نظام سیاسى شعیه در اندیشه شیخ مفید (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
نظام سیاسى به مثابه مجموعه روشها و ابزارهاى یک جامعه براى ساماندهى زندگى سیاسى و شکلدهى به آن، در دیدگاه فقهى - سیاسى علماى شیعه در قالب نظام امامت و ولایت مطرح گردیده است. شیخ مفید نظام سیاسى مطلوب شیعه را در چارچوب ریاست امامى عادل بر امور دینى و دنیوى ترسیم کرده و بهترین الگوى این نظام را در عصر غیبت، ولایت از سوى فقهاى مأذون از سوى امام و جامع الشرایط دانسته است.متن
مقدمه
قرن سوم و چهارم هجرى به دلیل شرایط خاص سیاسى و فرهنگى حاکم بر جهان اسلام، نقطه عطفى در حوزه دانش سیاسى مسلمانان محسوب مىگردد. در این دوره، شیعیان به سبب فضاى باز سیاسى و فرهنگى ناشى از ضعف عباسیان و نفوذ امیران آل بویه در بغداد، براى اولین بار به عرصه رقابت فکرى و عقیدتى آزاد با دیگر فرقههاى اسلامى وارد شدند و با جمعآورى احادیث و تحلیلهاى شیعى از تاریخ سیاسى اسلام و بازبینى اندیشههاى فقهى و کلامى، به نضج و گسترش دانش سیاسى شیعه پرداختند.
[8]
شیخ مفید (336 - 413ه .ق)، از متکلمان و فقیهان برجسته شیعه در این دوره، در پایهگذارى و رشد دانش سیاسى شیعه در قالب کلام و فقه سیاسى و فراهم ساختن زمینه براى تفریع اندیشهورزان بعدى شیعه، نقشى کلیدى و اساسى داشت. این مقاله، ناظر بر اندیشههاى فقهى - سیاسى ایشان در زمینه نظام سیاسى مطلوب شیعه مىباشد.
تعریف نظام سیاسى
نظام سیاسى به روش ویژه یک جامعه براى زندگى سیاسى و شکلدهى به آن، پسندهاى اخلاقى، شکل حکومت و روح قوانین سیاسى حاکم بر جامعه اطلاق مىشود.1 بر این اساس، مىتوان مجموعه آرا و نظریههاى فقهى و کلامى عالمان شیعه را در تبیین روش و سبک نظامدهى سیاسى به زندگى شیعیان و شکلدهى به آن و قوانین و مقررات مربوط به زندگى جمعى آنها و چگونگى حکومت و شکلدهى آن، تلاشى در جهت توصیف نظام سیاسى شیعه تلقى کرد.
ضرورت نظام سیاسى
از نظر شیخ مفید، واژه «امامت» به معناى خلافت، امارت و سلطنت، در تبیین نظام سیاسى شیعه و بیان ضرورت و انواع آن نقش محورى دارد، زیرا با امامت و ریاست است که مکلفان به صلاح و رستگارى دست یافته، از فساد و تباهى نجات مىیابند، جنایتکاران تأدیب مىشوند، گناهکاران توبه مىکنند، گمراهان اصلاح مىشوند، جاهلان تعلیم داده مىشوند، غافلان آگاه مىگردند، گمراهىها تحذیر مىشود، حدود اقامه مىگردد، احکام میان اهل اختلاف اجرا مىشود، امیران بلاد نصب مىشود، مرزهاى بلاد اسلامى ایمن مىگردد، اموال مردم محافظت مىشود و کیان اسلام مورد حمایت قرار مىگیرد.2 همه اینها همان نظامدهى سیاسى به جامعه مسلمانان است که عقلا در هر جامعه انسانى لازم و ضرورى دانستهاند.3
با این بیان، روشن مىشود که اساسىترین دلیل شیخ مفید براى ضرورت یک نظم سیاسى در جامعه، همان صلاح و فساد مسلمانان است که به اعتقاد وى، با اجراى قوانین اسلام به دست یک رئیس عادل تأمین مىگردد.4
انواع نظام سیاسى
از نظر شیخ مفید، در جامعه اسلامى براى تأمین صلاح و رستگارى مردم وجود نظام سیاسى ضرورتى مسلّم است، چه به واسطه سلطان عادلى محقق شود - که مطلوبترین وجه است - و چه به واسطه
[9]
سلطان غیر عادلى تحقق یابد - که از باب اضطرار قابل قبول است. بر این اساس، نظام سیاسى در یک تقسیمبندى کلى به دو صورت قابل تصور است: یکى، نظام سیاسى مبتنى بر امامت و ریاست سلطان عادل و افراد منصوب یا مأذون از سوى ایشان و دوم، نظام سیاسى مبتنى بر امامت و ریاست سلطان جائر و ولات ایشان.5
در این نوشته نظام سیاسى مبتنى بر ریاست سلطان عادل و خاستگاه، شرایط، اختیارات و وظایف و چگونگى تداوم آن را در عصر غیبت بر اساس دیدگاه شیخ مفید مورد بررسى قرار مىدهیم.
نظام سیاسى مطلوب
مطلوبترین نظام سیاسى از نظر شیخ مفید، نظام مبتنى بر ریاست و امامتِ کسى است که از سوى خداوند - عزّوجلّ - مبعوث شود6، احکام الهى را اجرا کند، حدود الهى را برپا دارد و شریعت آسمانى را نگه داشته، مردمان را بر اساس آن تأدیب و سیاست کند.7 در این نظام، ریاست چنین فردى مقدم بر هر کس دیگر بوده و اطاعتش بر همگان واجب است.8 بالاترین مصداق این گونه نظام سیاسى، نظامى است که پیامبرى در رأس آن قرار گرفته باشد.
نظام مطلوب پس از پیامبر، نظام مبتنى بر ریاست امام عادل (سلطان عادل، ناظر بر امور مسلمانان و حاکم اسلامى) است: «امام کسى است که ریاست عامه مردم در امور دینى و دنیوى، به نیابت از پیامبر به او واگذار شده است».9 امام جانشین پیامبر در اجراى احکام، اقامه حدود، حفظ شریعت و تأدیب و سیاست مردمان است.10 اولین مصداق چنین نظامى از منظر شیخ مفید، نظام حکومتى امام علىعلیه السلام است.11 امام پس از امام علىعلیه السلام، با روى کار آمدن معاویه و یزید همواره جباران بنىامیه، بنىمروان و بنىعباس بر مسلمانان حاکم شدند و مردم نیز تا قدرت و ریاست را در آنان جمع دیدند، اطاعتشان کردند و حتى از اولیاى الهى و سلاطین عادل، کامل، حکیم و عالم روىگردان شدند، از این رو نظام سیاسى مطلوب شیعه مصداقى پیدا نکرد.12
طبق نظر شیخ مفید در زمان حاضر نیز برترین نظام سیاسى، نظامى است که امام زمان(عج) در آن، والى خلق در جمیع امور دینى و دنیوى باشد، اما از آن جا که آن حضرت به دلیل کثرت دشمنان و قلت ناصران و یا به دلیل مصلحت دیگرى از نظرها پنهان است13 و نظام سیاسى مبتنى بر حضور ایشان محقق نشده، از چندین طریق باید زندگى سیاسى شیعیان را در عصر غیبت ایشان نظام داد: یکى، از طریق تقیه و مدارا با سلاطین حاکم و دیگرى، از طریق مراجعه به فقهاى عادل و مأذون از سوى امام زمان(عج). از نظر شیخ مفید، تمامى اختیارات امام (عج) به فقهاى عادل و مأذون از سوى ایشان تفویض شده و آنها در صورت تمکّن مىتوانند به نیابت از سوى ایشان متولى همه اختیارات آن
[10]
حضرت باشند.14
خاستگاه مشروعیت نظام سیاسى مطلوب
یکى از سؤالهاى اساسى در بررسى نظامهاى سیاسى، منشأ مشروعیت قدرت سیاسى در آن نظام و چگونگى پذیرش حاکمان از سوى مردم و اطاعت از دستورهاى صادره شده آنها مىباشد. شیخ مفید درباره منشأ قدرت و مشروعیت دستورهاى پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله و ائمه معصومعلیهم السلام مىگوید: «پیامبر از سوى خداوند - عزّوجلّ - ثابت الطاعة است و لذا، نیازى به بیعت یا اختیار و انتخاب از سوى دیگران ندارد»15 و اطاعت از او بر همه واجب است.16 پس از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله، فقط ائمهعلیهم السلام مشروعیت و استحقاق امامت و ریاست بر امت اسلامى را دارند و ایشان حجت خداوند در میان مردم محسوب مىشوند.17 ائمه معصومعلیهم السلام از سوى خداوند متعال و به نص الهى امامت و ریاست یافتهاند و اطاعت از ایشان در ردیف اطاعت از خدا و رسول خداست،18 بنابراین خاستگاه مشروعیت امامان بعد از پیامبر نص الهى بوده، نه انتخاب از سوى مردم که از این طریق امامت متحقق نمىگردد.19 براى اثبات الهى بودن منشأ مشروعیت امام مىتوان به دلایلى استدلال کرد که عبارتاند از:
1. امام باید از عصیان و خطا معصوم باشد و ریاست فرد غیر معصوم بر مردم به سه دلیل فاسد است:
الف) کسى که مرتکب گناه و خطا مىشود و از حق و حقیقت غفلت مىکند، خود نیازمند امام و رئیسى است که او را از غفلتهایش متنبّه سازد و از کجىها و اعوجاجهایش باز دارد؛20
ب) اگر امام مرتکب گناه و خطا شود، یا انکار او واجب است که در این صورت، منزلتاش در میان مردم ضایع شده و کسى از او اطاعت نخواهد کرد و یا انکارش واجب نیست که در این صورت، وجوب امر به معروف و نهى از منکر ساقط خواهد شد و این امر، باطل و نادرست است؛
ج) امام حافظ شرع است و اگر معصوم نباشد ممکن است در شرع دخل و تصرف کند.21
2. امام باید به جمیع علوم دین و حکم همه موضوعاتى که امت به آنها نیازمندند، عالِم باشد وگرنه خود محتاج امام و رئیسى دیگر مىشود و تسلسل باطل لازم مىآید.22
3. امام باید از همه مردم عصر خود افضل باشد23، زیرا مقدم داشتن مفضول بر فاضل مخالف حکم عقل است و سیاست و تدبیر انسان کامل به وسیله انسان ناقص، خلاف حکم عقل است.24 این امر از نظر شرع نیز پذیرفته شده نیست.25
4. امام باید شجاعترین، زاهدترین، صالحترین، بصیرترین و حکیمترین شخص در سیاست و تدبیر مردم باشد.26 بسیارى از این شرایط نه به واسطه عقل و حدس، که از طریق اظهار معجزه یا
[11]
نص از سوى کسى که به أَسرار آگاهى دارد، معلوم مىگردد.27 بنابراین، تنها راه مشروع تعیین امام، نص الهى است و انتخاب یا بیعت مردم طریق تعیین امام و مشروعیت بخشیدن به او نمىباشد. البته این، بدان معنا نیست که از نظر شیخ مفید، ریاست سلطان عادل به رضایت و مقبولیت مردم نیازى نداشته باشد، زیرا هم چنان که ایشان از امام صادقعلیه السلام روایت کرده، امامت یک قوم بدون رضایت ایشان هرگز مطلوب نبوده و نیست.28
این مبناى شیخ مفید در خصوص خاستگاه مشروعیت قدرت امامان در عصر غیبت نیز استمرار مىیابد و در این عصر ریاست کسى مشروع است که عامل، عادل، عاقل، کامل و زاهد باشد.29 بنابراین، با فقدان یکى از این شروط، مانند جهل به احکام یا عجز از اداره امور مردم، فرد به تصرف در امور مردم مجاز نخواهد بود.30 ایشان در عصر غیبت تنها فقهاى اهل حق (شیعه)، عادل و ذوى الرأى و العقل و الفضل را حاکمان مأذون از سوى امام عصر(عج) دانسته و معتقد است که اینان در صورت تمکّن مىتوانند متولّى همه آنچه سلطان اسلام در آنها ولایت دارد، باشند.31 خلاصه این که از نظر شیخ مفید، تنها خاستگاه مشروعیت قدرت سلطان اسلام (پیامبر، امام و فقهاى مأذون از سوى ایشان) نص الهى است، نه انتخاب و اختیار مردم.
