جهان متکثر در حوزه علمیه
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
اسلام به طور کامل با حقوقبشر همخوانی دارد و اگر احیانا تعارضی دیده میشود، بایستی در قرائت از اسلام و یا برداشت از حقوقبشر شک کرد. ما با نگاه آکادمیک و بدون هرگونه پیشفرضی به این موضوع مینگریم. در حوزه علمیه، در نگاه به قرآن، نبوت، خاتمیت، اسلام و مقتضیات زمان و مسائل دیگر، نظامهای فکری نوینی در حال شکلگیری است.متن
ایران، 21/8/82
با این اعتقاد که اسلام از سوی خداوند حکیم، عادل و آگاه به تمام رموز کائنات نازل شده است و انسان در این دین به عنوان خلیفةاللّه مطرح است و خداوند دوست دارد که تمام تعالیها، کمالات و کرامتها برای انسان فراهم شود. طبیعتا اسلام به طور کامل با حقوقبشر همخوانی دارد و اگر احیانا تعارضی مشاهده میشود، بایستی در قرائت از اسلام و یا برداشت از حقوقبشر شک کرد. منظر دوم به بحث اعلامیه جهانی حقوقبشر مربوط میشود. این سؤال که آیا اسلام با اعلامیه جهانی حقوقبشر و آنچه که در جهان امروز به عنوان نظام حقوقی بشر شناخته شده است، سازگاری دارد یا نه، میتواند محل تردید واقع شود. چرا که نظام حقوقبشر از آنجا که ساخته دستگاه عقلانی بشری است، ممکن است دچار اشکال بوده و کاملاً صحیح نباشد. البته ممکن است بخشهای زیادی از این اعلامیه نیز درست باشد و شناخت ما از اسلام صحیح نباشد.
دانشگاه مفید جدا از اینکه خود را طرفدار قرائت خاصی از اسلام و طرفدار تنظیم و ابلاغ بیانیه خاصی از حقوقبشر بداند، به دنبال جستوجوی مبانی متقنتری است. ما در نگاه کاملاً آکادمیک و بدون در نظر گرفتن هرگونه پیشفرضی به این موضوع مینگریم بهگونهای که هر چند اسلام را یک دین کامل میدانیم اما در بررسی علمی بدون توجه به کامل بودن اسلام موضوع را مورد بررسی قرار میدهیم؛ چرا که بر این باوریم فعالیتهای علمی ضرورتا بایستی بدون در نظر گرفتن هر گونه اعتقاد، ارزش داوری و کاملاً بیطرفانه انجام شود. امیدواریم به سمت یک تفاهم عمومی برویم یا اینکه با مکتبسازیهای متعدد و ایجاد تنوعهای فکری متفاوت بتوانیم حلقههای متعدد فکری را به وجود آوریم و از آن حلقهها روزبهروز سنتزهای خاصی ایجاد شود، سنتزهایی که در نهایت بتواند به ایجاد یک همگرایی و نظام جامع حقوقبشری بدون تعارض منتهی شود.
اسلام دین خاصی است که در آن نظرات فقهی متنوع و متکثری میتوان یافت. غیر از اصول دین که تقریبا مورد اجماع علماست، در محتوای اسلام، اختلاف نظرهای بعضا شدیدی وجود دارد. برخی ممکن است با دیدگاههای هرمنوتیک، نظامخواهی ارث، دیه، زکات و موارد دیگر را هم قابل تحول بدانند و برای نظر خود اسناد اسلامی ارائه دهند. از این منظر، حتی اگر هدف را اجرای آنچه در صدر اسلام آمده است قرار دهیم، ممکن است با نظام زکوة، ارث و دیه کاملاً متفاوت و جداگانهای مواجه شویم. اینکه موضوعات مورد اشاره، آیا بایستی دارای جزئیات صدر اسلام باشد یا نباشد است و یا اینکه در صدر اسلام، آنطور که گفته میشود، بوده است یا نه، مسائلی نیست که بتوان به راحتی در مورد آن به اجماع رسید. به همین دلیل، به راحتی نمیتوان گفت نگرشی که قایل به تساوی دیه زن و مرد است، غیراسلامی است و یا دیدگاهی که به عدم تساوی دیه زن و مرد اعتقاد دارد، با حقوقبشر منافات دارد. میخواهم بگویم از دیدگاه ما نه اسلام یک قرائت خاص و روشن دارد و نه از نظام حقوقبشر یک تعریف جامع و روشنی ارائه شده است.
