بزرگراه های اطلاعاتی و امکانات بازدارندگی
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
انقلابى که در اطلاعرسانى رخ داده، مزایا و محاسن بىشمارى دارد؛ اما مسائل و مصیبتهایى نیز به دنبال خواهد داشت. غالب اندیشمندان و حقوقدانان به این نتیجه رسیدهاند که حمایت از ارزشهاى فرهنگى یک جامعه در برابر هجوم برنامههاى اینترنت، سانسور محسوب نمىشود. مهمترین معیار براى تعیین و تبیین ارزشهایى که باید براى حفظ آن کوشید، خرد جمعى و وجدان بینالمللى است. مجلس شوراى اسلامى در داخل و یونسکو در خارج باید با حفظ احترام به آزادىهاى فردى و اجتماعى، از کودکانمان در قبال استثمار جنسى نوینى که از طریق اینترنت در راه است، حمایت کنند.متن
به نظر مىرسد جهانى شدن، علىرغم انتقادات وارد بر آن، امرى اجتنابناپذیر است. آنچه این اتفاق را حتمى مىکند، انقلابى است که در زمینه ارتباطات رخ داده است. دیگر محال است کشورى بتواند درون مرزهایش مخفى شده، خود را بىنیاز از جهان و جهانیان بداند. کوچکترین اتفاقى که در نقطهاى از جهان رخ مىدهد، گاه مىتواند در زندگى مردم تأثیرى شگفت بگذارد. همه مردم جهان سوار بر یک اتوبوس به سوى مقصدى واحد حرکت مىکنند و بدون شک همه به سوى تمدنى که بالاتر و باارزشتر است، در حرکتند. در همین راستا، انقلابى که در اطلاعرسانى رخ داده، مزایا و محاسن بىشمارى دارد؛ اما فراموش نکنیم که مسائل و گاه مصیبتهایى نیز به دنبال خواهد داشت. بىاعتنایى به ارزشهاى فرهنگى باعث بىهویت شدن و در نتیجه استحاله فرهنگى مىشود که اولین گام در استعمار نو به حساب مىآید. اگر در قرن نوزدهم براى فتح کشورى احتیاج به لشکرکشى و صرف نیروى انسانى و تجهیزات جنگى بود، در قرن بیست و یکم چنین نیازى احساس نمىشود. سادهترین راه، تهى کردن مردم از ارزشهاى فرهنگى و سپس جایگزین کردن عقایدى است که در نهایت موجب خواهد شد که نهتنها در مقابل مهاجم مقاومتى نکنند، بلکه حتى به استقبال وى نیز بروند. به عبارت دیگر، اینترنت تبدیل به غولى افسانهاى شده که اگر در خدمت بشریت و اهداف والاى آن قرار نگیرد، مىتواند بسیار مخرب و ویرانگر باشد و با نقل قول از آقاى مایور باید بگویم که بزرگراههاى اطلاعاتى، حامل بدترین و بهترین محتویات هستند.
آیا راهى براى کنترل آثار مخرب اینترنت وجود دارد؟ آیا مىتوان بهترین بزرگراههاى اطلاعاتى را دستچین کرد و مورد استفاده قرار داد و از ورود به بدترینها جلوگیرى کرد؟ نخست باید دید که آیا کنترل از جنبه فنى - مهندسى ممکن است و سپس باید بررسى کرد که آیا کنترل اینترنت از جنبه حقوقى - اجتماعى صحیح است یا خیر. کشورهاى پیشرفته صنعتى امکان دادن هر نوع اطلاعات غلط و فاسدى را به کشورهاى دیگر دارند و این جریان معمولاً یک سویه است و امکان کنترل اطلاعات براى کشورهاى مصرفکننده تقریباً غیرممکن است. به هر حال، با فرض دستیابى به دانشى که امکان کنترل در بزرگراههاى اطلاعاتى را فراهم مىسازد، باید به پرسش دیگرى پاسخ دهیم: که آیا استفاده از این امکانات بازدارنده، با جریان آزاد اندیشهها مغایرت دارد؟ آیا باید به این کنترل به عنوان سدى در برابر هجوم به ارزشهاى فرهنگى یک جامعه نگریست یا آن را وسیلهاى براى سانسور دانست؟ غالب اندیشمندان، متفکران و حقوقدانان به این نتیجه رسیدهاند که حمایت از ارزشهاى فرهنگى یک جامعه در برابر هجوم برنامههاى اینترنت، سانسور محسوب نمىشود.
