پلورالیسم از منظر شهید مطهری
آرشیو
چکیده
پلورالیسم دینى که از مباحث رایج جامعه علمى ماست بدین صورت در زمان شهید مطهرى مطرح نبود؛ ولى از کلمات ایشان در باب حقانیت ادیان یا دین واحد یا... مىتوان به پاسخ این ادعا از دیدگاه شهید مطهرى نائل شد.متن
این مقاله براى نیل به این هدف به چند بُعد پرداخته است:
الف) تأکید بر حقانیت دین واحد در هر عصر و دین اسلام در عصر حاضر؛
ب) رد حقانیت همه ادیان در عرض هم؛ هرچند پذیرش حقانیت طولى ادیان درست است؛
ج) وحدت و مشخص بودن صراط مستقیم؛
د) لوازم و پیامدهاى منفى پلورالیسم، مانند نفى خاتمیت و ناسخیت دین.
بحث پلورالیسم به شکل امروزى آن در زمان استاد مطرح نبوده است؛ ولى ایشان به شبهاتى که در مورد حقانیت تمام ادیان ترویج مىشد، پاسخ دادهاند که در ضمن چند نکته ارائه مىگردد:
الف) تأکید بر وحدت ادیان
پلورالیسم دینى پیشفرض خود را تکثر ادیان و تنوع حق قرار مىدهد. استاد شهید در موارد متعددى تأکید مىکند که از نظر قرآن تنها یک دین داریم (شورى: 13) و در جاى دیگر مؤیدى براى برداشت خود ارائه مىکند: «قرآن هرگز کلمه «دین» را به صورت جمع (ادیان) نیاورده است و نام آن دین واحد، اسلام است. البته نه اینکه خداوند در تمام دورهها دین خود را با این نام مىخوانده است؛ بلکه مقصود این است که حقیقت دین داراى ماهیتى است که بهترین معرّف آن لفظ «اسلام» است و این است که مىگوید: «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ»(آلعمران: 19).» سپس استاد به راز اختلاف و تفاوت شرایط مىپردازند که از کلمات ایشان مىتوان سه دلیل استفاده کرد:
1. مقتضیات زمان، خصوصیات محیط و تکامل بشر: ایشان مىفرماید: تفاوت شرایع، در یک سلسله مسائل فرعى و شاخهاى بود که به سطح تعلیمات انبیا به موازات تکامل بشر القا شده است.
2. تحریف کتب مقدس: وى با طرح آیه 9 سوره حجر (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ) مىفرماید: ظهور پیاپى پیامبران، بیشتر معلول نابودىها و تحریف و تبدیلهاى کتب و تعلیمات آسمانى بوده است.
3. تفاوت در شکل اجرا: شهید مطهرى مىفرماید: انبیا تماماً داراى یک مکتب و یک تز بودهاند. تفاوت تعلیمات انبیا با یکدیگر، یا از نوع تفاوت و تعلیمات کلاسهاى عالىتر با کلاسهاى دانىتر و یا از نوع تفاوت اجرایى یک اصل در شرایط و اوضاع گوناگون بوده است.
ب) رد حقانیت تمام ادیان
در کتاب عدل الهى صراحتاً حقانیت همه ادیان و به عبارتى کثرتگرایى دینى را زیر سؤال مىبرند و مىفرمایند: «صحیح است که میان پیامبران خدا اختلاف و نزاعى وجود ندارد و همگى به یک هدف دعوت مىکنند؛ ولى این سخن به این معنا نیست که در هر زمانى چندین دین حق وجود دارد و طبعاً انسان مىتواند در هر زمانى، هر دینى را که مىخواهد، بپذیرد؛ بلکه معناى این سخن این است که باید همه پیامبران را قبول داشته باشد. لازمه ایمان این است که در هر زمانى تسلیم به شریعت همان پیامبر باشد و قهراً در دوره خاتمیت، به آخرین دستورهایى که از جانب خدا به وسیله آخرین پیامبر رسیده است عمل کنیم. بسیارى از مردم ما مىگویند مهم این است که انسان به خدا ایمان داشته باشد و طبق یکى از برنامههاى خدایى عمل کند؛ ولى ما این ایده را باطل مىدانیم. قرآن مىفرماید: «هر کس غیر از اسلام دینى بجوید، هرگز از او پذیرفته نمىشود و او در جهان دیگر از جمله زیانکاران خواهد بود.»(آلعمران: 85)؛ هرچند مراد از اسلام خصوص دین ما نباشد؛ زیرا دین اسلام همان دین تسلیم است و حقیقت تسلیم در هر زمانى شکلى داشته که در زمان خاتمالانبیا در شکل دین خاتم است».