اصولاً ممکن است در یک نظام حقوقی و جامعه بشری نابرابری دیه زن و مرد بهتر باشد و در یک نظام دیگر تساوی آن بهتر عمل کند و به عدالت نزدیکتر باشد. هم آنهایی که درباره اسلام و هم آنهایی که در مورد حقوقبشر جزماندیشانه میاندیشند، رفتارشان غیرعلمی است. البته باید این حرفها را شنید، تحمل کرد انسجام بیرونی آنها را مورد توجه قرار داد. مهم قرائت و نظری است که با کرامت انسانی، آزادی و تعالی روحی بشر و عدالت اجتماعی و اقتصادی سازگارتر باشد.
در حوزه علمیه جهانبینیهای متعددی در حال شکلگیری است و با هر جهان بینی نیز یک نظام فکری جدید متولد میشود. در حال حاضر با یک جهان متکثر در حوزه مواجهیم. بسیاری از علمای حوزه علمیه توانستند به یک نظام فکری منسجم و متفاوت از قرائت متداول دست یابند. در نگاه به قرآن، نبوت، خاتمیت، اسلام و مقتضیات زمان و مسائل دیگر، نظامهای فکری نوینی در حال شکلگیری است. با وجود این، باید گفت این نظامهای فکری که تا حدودی نیز انسجام یافتهاند، توان رقابت با قرائت غالب را هنگام عرضه به جامعه ندارند؛ زیرا مجال کسب پایگاه مردمی را نداشتهاند. ازاینرو، نتوانستهاند به صورت صریح و روشن عرضاندام کنند. من فکر میکنم گستردگی و نوع مخالفت و واکنشی که اشاره شد، ناشی از تهدیدی است که نگاه موجود حوزه نسبت به خود احساس کرده و میکند. آنها احساس کردند که اگر به صورت گسترده با قضیه مواجه نشوند، ممکن است پایگاه خود را از دست بدهند.
من نه از موضع دانشگاه مفید، بلکه به عنوان یک مسلمان ایرانی از اینکه خانم دکتر شیرین عبادی موفق به دریافت جایزه صلح نوبل شده است افتخار میکنم و این موفقیت را به ایشان تبریک میگویم. اعطای جایزه صلح نوبل به یک مسلمان به این معنا است که دنیا پذیرفته اسلام هیچگونه مخالفتی با محتوای حقوقبشر ندارد. ما به عنوان بخشی از جامعه علمی حوزوی ایران، باید تلاش کنیم که قرائت صحیحی از اسلام معرفی کنیم. بنده شخصا از تعبیرها و تفسیرهای خانم شیرین عبادی پس از اعطای جایزه صلح نوبل استقبال میکنم. اینکه ایشان هویت اسلامیشان را در فعالیتهای حقوقبشری خود دخالت دادند، به جهانیان نشان داد که ایران، اسلام، سرزمین و دین صلحطلب است. اسلام دین عشق، برابری و آزادی و ایران نیز منادی آزادی است. این اتفاق نشان داد که در واقع فرهنگ غرب که نظریهپرداز جنگ تمدنهاست، تهدید اصلی برای حقوقبشر است.