اما ارزشهاى فرهنگى یک جامعه چیست و معیار براى حفظ ارزشهاى فرهنگى کدام است؟ مهمترین معیار براى تعیین و تبیین ارزشهایى که باید براى حفظ آن کوشید، خرد جمعى و وجدان بینالمللى است. مسلماً عقیده گروهى اندک، ولو حاکم بر سرنوشت کشورشان، نمىتواند ارزشهاى بینالمللى را تفسیر و تبیین کند. معیار تعیین ارزشها، خرد جمعى حاکم بر جهان است که در مصوبات سازمان ملل متحد متجلى است؛ از این رو آنچه در اعلامیه جهانى حقوق بشر به عنوان حقوق بنیادین و غیر قابل تخطى یک انسان به رسمیت شناخته شده است و میثاقها و قراردادهاى بینالمللى که متعاقب آن صادر شده، تنها معیار تعیین ارزشها هستند. از جمله این میثاقها، قرارداد بینالمللى حقوق مدنى - سیاسى، کنوانسیون بین المللى حقوق کودک، کنوانسیون رفع تبعیض از زنان، کنوانسیون منع بردهفروشى و فحشا و هزاران تصمیم دیگر است که نشانگر خرد جمعى و وجدان بینالمللى است. براى مثال، در اصل 34 کنوانسیون حقوق کودک (مصوب سال 1989)، از کودکان در برابر تمام اشکال سوءاستفاده و استثمارهاى جنسى حمایت شده است در قطعنامه پایانى گردهمایى جهانى حمایت از کودکان در برابر سوء استفاده جنسى از طریق اینترنت که در سال 1999 تشکیل شد، آمده است: «هر چه اینترنت بیشتر توسعه پیدا کند، کودکان بیشتر در معرض محتویات خطرناک آن قرار خواهند گرفت. فعالیتهاى مجرمانه مربوط به فحشاى کودکان و پرونوگرافى آنان که از طریق اینترنت مورد سوء استفاده جنسى واقع مىشود، اکنون از مسائل حاد به شمار مىروند. اگر چه سودمندىهاى اینترنت از زیانهاى بالقوه آن بیشتر است، اما نباید از شناخت خطرات آن غفلت کرد».
بنابراین، اکنون مشخصاً مىتوان گفت اینترنت نمىتواند در خدمت امورى قرار گیرد که وجدان بشریت و خرد جمعى آن را مردود اعلام داشته است و در رأس این امور، سوء استفاده جنسى از کودکان و زنان و پرونوگرافى و ترویج فحشاست. نکته بسیار مهم این است که چون اینترنت پدیدهاى جهانى است، قواعد ناظر بر آن نیز باید بینالمللى باشد. هیچ کشورى در جهان نمىتواند بهتنهایى در حفظ ارزشهایى که صحبت کردیم موفق باشد. مبارزه با مفاسد اینترنت، از جمله ترویج فحشاى کودکان، همتى جهانى طلب مىکند و نیازمند یک رویکرد استراتژیک جهانى و منحصر به فرد و مستلزم ضمانت اجرایى بینالمللى است؛ بنابراین بایستى با جمعآورى قوانین داخلى کشورها و تنظیم روش و شیوهاى که با روح حاکم بر مقررات داخلى کشورها همخوانى بیشترى دارد، به ارائه یک برنامه عملى اقدام کرد و ضمانتهاى بین المللى براى اجراى آن از طریق مجمع عمومى سازمان ملل تدارک نمود.
در این راستا، بهخوبى مىتوان ادعا کرد که سوء استفاده جنسى از اطفال به هر طریق و شیوه، طبق قوانین ایران جرم و عملى قابل مجازات است. مهمترین قانونى که در این ارتباط به تصویب مجلس شوراى اسلامى رسیده است، در سال 1372 بود که به موجب آن، تولید و تکثیر و توزیع آثار سمعى و بصرى مستهجن و مبتذل، جرم و مرتکب آن مستوجب کیفر است. استفاده از کودکان براى نگهدارى، نمایش، عرضه، فروش و تکثیر نوارهاى غیر مجاز و مستهجن و مبتذل، از عوامل تشدیدکننده جرم است و موجب اعمال حداکثر مجازات خواهد شد. البته قانون فوق الذکر صراحتاً ناظر به اینترنت نیست و از سوى دیگر، مانند هر قانون کیفرى فقط در داخل مرزهاى کشور قابل اعمال است؛ بنابراین به مجلس شوراى اسلامى پیشنهاد مىشود قانونى موافق با ساز و کار بینالمللى اینترنت تصویب کند و از جهت بینالمللى دست نیاز به سوى یونسکو، یونیسف و سایر مجامع بینالمللى دراز کرده، استدعا داریم از کودکانمان با حفظ احترام به آزادىهاى فردى و اجتماعى در قبال استثمار جنسى نوینى که از طریق اینترنت در راه است، حمایت کنند.
