اسلام و غرب در جهان فرامدرن
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
چشمانداز ارتباطات فرهنگی، ش 5
ابتدا نویسنده، تصویری از نزاعهای فکری جاری در جوامع اسلامی ارائه میدهد، که بر اساس آن در نیم قرن اخیر، و با استقلال یافتن کشورهای مسلمان، تجددگرایان، غربیسازی و نوگرایی را تنها داروی امراض جوامع اسلامی و ابزار اولیه ادامه حیات این کشورها دانستهاند. اکنون با کمرنگ شدن نوگرایی، پستمدرنیسم این جایگاه را از آنِ خود کرده است و سنتگرایانی که با مدرنیته مخالف بودند، با شدت علیه پستمدرنیسم واکنش نشان میدهند.
مشکلات ایجاد شده در پی اجرای سیاستهای توسعهای نوگرایان و سپس محاصره فکری مسلمانان توسط پستمدرنیسم، باعث ظهور نوعی سنتگرایی نظامی جدید در جهان اسلام، بر اساس خدامحوری اسلامی و کلینگر، به یک نظم جهانی تئوکراتیک و توتالیتر شده است.
نویسنده با معرفی اجمالی پستمدرنیسم، راه را برای ارائه نظریه خویش به نام فرامدرنیسم باز میکند. به نظر نویسنده، فرامدرنیسم برخلاف پستمدرنیسم که ادامه سیر طبیعی مدرنیته است، از مدرنیته عبور میکند و جوامع اسلامی را به جایی میرساند که ضمن تحول و پیشرفت، به ارزشها و شیوه زندگی فرهنگهای سنتی خود پایبند باشند. به گفته وی این فرآیند بر اساس تئوری تصادف (فلسفه صدفی) بهتر قابل توضیح است.
بنابر تبیینی که نویسنده ارائه داده است، جهان اسلام در موقعیتی قرار دارد که با استفاده از برخی مفاهیم اساسی دینی، میتواند به نظامی والاتر برسد. مفاهیمی همچون توحید، خلافت، اجتهاد، اجماع، شورا و استصلاح این امکان را ایجاد میکنند. در فراز بعدی، ارتباط این مفاهیم با هم و نیز چگونگی استفاده از آنها در فرآیند گذار به فرا مدرنیسم تبیین شده است. در پایان، پیشنهاد میدهد که به جای تکیه بر دولتها، نخبگان، اندیشمندان و نویسندگان به صحنه آورده شوند تا با کنار گذاشتن تجزیه و تحلیلهای اروپایی از اسلام و نظریههایی همچون برخورد تمدنها و پایان تاریخ که یکبعدی هستند، به هدف همزیستی جهانی به جای جهانیسازی برسیم.
ابتدا نویسنده، تصویری از نزاعهای فکری جاری در جوامع اسلامی ارائه میدهد، که بر اساس آن در نیم قرن اخیر، و با استقلال یافتن کشورهای مسلمان، تجددگرایان، غربیسازی و نوگرایی را تنها داروی امراض جوامع اسلامی و ابزار اولیه ادامه حیات این کشورها دانستهاند. اکنون با کمرنگ شدن نوگرایی، پستمدرنیسم این جایگاه را از آنِ خود کرده است و سنتگرایانی که با مدرنیته مخالف بودند، با شدت علیه پستمدرنیسم واکنش نشان میدهند.
مشکلات ایجاد شده در پی اجرای سیاستهای توسعهای نوگرایان و سپس محاصره فکری مسلمانان توسط پستمدرنیسم، باعث ظهور نوعی سنتگرایی نظامی جدید در جهان اسلام، بر اساس خدامحوری اسلامی و کلینگر، به یک نظم جهانی تئوکراتیک و توتالیتر شده است.
نویسنده با معرفی اجمالی پستمدرنیسم، راه را برای ارائه نظریه خویش به نام فرامدرنیسم باز میکند. به نظر نویسنده، فرامدرنیسم برخلاف پستمدرنیسم که ادامه سیر طبیعی مدرنیته است، از مدرنیته عبور میکند و جوامع اسلامی را به جایی میرساند که ضمن تحول و پیشرفت، به ارزشها و شیوه زندگی فرهنگهای سنتی خود پایبند باشند. به گفته وی این فرآیند بر اساس تئوری تصادف (فلسفه صدفی) بهتر قابل توضیح است.
بنابر تبیینی که نویسنده ارائه داده است، جهان اسلام در موقعیتی قرار دارد که با استفاده از برخی مفاهیم اساسی دینی، میتواند به نظامی والاتر برسد. مفاهیمی همچون توحید، خلافت، اجتهاد، اجماع، شورا و استصلاح این امکان را ایجاد میکنند. در فراز بعدی، ارتباط این مفاهیم با هم و نیز چگونگی استفاده از آنها در فرآیند گذار به فرا مدرنیسم تبیین شده است. در پایان، پیشنهاد میدهد که به جای تکیه بر دولتها، نخبگان، اندیشمندان و نویسندگان به صحنه آورده شوند تا با کنار گذاشتن تجزیه و تحلیلهای اروپایی از اسلام و نظریههایی همچون برخورد تمدنها و پایان تاریخ که یکبعدی هستند، به هدف همزیستی جهانی به جای جهانیسازی برسیم.