اشاره
1. در ابتدای این گفتوگو، به درستی میان «حقوقبشر» و آنچه امروز به نام «اعلامیه جهانی حقوقبشر» از سوی غرب، تبلیغ و توصیه میشود، فرق گذاشته شده است. بنابراین موافقت اسلام با حقوق معتدل و مشروع انسانی به هیچ روی، بدین معنا نیست که اسلام با اعلامیه مذکور هم موافق است. اما متأسفانه ایشان در ادامه گفتوگو این تفاوت و تمایز را نادیده گرفته و بدون توجه به نتایج آن، اعلامیه حقوقبشر را اصل گرفته و در جستوجوی قرائتی از اسلام برآمده است که با این تفسیر از حقوقبشر سازگار باشد. بدون ورود به زوایای این بحث، صرفا یادآور میشویم که امروزه در بین متفکران غرب نیز بسیاری بر این عقیدهاند که این مفهوم از حقوقبشر، همچون سایر ارکان و مؤلفههای تمدن مدرن، جنبه جهانی ندارد و ریشه در یک تلقی خاص از انسان و جهان دارد. از جمله، این نگرش در بین پستمدرنها شیوع فراوان دارد.
2. در چند نوبت اظهار شده است که ما «بدون در نظر گرفتن هرگونه پیشفرضی به این موضوع مینگریم» و اضافه شده است که «بر این باوریم فعالیتهای علمی ضرورتا بایستی بدون در نظر گرفتن هرگونه اعتقاد، ارزش داوری و کاملاً بیطرفانه انجام شود.» معلوم نیست که ایشان بر اساس کدامین دیدگاه علمی معتقد است که در علوم میتوان بدون در نظر گرفتن هر گونه پیشفرضی به تبیین و داوری پرداخت.
تنها گروهی از پوزیتویستها را سراغ داریم که میپنداشتند علوم تجربی را بدون هرگونه پیشفرض ِ غیرتجربی میتوان بر پا ساخت. بدون وارد شدن به مباحث پیچیدهای که امروزه در فلسفه علم جدید مطرح است، نکاتی را یادآور میشویم:
اولاً، امروزه اعتقاد غالب بر این است که همه نظامهای معرفتی ـ و از جمله دانشهای تجربی ـ از مفاهیم غیرتجربی و بنیادهای فلسفی فراوانی سرچشمه میگیرند و «معرفت بیطرفانه» در معنایی که ایشان تلقی میکند، وجود خارجی نداشته و ندارد. در فضایی که سخن از «معرفت زنانه» و مردانه میشود و گروهی به دنبال تأسیس دانشهای زنانهاند، ادعای بیطرفی کامل علمی سخنی طُرفه و شنیدنی است. ثانیا، حتی اگر بپذیریم که علوم طبیعی تجربی ــ همچون فیزیک، شیمی و زیستشناسی ــ هیچ پیشفرض فلسفی و ارزشی ندارند، بیگمان نمیتوان پذیرفت که تحقیق در علوم انسانی بدون مفروضات انسانشناسانه قابل تصور است چنان که در مباحث فلسفه علم گفته شده است، در علوم انسانی ـ بهویژه در علوم اجتماعی ـ دو مقوله «تبیین» و «توصیه» آنچنان در هم تنیدهاند که تفکیک آنها از یکدیگر چندان ساده نیست. حتی در توصیفهای اجتماعی نیز ارزشها و انگارههای اعتقادی و فلسفی به صورت پیدا و پنهان مؤثر میافتد.
ثالثا، اگر بپذیریم که دانشهایی چون اقتصاد، جامعهشناسی و روانشناسی بدون بهرهگیری از پیشفرضهای غیرتجربی به فرجام میرسد، چگونه میتوان تصور کرد که حقوق و سیاست با بیطرفی نسبت به هرگونه ارزش و اعتقادی سامان مییابد. نیک پیداست که همین مبحث «حقوقبشر» مستقیما به تعریف ما از انسان و تلقی ما از غایات و ارزشهای بنیادین انسانی بازمیگردد. در حقوق سکولارِ غرب، انسان به گونهای تعریف شده است که از اساس با انسانشناسی اسلامی فاصله بسیار دارد. بنابراین، حداکثر چیزی که میتوان ادعا کرد این است که دانشهایی چون حقوق از پیشفرضهای ارزشی و اعتقادیِ عام و مشترک استفاده میکنند، نه اینکه بدون پیشفرض ِ ارزشی و اعتقادی مورد مطالعه قرار میگیرد. البته همین ادعای اخیر هم که میان انسانشناسی مادی و انسانشناسی اسلامی میتوان مشترکات اساسی یافت، سخت مورد تردید و انکار است.