اشاره
نویسنده در این مقاله نسبت به آثار قبلىاش با نگرشى جامعتر و واقعگرایانهتر به موضوعات اجتماعى نگریسته است و تأکید بر این روش مىتواند به جو تفاهم و گفتوگوى صاحبان اندیشه براى حل معضلات اجتماعى و فرهنگى کشور کمک کند. با آنکه نکات درست و شایستهاى در این نوشتار آمده است، اما به نظر مىرسد که نگرانى و دغدغه ایشان و سایر دوستداران فرهنگ، هویت و معنویت ایران، تنها در سایه حل و فصل برخى از مباحث اصلى و کلیدى امکانپذیر است که متأسفانه در مقاله ایشان به گونهاى دیگر مطرح شده است. محورهاى زیر به این گونه مباحث اشاره دارد:
1. تردیدى نیست که دانش و تکنولوژى جدید، آثار و خدمات بسیارى را به جامعه انسانى تقدیم کرده است و شبکههاى جهانى اطلاعات نیز از این قاعده مستثنا نیستند. اما خانم شیرین عبادى این مطلب را در قالب عباراتى بازگفته است که جاى تأمل بسیار دارد. براى مثال، ایشان مىنویسد: «همه مردم جهان سوار بر یک اتوبوس به سوى مقصدى واحد حرکت مىکنند؛ بدون شک همه بهسوى مقصدى که بالاتر و باارزشتر است، در حرکتند.» در این عبارت، دو پیشفرض اثباتنشده وجود دارد که همین پیشفرضها در داورى نویسنده نسبت به تمدن مدرن تأثیر بهسزایى داشته است. فرض نخست آن است که همه ملتها، با همه تفاوتها و تنوعهاى فرهنگى، اقتصادى و سیاسى، بىهیچ مقاومتى به سوى آرمانهاى مدرنیته در حرکتند. این تصور غالباً از این اشتباه برمىخیزد که حضور عناصر ظاهرى و تکنولوژى غرب در کشورهاى دیگر را به معناى همسانى و هماهنگى آنها با مبانى فکرى و آرمانهاى فرهنگى غرب مىپندارند؛ حال آن که در این تحلیل، عنصر «انسان» و هویت ریشهدار و پایدار انسانى به عنوان مهمترین مؤلفه یک تمدن، تقریباً نادیده گرفته شده است. پیشفرض دوم آن است که ایشان رشد و توسعه مادى را به معناى «مقصدى که بالاتر و باارزشتر است» تفسیر مىکند؛ حال آن که ارزش تمدن به جنبههاى انسانى و اخلاقى است و از این جهت نمىتوان تمدن مدرن را از تمدنهاى پیشین بالاتر و باارزشتر دانست.
2. نویسنده محترم در جستوجوى معیارى تعیین و تبیین ارزشهایى که باید براى حفظ آن کوشید، معتقد است که تنها خرد جمعى حاکم بر جهان که متجلى در مصوبات سازمان ملل متحد است، معیار تعیین ارزشهاست. در اینجاست که پرسشهاى فراوانى رخ مىنماید که بدون پاسخگویى به آنها نمىتوان به راهکارهاى عملى اندیشید:
الف) باید پرسید که آیا مصوبات سازمان ملل یا نهادهاى وابسته به آن واقعاً بازتاب وجدان جهانى بشر است؟ سازمان ملل از نمایندگان سیاسى دولتهاى جهان شکل گرفته است که بىتردید نمىتوان چشمبسته آنها را نمایندگان وجدان عمومى مردم دانست. آنها در بهترین حالت، نمایندگان نخبگان و احزاب سیاسى هستند که در دوران مدرن، معمولاً دانش، انگیزه و آرمانهاى آنها ریشه در فرهنگى متمایز با فرهنگ عمومى مردم دارد و در بدترین حالت نیز نمایندگان قدرتهاى سیاسى هستند که با ابزارها و شگردهاى سلطهجویانه بر یک کشور حکومت مىکنند و آراى آنها تجلى منافع حاکمیت است، نه مصالح مردم. به هر حال، در ساختار کنونى سیاست جهان بهسادگى نمىتوان مصوبات سازمان ملل را تجلى خرد جمعى حاکم بر جهان دانست.