ولایت فقها و شرایط و اختیارات ولى فقیه
به اعتقاد شیخ مفید، مطلوبترین نظام سیاسى در عصر غیبت نظام مبتنى بر ریاست حاکمان فقیه و عادل و مأذون از سوى امام زمان(عج) است. در این جا اصل ولایت، شرایط و اختیارات ولى فقیه و روابط متقابل مردم و ولى فقیه را مورد بررسى قرار مىدهیم.
الف) ولایت فقهاى شیعه در عصر غیبت
شیخ مفید ولایت فقیه را در ردیف ولایت سلطان عادل (امام) دانسته و در دایره مفهوم عام «سلطان اسلام» قرار داده است32 از این رو زمانى که از سلطان اسلام و گستره مسئولیتها و اختیارات او سخن مىگوید، به گونهاى مفهوم سلطان را تفسیر مىکند که شامل فقیه جامع الشرایط نیز مىشود؛ براى نمونه، درباره اقامه حدود چنین مىگوید:
أمّا إقامة الحدود فهو إلى سلطان الإسلام المنصوب من قبل اللَّه تعالى و هم ائمة الهُدى من آل محمدصلى الله علیه وآله و من نصبوه لذلک من الأمراء و الحُکّامو قد فوضّوا النظر فیه إلى فقهاء شیعتهم33؛ اقامه حدود بر عهده سلطان اسلام منصوب از سوى خداوند متعال که ائمه هدى هستند و امیران و حاکمان منصوب از سوى ایشان است و نظارت بر اقامه این حدود [در عصر
[12]
غیبت] به فقهاى شیعه تفویض شده است.
ایشان در باب وصیت نیز با عبارتى عام، فقهاى شیعه را در همه امورى که امامعلیه السلام در آنها صاحب اختیار است، داراى ولایت مىداند:
و إذا عدم السلطان العادل، کان لفقهاء أهل الحق العدول من ذوى الرأى و العقل و الفضل أن یتولّوا ما تولّاه السلطان؛34 زمانى که سلطان عادل حضور نداشته باشد، فقهاى عادل، ذوى الرأى، عاقل و فاضل شیعه متولى آنچه ایشان در آن ولایت دارند، هستند.
بیشتر محققان معاصر با استناد به این عبارت شیخ مفید، ایشان را از قائلان به اثبات همه اختیارات امامعلیه السلام براى فقهاى شیعه در عصر غیبت دانستهاند.35
ب) شرایط و صفات ولى فقیه
شیخ مفید در آثار خود36 فقهایى را داراى ولایت مىداند که از شرایط خاصى همچون فقاهت، عدالت، مأمون بودن، صاحب عقل و رأى و افضل بودن برخوردار باشد.
ظاهراً مراد ایشان از قید «مأمون بودن» فراتر از عدالت است، چرا که از نظر ایشان برخى از کارها هر چند جایز و مباح است، مانع از دخالت فقیه در امور اجتماعى و اقتصادى مىشود، از این رو فقیه جامع الشرایط در باب ولایت و حکومت شرایطى افزون بر فقیه جامع الشرایط در باب افتا و مرجعیت لازم دارد که از جمله آنها، مأمون بودن است.37 قید «عقل و رأى» نیز فراتر از شرایط عامه تکلیف بوده و براى خروج مجنون و دیوانه نیست، بلکه مقصود روشنبینى، تدبیر و زیرکى خاصى است که براى رهنمون جامعه لازم مىباشد.38
ج) دامنه اختیارات ولى فقیه
شیخ مفید فقیه جامع الشرایط را در ردیف حاکم و سلطان اسلام قرار داده و همان وظایف و اختیارات پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله و ائمه اطهارعلیهم السلام و نواب خاص ایشان را براى وى قائل شده و معتقد است که در صورت عدم حضور سلطان عادل (امام)، فقها در همه امورى که ایشان ولایت داشتهاند، صاحب اختیارند و در صورت تمکّن مىتوانند متولى همه این امور گردند.39
دیدگاه شیخ مفید را درباره گستره اختیارات فقهاى جامع الشرایط در عصر غیبت مىتوان به دو طریق از آثار و افکار او استنباط کرد: یکى، مواردى که ایشان در آ نها به اختیارات فقهاى شیعه تصریح کرده است و دیگرى، استدلالها و عبارتهایى که از آنها صاحب اختیار بودن فقهاى شیعه مانند سلطان اسلام (امام) استفاده مىشود.
[13]
طریق اول: شیخ مفید در مواردى به صاحب اختیار بودن فقهاى شیعه تصریح کرده که عبارتاند از:
1. اقامه حدود و تعزیرات: شیخ مفید در باب اقامه حدود و تعزیرات، فقیه جامع الشرایط را همچون سلطان عادل (امام) صاحب اختیار دانسته، مىگوید:
اقامه حدود بر عهده سلطان منصوب از سوى خدا (ائمه معصومعلیهم السلام) و منصوبین ایشان از امرا و حُکّام است. [در مرحله بعد از ایشان،] نظر درباره اجراى حدود به فقهاى شیعه تفویض گردیده است.40
وى این وظیفه را حتى به دوران سلطه حاکمان جور نیز گسترش داده و معتقد است:
«و إذا تمکّن الناظر من قبل أهل الضلال على ظاهر الحال من اقامة الحدود على الفجّار و إیقاع الضرر المستحق على اهل الخلاف فلیجتهد فی إنفاذ ذلک فیهم فإنه اعظم الجهاد؛ هر فردى که بتواند با نفوذ در دستگاه جور به اقامه حدود بپردازد، باید تلاش کند این وظیفه را انجام دهد، زیرا این امر بزرگترین جهاد محسوب مىشود.41
2. دریافت و جمعآورى زکات: شیخ مفید با لحاظ این وظیفه بر عهده فقیه جامع الشرایط، او را در ردیف پیامبر و امام و نواب ایشان قرار داده، مىنویسد:
فلما وجد النبىصلى الله علیه وآله کان الفرض حمل الزکاة الیه و لما غابت عینیه من العالم بوفاته صار الفرض حمل الزکات إلى خلیفته فإذا غاب الخلیفة کان الفرض حملها إلى من نصبه من خاصَّته لشیعته فإذا عدم السفراء بینه و بین رعیته وجب حملها إلى الفقهاء المأمونین من أهل ولایته لان الفقیه أعرف بمواضعها ممن لا فقه له فى دیانته؛ زمانى که پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله در قید حیات باشد، واجب است که زکات به ایشان پرداخت شود و چون ایشان رحلت فرمودند، واجب است که زکات به جانشین آن حضرت داده شود و زمانى که جانشین پیامبر (ائمهعلیهم السلام) غایب باشد باید زکات به نوّاب خاص ایشان، و در صورت نبودِ ایشان، به فقهاى عادل شیعه پرداخت گردد، زیرا ایشان داناتر به مواضع مصرف آن هستند.42
3. قضاوت و داورى در میان مردم: از نظر اکثر فقهاى شیعه، قضاوت و داورى در میان مردم در عصر غیبت، از اختیارات و وظایف مسلّم فقهاى جامع الشرایط است.