وانگهی، از این کسانی که به حوزه دین و روحانیت تعلق دارند، باید پرسید که چه اصراری وجود دارد که به حقوق سکولار پناه برند و چرا ارزشمدار بودن حقوق و تکالیف را انکار میکنند؟ راستی اگر کسی هنوز نپذیرفته است که حوزه حقوق میتواند رنگ دینی و غیردینی بپذیرد، پس چرا دانش و معرفت خویش را به حوزه و روحانیت منتسب میسازد. اگر قرار است در حوزه علمیه شیعه، در باب حقوق همان سخنانی گفته شود که در یک دانشگاه سکولار نیز گفته میشود، پس چه دلیلی وجود دارد که سرمایههای فراوانی به نام دین و روحانیت برای آموزش حقوق غربی به طلاب صرف گردد؟ بیتردید انگیزه اولیه تشکیل مؤسسات دینی، آموزش و پژوهش علوم انسانی دینی بوده و هست تا علوم انسانی غرب را از پایههای سکولار و مادی پیراسته دارند و دانشهای دینیِ متناسب با جامعه اسلامی و حکومت دینی فراهم آورند.
3. آنچه آقای الهی درباره قرائتهای مختلف از دین و فقاهت در حوزه علمیه قم بیان داشته است، جای ابهام بسیار دارد. اینکه عالمان دینی و فقیهان در استنباطهای خود گاه به نتایج متفاوت میرسند، امری روشن و منطقی است، اما اینکه جناب الهی مباحث برخی روشنفکران را به عالمان دین نسبت میدهد و ادعا میکند که برخی از آنان «با دیدگاههای هرمنوتیک، نظام خواهی ارث، دیه، زکات و موارد دیگر را هم قابل تحویل میدانند» جای تأمل و درنگ دارد. اینکه گفته شده است «بسیاری از علمای حوزه علمیه توانستند به یک نظام فکری منسجم و متفاوت از قرائت متداول دست یابند»، منظور از «بسیار» چه کسانی هستند؟ و آن «نظام فکری منسجم» اشاره به کدامین کتاب یا متن علمی است؟ گفته شده است که در حوزه علمیه قم «در نگاه به قرآن، نبوت، خاتمیت، اسلام و مقتضیات زمان و مسائل دیگر، نظامهای فکری دینی در حال شکلگیری است.» البته خوشبختانه امروزه حوزه علمیه قم از نظر علمی و معرفتی آنقدر گسترده و پهناور شده است که اندیشهها و گرایشهای خُرد و پراکنده در آن بسیار میتوان یافت، اما این ایدههای محدودِ محفلی را که هنوز در ساحتهای علمی حوزه عرضه نشده و تا کنون تبیین روشنی نیافتهاند، نباید به حساب حوزه علمیه گذاشت و از آن با تعابیری چون «نظامهای فکری نوین» یاد کرد.
