بررسى سیاست مذهبى نادر، با نگاهى به ارزش کتیبه نادرى در این زمینه
آرشیو
چکیده
کتیبه نادرى با 24 بیت شعر ترکى ـ فارسى که در مدخل غربى قلعه کلات نادرى در سینه کوه حک شده، ارزش تاریخى فراوانى دارد، بهطورى که بسیارى از مسائل مهم تاریخى عصر نادر، بهخصوص سیاست مذهبى و خارجى و اصل و نسب وى را مىتوان بر پایه آن بررسى کرد. در این کتیبه، نادر در حوزه مذهب، اشارات و بیاناتى دارد که بسیار در خور توجه است. او به صراحت اعتقاد و علاقه باطنى خویش به خداى یگانه و نیز تمایلاتش را به مذهب تسنن بیان داشته است. اما واقعیت این است که این تمایلات وى، با منطق نصوص تاریخى این دوره، کاملاً مغایر بوده و به همین دلیل مىتوان گفت که مصلحت سیاسى زمان، او را به اتخاذ چنین تدبیرى وادار کرده است. مقاله حاضر درصدد بررسى و تحلیل همین مسئله است.متن
هوالعلّى الأعلى
بسماللّه الرحمن الرحیم
ابتدا حمد خداى احد و فرد قدیم قادر لم یزل و عالم و دانا و حکیم
او کى بو کون و مکانى یاراتوب [دوب] قدرتن او کى بو بحر و برى خلق ایدوب شوکتدن
ایکى عالمده او دور بنده لره یاور و یار حکمتندن گورونور [حکمتنده گوروند] بنده لره هر آثار
خلق عالم هامى محتاج دور او در گاهه اووروب نور و ضیا، کوکب و مهر و ماهه
حمد حق دن سوره الدى [سوزه اولدى] قلم نورافشان به ثنا گسترى ختم رسل فخر جهان
بنى هاشمى او احمد و محمود صفات کیم خدادن اوله دایم که[له [سلام و صلوات
آل اصحابنه[آل و اصحابنه [هم رحمت بسیار اوله اله [اوله] حق یاورى هر کیم اولاره یار اوله
حمد حق نعت نبى دن سوره با صدق زبان فرض دور بنده لره مدح شهنشاه جهان
او شهنشاه فلک مرتبه چرخ سریر شاه نادر که آدى [اودى] تک اونایوق مثل و نظیر
دیمک اولماز بو شهنشاه [شهنشه]، که اولاً[کى اوله] پیغمبر یا مقرب ملکى دور اولوب از نوع بشر
--------------------------------------------------------------------------------
لیک چون قدرت حق ظاهر ایووب بیش از پیش نظر حق اونا هر کیمسه دیسه [کیمه دیمه] حق دیمیش
نسبت [نسب] ایله شرف و فخر اجاق تیمور حسب ایله به جهان شاه شهان دور مشهور
مصطفى خلقت و عیسى[خلق و مسیحا [دم و یوسف طلعت بوعلى دانش و حاتم کف و لقمان حکمت
قابلیت [قابلیت له [اوناوردى خداوند کریم تاج و تخت شهى و عدل و کرم خلق عظیم
میر[هر] شرافت که دیم شاه شهان دور کامل مرحمتدن [مرحمت دن] اونون الطاف خدا دور شامل
اعتقادى بیویور[بیورور [او شه پاکیزه نهاد با قلیمیش صدق خداونده ایدرلر بو بیله یاد
ایله گرمز [اله گلمز [بیله دولت به سپاه و شمشیر اوله اوله [بیلممز] بیله اقبال به فضل و تدبیر
سن ویروب سن اونا بو سلطنت و تخت و سپاه سن ویروب سن اونا تاج و کمر و فرّ و کلاه
دولتیم حافظى سن سن سنا دور امیدیم [امیدوم] من سنه با قلیمیشم [سنا باقلامیشم] صدق بودور تاییدم [تأییدوم]
دولتیم [دولتین] منکرینى [منکرنى] سن ایله [ایلدون] یک خوار و ذلیل دشمنیم [دشمنین] کورلوقنه یاور اول اى رب جلیل
چون که [چونکه [صدق بیله دور حقنه از روى یقین بو سبب دن اونا الطاف خدا اولدى معین
النى دوتدى خداوند جهان قدرت دن کامیاب ایتدى اونى معدلت و شوکتدن
--------------------------------------------------------------------------------
بخت و اقبال ایله هیچ کیم بیله اولمز باقى گون کیمى دولتنه [دولتینه [عالم روشن طاقى
شاخ گل نشو و نما بولسه [بولدى] نم فیضندن که بو اشعار اولوب مدح سرا گلبن دن(1)