شیخ مفید در این باره مىگوید:
و لهم [فقهاى شیعه] ان یقضوا بینهم بالحق و یصلحوا بین المختلفین فى الدعاوى عند عدم البیّنات و یفعلوا جمیع ما جعل الى القضاة فى الاسلام لان الائمهعلیهم السلام قد فوضوا إلیهم ذلک عند تمکّنهم منه؛ بر عهده فقهاى شیعه است که بین مردم به حق قضاوت کنند و اختلافات
[14]
آنها را اصلاح نمایند و همه آنچه را در اسلام بر عهده قاضى مسلمانان گذاشته شده انجام دهند، زیرا ائمهعلیهم السلام وظیفه قضاوت و داورى در میان امت را به ایشان تفویض کردهاند.43
4. اقامه نماز جمعه و جماعات: شیخ مفید درباره اقامه نماز جمعه و جماعات که از اختیارات فقهاى جامع الشرایط است44، مىنویسد: فقهاى شیعه در صورت تمکّن و ایمن بودن از آزار و اذیت اهل فساد45، باید برادران دینى خود را به اقامه نمازهاى پنجگانه و نماز عید و طلب باران و آیات جمع کنند.46
5. اجراى وصیت کسى که وصى او مرده: یکى از مواردى که شیخ مفید در آن به اختیارات فقها به نیابت از امام تصریح کرده، اجراى وصیت کسى است که وصى او مرده است. وى مىگوید:
اگر وصى کسى بمیرد، ناظر امور مسلمانان متولى اجراى وصیت بر حسب آنچه بر وصى واجب بوده، مىگردد و ورثه خودشان نمىتوانند متولى این کار شوند، و زمانى که سلطان عادل حضور نداشته باشد، بر فقهاى اهل حق که صاحب رأى و عقل و فضلاند، لازم است که آنچه را در این باره سلطان متولى بود، بر عهده گیرند.47
طریق دوم: از کلیت عبارتها و استدلالهاى شیخ مفید، صاحب اختیار بودن فقیه جامع الشرایط برداشت مىشود. بر این طریق مىتوان چنین استدلال کرد:
1. شیخ مفید در اشاره به حاکم اسلامى از واژههاى متعددى همچون سلطان، سلطان الزمان، سلطان عادل، امام، حاکم، حاکم مسلمین و ناظر بر امور مسلمین48 بهره برده و در همه آنها، مقصود واحدى را اراده کرده؛ یعنى همه آنها را به صورت واژههاى همنشین به کار گرفته است.49
2. وى در موارد مختلفى به صراحت، فقهاى جامع الشرایط را همردیف سلطان، حاکم، ناظر بر امور مسلمین و ... قرار داده است.50
با توجه به دو مقدمه مذکور مىتوان استدلال کرد در مواردى هم که شیخ مفید یکى از این واژهها را به طور عام به کار برده و به اختیارات فقیه جامع الشرایط تصریح نکرده و در عین حال صاحب اختیار بودن ایشان را نیز نفى نکرده، وى را در شمول این واژه عام قرار داده و اختیارات حاکم اسلامى را درباره ایشان نیز ثابت دانسته است. از این رو مىتوان مواردى را به اختیارات فقهاى جامع الشرایط افزود که عبارتاند از:
1. سرپرستى ایتام و محجورین: این مورد را معمولاً همه فقهاى شیعه از باب امور حسبه، از اختیارات قدر متیقن فقهاى جامع الشرایط دانستهاند. شیخ مفید در این باره مىگوید:
و لحاکم المسلمین أن یوکّل لسفهائهم و أیتامهم من یطالب بحقوقهم و یحتجّ عنهم و لهم51؛ بر عهده حاکم مسلمانان است که براى سفها و ایتام مسلم وکیلى تعیین کند تا
[15]
حقوق ایشان را مطالبه کرده و از حقوق آنها دفاع نماید.
2. نظارت بر اجراى امر به معروف و نهى از منکر: یکى دیگر از اختیارات حاکم اسلامى به خصوص در مراحل منجر به جرح و قتل، نظارت بر اجراى امر به معروف و نهى از منکر است. شیخ مفید با اذعان به این نظر، مىنویسد:
و لیس له القتل و الجراح إلّا بإذن سلطان الزمان المنصوب لتدبیر الأنام52؛ آمر و ناهى بدون اذن سلطان زمان نمىتوانند براى نهى از منکر، کسى را مجروح یا به قتل برسانند.
3. اجبار محتکر به فروش کالاى احتکار شده: شیخ مفید اجبار محتکر به فروش کالاهاى ضرورى و مورد نیاز مردم را به طور عام از اختیارات سلطان اسلام شمرده، مىنویسد:
و للسلطان أن یکره المحتکر على إخراج غلّته و بیعها فی أسواق المسلمین إذ کانت بالناس حاجة ظاهرة و له إلیها و له أن یسعرّها على ما یراه من المصلحة و لا یسعرها بما یخسر أربابها فیها53؛ بر سلطان لازم است که در صورت نیاز مردم، محتکر غلّات را به خارج ساختن غلات و فروش آنها در بازار مسلمانان مجبور کند و بر حسب مصلحت، آن را قیمتگذارى نماید.
4. ولایت بر زنى که شوهر او غایب شده: اگر شوهر زنى غایب شود و او سرپرستى نداشته باشد، باید به سلطان زمان مراجعه کند. سلطان به کسب خبر از شوهر او در شهرهاى مختلف مىپردازد و چهار سال منتظر او مىشود، اگر خبرى به دست آمد او را به پرداخت نفقه یا جدایى ملزم مىکند و در صورت عدم کسب خبرى، پس از سپرى شدن عدّه وفات، اجازه ازدواج را براى او صادر مىکند.54
5. نظارت بر اموال و اشخاص گمشده (لقیط) و نگهدارى از آن: شیخ مفید درباره نظارت بر لقطه و نگهدارى از آن به عنوان یکى از اختیارات حاکم اسلامى، مىنویسد:
اگر انسان، لقیط حرّى را پیدا کند باید خبر آن را به سلطان اسلام بدهد تا او از بیتالمال، نفقه او را بپردازد.55
ایشان همچنین درباره عبد و حیوان گم شده مىنویسد:
اگر کسى عبد و حیوان لقطه را پیدا کند باید خبرش را به سلطان اسلام برساند تا او نفقه آنها را از بیتالمال بپردازد.56
در همه مواردى که ذکر شد، شیخ مفید واژههاى سلطان، سلطان اسلام، سلطان زمان، سلطان عادل، امام و حاکم اسلامى را همردیف، و در مقابل سلطان جور به کار برده و اجراى احکام و اختیارات را مختص به زمان خاصى نکرده است.
بنابراین، در عصر غیبت تنها مصداق سلطان اسلام و واژههاى هم ردیف آن، فقهاى جامع
[16]
الشرایط شیعه هستند و به تعبیر اقاى آذرى قمى، از نظر شیخ مفید در عصر غیبت سلطان جز فقیه نمىتواند باشد، چون ایشان دیگران را سلطان نمىداند.57 به تعبیر شیخ مفید، تنها فقیهان هستند که در صورت تمکّن و ایمن بودن از ضرر مىتوانند عهدهدار تمامى اختیارات سلطان اسلام و متولّى همه امورى شوند که ایشان در آنها ولایت دارد.58
چگونگى تعامل مردم و حاکمان اسلامى
بر اساس روایتى که شیخ مفید از رسول اکرمصلى الله علیه وآله نقل کرده، همه مؤمنان برادران و خواهرانى هستند که نیاز بعضى از آنها به وسیله بعضى دیگر برآورده مىشود59، بنابراین در ادبیات سیاسى اسلام، رابطه دو سویهاى میان حاکمان و مردم ترسیم شده و براى هر کدام حقوق و وظایفى در قبال دیگرى معین گردیده است.
الف) وظایف حاکمان اسلامى در قبال مردم
آن چنان که شیخ مفید از امام علىعلیه السلام نقل کرده، هدف از حکومت و ریاست در اسلام برپا داشتن حق و از بین بردن باطل است.60 به نظر شیخ مفید، اساساً به منظور نزدیک کردن مردم به صلاح و رستگارى و دور ساختن آنها از فساد و تباهى، امامت ضرورت مىیابد. امامت مسئولیت و رسالتى خدایى است، نه امتیاز و برترى بر مردم. امامت باید همواره در مسیر الهى قرار گیرد، به همین دلیل است که خداوند متعال پس از اعلام خلافت و حکومت به حضرت داودعلیه السلام، او را به پرهیز از تبعیت هوا و هوس در این کار امر فرمود.61
به تعبیر شیخ مفید، خداوند متعال حضرت داودعلیه السلام را بدین جهت از هوا و هوس در امر حکومت و خلافت برحذر داشت تا در امر حکومت و خلافت مسیر خدایى گمراه نشود62 و آن را وسیلهاى براى ارضاى خواستههاى نفسانى خود قرار ندهد. بر این اساس، ایشان همه حاکمان اسلامى را در رفتار با مردم به لزوم رعایت نکاتى توصیه مىکند:
1. در نظر گرفتن رضایت خداوند متعال63؛
2. تأمین مصلحت دینى و دنیوى مردم64؛
3. رعایت عدالت در میان مردم65؛
4. اجتناب از تحکّم و زورگویى به مردم.66
[17]
ب) وظایف مردم در برابر حاکمان اسلامى
1. شناخت امام و اعتقاد به وى: در ادبیات سیاسى شیعه، اولین وظیفهاى که براى مردم در قبال حاکمان بیان شده، لزوم معرفت و شناخت امام بر حق است. شیخ مفید بارها این وظیفه را خاطرنشان کرده، مىگوید:
یجب على کل مکلّف أن یعرف إمام زمانه و یعتقد إمامته67؛ بر هر مکلّفى واجب است که امام زمان خویش را بشناسد و به امامت او اعتقاد داشته باشد.