4. اما آنچه درباره خانم شیرین عبادی و جایزه صلح گفته شده است، به یک اظهار نظر سیاسی بیشتر شباهت دارد تا یک دیدگاه علمی. بحث کردن از شخصیتها یا پرداختن به انگیزه اعطای چنین جوایزی از چارچوب این نشریه به دور است؛ آنچه شایان یادآوری است، برداشتهای علمی یا غیرعلمی از اینگونه حوادث و پدیدههاست. اینکه جناب الهی استنباط کرده است که «اعطای جایزه صلح نوبل به یک مسلمان، به این معناست که دنیا پذیرفته اسلام هیچ گونه مخالفتی با محتوای حقوقبشر ندارد»، با کدامین معیار منطق و استنتاج سازگار است؟ کسی که نه به عنوان یک متفکر یا صاحب نظر اسلامی مطرح بوده است و نه در طول فعالیتهای علمی و اجتماعی خویش، وفاداری و تعهد خود را به موازین اسلامی اثبات کرده است، چگونه به یکباره به عنوان الگو و نمونه یک اندیشمند مسلمان تلقی میشود و رای او را با اسلام برابر میگیرند؟
با این اعتقاد که اسلام از سوی خداوند حکیم، عادل و آگاه به تمام رموز کائنات نازل شده است و انسان در این دین به عنوان خلیفةاللّه مطرح است و خداوند دوست دارد که تمام تعالیها، کمالات و کرامتها برای انسان فراهم شود. طبیعتا اسلام به طور کامل با حقوقبشر همخوانی دارد و اگر احیانا تعارضی مشاهده میشود، بایستی در قرائت از اسلام و یا برداشت از حقوقبشر شک کرد. منظر دوم به بحث اعلامیه جهانی حقوقبشر مربوط میشود. این سؤال که آیا اسلام با اعلامیه جهانی حقوقبشر و آنچه که در جهان امروز به عنوان نظام حقوقی بشر شناخته شده است، سازگاری دارد یا نه، میتواند محل تردید واقع شود. چرا که نظام حقوقبشر از آنجا که ساخته دستگاه عقلانی بشری است، ممکن است دچار اشکال بوده و کاملاً صحیح نباشد. البته ممکن است بخشهای زیادی از این اعلامیه نیز درست باشد و شناخت ما از اسلام صحیح نباشد.
دانشگاه مفید جدا از اینکه خود را طرفدار قرائت خاصی از اسلام و طرفدار تنظیم و ابلاغ بیانیه خاصی از حقوقبشر بداند، به دنبال جستوجوی مبانی متقنتری است. ما در نگاه کاملاً آکادمیک و بدون در نظر گرفتن هرگونه پیشفرضی به این موضوع مینگریم بهگونهای که هر چند اسلام را یک دین کامل میدانیم اما در بررسی علمی بدون توجه به کامل بودن اسلام موضوع را مورد بررسی قرار میدهیم؛ چرا که بر این باوریم فعالیتهای علمی ضرورتا بایستی بدون در نظر گرفتن هر گونه اعتقاد، ارزش داوری و کاملاً بیطرفانه انجام شود. امیدواریم به سمت یک تفاهم عمومی برویم یا اینکه با مکتبسازیهای متعدد و ایجاد تنوعهای فکری متفاوت بتوانیم حلقههای متعدد فکری را به وجود آوریم و از آن حلقهها روزبهروز سنتزهای خاصی ایجاد شود، سنتزهایی که در نهایت بتواند به ایجاد یک همگرایی و نظام جامع حقوقبشری بدون تعارض منتهی شود.
اسلام دین خاصی است که در آن نظرات فقهی متنوع و متکثری میتوان یافت. غیر از اصول دین که تقریبا مورد اجماع علماست، در محتوای اسلام، اختلاف نظرهای بعضا شدیدی وجود دارد. برخی ممکن است با دیدگاههای هرمنوتیک، نظامخواهی ارث، دیه، زکات و موارد دیگر را هم قابل تحول بدانند و برای نظر خود اسناد اسلامی ارائه دهند. از این منظر، حتی اگر هدف را اجرای آنچه در صدر اسلام آمده است قرار دهیم، ممکن است با نظام زکوة، ارث و دیه کاملاً متفاوت و جداگانهای مواجه شویم. اینکه موضوعات مورد اشاره، آیا بایستی دارای جزئیات صدر اسلام باشد یا نباشد است و یا اینکه در صدر اسلام، آنطور که گفته میشود، بوده است یا نه، مسائلی نیست که بتوان به راحتی در مورد آن به اجماع رسید. به همین دلیل، به راحتی نمیتوان گفت نگرشی که قایل به تساوی دیه زن و مرد است، غیراسلامی است و یا دیدگاهی که به عدم تساوی دیه زن و مرد اعتقاد دارد، با حقوقبشر منافات دارد. میخواهم بگویم از دیدگاه ما نه اسلام یک قرائت خاص و روشن دارد و نه از نظام حقوقبشر یک تعریف جامع و روشنی ارائه شده است.