******
اول ستایش خداى یکتا، آن کسى که زمین و زمان را با قدرتش آفرید ـ خدایى که قادر و ازلى و عالم و دانا و حکیم است./ در هر دو عالم، یار و یاور بندههایش است ـ آن کسى که این دریا و خشکى را با شوکتش خلق کرد. / همه مردم عالم محتاج درگاه اویند ـ از روى حکمتش براى بندههایش همه آثارش دیده مىشود. / بعد از ستایش خدا، قلم، نور افشان شد ـ براى ستایش آخرین فرستاده و فخر جهان. / پیامبرى از بنىهاشم که صفات او احمد و محمود است ـ براى خدا دائم براى او سلام و صلوات بفرست. / بر آل و اصحاب او هم درود زیاد بفرست ـ حق، کسانى را که یار آنها باشند، یارى مىکند / با خلوص و نیت و صداقت، حق را ستایش و پیامبر را مدح کن ـ رواست که بندهها ستایش شهنشاه جهان کنند. / آن شهنشاه فلک چرخ و تخت جهانى، صاحب تخت و سریر آسمانى ـ نادرشاه که نامش تک است و مانند و نظیر ندارد. / نمىتوان گفت که این شاه، پیامبر است یا یک فرشته مقرب از جنس بشر، لکن چون قدرت خدا بیش از پیش آشکار شد ـ نظر او شامل هر کس که حق گو باشد مىشود / نسبش را بدان که از دودمان تمیور است (وابسته به ایل شریف و از دودمان پر افتخار تیمور است) ـ حسب و منزلت این ایل و شاه شاهان در جهان مشهور است. / اخلاق مصطفى، دم مسیحا و چهره یوسف دارد ـ علم ابوعلىسینا، بخشش حاتم و حکمت لقمان دارد. / همه این نعمتها را خداوند کریم به او داده و او قابلیت و شایستگى تمام این نعمتها را دارد ـ تاج و تخت پادشاهى و عدل و کرم و اخلاق نیکو. / تمام شرافتها به صورت کامل به شاه شاهان داده شده است ـ مرحمتى بوده از الطاف بىپایان خداوند. / آن شاه پاکیزه سرشت، به خداوند
--------------------------------------------------------------------------------
1 . متن کتیبه در نوشتههاى نویسندگان متفاوت آمده است. در این نوشته، متن کتاب کلات نادرى اصل قرار داده شده و متن کتاب نادرنامه داخل کروشه آمده است. ضمنا براى اطلاع بیشتر از کیفیت و خصوصیات کتیبه، ر.ک: رجبعلى وثوقى مطلق، «کتیبه نادرى و ارزش تاریخى آن»، پژوهش نامه تخصصى تاریخ، ش اول، سال اول، 1384 .
--------------------------------------------------------------------------------
اعتقادى پاک و صادق دارد ـ و با صداقت، امیدش را به خدا بسته و همیشه در ذکر و یاد خداست. / اینطور دولتى با سپاه و شمشیر به دست نمىآید ـ و اینطور اقبالى به فضل و تدبیر حاصل نمىشود. / تو دادى به او سلطنت و تخت و سپاه ـ تودادى به او تاج و کمر و فر و کلاه. / حافظ دولتم تویى و امیدم به توست ـ من از سر صداقت به تو دلبستهام و این است علت تأییدم / منکرین دولتم را تو خوار و ذلیل کردهاى ـ براى کورى چشم دشمنان، یاورم باش خداوند جلیل. / چونکه صداقتش اینگونه و از روى یقین است ـ به همین دلیل، الطاف خدا شامل حال او شد./ اى خداى جهان! با قدرتت دستش را گرفتى، / او را با عدل و شوکتت، کامیاب کردى. / بخت و اقبال اینطور براى هیچ کس باقى نخواهد ماند ـ چون مانند آفتاب بر دولتش و جهان مىتابد. / رویش شاخ و گل از فیض و برکت اوست ـ این اشعار از قریحه(شاعر) مدیحه سرا «گلبن» است.(1)
*****
دلایل شیعه بودن نادر
آنچه از حیث بررسى اعتقادات دینى نادر، از محتوا و مضامین کتیبه مزبور استفاده مىشود، این است که نادر یک مسلمان واقعى پیرو دین اسلام بوده، با ذکر عبارت «آل و اصحابنه»(2) در یکى از بیتهاى شعر، گرایش مذهبى (تسنن) خود را آشکار کرده است.(3)
در اینجا سؤال این است که آیا این گرایش از سر مصلحت سیاسى وى بوده یا ایمان صادقانه؟ که بهطورکلى رفتارهاى دینى نادر به قدرى متنوع و چند گونه بوده است که مسئله اعتقادات مذهبى وى براى محققان به یکى از مسائل بسیار غامض و پیچیده تبدیل شده تا حدى که هر گروهى نظر خاصى در این باره ارائه دادهاند. بهطور مثال، عدهاى وى را شیعه و گروهى سنى و دستهاى بىدین و بعضى نیز مبدع دین جدید جهانى معرفى کردهاند. هر یک
--------------------------------------------------------------------------------
1 . از دوست ارجمند و فرزانه خویش جناب آقاى تورج بختیارنیا که در کار ترجمه متن کتیبه مرا یارى رساندند صمیمانه تشکر و قدر دانى مىکنم.