به اعتقاد شیخ مفید، این یک «فرض لازم بلکه از مؤکدترین فرایض اسلام است»68، چرا که قرآن کریم در آیات «یا أیّها الذین آمنوا اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرّسول و أولى الأمر منکم»69 و «یوم ندعوا کل اُناس بإمامهم فمن أوتى کتابه بیمینه فأولئک یقرءون کتابهم و لا یظلمون فتیلا»70 معرفت امامان را بر مردم واجب فرموده است.71 پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله نیز فرمودهاند: «من مات و هو لا یعرف إمام زمانه مات میتة الجاهلیة». به اعتقاد وى، این روایت تصریح دارد به این که هر کس امام زمان خود را نشناسد، خارج از اسلام است.72 علاوه بر کتاب و سنت، مقتضاى اجماع اهل اسلام و عقل و اعتبار نیز وجوب شناخت امام بر مردم مىباشد.73
2. فرمانبرى و اطاعت از امام: از ثبوت امامت امام عادل، اساسىترین وظیفه مردم اطاعت از دستورهاى ایشان است. شیخ مفید با طرح این وظیفه در موارد مختلف، مىگوید:
زمانى که امامت امامى بر کسى ثابت شد، اطاعت از او براى آن شخص واجب، و مخالفت با ایشان حرام است، زیرا خداوند متعال در آیه مبارکه«یا أیّها الّذین آمنوا اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرّسول و أولى الأمر منکم» اطاعت از ائمهعلیهم السلام را در ردیف اطاعت از خود قرار داده و در نتیجه، نافرمانى از ایشان در حکم نافرمانى از خداوند قرار گرفته است، از این رو همه اهل قبله (مسلمانان) به حکم عقل و نقل بر فاسق و فاجر بودن محاربان با ایشان اتفاق نظر دارند.74
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله نیز درباره اطاعت از امام عادل مىفرماید: «اسمعوا و اطیعوا لمن ولّاه اللَّه الأمر فإنّه نظام الإسلام».75 امام علىعلیه السلام نیز درباره لزوم اطاعت از امام عادل مىفرماید:
اى مردم، شما بر همان چیزى که با خلفاى قبلى بیعت کرده بودند، با من بیعت کردهاید. مردم قبل از این که بیعت کنند اختیارشان دست خودشان است، اما زمانى که بیعت کردند دیگر باید تسلیم امام باشند و امام هم باید بر بیعت ایشان پایدار بماند. این یک بیعت عمومى بوده و هر کس از آن برگردد، از اسلام برگشته است.76
بنابراین، همچنان که شیخ مفید با استناد به روایت مذکور بیان کردهاند، مردم پس از شناخت امام
[18]
بر حق خود باید تنها از او اطاعت کنند و از هر گونه حاکم جاهل و متغلّب روى گردان شوند، زیرا همان طور که امام باقرعلیه السلام فرمودهاند، خداوند متعال چنین مىفرماید:
لاُعذّبن کل رعیة فی الإسلام اطاعة کل إمام لیس من اللَّه و إن کانت الرعیة بارّة تقیة و لأعفوّن عن کل رعیته فی الإسلام اطاعة کل إمام عادل من اللَّه و إن کانت الرعیة ظالمة مسیئة77؛ هر رعیت مسلمانى را که از امام غیر عادل و غیر منصوب از سوى خدا اطاعت کند - هر چند رعیت خوب و متقى باشد - عذاب خواهم کرد و هر رعیتى مسلمانى را که از امام عادل و منصوب از سوى خدا اطاعت کند - اگر چه آن رعیت گناهکار و ظالم باشد -، خواهم بخشید.
از نظر شیخ مفید، اطاعت از حاکم اسلامى در عصر غیبت بر مؤمنان و پیروان ائمهعلیهم السلام لازم و ضرورى است: «و یجب على إخوانه من المؤمنین معونته على ذلک».78
3. خیرخواهى و نصیحت حاکمان: شیخ مفید در بحث شورا، پیامبر و امام معصومعلیه السلام را به دلیل وجود صفت عصمت در ایشان، از مشورت و نصیحت مردم بىنیاز دانسته است79، اما اوّلاً: سیره ایشان را در مشورتخواهى از مردم و پذیرش نصیحت و خیرخواهى در موارد مختلف، یادآورى کرده است؛ ثانیاً: عدم ضرورت مشورتخواهى حاکم از مردم را تنها درباره حاکمان معصوم مطرح کرده و غیر ایشان را بىنیاز از آن ندانسته است و ثالثاً: با نقل روایات متعدد، «نصیحت ائمه مسلمین» را یکى از وظایف مردم دانسته80 و انتقاد حاکمان از سوى مردم را هدیهاى از جانب ایشان تلقى کرده است.81
[19]
پىنوشتها
*) دانش آموخته حوزه علمیه قم و عضو هیأت علمى دانشگاه علوم پزشکى شهید بهشتى.
1. لئواشتراوس، فلسفه سیاسى چیست؟، ص 38.
2. شیخ مفید، الارشاد (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ج 2، ص 342.
3. همان.
4. ر.ک: شیخ مفید، المسائل الجارودیه (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ص 44.
5. شیخ مفید، الجمل (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ص 187.
6. شیخ مفید، الفصول المختاره (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ص 249.
7. شیخ مفید، اوائل المقالات (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ص 65.
8. شیخ مفید، الافصاح (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ص 37.
9. شیخ مفید، النکت الاعتقادیه (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ص 39.
10. شیخ مفید، اوائل المقالات، پیشین، ص 65.
11. شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ج 1، ص 5.
12. شیخ مفید، الافصاح، پیشین، ص 44 - 45.
13. شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، پیشین، ص 44 - 45.
14. شیخ مفید، المقنعه، پیشین، ص 676.
15. شیخ مفید، الفصول المختاره، پیشین، ص 249.
16. شیخ مفید، الافصاح، پیشین، ص 37.
17. شیخ مفید، المقنعه، پیشین، ص 32.
18. شیخ مفید، المسائل العکبریه، (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ص 46 - 47.
19. شیخ مفید، الفصول المختاره، پیشین، ص 228؛ الافصاح، ص 27 و اوائل المقالات، پیشین، ص 40.
20. شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، پیشین، ص 40 و المسائل الجارودیه، پیشین، ص 45.
21. همان.
[20]
22. شیخ مفید، المسائل الجارودیه، پیشین، ص 31 و 45 و الارشاد، پیشین، ج 2، ص 182.
23. شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ج 2، ص 182.
24. شیخ مفید، الافصاح، پیشین، ص 239.
25. شیخ مفید، المسائل الجارودیه، پیشین، ص 45؛ اوائل المقالات، پیشین، ص 39 - 40 و الارشاد، پیشین، ج2، ص 182.
26. شیخ مفید، المسائل الجارودیه، پیشین، ص 31 و الافصاح، پیشین، ص 30 - 31.
27. شیخ مفید، المسائل الجارودیه، پیشین، ص 46 و المسائل العکبریه، پیشین، ص 52.
28. شیخ مفید، امالى (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413) ص 173: «ثلاثة لا یقبل لهم صلاة... رجلٌ اَمّ قوماً و هم له کارهون».
29. شیخ مفید، المقنعه، پیشین، ص 721 و الارشاد، پیشین، ج 2، ص 260.
30. شیخ مفید، المقنعه، پیشین، ص 812.
31. همان، ص 676.
32. محمد سروش محلاتى، «شؤون و اختیارات فقیه از دیدگاه شیخ مفید»، مجموعه مقالات کنگره شیخ مفید، ص31.
33. شیخ مفید، پیشین، ص 810.
34. همان، ص 676.
35. براى نمونه، ر.ک: مرتضى حائرى، صلاة الجمعه (قم: انتشارات جامعه مدرسین، 1409 ق) ص 59 - 61؛ احمد آذرى قمى، ولایت فقیه (قم: دارالعلم، 1372) ص 184 و محمد سروش محلاتى، شؤون و اختیارات ولى فقیه، پیشین، ص32-33.
36. شیخ مفید، المقنعه، پیشین، ص 252 و 676: «فإذا عدم السفراء بینه و بین رعیته وجب حملها إلى الفقهاء المأمونین من أهل ولایته» و «کان لفقهاء أهل الحق العدول من ذوى الرأى و العقل و الفضل».
37. محمد سروش محلاتى، پیشین، ص 35.
38. همان.
39. شیخ مفید، پیشین، ص 675 - 676.
40. همان، ص 810.
41. همان، ص 812.
42. همان، ص 353.
43. همان، ص 811.
[21]
44. شیخ مفید، الاشراف (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ص 24 - 25.
45. این عبارت شیخ مفید ملهم از وضعیتى بوده که بر عراق به ویژه بغداد آن روز حاکم بوده است و بارها گروههاى مخالف متعصب مسجد ایشان را مورد حمله قرار مىدادند.
46. شیخ مفید، المقنعه، پیشین، ص 811: «و للفقهاء من شیعة الائمهعلیهم السلام ان یجمعوا بإخوانهم فی الصلوات الخمس و صلوات الأعیاد و الاستسقاء و الکسوف و الخسوف، إذا تمکّنوا من ذلک و آمنوا من معرّة اهل الفساد».
47. همان، ص 675 - 676.
48. براى نمونه، ر.ک: همان، ص 519، 537، 616، 669، 675، 781، 809، 810 و 816.
49. براى نمونه، ر.ک: همان، ص 781.
50. همان، ص 675 - 676.
51. همان، ص 816.
52. همان، ص 809.
53. همان، ص 616.
54. همان، ص 537؛ «و إذا غاب الرجل عن إمرأته غیبةً لم تعرف فیها خبره... رفعت امرها الى سلطان الزمان لیبحث عن خبره فى الامصار فان عرفت له خبراً من حیاة الزمه السلطان النفق علیها او الفراق...».
55. همان، ص 648.
56. همان، ص 649.
57. احمد آذرى قمى، ولایت فقیه، پیشین، ص 184.
58. شیخ مفید، پیشین، ص 675 - 676.
59. شیخ مفید، امالى، پیشین، ص 150: قال رسول اللَّه: «المؤمنون إخوة یقضى بعضهم حوائج بعض».
60. شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ج 1، ص 247.
61. ص (38) آیه 26.
62. شیخ مفید، المقنعه، پیشین، ص 73.
63. شیخ مفید، امالى، پیشین، ص 269 و المسائل العشره (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ص 113.
64. شیخ مفید، فصول المختاره، پیشین، ص 223.
65. شیخ مفید، امالى، پیشین، ص 269؛ الجمل، پیشین، ص 187؛ المسائل الجارودیه، پیشین، ص 44 و الارشاد، پیشین، ص 260 و 304.
66. شیخ مفید، امالى، پیشین، ص 173 و فصول المختاره، پیشین، ص 103.
[22]
67. شیخ مفید، المقنعه، پیشین، ص 33.
68. شیخ مفید، الافصاح، پیشین، ص 28.
69. نساء (4) آیه 59.
70. اسراء (17) آیه 71.
71. شیخ مفید، پیشین، ص 28.
72. همان، ص 28 - 29.
73. همان.
74. شیخ مفید، الجمل و النصرة لسیّد العتره، پیشین، ص 92 - 93.
75. شیخ مفید، امالى، پیشین، ص 14.
76. شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ص 243 - 244.
77. شیخ مفید، الاختصاص (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ص 259 - 260.
78. شیخ مفید، المقنعه، پیشین، ص 810.
79. شیخ مفید، الفصول المختاره، پیشین، ص 31 - 33.