ج) صراط مستقیم؛ نه صراطهاى مستقیم
مرحوم مطهرىرحمه الله با استمداد از مباحث فلسفى ثابت مىکنند که از نظر قرآنى، سیر تکاملى جهان و انسان، خط سیرى مشخص و واحد و مستقیم است (وَأَنَّ هذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ؛ انعام: 153). اگر همانطور که خود بشر در تکاپوست، خط سیر او نیز دائماً دستخوش تغییر و تبدیل باشد و نهایت مسیر مشخص نباشد و در هر برههاى از زمان بخواهد در یک جاده حرکت کند، بدیهى است که ختم نبوت معقول و متصور نمىباشد. این سخن شهید، ایدههاى تطهیر تلون و تنوع حقیقت را که در توجیه صراطهاى مستقیم گفته مىشود، بهشدت متزلزل مىسازد.
د: نفى پیامدها و لوازم پلورالیسم
با استفاده از کلمات استاد، به ردّ برخى تالى فاسدهاى ایده پلورالیسم به شرح ذیل مىپردازیم:
1. خاتمیت و جاودانگى: پلورالیسم چون راههاى سعادت را بىشمار مىداند، ادعاى خاتمیت و جاودانگى را از هیچ دینى، حتى اسلام نمىپذیرد؛ حال آنکه شهید مطهرى از آیه 40 سوره احزاب به عنوان دلیل رسمى بر خاتمیت حضرت محمدصلى الله علیه وآله وسلم یاد مىکند و در جاى دیگر آن را از ضروریات اسلام معرفى مىکند و در تبیین این اعتقاد مىنویسد: «در طبیعت پدیدهها متغیرند؛ نه قانونها و اسلام قانون است و اسلام آن وقت محکوم به فناست که با قوانین طبیعت ناهماهنگ باشد؛ حال آنکه اسلام احترام و تطابق خود به فطرت را رسماً اعلام نموده است.»
2. ناسخیت اسلام: از آنجا که کثرتگرایى دینى همه ادیان را بر حق مىداند، نمىپذیرد دینى ادیان قبل از خود را نسخ کرده باشد. شهید مطهرى مىفرماید: «نسخ در قوانین الهى وجود دارد؛ نه به علت نقض قانون؛ بلکه به لحاظ رعایت مقتضیات زمان.»
3. جامعیت و کمال دین اسلام: پلورالیسم و صراطهاى مستقیم، همه ادیان را از لحاظ حقانیت در یک درجه مىبیند؛ اما متفکر شهید، اسلام را متمایز از سایر ادیان مىبیند و مىفرماید: «اسلام طرحى است کلى و جامع و همهجانبه و معتدل، حاوى همه طرحهاى جزئى و کارآمد در همه موارد.»
اشاره
1. آنچه در این نوشتار آمده است، نقد پلورالیسم دینى از موضعى دروندینى است؛ حال آنکه نویسنده مىتوانست با جمعبندى سخنان شهید مطهرى در مباحث معرفتشناسى و... به نقد ادله بیرونى پلورالیسم دینى نیز بپردازد و یا لااقل اگر متکفل چنین امرى نیست، دامنه بحث در ابتداى نوشتار باید تذکر داده شود. به هر حال، آنچه از اندیشههاى شهید مطهرى در نقد پلورالیسم دینى مىتوان شاهد آورد، بسى بیشتر و افزونتر است.