2 .
آل و اصحابنه هم رحمت بسیار اوله اوله حق، یاورى، هر کیم، اولاره یا اوله
3 . شیعه برخلاف پیروان مذهب تسنن، همه اصحاب رسول خدا صلىاللهعلیهوآله را قابل اعتماد و معتبر نمىشناسد به همین دلیل هنگام فرستادن درود (صلوات) پسوند «آله الطاهرین» یا «اصحابه المنتجبین» و غیره را اضافه مىکنند تا عدهاى خاص از اصحاب را در برگیرد.
--------------------------------------------------------------------------------
از این گروهها براى اثبات نظر خویش، دلایل گوناگونى اقامه کردهاند، از جمله، گروه اول براى اثبات شیعه بودن نادر به شواهد ذیل استناد مىکنند.
1 . قزلباش بودن ایل افشار و وابستگى نادر به آن ایل
همانطور که منابع تصریح کردهاند، تمام ایلات قزلباش از نظر مذهبى از مذهب تشیع پیروى مىکردند. یکى از مهمترین قبایلى که در روى کار آمدن دولت شیعه مذهب صفوى نقشى فعال ایفا کرد، ایل افشار بود که ـ بنا به گفته نویسنده کتاب بستان سیاحهـ که ساکنان آنها در ایران همگى شیعه بودند.(1)
2 . تأکید نادر بر رسمیت یافتن مذهب جعفرى در ایران
یکى از شرایط نادر براى پذیرش مقام سلطنت در مجلس دشت مغان (1148ق)، تغییر مذهب ایرانیان از دوازده امامى به شش امامى (تا امام جعفر صادق علیهالسلام ) بود که حاضران آن را امضا و تأیید کردند. آنگاه نادر براى تأیید آن از طرف دولت عثمانى، هیئتى را به آن کشور ارسال داشت که البته با ناکامى برگشتند، زیرا دولت عثمانى به بهانه تفرقه در دین اسلام، از پذیرش آنها خوددارى کرد. اما به نظر مىرسد چون دولت عثمانى مىدانست که این ابتکار نادر چیزى جز خدعه و نیرنگ سیاسى نیست، بلکه او و مردم ایران، باطنا و عملاً بر مذهب خویش استوار و پاى بندند، از قبول آنها امتناع ورزید. علاوه براین، نادر اگر مخالف شیعه بود نباید مذهب جعفرى را قبول مىکرد، بلکه از چنین کسى انتظار مىرفت که تمام اصول و مبانى آن را باطل اعلان کند.
3 . شیعه بودن وابستگان نادر
تا آنجا که مطلع هستیم، همه خویشاوندان نادر، اعم از اخلاف و اسلاف وى، از مذهب تشیع پیروى مىکردند. براى اثبات این نظر، شواهد زیادى را مىتوان آورد که در ادامه به
--------------------------------------------------------------------------------
1 . محمدکریم یوسف جمالى، تشکیل دولت صفوى، ص 89-90 به نقل از: بستان سیاحه، ص 106 .
--------------------------------------------------------------------------------
برخى از آنها اشاره مىشود.
از نادر وقفنامهاى باقى مانده که مربوط به سال 1145ق است؛ یعنى زمانىکه حکومت خراسان را به عهده داشت. طبق وقفنامه، نادر مستغلاتى را تحت شرایطى وقف نموده که توجه به محتواى آن، از نقطه نظر بررسى اعتقادات مذهبى وى و خاندانش بسیار ارزشمند است. در وقفنامه، نادر به عنوان، «فاتح ابواب فتح و ظفر و مروج مذهب اثنىعشر» و «غلام با اخلاص آلعلى و بنده خاص نبى و ولىّ، حامى بلاد شیعه و شیعیان» معرفى شده و مقرر شده است که عایدات کل املاک و رقبات و مزارع و دکاکین موقوفه ـ همگى تقریبا در مشهد و اطراف آن واقع شدهاند ـ که در آمد دو ساله آن حدود 250 تومان تبریزى مىشود، صرف مخارج ذیل گردد:
1ـ مخارج حرم مطهر امام رضا علیهالسلام ، اعم از مخارج سقاخانه، فرش، پیه و شمع مستمندان و فقراى آن، مؤذنان و عزاداران تاسوعا و عاشوراى حسینى.