80. شیخ مفید، امالى، پیشین، ص 187: قال رسول اللَّه: «ثلاثة لا یغلّ علیهن قلب عبد مسلم: اخلاص العمل للّه و النصیحة لائمة المسلمین و اللزوم بجماعتهم».
81. شیخ مفید، الاختصاص، پیشین، ص 240: قال الصادق7: «اُحبُّ إخوانى إلىُّ من أهدى إلىَّ عیوبى».
قرن سوم و چهارم هجرى به دلیل شرایط خاص سیاسى و فرهنگى حاکم بر جهان اسلام، نقطه عطفى در حوزه دانش سیاسى مسلمانان محسوب مىگردد. در این دوره، شیعیان به سبب فضاى باز سیاسى و فرهنگى ناشى از ضعف عباسیان و نفوذ امیران آل بویه در بغداد، براى اولین بار به عرصه رقابت فکرى و عقیدتى آزاد با دیگر فرقههاى اسلامى وارد شدند و با جمعآورى احادیث و تحلیلهاى شیعى از تاریخ سیاسى اسلام و بازبینى اندیشههاى فقهى و کلامى، به نضج و گسترش دانش سیاسى شیعه پرداختند.
[8]
شیخ مفید (336 - 413ه .ق)، از متکلمان و فقیهان برجسته شیعه در این دوره، در پایهگذارى و رشد دانش سیاسى شیعه در قالب کلام و فقه سیاسى و فراهم ساختن زمینه براى تفریع اندیشهورزان بعدى شیعه، نقشى کلیدى و اساسى داشت. این مقاله، ناظر بر اندیشههاى فقهى - سیاسى ایشان در زمینه نظام سیاسى مطلوب شیعه مىباشد.
تعریف نظام سیاسى
نظام سیاسى به روش ویژه یک جامعه براى زندگى سیاسى و شکلدهى به آن، پسندهاى اخلاقى، شکل حکومت و روح قوانین سیاسى حاکم بر جامعه اطلاق مىشود.1 بر این اساس، مىتوان مجموعه آرا و نظریههاى فقهى و کلامى عالمان شیعه را در تبیین روش و سبک نظامدهى سیاسى به زندگى شیعیان و شکلدهى به آن و قوانین و مقررات مربوط به زندگى جمعى آنها و چگونگى حکومت و شکلدهى آن، تلاشى در جهت توصیف نظام سیاسى شیعه تلقى کرد.
ضرورت نظام سیاسى
از نظر شیخ مفید، واژه «امامت» به معناى خلافت، امارت و سلطنت، در تبیین نظام سیاسى شیعه و بیان ضرورت و انواع آن نقش محورى دارد، زیرا با امامت و ریاست است که مکلفان به صلاح و رستگارى دست یافته، از فساد و تباهى نجات مىیابند، جنایتکاران تأدیب مىشوند، گناهکاران توبه مىکنند، گمراهان اصلاح مىشوند، جاهلان تعلیم داده مىشوند، غافلان آگاه مىگردند، گمراهىها تحذیر مىشود، حدود اقامه مىگردد، احکام میان اهل اختلاف اجرا مىشود، امیران بلاد نصب مىشود، مرزهاى بلاد اسلامى ایمن مىگردد، اموال مردم محافظت مىشود و کیان اسلام مورد حمایت قرار مىگیرد.2 همه اینها همان نظامدهى سیاسى به جامعه مسلمانان است که عقلا در هر جامعه انسانى لازم و ضرورى دانستهاند.3
با این بیان، روشن مىشود که اساسىترین دلیل شیخ مفید براى ضرورت یک نظم سیاسى در جامعه، همان صلاح و فساد مسلمانان است که به اعتقاد وى، با اجراى قوانین اسلام به دست یک رئیس عادل تأمین مىگردد.4
انواع نظام سیاسى
از نظر شیخ مفید، در جامعه اسلامى براى تأمین صلاح و رستگارى مردم وجود نظام سیاسى ضرورتى مسلّم است، چه به واسطه سلطان عادلى محقق شود - که مطلوبترین وجه است - و چه به واسطه
[9]
سلطان غیر عادلى تحقق یابد - که از باب اضطرار قابل قبول است. بر این اساس، نظام سیاسى در یک تقسیمبندى کلى به دو صورت قابل تصور است: یکى، نظام سیاسى مبتنى بر امامت و ریاست سلطان عادل و افراد منصوب یا مأذون از سوى ایشان و دوم، نظام سیاسى مبتنى بر امامت و ریاست سلطان جائر و ولات ایشان.5
در این نوشته نظام سیاسى مبتنى بر ریاست سلطان عادل و خاستگاه، شرایط، اختیارات و وظایف و چگونگى تداوم آن را در عصر غیبت بر اساس دیدگاه شیخ مفید مورد بررسى قرار مىدهیم.
نظام سیاسى مطلوب
مطلوبترین نظام سیاسى از نظر شیخ مفید، نظام مبتنى بر ریاست و امامتِ کسى است که از سوى خداوند - عزّوجلّ - مبعوث شود6، احکام الهى را اجرا کند، حدود الهى را برپا دارد و شریعت آسمانى را نگه داشته، مردمان را بر اساس آن تأدیب و سیاست کند.7 در این نظام، ریاست چنین فردى مقدم بر هر کس دیگر بوده و اطاعتش بر همگان واجب است.8 بالاترین مصداق این گونه نظام سیاسى، نظامى است که پیامبرى در رأس آن قرار گرفته باشد.
نظام مطلوب پس از پیامبر، نظام مبتنى بر ریاست امام عادل (سلطان عادل، ناظر بر امور مسلمانان و حاکم اسلامى) است: «امام کسى است که ریاست عامه مردم در امور دینى و دنیوى، به نیابت از پیامبر به او واگذار شده است».9 امام جانشین پیامبر در اجراى احکام، اقامه حدود، حفظ شریعت و تأدیب و سیاست مردمان است.10 اولین مصداق چنین نظامى از منظر شیخ مفید، نظام حکومتى امام علىعلیه السلام است.11 امام پس از امام علىعلیه السلام، با روى کار آمدن معاویه و یزید همواره جباران بنىامیه، بنىمروان و بنىعباس بر مسلمانان حاکم شدند و مردم نیز تا قدرت و ریاست را در آنان جمع دیدند، اطاعتشان کردند و حتى از اولیاى الهى و سلاطین عادل، کامل، حکیم و عالم روىگردان شدند، از این رو نظام سیاسى مطلوب شیعه مصداقى پیدا نکرد.12
طبق نظر شیخ مفید در زمان حاضر نیز برترین نظام سیاسى، نظامى است که امام زمان(عج) در آن، والى خلق در جمیع امور دینى و دنیوى باشد، اما از آن جا که آن حضرت به دلیل کثرت دشمنان و قلت ناصران و یا به دلیل مصلحت دیگرى از نظرها پنهان است13 و نظام سیاسى مبتنى بر حضور ایشان محقق نشده، از چندین طریق باید زندگى سیاسى شیعیان را در عصر غیبت ایشان نظام داد: یکى، از طریق تقیه و مدارا با سلاطین حاکم و دیگرى، از طریق مراجعه به فقهاى عادل و مأذون از سوى امام زمان(عج). از نظر شیخ مفید، تمامى اختیارات امام (عج) به فقهاى عادل و مأذون از سوى ایشان تفویض شده و آنها در صورت تمکّن مىتوانند به نیابت از سوى ایشان متولى همه اختیارات آن
[10]
حضرت باشند.14
خاستگاه مشروعیت نظام سیاسى مطلوب
یکى از سؤالهاى اساسى در بررسى نظامهاى سیاسى، منشأ مشروعیت قدرت سیاسى در آن نظام و چگونگى پذیرش حاکمان از سوى مردم و اطاعت از دستورهاى صادره شده آنها مىباشد. شیخ مفید درباره منشأ قدرت و مشروعیت دستورهاى پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله و ائمه معصومعلیهم السلام مىگوید: «پیامبر از سوى خداوند - عزّوجلّ - ثابت الطاعة است و لذا، نیازى به بیعت یا اختیار و انتخاب از سوى دیگران ندارد»15 و اطاعت از او بر همه واجب است.16 پس از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله، فقط ائمهعلیهم السلام مشروعیت و استحقاق امامت و ریاست بر امت اسلامى را دارند و ایشان حجت خداوند در میان مردم محسوب مىشوند.17 ائمه معصومعلیهم السلام از سوى خداوند متعال و به نص الهى امامت و ریاست یافتهاند و اطاعت از ایشان در ردیف اطاعت از خدا و رسول خداست،18 بنابراین خاستگاه مشروعیت امامان بعد از پیامبر نص الهى بوده، نه انتخاب از سوى مردم که از این طریق امامت متحقق نمىگردد.19 براى اثبات الهى بودن منشأ مشروعیت امام مىتوان به دلایلى استدلال کرد که عبارتاند از:
1. امام باید از عصیان و خطا معصوم باشد و ریاست فرد غیر معصوم بر مردم به سه دلیل فاسد است:
الف) کسى که مرتکب گناه و خطا مىشود و از حق و حقیقت غفلت مىکند، خود نیازمند امام و رئیسى است که او را از غفلتهایش متنبّه سازد و از کجىها و اعوجاجهایش باز دارد؛20
ب) اگر امام مرتکب گناه و خطا شود، یا انکار او واجب است که در این صورت، منزلتاش در میان مردم ضایع شده و کسى از او اطاعت نخواهد کرد و یا انکارش واجب نیست که در این صورت، وجوب امر به معروف و نهى از منکر ساقط خواهد شد و این امر، باطل و نادرست است؛
ج) امام حافظ شرع است و اگر معصوم نباشد ممکن است در شرع دخل و تصرف کند.21
2. امام باید به جمیع علوم دین و حکم همه موضوعاتى که امت به آنها نیازمندند، عالِم باشد وگرنه خود محتاج امام و رئیسى دیگر مىشود و تسلسل باطل لازم مىآید.22
3. امام باید از همه مردم عصر خود افضل باشد23، زیرا مقدم داشتن مفضول بر فاضل مخالف حکم عقل است و سیاست و تدبیر انسان کامل به وسیله انسان ناقص، خلاف حکم عقل است.24 این امر از نظر شرع نیز پذیرفته شده نیست.25
4. امام باید شجاعترین، زاهدترین، صالحترین، بصیرترین و حکیمترین شخص در سیاست و تدبیر مردم باشد.26 بسیارى از این شرایط نه به واسطه عقل و حدس، که از طریق اظهار معجزه یا
[11]
نص از سوى کسى که به أَسرار آگاهى دارد، معلوم مىگردد.27 بنابراین، تنها راه مشروع تعیین امام، نص الهى است و انتخاب یا بیعت مردم طریق تعیین امام و مشروعیت بخشیدن به او نمىباشد. البته این، بدان معنا نیست که از نظر شیخ مفید، ریاست سلطان عادل به رضایت و مقبولیت مردم نیازى نداشته باشد، زیرا هم چنان که ایشان از امام صادقعلیه السلام روایت کرده، امامت یک قوم بدون رضایت ایشان هرگز مطلوب نبوده و نیست.28
این مبناى شیخ مفید در خصوص خاستگاه مشروعیت قدرت امامان در عصر غیبت نیز استمرار مىیابد و در این عصر ریاست کسى مشروع است که عامل، عادل، عاقل، کامل و زاهد باشد.29 بنابراین، با فقدان یکى از این شروط، مانند جهل به احکام یا عجز از اداره امور مردم، فرد به تصرف در امور مردم مجاز نخواهد بود.30 ایشان در عصر غیبت تنها فقهاى اهل حق (شیعه)، عادل و ذوى الرأى و العقل و الفضل را حاکمان مأذون از سوى امام عصر(عج) دانسته و معتقد است که اینان در صورت تمکّن مىتوانند متولّى همه آنچه سلطان اسلام در آنها ولایت دارد، باشند.31 خلاصه این که از نظر شیخ مفید، تنها خاستگاه مشروعیت قدرت سلطان اسلام (پیامبر، امام و فقهاى مأذون از سوى ایشان) نص الهى است، نه انتخاب و اختیار مردم.