ب) آیا سازمان ملل که بخش اعظم بودجه و مراکز اصلى قدرت آن به دست آمریکا و چند کشور بزرگ اروپایى و غیر اروپایى است و اهرمهاى فشار آشکار و نهانى براى جهتگیرى سازمان ملل پیشبینى شده است، مىتواند یک سازمان مستقل براى بازتاباندن افکار و وجدان عمومى بشر باشد؟ آیا مخالفتهاى بسیارى از مردم جهان در برابر مصوبات یا عملکرد سازمانهاى جهانى کافى نیست تا در خردمندانه بودن عملکرد سازمان ملل تردید شود؟ سکوت سنگین سازمان ملل و نهادهاى وابسته در برابر تبعیضها، تجاوزها و قلدرىهاى آمریکا و همپیمانان او در گوشه گوشه جهان (فلسطین، کوزوو، افغانستان و...) نمونهاى آشکار از نفوذ قدرتهاى سیاسى و فرهنگى جهان در جلوگیرى از ساز و کار واقعى یک سازمان بینالمللى است.
ج) اساساً باید پرسید که آیا براى دستیابى به وجدان و خرد عمومى بشر راهى جز سازمان ملل وجود ندارد؟ به بیان دیگر، آیا ارزشها و اصول خردمندانه، تعریف مستقل و متمایزى دارد، یا باید تنها آنچه را مردم مىپسندند و باور دارند خردمندانه دانست؟
در همین راستا باز مىتوان پرسید که اصولاً سازمان ملل و اعضاى آن بر چه مبنا و معیارى به تصمیمگیرى مىپردازند؟ به راستى اگر معیار مستقل و متمایزى براى سنجش خردمندانه بودن یک رفتار وجود ندارد، از کجا مىتوان بر درستى یا نادرستى یک اندیشه یا عمل استدلال و گفتوگو کرد؟ آیا مىتوان گفت که وجدان و عقل انسانى تا پیش از صدور مصوبات سازمان ملل نمىتواند ارزشها را از ضدارزشها بازشناسد؟ این که نویسنده پیش از رأى سازمان ملل به صورت قاطع بر ناروایى و نادرستى بهرهبردارى جنسى از کودکان در اینترنت سخن مىگوید و مجلس شورا و یونسکو را مکلف به تصویب قوانین مىداند، خود نشانهاى است بر اینکه مىتوان و مىبایست پیشاپیش بر خردمندانه و ارزشمند بودن برخى از پدیدههاى انسانى و اجتماعى تأکید کرد و براى بازشناسى ارزشها از ضد ارزشها معیارى ارائه داد. حال از نویسنده محترم مىپرسم که معیار و روششناسى شما در تشخیص ارزشها و شایستگىها چیست و این معیار بر چه مبنا و منابعى استوار است؟
3. خانم شیرین عبادى به کنوانسیونهاى مختلف بینالمللى در دفاع از حقوق کودکان، زنان و... اشاره کرده است و مصرانه خواستار مصوبهاى از سوى یونسکو در مورد سوء استفاده از اینترنت شده است. گویا تصور ایشان بر این است که با این گونه مصوبات مىتوان از مفاسد و انحرافات جهان غرب جلوگیرى کرد. باید پرسید که چرا علىرغم کنوانسیونهاى بینالمللى، هنوزهم قدرتهاى جهانى و منطقهاى به راهى دیگر مىروند و هر جا با منافع آنان ناسازگار باشد، بهراحتى بر همه چیز پا مىگذارند؟ نکتهاى که نویسنده از آن سخت غفلت کرده است، ارتباط بسیارى از پدیدههاى جهانى با منافع سرمایهدارى بینالمللى است. مادام که در تفکر لیبرال، سود و سرمایه محور و مدار همه چیز است و منطق سرمایهسالارى حیات جهانى را سمت و سو مىبخشد، اقدامات صرفاً حقوقى به هیچ روى نمىتواند در برابر موج تباهىها و بىعدالتىها مقاومت کند.
