مقاله حاضر با رویکردی شناختی به تحلیل نقادانه استعاره های مفهومی به عنوان نمودهای زبانی در متن که توسط لیکاف و جانسون (1980) ارائه شده است می پردازد. هدف اصلی، نشان دادن آن است که استعاره های مفهومی محدود به تجربیات جسمانی شده ذهن نبوده، بلکه عوامل مهم دیگری همچون روابط زمانی، مکانی و اجتماعی هر موقعیت یا قالب در شکل گیری و کاربرد استعاره ها دخیل هستند. بدین منظور، این مقاله متن ادبی را به سبب ایجاد موقعیت ها یا قالب های متعدد در دو بعد متنی (شخصیت های داستان) و فرامتنی (خواننده) بستری مناسب برای آزمون یافته ها و نظریات زبان شناختی می یابد. در این راستا، نظریه قالب بنیاد بافتی پیتر استاکول (2002) به عنوان ساختار روایی متن در روند خوانش و درک متن جهت بررسی مفهوم استعاری هویت و چگونگی نگاشت و دریافت آن توسط شخصیت و خواننده در رمان باقی مانده نوشته تام مک کارتی (2005) استفاده می شود. ابتدا کلان استعاره موجود در داستان در هر بافتی استخراج شده، سپس مطابقت آن با بافت غالب بررسی می شود؛ آن گاه مقاله به بعد فرامتنی پرداخته و تعامل شناختی خواننده با قالب هایی را که متن رمان فرا روی او قرار می دهد تحلیل می کند. پژوهش مقایسه ای بین استعاره های مفهومی که خواننده حین خواندن بدان ها می رسد با استعاره های مفهومی راوی داستان، مقید بودن استعاره مفهومی به شرایط بافت یا قالب را اثبات می کند. نتایج پژوهش نشان می دهند که مفهوم هویت شامل دو نگاشت استعاری متفاوت برای شخصیت و مخاطب است و هرکدام به درک متفاوتی از آن می رسند.