اصولاً ممکن است در یک نظام حقوقی و جامعه بشری نابرابری دیه زن و مرد بهتر باشد و در یک نظام دیگر تساوی آن بهتر عمل کند و به عدالت نزدیکتر باشد. هم آنهایی که درباره اسلام و هم آنهایی که در مورد حقوقبشر جزماندیشانه میاندیشند، رفتارشان غیرعلمی است. البته باید این حرفها را شنید، تحمل کرد انسجام بیرونی آنها را مورد توجه قرار داد. مهم قرائت و نظری است که با کرامت انسانی، آزادی و تعالی روحی بشر و عدالت اجتماعی و اقتصادی سازگارتر باشد.
در حوزه علمیه جهانبینیهای متعددی در حال شکلگیری است و با هر جهان بینی نیز یک نظام فکری جدید متولد میشود. در حال حاضر با یک جهان متکثر در حوزه مواجهیم. بسیاری از علمای حوزه علمیه توانستند به یک نظام فکری منسجم و متفاوت از قرائت متداول دست یابند. در نگاه به قرآن، نبوت، خاتمیت، اسلام و مقتضیات زمان و مسائل دیگر، نظامهای فکری نوینی در حال شکلگیری است. با وجود این، باید گفت این نظامهای فکری که تا حدودی نیز انسجام یافتهاند، توان رقابت با قرائت غالب را هنگام عرضه به جامعه ندارند؛ زیرا مجال کسب پایگاه مردمی را نداشتهاند. ازاینرو، نتوانستهاند به صورت صریح و روشن عرضاندام کنند. من فکر میکنم گستردگی و نوع مخالفت و واکنشی که اشاره شد، ناشی از تهدیدی است که نگاه موجود حوزه نسبت به خود احساس کرده و میکند. آنها احساس کردند که اگر به صورت گسترده با قضیه مواجه نشوند، ممکن است پایگاه خود را از دست بدهند.
من نه از موضع دانشگاه مفید، بلکه به عنوان یک مسلمان ایرانی از اینکه خانم دکتر شیرین عبادی موفق به دریافت جایزه صلح نوبل شده است افتخار میکنم و این موفقیت را به ایشان تبریک میگویم. اعطای جایزه صلح نوبل به یک مسلمان به این معنا است که دنیا پذیرفته اسلام هیچگونه مخالفتی با محتوای حقوقبشر ندارد. ما به عنوان بخشی از جامعه علمی حوزوی ایران، باید تلاش کنیم که قرائت صحیحی از اسلام معرفی کنیم. بنده شخصا از تعبیرها و تفسیرهای خانم شیرین عبادی پس از اعطای جایزه صلح نوبل استقبال میکنم. اینکه ایشان هویت اسلامیشان را در فعالیتهای حقوقبشری خود دخالت دادند، به جهانیان نشان داد که ایران، اسلام، سرزمین و دین صلحطلب است. اسلام دین عشق، برابری و آزادی و ایران نیز منادی آزادی است. این اتفاق نشان داد که در واقع فرهنگ غرب که نظریهپرداز جنگ تمدنهاست، تهدید اصلی برای حقوقبشر است.
اشاره
1. در ابتدای این گفتوگو، به درستی میان «حقوقبشر» و آنچه امروز به نام «اعلامیه جهانی حقوقبشر» از سوی غرب، تبلیغ و توصیه میشود، فرق گذاشته شده است. بنابراین موافقت اسلام با حقوق معتدل و مشروع انسانی به هیچ روی، بدین معنا نیست که اسلام با اعلامیه مذکور هم موافق است. اما متأسفانه ایشان در ادامه گفتوگو این تفاوت و تمایز را نادیده گرفته و بدون توجه به نتایج آن، اعلامیه حقوقبشر را اصل گرفته و در جستوجوی قرائتی از اسلام برآمده است که با این تفسیر از حقوقبشر سازگار باشد. بدون ورود به زوایای این بحث، صرفا یادآور میشویم که امروزه در بین متفکران غرب نیز بسیاری بر این عقیدهاند که این مفهوم از حقوقبشر، همچون سایر ارکان و مؤلفههای تمدن مدرن، جنبه جهانی ندارد و ریشه در یک تلقی خاص از انسان و جهان دارد. از جمله، این نگرش در بین پستمدرنها شیوع فراوان دارد.