2ـ مخارج مزار پدر و مادر نادر و باباعلى بیک کوسه احمدلو (حاکم ابیورد و پدر زن نادر، همگى نزدیک پنجره فولا مدفونند) و مزار خود و ابراهیمخان ظهیرالدوله (برادر نادر) که بعدا خواهند آرمید، اعم از آب، روشنایى، قاریان و ... .
3ـ مخارج حق تولیت، حق استیفا، حق النظاره و سهم حکومتى. در این وقفنامه، حق تولیت به ترتیب به رضاقلى میرزا و اولادش (پسرانش)، برادران صلبى او، اولاد ابراهیمخان ظهیرالدوله و نهایتا متولیان آستان قدس رضوى داده شده است.
در پایان متن وقفنامه نیز این عبارت آمده: «لافتى الاّ على لاسیف الاّ ذوالفقار، نادر عصرم ز لطف حق غلام هشت و چار».
گفتنى است که جسد ابراهیمخان ظهیرالدوله را بعد از کشتهشدن در داغستان، به حرم مطهر امام رضا علیهالسلام منتقل و دفن کردند.(1)
جز این، استفاده از اسامى شیعى نیز حکایت از شیعه بودن این خاندان مىنماید، مانند امامقلى (پدر نادر)، رضاقلى میرزا و مرتضىقلى (فرزندان نادر، علىقلىخان، (برادرزاده نادر
--------------------------------------------------------------------------------
1 . رضا شعبانى، تاریخ اجتماعى ایران در عصر افشاریه، ج 2، ص 118 .
--------------------------------------------------------------------------------
پسر ظهیر الدوله) و ... .
توجه به خواستهها و خواهشهاى رضاقلى میرزا از پدرش، در مجلس دادرسى داغستان نیز قابل توجه است. در این مجلس، نادر بعد از کور کردن پسرش ـ به اتهام توطئه قتل وى ـ گفت: «هرگاه مدعا و مطلبى در خاطر داشته باشى مقرر کن». رضاقلى میرزا سه درخواست را اظهار نمود که یکى از آنها این بود:
مرا به ارض اقدس روانه سازى که در پاى آستان امام همام على بن موسىالرضا علیهالسلام به دعاگویى و خاتمه خوانى به سر برده، باقى پنج روز عمر بىاعتبار خود را به سر رسانم. حضرت گیتىستان قبول آن مطلب نمود، آن شاهزاده جهان را با جمعى از غلامان خاص آن، مرخص و روانه ارض جنت شأن گردانید.(1)
مضمون سکه رضاقلى میرزا نیز مدعاى ما را تأیید مىکند. وى در زمان عزیمت نادر به هند، از طرف نادر مقام نیابت سلطنت را داشت.(2) چون شایعه قتل نادر را در هند شنید، ادعاى سلطنت نموده، به نام خویش سکه زد و بر آن این بیت را نقر نمود:(3)
شکر للّه که من رضاقلىام بچه نادر و سگ علىام
شاهرخ پسر رضاقلى میرزا نیز که در سال 1161ق در مشهد به تخت سلطنت نشانده شد، در سجع سکه خویش آورده است:(4)
سکه زد در جهان به نام خدا شاهرخ، کلب آستان رضا
در سجع مُهر وى نیز عبارتهایى از این قبیل که نشان از ایمان و پاىبندى وى به مذهب تشیع مىباشد، درج شده است:(5)
آنکه باشد کلب سلطان خراسان روز و شب بر درگهش سایند مهر و ماه رخ
--------------------------------------------------------------------------------
1 . محمدکاظم مروى، عالم آراى نادرى، ج 2، ص 853 .
2 . 1150-1153ق .
3 . رضا شعبانى، همان، ج 2، ص 118 به نقل از: رضى الدین تفرشى، تاریخ زندگى نادر شاه افشار، برگ 187 .
4 . همان .
5 . عبدالحسین نوایى، نادرشاه و بازماندگانش، ص 549 .
--------------------------------------------------------------------------------
در جاى دیگر آمده است:(1)
شاهرخ کلب امیرالمؤمنین شد در اقلیم رضا صاحب نگین
در سال 1145ق آن هنگام که نادر از طرف شاه طهماسب دوم، حکومت خراسان را به عهده داشت، اقدام به طلا کارى صحن عتیق ـ اصل آن از امیر علیشیر نوایى بوده ـ نمود که به همین سبب به ایوان طلاى نادرى معروف شده است. در وسط ایوان روى لوحه و کتیبهاى اشعارى نوشته شده که، دو بیت از آن اشعار، معرّف اعتقادات مذهبى بانى آن، یعنى نادر است:
کلب درگاه امیرالمