارى آب ریخت و دست راست خود را در آن فرو برد. پس از آن به هر زنى که مىخواست بیعت کند فرمود که دست خود را همانند او در آب فرو برد.(2) این عمل پیامبر به این دلیل بوده است که با زنان نامحرم تماس بدنى پیدا نکند. از این گذشته، همانگونه که شیخ انصارى(ره) فرمودهاند: «مقتضاى اولویت قطعیه این است که اگر نگاه حرام است، لمس نیز حرام است.»(3)
آنچه از مجموع مطالب پیشین استفاده مىشود این است که اسلام نه طرفدار نظریه ضرورت است و نه نظریه تسامح و تساهل. بلکه معیار در روابط، همان «معروف بودن» است. به این معنا که هر رابطهاى که در حدود موازین و حدود شرعى باشد و در نگاه عرف، عقلا و متشرعین نیز پسندیده و مقبول واقع شود، از دیدگاه اسلام ممنوعیتى ندارد. به تعبیر دیگر، اسلام در این مورد، مانند بسیارى از موارد دیگر، اصول و ضوابطى را تعیین کرده است؛ اما تشخیص موارد و مصادیق آنرا به عرف متشرعه واگذار نموده است؛ همانگونه که به نظر فقها موسیقى طربانگیز یا موسیقى متناسب با مجلس لهو و لعب و یا پوشیدن لباس شهرت حرام است، اما تشخیص مصادیق آن به عرف واگذار شده است. یا بر اساس آیه «یا أیُّها الَّذینَ آمَنُوا أوْفُوا بِالْعُقُودِ»(4)، هر عقدى لازم الوفاست (البته با رعایت حدود شرعى)؛ اما تشخیص مصادیق عقود به عرف واگذار شده است.
اشاره
1. از جمله مباحث اساسى که از دیرباز در جامعه ما مطرح بوده است، مسئله مرزها و
______________________________
1. همان، ج 2.
2. حر عاملى، وسائل الشیعه، ابواب مقدمات النکاح، ج 14، باب 115، ح 3.
3. خویى، النکاح، بىتا، جزء اول، ص 104.
4. مائده: 5، 1.
______________________________
حدود وظایف و تکالیف دینى است. گروهى معتقدند در همه مسائل مىبایست مرزها را بر اساس وجوب و حرمت تعریف کرد و آنچه را در شرع اسلام حرام یا واجب یا حلال شمرده شده است، بیان نمود و واجبات و محرمات را رعایت کرد و سایر مسائل را در محدوده مجاز و مباح قرار داد. از همین زاویه نگاه، نویسنده در مسئله روابط زن و مرد، محور و مدار بحث را بر این نهاده است که روابط زن و مرد تا چه حدودى و با چه شرایطى جایز یا ممنوع است. اما به نظر مىرسد براى رشد و تعالى و سالمسازى انسانها، بیان مرزهاى جایز و ممنوع هرچند لازم است، اما کافى نیست؛ چرا که گاه یک موضوع، هرچند حرام و ممنوع نیست، اما توصیههاى دینى، جامعه را به ترک آن تشویق مىنماید. مسئله روابط زن و مرد نیز اینگونه است. نویسنده، در این مسئله، محور و مدار مطالب خویش را مرزهاى ممنوع و غیرممنوعِ روابط زن و مرد قرار داده است و دیدگاه فقها را مبنى بر اینکه گفتوگو و نگاه زن و مرد، ذاتا، هیچ گونه ممنوعیتى ندارد بیان کرده است. در اینجا پرسش اساسىاى مطرح است که آیا اصل و قاعده اولیهاى در اسلام وجود دارد که بر اینکه رابطه زن و مرد نامحرم مىبایست همواره در پایینترین حد خود باشد، دلالت کند و چنانچه نیاز و ضرورت ایجاب نکند، بهتر است رابطهاى پدید نیاید. به بیان دیگر، آیا در اسلام اصل و قاعده اولیه، بر کاهش روابط زن و مرد است و هر زن و مرد مسلمان باید تلاش کند تا با دیگرى کمتر ارتباط داشته باشد، یا آنکه چنین اصلى وجود ندارد.