4. جا داشت خانم شیرین عبادى به این سؤال پاسخ مىگفت که آیا فسادها و بىعدالتىهاى دوران مدرن با این عمق و گستره، در طول تاریخ نظیر و مانندى داشته است؟ بمبهاى اتمى که در یک لحظه میلیونها انسان و نسلهاى پیاپى را به قربانى مىکشد، سلاحهاى شیمیایى و میکروبى که در یک چشم بر هم زدن هزاران انسان را فلج مىکند، برگزارى مسابقههاى تسلیحاتى در گوشه و کنار جهان و برافروختن جنگها و دشمنىهاى کاذب براى رونق کارخانههاى تسلیحاتى غرب، تجارت بینالمللى سکس که زنان و کودکان بسیارى را طعمه بازار سرمایهدارى غرب کرده است، فاشیسم، توتالیتاریسم و تروریسم که همگى پدیدههاى مدرن و برآمده از مدرنیته هستند، ترویج گسترده همجنسبازى که با بهرهگیرى از مدرنترین تکنولوژىها انسانهاى فراوانى را به کام فساد کشانده است، تولید، تجارت و مصرف گسترده مواد مخدر که دستهاى آشکار و پنهان سرمایهدارى آن را اداره مىکند و... بهراستى هیچ نمونه و مثالى در دنیاى گذشته ندارند. با این حال، آیا باز هم خانم شیرین عبادى مىتواند بهسادگى ادعا کند که: «بشریت بدون شک همه به سوى مقصدى که بالاتر و باارزشتر است در حرکتند»؟ به نظر مىرسد که نویسنده به دلیل دغدغه ذهنى و شغلى خود بر مسألهاى انگشت نهاده است که در مقابل فجایع و فسادهاى جهانى، اندکى در برابر بىشمار است.
آبان، ش 6
آیا راهى براى کنترل آثار مخرب اینترنت وجود دارد؟ آیا مىتوان بهترین بزرگراههاى اطلاعاتى را دستچین کرد و مورد استفاده قرار داد و از ورود به بدترینها جلوگیرى کرد؟ نخست باید دید که آیا کنترل از جنبه فنى - مهندسى ممکن است و سپس باید بررسى کرد که آیا کنترل اینترنت از جنبه حقوقى - اجتماعى صحیح است یا خیر. کشورهاى پیشرفته صنعتى امکان دادن هر نوع اطلاعات غلط و فاسدى را به کشورهاى دیگر دارند و این جریان معمولاً یک سویه است و امکان کنترل اطلاعات براى کشورهاى مصرفکننده تقریباً غیرممکن است. به هر حال، با فرض دستیابى به دانشى که امکان کنترل در بزرگراههاى اطلاعاتى را فراهم مىسازد، باید به پرسش دیگرى پاسخ دهیم: که آیا استفاده از این امکانات بازدارنده، با جریان آزاد اندیشهها مغایرت دارد؟ آیا باید به این کنترل به عنوان سدى در برابر هجوم به ارزشهاى فرهنگى یک جامعه نگریست یا آن را وسیلهاى براى سانسور دانست؟ غالب اندیشمندان، متفکران و حقوقدانان به این نتیجه رسیدهاند که حمایت از ارزشهاى فرهنگى یک جامعه در برابر هجوم برنامههاى اینترنت، سانسور محسوب نمىشود.
اما ارزشهاى فرهنگى یک جامعه چیست و معیار براى حفظ ارزشهاى فرهنگى کدام است؟ مهمترین معیار براى تعیین و تبیین ارزشهایى که باید براى حفظ آن کوشید، خرد جمعى و وجدان بینالمللى است. مسلماً عقیده گروهى اندک، ولو حاکم بر سرنوشت کشورشان، نمىتواند ارزشهاى بینالمللى را تفسیر و تبیین کند. معیار تعیین ارزشها، خرد جمعى حاکم بر جهان است که در مصوبات سازمان ملل متحد متجلى است؛ از این رو آنچه در اعلامیه جهانى حقوق بشر به عنوان حقوق بنیادین و غیر قابل تخطى یک انسان به رسمیت شناخته شده است و میثاقها و قراردادهاى بینالمللى که متعاقب آن صادر شده، تنها معیار تعیین ارزشها هستند. از جمله این میثاقها، قرارداد بینالمللى حقوق مدنى - سیاسى، کنوانسیون بین المللى حقوق کودک، کنوانسیون رفع تبعیض از زنان، کنوانسیون منع بردهفروشى و فحشا و هزاران تصمیم دیگر است که نشانگر خرد جمعى و وجدان بینالمللى است. براى مثال، در اصل 34 کنوانسیون حقوق کودک (مصوب سال 1989)، از کودکان در برابر تمام اشکال سوءاستفاده و استثمارهاى جنسى حمایت شده است در قطعنامه پایانى گردهمایى جهانى حمایت از کودکان در برابر سوء استفاده جنسى از طریق اینترنت که در سال 1999 تشکیل شد، آمده است: «هر چه اینترنت بیشتر توسعه پیدا کند، کودکان بیشتر در معرض محتویات خطرناک آن قرار خواهند گرفت. فعالیتهاى مجرمانه مربوط به فحشاى کودکان و پرونوگرافى آنان که از طریق اینترنت مورد سوء استفاده جنسى واقع مىشود، اکنون از مسائل حاد به شمار مىروند. اگر چه سودمندىهاى اینترنت از زیانهاى بالقوه آن بیشتر است، اما نباید از شناخت خطرات آن غفلت کرد».