2. در چند نوبت اظهار شده است که ما «بدون در نظر گرفتن هرگونه پیشفرضی به این موضوع مینگریم» و اضافه شده است که «بر این باوریم فعالیتهای علمی ضرورتا بایستی بدون در نظر گرفتن هرگونه اعتقاد، ارزش داوری و کاملاً بیطرفانه انجام شود.» معلوم نیست که ایشان بر اساس کدامین دیدگاه علمی معتقد است که در علوم میتوان بدون در نظر گرفتن هر گونه پیشفرضی به تبیین و داوری پرداخت.
تنها گروهی از پوزیتویستها را سراغ داریم که میپنداشتند علوم تجربی را بدون هرگونه پیشفرض ِ غیرتجربی میتوان بر پا ساخت. بدون وارد شدن به مباحث پیچیدهای که امروزه در فلسفه علم جدید مطرح است، نکاتی را یادآور میشویم:
اولاً، امروزه اعتقاد غالب بر این است که همه نظامهای معرفتی ـ و از جمله دانشهای تجربی ـ از مفاهیم غیرتجربی و بنیادهای فلسفی فراوانی سرچشمه میگیرند و «معرفت بیطرفانه» در معنایی که ایشان تلقی میکند، وجود خارجی نداشته و ندارد. در فضایی که سخن از «معرفت زنانه» و مردانه میشود و گروهی به دنبال تأسیس دانشهای زنانهاند، ادعای بیطرفی کامل علمی سخنی طُرفه و شنیدنی است. ثانیا، حتی اگر بپذیریم که علوم طبیعی تجربی ــ همچون فیزیک، شیمی و زیستشناسی ــ هیچ پیشفرض فلسفی و ارزشی ندارند، بیگمان نمیتوان پذیرفت که تحقیق در علوم انسانی بدون مفروضات انسانشناسانه قابل تصور است چنان که در مباحث فلسفه علم گفته شده است، در علوم انسانی ـ بهویژه در علوم اجتماعی ـ دو مقوله «تبیین» و «توصیه» آنچنان در هم تنیدهاند که تفکیک آنها از یکدیگر چندان ساده نیست. حتی در توصیفهای اجتماعی نیز ارزشها و انگارههای اعتقادی و فلسفی به صورت پیدا و پنهان مؤثر میافتد.
ثالثا، اگر بپذیریم که دانشهایی چون اقتصاد، جامعهشناسی و روانشناسی بدون بهرهگیری از پیشفرضهای غیرتجربی به فرجام میرسد، چگونه میتوان تصور کرد که حقوق و سیاست با بیطرفی نسبت به هرگونه ارزش و اعتقادی سامان مییابد. نیک پیداست که همین مبحث «حقوقبشر» مستقیما به تعریف ما از انسان و تلقی ما از غایات و ارزشهای بنیادین انسانی بازمیگردد. در حقوق سکولارِ غرب، انسان به گونهای تعریف شده است که از اساس با انسانشناسی اسلامی فاصله بسیار دارد. بنابراین، حداکثر چیزی که میتوان ادعا کرد این است که دانشهایی چون حقوق از پیشفرضهای ارزشی و اعتقادیِ عام و مشترک استفاده میکنند، نه اینکه بدون پیشفرض ِ ارزشی و اعتقادی مورد مطالعه قرار میگیرد. البته همین ادعای اخیر هم که میان انسانشناسی مادی و انسانشناسی اسلامی میتوان مشترکات اساسی یافت، سخت مورد تردید و انکار است.