به نظر مىرسد اسلام اصل اولیه در روابط زن و مرد را کاهش و تقلیل مىداند. اسلام معتقد است که به دلیل زمینههاى تجاذب جنسى که میان زن و مرد وجود دارد، ارتباط این دو در معرض انحراف است؛ هرچند این انحراف در سطح گفتوگو و نگاه باشد؛ بدین صورت که هر یک از زن و مرد، در گفتوگو و مواجهه با نامحرم، احساسى متفاوت با زمانى دارد که با همجنس خویش گفتوگو مىکند. این تفاوتِ احساس موجب شده است که اسلام به کاهش رابطه زن و مرد نامحرم توصیه و تنها به موارد لازم و ضرورى آن اکتفا کند. روایات فراوانى که در موضوع نگاه و سخن گفتن و ارتباط زن و مرد وارد شده است، دلالت بر این مسئله دارند. از جمله آنها روایت معروفى از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام است: «بهتر است براى زنان که مردان آنها را نبینند و آنان نیز مردان را نبینند». کلمه «خیرٌ» (بهتر) بدین معناست که هرچند ممنوعیت کلى براى نگاه زن و مرد وجود ندارد، اما هرچه روابط و نگاه دو جنس مخالف کمتر باشد، بهتر است. به علاوه، سیره قطعى و مستمرِ متشرعه، دلالت بر رجحان کاهش ارتباط دارد. شهید مطهرى در زمینه اصل و قاعده اولیه در کاهش روابط زن و مرد مىگوید:
آنچه اسلام دستکم به صورت یک امر اخلاقى توصیه مىکند این است که اجتماع مدنى تا حد ممکن غیرمختلط باشد. جامعه امروز زیانهاى اجتماع مختلط را به چشم خود مىبیند. چه لزومى دارد که زنان فعالیتهاى خود را به اصطلاح «دوش به دوش» مردان انجام دهند. آیا اگر در دو صف جداگانه انجام دهند، نقصى در فعالیت و راندمان کار آنها رخ مىدهد.(1)
2. بیشتر نویسندگان، موضوع روابط زن و مرد را از زاویه فردى و فقه فردى مورد بحث قرار مىدهند. اما اگر به مسئله آن از دید برنامهریزى اجتماعى و فرهنگسازى نگریسته شود، افق وسطح بحث کاملاً متفاوت خواهد بود. در این سطح از بحث مىباید پرسش را بدینگونه مطرح ساخت که سیاستگذاران و برنامهریزان جامعه اسلامى بایستى چه بستر فرهنگى و اجتماعى را در جامعه فراهم سازند. آیا برنامهریزىهاى اجتماعى مىبایست در راستاى کاهش روابط زن و مرد قرار گیرند تا زمینه عادىسازى این روابط پدید نیاید؛ یا آنکه اصولاً روابط زن و مرد در تمام سطوح جامعه باید کاملاً عادى، طبیعى و معمولى باشد و باید به همه زنان و مردان توصیه شود که در عین ایجاد رابطه عادى و معمولى با یکدیگر از نگاه شهوتآلود و جنسى بپرهیزند آیا مىتوان گفت در محیطهاى دانشجویى، ادارى و سازمانى و به ویژه میان دختران و پسران جوان و مجرد، که در اوج نیاز جنسى و تمایل به جنس مخالف به سر مىبرند، ارتباط کلامى و نگاه به صورت عادى و طبیعى صورت گیرد و روابط آنان سالم و مشروع باشد، اما در عین حال هیچگونه تمایل به جنس مخالف نداشته باشند. اساسا چنین فرهنگى به چه میزان قابلیت تحقیق خارجى دارد. بنابراین، به نظر مىرسد هرچند اصل گفتوگو و نگاه دو جنس مخالف به یکدیگر، در چارچوب ضوابط شرعى مجاز مىباشد و در مواردى که نیاز جامعه و اضطرار اجتماعى ایجاب مىکند، مىبایست به این ارتباط تن داد؛ اما نظام اسلامى مىبایست در دراز مدت به گونهاى رفتار کند که ارتباط زن و مرد به ویژه نسل جوان کاهش یابد.
3. نویسنده، معیار در روابط زن و مرد را معروف قرار داده است و مىگوید: «اسلام در این مورد، مانند بسیارى از موارد دیگر، اصول و ضوابطى را تعیین کرده است؛ اما تشخیص موارد و مصادیق آنرا به عرف متشرعه واگذار نموده است؛ همانگونه که به نظر فقها موسیقى مطرب یا موسیقى متناسب با مجلس لهو و لعب و یا پوشیدن لباس شهوت حرام است؛ اما تشخیص مصادیق آن به عرف واگذار شده است».
بر اساس مباحث فقهى و اصولى، رجوع به عرف در تشخیص مصادیق موضوعات است؛ اما در تبیین حد و مرز مفاهیمى که در لسان شرع آمده است، جاى مراجعه به عرف نیست. فقیه مىبایست موضوعات احکام را از حیث مفهومى، با مراجعه به منابع لغوى و روایى روشن سازد و حکم شرعىِ آن مفهوم را بیان نماید. آنگاه مکلفین، با توجه به مفهوم
______________________________
1. مسئله حجاب، ص 221.
______________________________
بیان شده توسط فقیه، مصادیق خارجى آن مفهوم را تشخیص دهند. فقیه در مسئله «معروف» بایستى حدود مفهوم معروف را به خوبى بیان نماید و لذا نمىتوان در فهم اینکه معروف یعنى چه و خصوصیاتِ معروف چیست، به عرف رجوع کرد؛ بلکه تشخیص مفهوم معروف، بر عهده متخصصین دینى یعنى فقیهان و اسلامشناسان است. آنگاه پس از تعیین مفهوم معروف، تشخیص مصادیق آن بر عهده عرف قرار مىگیرد.