رسالت، 5/11/79
الف) تأکید بر حقانیت دین واحد در هر عصر و دین اسلام در عصر حاضر؛
ب) رد حقانیت همه ادیان در عرض هم؛ هرچند پذیرش حقانیت طولى ادیان درست است؛
ج) وحدت و مشخص بودن صراط مستقیم؛
د) لوازم و پیامدهاى منفى پلورالیسم، مانند نفى خاتمیت و ناسخیت دین.
بحث پلورالیسم به شکل امروزى آن در زمان استاد مطرح نبوده است؛ ولى ایشان به شبهاتى که در مورد حقانیت تمام ادیان ترویج مىشد، پاسخ دادهاند که در ضمن چند نکته ارائه مىگردد:
الف) تأکید بر وحدت ادیان
پلورالیسم دینى پیشفرض خود را تکثر ادیان و تنوع حق قرار مىدهد. استاد شهید در موارد متعددى تأکید مىکند که از نظر قرآن تنها یک دین داریم (شورى: 13) و در جاى دیگر مؤیدى براى برداشت خود ارائه مىکند: «قرآن هرگز کلمه «دین» را به صورت جمع (ادیان) نیاورده است و نام آن دین واحد، اسلام است. البته نه اینکه خداوند در تمام دورهها دین خود را با این نام مىخوانده است؛ بلکه مقصود این است که حقیقت دین داراى ماهیتى است که بهترین معرّف آن لفظ «اسلام» است و این است که مىگوید: «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الْإِسْلاَمُ»(آلعمران: 19).» سپس استاد به راز اختلاف و تفاوت شرایط مىپردازند که از کلمات ایشان مىتوان سه دلیل استفاده کرد:
1. مقتضیات زمان، خصوصیات محیط و تکامل بشر: ایشان مىفرماید: تفاوت شرایع، در یک سلسله مسائل فرعى و شاخهاى بود که به سطح تعلیمات انبیا به موازات تکامل بشر القا شده است.
2. تحریف کتب مقدس: وى با طرح آیه 9 سوره حجر (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ) مىفرماید: ظهور پیاپى پیامبران، بیشتر معلول نابودىها و تحریف و تبدیلهاى کتب و تعلیمات آسمانى بوده است.
3. تفاوت در شکل اجرا: شهید مطهرى مىفرماید: انبیا تماماً داراى یک مکتب و یک تز بودهاند. تفاوت تعلیمات انبیا با یکدیگر، یا از نوع تفاوت و تعلیمات کلاسهاى عالىتر با کلاسهاى دانىتر و یا از نوع تفاوت اجرایى یک اصل در شرایط و اوضاع گوناگون بوده است.
ب) رد حقانیت تمام ادیان
در کتاب عدل الهى صراحتاً حقانیت همه ادیان و به عبارتى کثرتگرایى دینى را زیر سؤال مىبرند و مىفرمایند: «صحیح است که میان پیامبران خدا اختلاف و نزاعى وجود ندارد و همگى به یک هدف دعوت مىکنند؛ ولى این سخن به این معنا نیست که در هر زمانى چندین دین حق وجود دارد و طبعاً انسان مىتواند در هر زمانى، هر دینى را که مىخواهد، بپذیرد؛ بلکه معناى این سخن این است که باید همه پیامبران را قبول داشته باشد. لازمه ایمان این است که در هر زمانى تسلیم به شریعت همان پیامبر باشد و قهراً در دوره خاتمیت، به آخرین دستورهایى که از جانب خدا به وسیله آخرین پیامبر رسیده است عمل کنیم. بسیارى از مردم ما مىگویند مهم این است که انسان به خدا ایمان داشته باشد و طبق یکى از برنامههاى خدایى عمل کند؛ ولى ما این ایده را باطل مىدانیم. قرآن مىفرماید: «هر کس غیر از اسلام دینى بجوید، هرگز از او پذیرفته نمىشود و او در جهان دیگر از جمله زیانکاران خواهد بود.»(آلعمران: 85)؛ هرچند مراد از اسلام خصوص دین ما نباشد؛ زیرا دین اسلام همان دین تسلیم است و حقیقت تسلیم در هر زمانى شکلى داشته که در زمان خاتمالانبیا در شکل دین خاتم است».