وانگهی، از این کسانی که به حوزه دین و روحانیت تعلق دارند، باید پرسید که چه اصراری وجود دارد که به حقوق سکولار پناه برند و چرا ارزشمدار بودن حقوق و تکالیف را انکار میکنند؟ راستی اگر کسی هنوز نپذیرفته است که حوزه حقوق میتواند رنگ دینی و غیردینی بپذیرد، پس چرا دانش و معرفت خویش را به حوزه و روحانیت منتسب میسازد. اگر قرار است در حوزه علمیه شیعه، در باب حقوق همان سخنانی گفته شود که در یک دانشگاه سکولار نیز گفته میشود، پس چه دلیلی وجود دارد که سرمایههای فراوانی به نام دین و روحانیت برای آموزش حقوق غربی به طلاب صرف گردد؟ بیتردید انگیزه اولیه تشکیل مؤسسات دینی، آموزش و پژوهش علوم انسانی دینی بوده و هست تا علوم انسانی غرب را از پایههای سکولار و مادی پیراسته دارند و دانشهای دینیِ متناسب با جامعه اسلامی و حکومت دینی فراهم آورند.
3. آنچه آقای الهی درباره قرائتهای مختلف از دین و فقاهت در حوزه علمیه قم بیان داشته است، جای ابهام بسیار دارد. اینکه عالمان دینی و فقیهان در استنباطهای خود گاه به نتایج متفاوت میرسند، امری روشن و منطقی است، اما اینکه جناب الهی مباحث برخی روشنفکران را به عالمان دین نسبت میدهد و ادعا میکند که برخی از آنان «با دیدگاههای هرمنوتیک، نظام خواهی ارث، دیه، زکات و موارد دیگر را هم قابل تحویل میدانند» جای تأمل و درنگ دارد. اینکه گفته شده است «بسیاری از علمای حوزه علمیه توانستند به یک نظام فکری منسجم و متفاوت از قرائت متداول دست یابند»، منظور از «بسیار» چه کسانی هستند؟ و آن «نظام فکری منسجم» اشاره به کدامین کتاب یا متن علمی است؟ گفته شده است که در حوزه علمیه قم «در نگاه به قرآن، نبوت، خاتمیت، اسلام و مقتضیات زمان و مسائل دیگر، نظامهای فکری دینی در حال شکلگیری است.» البته خوشبختانه امروزه حوزه علمیه قم از نظر علمی و معرفتی آنقدر گسترده و پهناور شده است که اندیشهها و گرایشهای خُرد و پراکنده در آن بسیار میتوان یافت، اما این ایدههای محدودِ محفلی را که هنوز در ساحتهای علمی حوزه عرضه نشده و تا کنون تبیین روشنی نیافتهاند، نباید به حساب حوزه علمیه گذاشت و از آن با تعابیری چون «نظامهای فکری نوین» یاد کرد.
4. اما آنچه درباره خانم شیرین عبادی و جایزه صلح گفته شده است، به یک اظهار نظر سیاسی بیشتر شباهت دارد تا یک دیدگاه علمی. بحث کردن از شخصیتها یا پرداختن به انگیزه اعطای چنین جوایزی از چارچوب این نشریه به دور است؛ آنچه شایان یادآوری است، برداشتهای علمی یا غیرعلمی از اینگونه حوادث و پدیدههاست. اینکه جناب الهی استنباط کرده است که «اعطای جایزه صلح نوبل به یک مسلمان، به این معناست که دنیا پذیرفته اسلام هیچ گونه مخالفتی با محتوای حقوقبشر ندارد»، با کدامین معیار منطق و استنتاج سازگار است؟ کسی که نه به عنوان یک متفکر یا صاحب نظر اسلامی مطرح بوده است و نه در طول فعالیتهای علمی و اجتماعی خویش، وفاداری و تعهد خود را به موازین اسلامی اثبات کرده است، چگونه به یکباره به عنوان الگو و نمونه یک اندیشمند مسلمان تلقی میشود و رای او را با اسلام برابر میگیرند؟