بنابراین، اکنون مشخصاً مىتوان گفت اینترنت نمىتواند در خدمت امورى قرار گیرد که وجدان بشریت و خرد جمعى آن را مردود اعلام داشته است و در رأس این امور، سوء استفاده جنسى از کودکان و زنان و پرونوگرافى و ترویج فحشاست. نکته بسیار مهم این است که چون اینترنت پدیدهاى جهانى است، قواعد ناظر بر آن نیز باید بینالمللى باشد. هیچ کشورى در جهان نمىتواند بهتنهایى در حفظ ارزشهایى که صحبت کردیم موفق باشد. مبارزه با مفاسد اینترنت، از جمله ترویج فحشاى کودکان، همتى جهانى طلب مىکند و نیازمند یک رویکرد استراتژیک جهانى و منحصر به فرد و مستلزم ضمانت اجرایى بینالمللى است؛ بنابراین بایستى با جمعآورى قوانین داخلى کشورها و تنظیم روش و شیوهاى که با روح حاکم بر مقررات داخلى کشورها همخوانى بیشترى دارد، به ارائه یک برنامه عملى اقدام کرد و ضمانتهاى بین المللى براى اجراى آن از طریق مجمع عمومى سازمان ملل تدارک نمود.
در این راستا، بهخوبى مىتوان ادعا کرد که سوء استفاده جنسى از اطفال به هر طریق و شیوه، طبق قوانین ایران جرم و عملى قابل مجازات است. مهمترین قانونى که در این ارتباط به تصویب مجلس شوراى اسلامى رسیده است، در سال 1372 بود که به موجب آن، تولید و تکثیر و توزیع آثار سمعى و بصرى مستهجن و مبتذل، جرم و مرتکب آن مستوجب کیفر است. استفاده از کودکان براى نگهدارى، نمایش، عرضه، فروش و تکثیر نوارهاى غیر مجاز و مستهجن و مبتذل، از عوامل تشدیدکننده جرم است و موجب اعمال حداکثر مجازات خواهد شد. البته قانون فوق الذکر صراحتاً ناظر به اینترنت نیست و از سوى دیگر، مانند هر قانون کیفرى فقط در داخل مرزهاى کشور قابل اعمال است؛ بنابراین به مجلس شوراى اسلامى پیشنهاد مىشود قانونى موافق با ساز و کار بینالمللى اینترنت تصویب کند و از جهت بینالمللى دست نیاز به سوى یونسکو، یونیسف و سایر مجامع بینالمللى دراز کرده، استدعا داریم از کودکانمان با حفظ احترام به آزادىهاى فردى و اجتماعى در قبال استثمار جنسى نوینى که از طریق اینترنت در راه است، حمایت کنند.