ج) صراط مستقیم؛ نه صراطهاى مستقیم
مرحوم مطهرىرحمه الله با استمداد از مباحث فلسفى ثابت مىکنند که از نظر قرآنى، سیر تکاملى جهان و انسان، خط سیرى مشخص و واحد و مستقیم است (وَأَنَّ هذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ؛ انعام: 153). اگر همانطور که خود بشر در تکاپوست، خط سیر او نیز دائماً دستخوش تغییر و تبدیل باشد و نهایت مسیر مشخص نباشد و در هر برههاى از زمان بخواهد در یک جاده حرکت کند، بدیهى است که ختم نبوت معقول و متصور نمىباشد. این سخن شهید، ایدههاى تطهیر تلون و تنوع حقیقت را که در توجیه صراطهاى مستقیم گفته مىشود، بهشدت متزلزل مىسازد.
د: نفى پیامدها و لوازم پلورالیسم
با استفاده از کلمات استاد، به ردّ برخى تالى فاسدهاى ایده پلورالیسم به شرح ذیل مىپردازیم:
1. خاتمیت و جاودانگى: پلورالیسم چون راههاى سعادت را بىشمار مىداند، ادعاى خاتمیت و جاودانگى را از هیچ دینى، حتى اسلام نمىپذیرد؛ حال آنکه شهید مطهرى از آیه 40 سوره احزاب به عنوان دلیل رسمى بر خاتمیت حضرت محمدصلى الله علیه وآله وسلم یاد مىکند و در جاى دیگر آن را از ضروریات اسلام معرفى مىکند و در تبیین این اعتقاد مىنویسد: «در طبیعت پدیدهها متغیرند؛ نه قانونها و اسلام قانون است و اسلام آن وقت محکوم به فناست که با قوانین طبیعت ناهماهنگ باشد؛ حال آنکه اسلام احترام و تطابق خود به فطرت را رسماً اعلام نموده است.»
2. ناسخیت اسلام: از آنجا که کثرتگرایى دینى همه ادیان را بر حق مىداند، نمىپذیرد دینى ادیان قبل از خود را نسخ کرده باشد. شهید مطهرى مىفرماید: «نسخ در قوانین الهى وجود دارد؛ نه به علت نقض قانون؛ بلکه به لحاظ رعایت مقتضیات زمان.»
3. جامعیت و کمال دین اسلام: پلورالیسم و صراطهاى مستقیم، همه ادیان را از لحاظ حقانیت در یک درجه مىبیند؛ اما متفکر شهید، اسلام را متمایز از سایر ادیان مىبیند و مىفرماید: «اسلام طرحى است کلى و جامع و همهجانبه و معتدل، حاوى همه طرحهاى جزئى و کارآمد در همه موارد.»
اشاره
1. آنچه در این نوشتار آمده است، نقد پلورالیسم دینى از موضعى دروندینى است؛ حال آنکه نویسنده مىتوانست با جمعبندى سخنان شهید مطهرى در مباحث معرفتشناسى و... به نقد ادله بیرونى پلورالیسم دینى نیز بپردازد و یا لااقل اگر متکفل چنین امرى نیست، دامنه بحث در ابتداى نوشتار باید تذکر داده شود. به هر حال، آنچه از اندیشههاى شهید مطهرى در نقد پلورالیسم دینى مىتوان شاهد آورد، بسى بیشتر و افزونتر است.
رسالت، 5/11/79