ولایت فقها و شرایط و اختیارات ولى فقیه
به اعتقاد شیخ مفید، مطلوبترین نظام سیاسى در عصر غیبت نظام مبتنى بر ریاست حاکمان فقیه و عادل و مأذون از سوى امام زمان(عج) است. در این جا اصل ولایت، شرایط و اختیارات ولى فقیه و روابط متقابل مردم و ولى فقیه را مورد بررسى قرار مىدهیم.
الف) ولایت فقهاى شیعه در عصر غیبت
شیخ مفید ولایت فقیه را در ردیف ولایت سلطان عادل (امام) دانسته و در دایره مفهوم عام «سلطان اسلام» قرار داده است32 از این رو زمانى که از سلطان اسلام و گستره مسئولیتها و اختیارات او سخن مىگوید، به گونهاى مفهوم سلطان را تفسیر مىکند که شامل فقیه جامع الشرایط نیز مىشود؛ براى نمونه، درباره اقامه حدود چنین مىگوید:
أمّا إقامة الحدود فهو إلى سلطان الإسلام المنصوب من قبل اللَّه تعالى و هم ائمة الهُدى من آل محمدصلى الله علیه وآله و من نصبوه لذلک من الأمراء و الحُکّامو قد فوضّوا النظر فیه إلى فقهاء شیعتهم33؛ اقامه حدود بر عهده سلطان اسلام منصوب از سوى خداوند متعال که ائمه هدى هستند و امیران و حاکمان منصوب از سوى ایشان است و نظارت بر اقامه این حدود [در عصر
[12]
غیبت] به فقهاى شیعه تفویض شده است.
ایشان در باب وصیت نیز با عبارتى عام، فقهاى شیعه را در همه امورى که امامعلیه السلام در آنها صاحب اختیار است، داراى ولایت مىداند:
و إذا عدم السلطان العادل، کان لفقهاء أهل الحق العدول من ذوى الرأى و العقل و الفضل أن یتولّوا ما تولّاه السلطان؛34 زمانى که سلطان عادل حضور نداشته باشد، فقهاى عادل، ذوى الرأى، عاقل و فاضل شیعه متولى آنچه ایشان در آن ولایت دارند، هستند.
بیشتر محققان معاصر با استناد به این عبارت شیخ مفید، ایشان را از قائلان به اثبات همه اختیارات امامعلیه السلام براى فقهاى شیعه در عصر غیبت دانستهاند.35
ب) شرایط و صفات ولى فقیه
شیخ مفید در آثار خود36 فقهایى را داراى ولایت مىداند که از شرایط خاصى همچون فقاهت، عدالت، مأمون بودن، صاحب عقل و رأى و افضل بودن برخوردار باشد.
ظاهراً مراد ایشان از قید «مأمون بودن» فراتر از عدالت است، چرا که از نظر ایشان برخى از کارها هر چند جایز و مباح است، مانع از دخالت فقیه در امور اجتماعى و اقتصادى مىشود، از این رو فقیه جامع الشرایط در باب ولایت و حکومت شرایطى افزون بر فقیه جامع الشرایط در باب افتا و مرجعیت لازم دارد که از جمله آنها، مأمون بودن است.37 قید «عقل و رأى» نیز فراتر از شرایط عامه تکلیف بوده و براى خروج مجنون و دیوانه نیست، بلکه مقصود روشنبینى، تدبیر و زیرکى خاصى است که براى رهنمون جامعه لازم مىباشد.38
ج) دامنه اختیارات ولى فقیه
شیخ مفید فقیه جامع الشرایط را در ردیف حاکم و سلطان اسلام قرار داده و همان وظایف و اختیارات پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله و ائمه اطهارعلیهم السلام و نواب خاص ایشان را براى وى قائل شده و معتقد است که در صورت عدم حضور سلطان عادل (امام)، فقها در همه امورى که ایشان ولایت داشتهاند، صاحب اختیارند و در صورت تمکّن مىتوانند متولى همه این امور گردند.39
دیدگاه شیخ مفید را درباره گستره اختیارات فقهاى جامع الشرایط در عصر غیبت مىتوان به دو طریق از آثار و افکار او استنباط کرد: یکى، مواردى که ایشان در آ نها به اختیارات فقهاى شیعه تصریح کرده است و دیگرى، استدلالها و عبارتهایى که از آنها صاحب اختیار بودن فقهاى شیعه مانند سلطان اسلام (امام) استفاده مىشود.
[13]
طریق اول: شیخ مفید در مواردى به صاحب اختیار بودن فقهاى شیعه تصریح کرده که عبارتاند از:
1. اقامه حدود و تعزیرات: شیخ مفید در باب اقامه حدود و تعزیرات، فقیه جامع الشرایط را همچون سلطان عادل (امام) صاحب اختیار دانسته، مىگوید:
اقامه حدود بر عهده سلطان منصوب از سوى خدا (ائمه معصومعلیهم السلام) و منصوبین ایشان از امرا و حُکّام است. [در مرحله بعد از ایشان،] نظر درباره اجراى حدود به فقهاى شیعه تفویض گردیده است.40
وى این وظیفه را حتى به دوران سلطه حاکمان جور نیز گسترش داده و معتقد است:
«و إذا تمکّن الناظر من قبل أهل الضلال على ظاهر الحال من اقامة الحدود على الفجّار و إیقاع الضرر المستحق على اهل الخلاف فلیجتهد فی إنفاذ ذلک فیهم فإنه اعظم الجهاد؛ هر فردى که بتواند با نفوذ در دستگاه جور به اقامه حدود بپردازد، باید تلاش کند این وظیفه را انجام دهد، زیرا این امر بزرگترین جهاد محسوب مىشود.41
2. دریافت و جمعآورى زکات: شیخ مفید با لحاظ این وظیفه بر عهده فقیه جامع الشرایط، او را در ردیف پیامبر و امام و نواب ایشان قرار داده، مىنویسد:
فلما وجد النبىصلى الله علیه وآله کان الفرض حمل الزکاة الیه و لما غابت عینیه من العالم بوفاته صار الفرض حمل الزکات إلى خلیفته فإذا غاب الخلیفة کان الفرض حملها إلى من نصبه من خاصَّته لشیعته فإذا عدم السفراء بینه و بین رعیته وجب حملها إلى الفقهاء المأمونین من أهل ولایته لان الفقیه أعرف بمواضعها ممن لا فقه له فى دیانته؛ زمانى که پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله در قید حیات باشد، واجب است که زکات به ایشان پرداخت شود و چون ایشان رحلت فرمودند، واجب است که زکات به جانشین آن حضرت داده شود و زمانى که جانشین پیامبر (ائمهعلیهم السلام) غایب باشد باید زکات به نوّاب خاص ایشان، و در صورت نبودِ ایشان، به فقهاى عادل شیعه پرداخت گردد، زیرا ایشان داناتر به مواضع مصرف آن هستند.42
3. قضاوت و داورى در میان مردم: از نظر اکثر فقهاى شیعه، قضاوت و داورى در میان مردم در عصر غیبت، از اختیارات و وظایف مسلّم فقهاى جامع الشرایط است.
شیخ مفید در این باره مىگوید:
و لهم [فقهاى شیعه] ان یقضوا بینهم بالحق و یصلحوا بین المختلفین فى الدعاوى عند عدم البیّنات و یفعلوا جمیع ما جعل الى القضاة فى الاسلام لان الائمهعلیهم السلام قد فوضوا إلیهم ذلک عند تمکّنهم منه؛ بر عهده فقهاى شیعه است که بین مردم به حق قضاوت کنند و اختلافات
[14]
آنها را اصلاح نمایند و همه آنچه را در اسلام بر عهده قاضى مسلمانان گذاشته شده انجام دهند، زیرا ائمهعلیهم السلام وظیفه قضاوت و داورى در میان امت را به ایشان تفویض کردهاند.43
4. اقامه نماز جمعه و جماعات: شیخ مفید درباره اقامه نماز جمعه و جماعات که از اختیارات فقهاى جامع الشرایط است44، مىنویسد: فقهاى شیعه در صورت تمکّن و ایمن بودن از آزار و اذیت اهل فساد45، باید برادران دینى خود را به اقامه نمازهاى پنجگانه و نماز عید و طلب باران و آیات جمع کنند.46
5. اجراى وصیت کسى که وصى او مرده: یکى از مواردى که شیخ مفید در آن به اختیارات فقها به نیابت از امام تصریح کرده، اجراى وصیت کسى است که وصى او مرده است. وى مىگوید:
اگر وصى کسى بمیرد، ناظر امور مسلمانان متولى اجراى وصیت بر حسب آنچه بر وصى واجب بوده، مىگردد و ورثه خودشان نمىتوانند متولى این کار شوند، و زمانى که سلطان عادل حضور نداشته باشد، بر فقهاى اهل حق که صاحب رأى و عقل و فضلاند، لازم است که آنچه را در این باره سلطان متولى بود، بر عهده گیرند.47
طریق دوم: از کلیت عبارتها و استدلالهاى شیخ مفید، صاحب اختیار بودن فقیه جامع الشرایط برداشت مىشود. بر این طریق مىتوان چنین استدلال کرد:
1. شیخ مفید در اشاره به حاکم اسلامى از واژههاى متعددى همچون سلطان، سلطان الزمان، سلطان عادل، امام، حاکم، حاکم مسلمین و ناظر بر امور مسلمین48 بهره برده و در همه آنها، مقصود واحدى را اراده کرده؛ یعنى همه آنها را به صورت واژههاى همنشین به کار گرفته است.49
2. وى در موارد مختلفى به صراحت، فقهاى جامع الشرایط را همردیف سلطان، حاکم، ناظر بر امور مسلمین و ... قرار داده است.50
با توجه به دو مقدمه مذکور مىتوان استدلال کرد در مواردى هم که شیخ مفید یکى از این واژهها را به طور عام به کار برده و به اختیارات فقیه جامع الشرایط تصریح نکرده و در عین حال صاحب اختیار بودن ایشان را نیز نفى نکرده، وى را در شمول این واژه عام قرار داده و اختیارات حاکم اسلامى را درباره ایشان نیز ثابت دانسته است. از این رو مىتوان مواردى را به اختیارات فقهاى جامع الشرایط افزود که عبارتاند از:
1. سرپرستى ایتام و محجورین: این مورد را معمولاً همه فقهاى شیعه از باب امور حسبه، از اختیارات قدر متیقن فقهاى جامع الشرایط دانستهاند. شیخ مفید در این باره مىگوید:
و لحاکم المسلمین أن یوکّل لسفهائهم و أیتامهم من یطالب بحقوقهم و یحتجّ عنهم و لهم51؛ بر عهده حاکم مسلمانان است که براى سفها و ایتام مسلم وکیلى تعیین کند تا
[15]
حقوق ایشان را مطالبه کرده و از حقوق آنها دفاع نماید.
2. نظارت بر اجراى امر به معروف و نهى از منکر: یکى دیگر از اختیارات حاکم اسلامى به خصوص در مراحل منجر به جرح و قتل، نظارت بر اجراى امر به معروف و نهى از منکر است. شیخ مفید با اذعان به این نظر، مىنویسد:
و لیس له القتل و الجراح إلّا بإذن سلطان الزمان المنصوب لتدبیر الأنام52؛ آمر و ناهى بدون اذن سلطان زمان نمىتوانند براى نهى از منکر، کسى را مجروح یا به قتل برسانند.
3. اجبار محتکر به فروش کالاى احتکار شده: شیخ مفید اجبار محتکر به فروش کالاهاى ضرورى و مورد نیاز مردم را به طور عام از اختیارات سلطان اسلام شمرده، مىنویسد:
و للسلطان أن یکره المحتکر على إخراج غلّته و بیعها فی أسواق المسلمین إذ کانت بالناس حاجة ظاهرة و له إلیها و له أن یسعرّها على ما یراه من المصلحة و لا یسعرها بما یخسر أربابها فیها53؛ بر سلطان لازم است که در صورت نیاز مردم، محتکر غلّات را به خارج ساختن غلات و فروش آنها در بازار مسلمانان مجبور کند و بر حسب مصلحت، آن را قیمتگذارى نماید.
4. ولایت بر زنى که شوهر او غایب شده: اگر شوهر زنى غایب شود و او سرپرستى نداشته باشد، باید به سلطان زمان مراجعه کند. سلطان به کسب خبر از شوهر او در شهرهاى مختلف مىپردازد و چهار سال منتظر او مىشود، اگر خبرى به دست آمد او را به پرداخت نفقه یا جدایى ملزم مىکند و در صورت عدم کسب خبرى، پس از سپرى شدن عدّه وفات، اجازه ازدواج را براى او صادر مىکند.54
5. نظارت بر اموال و اشخاص گمشده (لقیط) و نگهدارى از آن: شیخ مفید درباره نظارت بر لقطه و نگهدارى از آن به عنوان یکى از اختیارات حاکم اسلامى، مىنویسد:
اگر انسان، لقیط حرّى را پیدا کند باید خبر آن را به سلطان اسلام بدهد تا او از بیتالمال، نفقه او را بپردازد.55
ایشان همچنین درباره عبد و حیوان گم شده مىنویسد:
اگر کسى عبد و حیوان لقطه را پیدا کند باید خبرش را به سلطان اسلام برساند تا او نفقه آنها را از بیتالمال بپردازد.56
در همه مواردى که ذکر شد، شیخ مفید واژههاى سلطان، سلطان اسلام، سلطان زمان، سلطان عادل، امام و حاکم اسلامى را همردیف، و در مقابل سلطان جور به کار برده و اجراى احکام و اختیارات را مختص به زمان خاصى نکرده است.
بنابراین، در عصر غیبت تنها مصداق سلطان اسلام و واژههاى هم ردیف آن، فقهاى جامع
[16]
الشرایط شیعه هستند و به تعبیر اقاى آذرى قمى، از نظر شیخ مفید در عصر غیبت سلطان جز فقیه نمىتواند باشد، چون ایشان دیگران را سلطان نمىداند.57 به تعبیر شیخ مفید، تنها فقیهان هستند که در صورت تمکّن و ایمن بودن از ضرر مىتوانند عهدهدار تمامى اختیارات سلطان اسلام و متولّى همه امورى شوند که ایشان در آنها ولایت دارد.58
چگونگى تعامل مردم و حاکمان اسلامى
بر اساس روایتى که شیخ مفید از رسول اکرمصلى الله علیه وآله نقل کرده، همه مؤمنان برادران و خواهرانى هستند که نیاز بعضى از آنها به وسیله بعضى دیگر برآورده مىشود59، بنابراین در ادبیات سیاسى اسلام، رابطه دو سویهاى میان حاکمان و مردم ترسیم شده و براى هر کدام حقوق و وظایفى در قبال دیگرى معین گردیده است.
الف) وظایف حاکمان اسلامى در قبال مردم
آن چنان که شیخ مفید از امام علىعلیه السلام نقل کرده، هدف از حکومت و ریاست در اسلام برپا داشتن حق و از بین بردن باطل است.60 به نظر شیخ مفید، اساساً به منظور نزدیک کردن مردم به صلاح و رستگارى و دور ساختن آنها از فساد و تباهى، امامت ضرورت مىیابد. امامت مسئولیت و رسالتى خدایى است، نه امتیاز و برترى بر مردم. امامت باید همواره در مسیر الهى قرار گیرد، به همین دلیل است که خداوند متعال پس از اعلام خلافت و حکومت به حضرت داودعلیه السلام، او را به پرهیز از تبعیت هوا و هوس در این کار امر فرمود.61
به تعبیر شیخ مفید، خداوند متعال حضرت داودعلیه السلام را بدین جهت از هوا و هوس در امر حکومت و خلافت برحذر داشت تا در امر حکومت و خلافت مسیر خدایى گمراه نشود62 و آن را وسیلهاى براى ارضاى خواستههاى نفسانى خود قرار ندهد. بر این اساس، ایشان همه حاکمان اسلامى را در رفتار با مردم به لزوم رعایت نکاتى توصیه مىکند:
1. در نظر گرفتن رضایت خداوند متعال63؛
2. تأمین مصلحت دینى و دنیوى مردم64؛
3. رعایت عدالت در میان مردم65؛
4. اجتناب از تحکّم و زورگویى به مردم.66
[17]
ب) وظایف مردم در برابر حاکمان اسلامى
1. شناخت امام و اعتقاد به وى: در ادبیات سیاسى شیعه، اولین وظیفهاى که براى مردم در قبال حاکمان بیان شده، لزوم معرفت و شناخت امام بر حق است. شیخ مفید بارها این وظیفه را خاطرنشان کرده، مىگوید:
یجب على کل مکلّف أن یعرف إمام زمانه و یعتقد إمامته67؛ بر هر مکلّفى واجب است که امام زمان خویش را بشناسد و به امامت او اعتقاد داشته باشد.
به اعتقاد شیخ مفید، این یک «فرض لازم بلکه از مؤکدترین فرایض اسلام است»68، چرا که قرآن کریم در آیات «یا أیّها الذین آمنوا اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرّسول و أولى الأمر منکم»69 و «یوم ندعوا کل اُناس بإمامهم فمن أوتى کتابه بیمینه فأولئک یقرءون کتابهم و لا یظلمون فتیلا»70 معرفت امامان را بر مردم واجب فرموده است.71 پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله نیز فرمودهاند: «من مات و هو لا یعرف إمام زمانه مات میتة الجاهلیة». به اعتقاد وى، این روایت تصریح دارد به این که هر کس امام زمان خود را نشناسد، خارج از اسلام است.72 علاوه بر کتاب و سنت، مقتضاى اجماع اهل اسلام و عقل و اعتبار نیز وجوب شناخت امام بر مردم مىباشد.73
2. فرمانبرى و اطاعت از امام: از ثبوت امامت امام عادل، اساسىترین وظیفه مردم اطاعت از دستورهاى ایشان است. شیخ مفید با طرح این وظیفه در موارد مختلف، مىگوید:
زمانى که امامت امامى بر کسى ثابت شد، اطاعت از او براى آن شخص واجب، و مخالفت با ایشان حرام است، زیرا خداوند متعال در آیه مبارکه«یا أیّها الّذین آمنوا اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرّسول و أولى الأمر منکم» اطاعت از ائمهعلیهم السلام را در ردیف اطاعت از خود قرار داده و در نتیجه، نافرمانى از ایشان در حکم نافرمانى از خداوند قرار گرفته است، از این رو همه اهل قبله (مسلمانان) به حکم عقل و نقل بر فاسق و فاجر بودن محاربان با ایشان اتفاق نظر دارند.74
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله نیز درباره اطاعت از امام عادل مىفرماید: «اسمعوا و اطیعوا لمن ولّاه اللَّه الأمر فإنّه نظام الإسلام».75 امام علىعلیه السلام نیز درباره لزوم اطاعت از امام عادل مىفرماید:
اى مردم، شما بر همان چیزى که با خلفاى قبلى بیعت کرده بودند، با من بیعت کردهاید. مردم قبل از این که بیعت کنند اختیارشان دست خودشان است، اما زمانى که بیعت کردند دیگر باید تسلیم امام باشند و امام هم باید بر بیعت ایشان پایدار بماند. این یک بیعت عمومى بوده و هر کس از آن برگردد، از اسلام برگشته است.76
بنابراین، همچنان که شیخ مفید با استناد به روایت مذکور بیان کردهاند، مردم پس از شناخت امام
[18]
بر حق خود باید تنها از او اطاعت کنند و از هر گونه حاکم جاهل و متغلّب روى گردان شوند، زیرا همان طور که امام باقرعلیه السلام فرمودهاند، خداوند متعال چنین مىفرماید:
لاُعذّبن کل رعیة فی الإسلام اطاعة کل إمام لیس من اللَّه و إن کانت الرعیة بارّة تقیة و لأعفوّن عن کل رعیته فی الإسلام اطاعة کل إمام عادل من اللَّه و إن کانت الرعیة ظالمة مسیئة77؛ هر رعیت مسلمانى را که از امام غیر عادل و غیر منصوب از سوى خدا اطاعت کند - هر چند رعیت خوب و متقى باشد - عذاب خواهم کرد و هر رعیتى مسلمانى را که از امام عادل و منصوب از سوى خدا اطاعت کند - اگر چه آن رعیت گناهکار و ظالم باشد -، خواهم بخشید.
از نظر شیخ مفید، اطاعت از حاکم اسلامى در عصر غیبت بر مؤمنان و پیروان ائمهعلیهم السلام لازم و ضرورى است: «و یجب على إخوانه من المؤمنین معونته على ذلک».78
3. خیرخواهى و نصیحت حاکمان: شیخ مفید در بحث شورا، پیامبر و امام معصومعلیه السلام را به دلیل وجود صفت عصمت در ایشان، از مشورت و نصیحت مردم بىنیاز دانسته است79، اما اوّلاً: سیره ایشان را در مشورتخواهى از مردم و پذیرش نصیحت و خیرخواهى در موارد مختلف، یادآورى کرده است؛ ثانیاً: عدم ضرورت مشورتخواهى حاکم از مردم را تنها درباره حاکمان معصوم مطرح کرده و غیر ایشان را بىنیاز از آن ندانسته است و ثالثاً: با نقل روایات متعدد، «نصیحت ائمه مسلمین» را یکى از وظایف مردم دانسته80 و انتقاد حاکمان از سوى مردم را هدیهاى از جانب ایشان تلقى کرده است.81
[19]
پىنوشتها
*) دانش آموخته حوزه علمیه قم و عضو هیأت علمى دانشگاه علوم پزشکى شهید بهشتى.
1. لئواشتراوس، فلسفه سیاسى چیست؟، ص 38.
2. شیخ مفید، الارشاد (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ج 2، ص 342.
3. همان.
4. ر.ک: شیخ مفید، المسائل الجارودیه (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ص 44.
5. شیخ مفید، الجمل (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ص 187.
6. شیخ مفید، الفصول المختاره (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ص 249.
7. شیخ مفید، اوائل المقالات (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ص 65.
8. شیخ مفید، الافصاح (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ص 37.
9. شیخ مفید، النکت الاعتقادیه (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ص 39.
10. شیخ مفید، اوائل المقالات، پیشین، ص 65.
11. شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ج 1، ص 5.
12. شیخ مفید، الافصاح، پیشین، ص 44 - 45.
13. شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، پیشین، ص 44 - 45.
14. شیخ مفید، المقنعه، پیشین، ص 676.
15. شیخ مفید، الفصول المختاره، پیشین، ص 249.
16. شیخ مفید، الافصاح، پیشین، ص 37.
17. شیخ مفید، المقنعه، پیشین، ص 32.
18. شیخ مفید، المسائل العکبریه، (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ص 46 - 47.
19. شیخ مفید، الفصول المختاره، پیشین، ص 228؛ الافصاح، ص 27 و اوائل المقالات، پیشین، ص 40.
20. شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، پیشین، ص 40 و المسائل الجارودیه، پیشین، ص 45.
21. همان.
[20]
22. شیخ مفید، المسائل الجارودیه، پیشین، ص 31 و 45 و الارشاد، پیشین، ج 2، ص 182.
23. شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ج 2، ص 182.
24. شیخ مفید، الافصاح، پیشین، ص 239.
25. شیخ مفید، المسائل الجارودیه، پیشین، ص 45؛ اوائل المقالات، پیشین، ص 39 - 40 و الارشاد، پیشین، ج2، ص 182.
26. شیخ مفید، المسائل الجارودیه، پیشین، ص 31 و الافصاح، پیشین، ص 30 - 31.
27. شیخ مفید، المسائل الجارودیه، پیشین، ص 46 و المسائل العکبریه، پیشین، ص 52.
28. شیخ مفید، امالى (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413) ص 173: «ثلاثة لا یقبل لهم صلاة... رجلٌ اَمّ قوماً و هم له کارهون».
29. شیخ مفید، المقنعه، پیشین، ص 721 و الارشاد، پیشین، ج 2، ص 260.
30. شیخ مفید، المقنعه، پیشین، ص 812.
31. همان، ص 676.
32. محمد سروش محلاتى، «شؤون و اختیارات فقیه از دیدگاه شیخ مفید»، مجموعه مقالات کنگره شیخ مفید، ص31.
33. شیخ مفید، پیشین، ص 810.
34. همان، ص 676.
35. براى نمونه، ر.ک: مرتضى حائرى، صلاة الجمعه (قم: انتشارات جامعه مدرسین، 1409 ق) ص 59 - 61؛ احمد آذرى قمى، ولایت فقیه (قم: دارالعلم، 1372) ص 184 و محمد سروش محلاتى، شؤون و اختیارات ولى فقیه، پیشین، ص32-33.
36. شیخ مفید، المقنعه، پیشین، ص 252 و 676: «فإذا عدم السفراء بینه و بین رعیته وجب حملها إلى الفقهاء المأمونین من أهل ولایته» و «کان لفقهاء أهل الحق العدول من ذوى الرأى و العقل و الفضل».
37. محمد سروش محلاتى، پیشین، ص 35.
38. همان.
39. شیخ مفید، پیشین، ص 675 - 676.
40. همان، ص 810.
41. همان، ص 812.
42. همان، ص 353.
43. همان، ص 811.
[21]
44. شیخ مفید، الاشراف (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ص 24 - 25.
45. این عبارت شیخ مفید ملهم از وضعیتى بوده که بر عراق به ویژه بغداد آن روز حاکم بوده است و بارها گروههاى مخالف متعصب مسجد ایشان را مورد حمله قرار مىدادند.
46. شیخ مفید، المقنعه، پیشین، ص 811: «و للفقهاء من شیعة الائمهعلیهم السلام ان یجمعوا بإخوانهم فی الصلوات الخمس و صلوات الأعیاد و الاستسقاء و الکسوف و الخسوف، إذا تمکّنوا من ذلک و آمنوا من معرّة اهل الفساد».
47. همان، ص 675 - 676.
48. براى نمونه، ر.ک: همان، ص 519، 537، 616، 669، 675، 781، 809، 810 و 816.
49. براى نمونه، ر.ک: همان، ص 781.
50. همان، ص 675 - 676.
51. همان، ص 816.
52. همان، ص 809.
53. همان، ص 616.
54. همان، ص 537؛ «و إذا غاب الرجل عن إمرأته غیبةً لم تعرف فیها خبره... رفعت امرها الى سلطان الزمان لیبحث عن خبره فى الامصار فان عرفت له خبراً من حیاة الزمه السلطان النفق علیها او الفراق...».
55. همان، ص 648.
56. همان، ص 649.
57. احمد آذرى قمى، ولایت فقیه، پیشین، ص 184.
58. شیخ مفید، پیشین، ص 675 - 676.
59. شیخ مفید، امالى، پیشین، ص 150: قال رسول اللَّه: «المؤمنون إخوة یقضى بعضهم حوائج بعض».
60. شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ج 1، ص 247.
61. ص (38) آیه 26.
62. شیخ مفید، المقنعه، پیشین، ص 73.
63. شیخ مفید، امالى، پیشین، ص 269 و المسائل العشره (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ص 113.
64. شیخ مفید، فصول المختاره، پیشین، ص 223.
65. شیخ مفید، امالى، پیشین، ص 269؛ الجمل، پیشین، ص 187؛ المسائل الجارودیه، پیشین، ص 44 و الارشاد، پیشین، ص 260 و 304.
66. شیخ مفید، امالى، پیشین، ص 173 و فصول المختاره، پیشین، ص 103.
[22]
67. شیخ مفید، المقنعه، پیشین، ص 33.
68. شیخ مفید، الافصاح، پیشین، ص 28.
69. نساء (4) آیه 59.
70. اسراء (17) آیه 71.
71. شیخ مفید، پیشین، ص 28.
72. همان، ص 28 - 29.
73. همان.
74. شیخ مفید، الجمل و النصرة لسیّد العتره، پیشین، ص 92 - 93.
75. شیخ مفید، امالى، پیشین، ص 14.
76. شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ص 243 - 244.
77. شیخ مفید، الاختصاص (قم: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، 1413 ق) ص 259 - 260.
78. شیخ مفید، المقنعه، پیشین، ص 810.
79. شیخ مفید، الفصول المختاره، پیشین، ص 31 - 33.
80. شیخ مفید، امالى، پیشین، ص 187: قال رسول اللَّه: «ثلاثة لا یغلّ علیهن قلب عبد مسلم: اخلاص العمل للّه و النصیحة لائمة المسلمین و اللزوم بجماعتهم».
81. شیخ مفید، الاختصاص، پیشین، ص 240: قال الصادق7: «اُحبُّ إخوانى إلىُّ من أهدى إلىَّ عیوبى».