اشاره
نویسنده در این مقاله نسبت به آثار قبلىاش با نگرشى جامعتر و واقعگرایانهتر به موضوعات اجتماعى نگریسته است و تأکید بر این روش مىتواند به جو تفاهم و گفتوگوى صاحبان اندیشه براى حل معضلات اجتماعى و فرهنگى کشور کمک کند. با آنکه نکات درست و شایستهاى در این نوشتار آمده است، اما به نظر مىرسد که نگرانى و دغدغه ایشان و سایر دوستداران فرهنگ، هویت و معنویت ایران، تنها در سایه حل و فصل برخى از مباحث اصلى و کلیدى امکانپذیر است که متأسفانه در مقاله ایشان به گونهاى دیگر مطرح شده است. محورهاى زیر به این گونه مباحث اشاره دارد:
1. تردیدى نیست که دانش و تکنولوژى جدید، آثار و خدمات بسیارى را به جامعه انسانى تقدیم کرده است و شبکههاى جهانى اطلاعات نیز از این قاعده مستثنا نیستند. اما خانم شیرین عبادى این مطلب را در قالب عباراتى بازگفته است که جاى تأمل بسیار دارد. براى مثال، ایشان مىنویسد: «همه مردم جهان سوار بر یک اتوبوس به سوى مقصدى واحد حرکت مىکنند؛ بدون شک همه بهسوى مقصدى که بالاتر و باارزشتر است، در حرکتند.» در این عبارت، دو پیشفرض اثباتنشده وجود دارد که همین پیشفرضها در داورى نویسنده نسبت به تمدن مدرن تأثیر بهسزایى داشته است. فرض نخست آن است که همه ملتها، با همه تفاوتها و تنوعهاى فرهنگى، اقتصادى و سیاسى، بىهیچ مقاومتى به سوى آرمانهاى مدرنیته در حرکتند. این تصور غالباً از این اشتباه برمىخیزد که حضور عناصر ظاهرى و تکنولوژى غرب در کشورهاى دیگر را به معناى همسانى و هماهنگى آنها با مبانى فکرى و آرمانهاى فرهنگى غرب مىپندارند؛ حال آن که در این تحلیل، عنصر «انسان» و هویت ریشهدار و پایدار انسانى به عنوان مهمترین مؤلفه یک تمدن، تقریباً نادیده گرفته شده است. پیشفرض دوم آن است که ایشان رشد و توسعه مادى را به معناى «مقصدى که بالاتر و باارزشتر است» تفسیر مىکند؛ حال آن که ارزش تمدن به جنبههاى انسانى و اخلاقى است و از این جهت نمىتوان تمدن مدرن را از تمدنهاى پیشین بالاتر و باارزشتر دانست.
2. نویسنده محترم در جستوجوى معیارى تعیین و تبیین ارزشهایى که باید براى حفظ آن کوشید، معتقد است که تنها خرد جمعى حاکم بر جهان که متجلى در مصوبات سازمان ملل متحد است، معیار تعیین ارزشهاست. در اینجاست که پرسشهاى فراوانى رخ مىنماید که بدون پاسخگویى به آنها نمىتوان به راهکارهاى عملى اندیشید:
الف) باید پرسید که آیا مصوبات سازمان ملل یا نهادهاى وابسته به آن واقعاً بازتاب وجدان جهانى بشر است؟ سازمان ملل از نمایندگان سیاسى دولتهاى جهان شکل گرفته است که بىتردید نمىتوان چشمبسته آنها را نمایندگان وجدان عمومى مردم دانست. آنها در بهترین حالت، نمایندگان نخبگان و احزاب سیاسى هستند که در دوران مدرن، معمولاً دانش، انگیزه و آرمانهاى آنها ریشه در فرهنگى متمایز با فرهنگ عمومى مردم دارد و در بدترین حالت نیز نمایندگان قدرتهاى سیاسى هستند که با ابزارها و شگردهاى سلطهجویانه بر یک کشور حکومت مىکنند و آراى آنها تجلى منافع حاکمیت است، نه مصالح مردم. به هر حال، در ساختار کنونى سیاست جهان بهسادگى نمىتوان مصوبات سازمان ملل را تجلى خرد جمعى حاکم بر جهان دانست.
ب) آیا سازمان ملل که بخش اعظم بودجه و مراکز اصلى قدرت آن به دست آمریکا و چند کشور بزرگ اروپایى و غیر اروپایى است و اهرمهاى فشار آشکار و نهانى براى جهتگیرى سازمان ملل پیشبینى شده است، مىتواند یک سازمان مستقل براى بازتاباندن افکار و وجدان عمومى بشر باشد؟ آیا مخالفتهاى بسیارى از مردم جهان در برابر مصوبات یا عملکرد سازمانهاى جهانى کافى نیست تا در خردمندانه بودن عملکرد سازمان ملل تردید شود؟ سکوت سنگین سازمان ملل و نهادهاى وابسته در برابر تبعیضها، تجاوزها و قلدرىهاى آمریکا و همپیمانان او در گوشه گوشه جهان (فلسطین، کوزوو، افغانستان و...) نمونهاى آشکار از نفوذ قدرتهاى سیاسى و فرهنگى جهان در جلوگیرى از ساز و کار واقعى یک سازمان بینالمللى است.
ج) اساساً باید پرسید که آیا براى دستیابى به وجدان و خرد عمومى بشر راهى جز سازمان ملل وجود ندارد؟ به بیان دیگر، آیا ارزشها و اصول خردمندانه، تعریف مستقل و متمایزى دارد، یا باید تنها آنچه را مردم مىپسندند و باور دارند خردمندانه دانست؟
در همین راستا باز مىتوان پرسید که اصولاً سازمان ملل و اعضاى آن بر چه مبنا و معیارى به تصمیمگیرى مىپردازند؟ به راستى اگر معیار مستقل و متمایزى براى سنجش خردمندانه بودن یک رفتار وجود ندارد، از کجا مىتوان بر درستى یا نادرستى یک اندیشه یا عمل استدلال و گفتوگو کرد؟ آیا مىتوان گفت که وجدان و عقل انسانى تا پیش از صدور مصوبات سازمان ملل نمىتواند ارزشها را از ضدارزشها بازشناسد؟ این که نویسنده پیش از رأى سازمان ملل به صورت قاطع بر ناروایى و نادرستى بهرهبردارى جنسى از کودکان در اینترنت سخن مىگوید و مجلس شورا و یونسکو را مکلف به تصویب قوانین مىداند، خود نشانهاى است بر اینکه مىتوان و مىبایست پیشاپیش بر خردمندانه و ارزشمند بودن برخى از پدیدههاى انسانى و اجتماعى تأکید کرد و براى بازشناسى ارزشها از ضد ارزشها معیارى ارائه داد. حال از نویسنده محترم مىپرسم که معیار و روششناسى شما در تشخیص ارزشها و شایستگىها چیست و این معیار بر چه مبنا و منابعى استوار است؟
3. خانم شیرین عبادى به کنوانسیونهاى مختلف بینالمللى در دفاع از حقوق کودکان، زنان و... اشاره کرده است و مصرانه خواستار مصوبهاى از سوى یونسکو در مورد سوء استفاده از اینترنت شده است. گویا تصور ایشان بر این است که با این گونه مصوبات مىتوان از مفاسد و انحرافات جهان غرب جلوگیرى کرد. باید پرسید که چرا علىرغم کنوانسیونهاى بینالمللى، هنوزهم قدرتهاى جهانى و منطقهاى به راهى دیگر مىروند و هر جا با منافع آنان ناسازگار باشد، بهراحتى بر همه چیز پا مىگذارند؟ نکتهاى که نویسنده از آن سخت غفلت کرده است، ارتباط بسیارى از پدیدههاى جهانى با منافع سرمایهدارى بینالمللى است. مادام که در تفکر لیبرال، سود و سرمایه محور و مدار همه چیز است و منطق سرمایهسالارى حیات جهانى را سمت و سو مىبخشد، اقدامات صرفاً حقوقى به هیچ روى نمىتواند در برابر موج تباهىها و بىعدالتىها مقاومت کند.
4. جا داشت خانم شیرین عبادى به این سؤال پاسخ مىگفت که آیا فسادها و بىعدالتىهاى دوران مدرن با این عمق و گستره، در طول تاریخ نظیر و مانندى داشته است؟ بمبهاى اتمى که در یک لحظه میلیونها انسان و نسلهاى پیاپى را به قربانى مىکشد، سلاحهاى شیمیایى و میکروبى که در یک چشم بر هم زدن هزاران انسان را فلج مىکند، برگزارى مسابقههاى تسلیحاتى در گوشه و کنار جهان و برافروختن جنگها و دشمنىهاى کاذب براى رونق کارخانههاى تسلیحاتى غرب، تجارت بینالمللى سکس که زنان و کودکان بسیارى را طعمه بازار سرمایهدارى غرب کرده است، فاشیسم، توتالیتاریسم و تروریسم که همگى پدیدههاى مدرن و برآمده از مدرنیته هستند، ترویج گسترده همجنسبازى که با بهرهگیرى از مدرنترین تکنولوژىها انسانهاى فراوانى را به کام فساد کشانده است، تولید، تجارت و مصرف گسترده مواد مخدر که دستهاى آشکار و پنهان سرمایهدارى آن را اداره مىکند و... بهراستى هیچ نمونه و مثالى در دنیاى گذشته ندارند. با این حال، آیا باز هم خانم شیرین عبادى مىتواند بهسادگى ادعا کند که: «بشریت بدون شک همه به سوى مقصدى که بالاتر و باارزشتر است در حرکتند»؟ به نظر مىرسد که نویسنده به دلیل دغدغه ذهنى و شغلى خود بر مسألهاى انگشت نهاده است که در مقابل فجایع و فسادهاى جهانى، اندکى در برابر بىشمار است.
آبان، ش 6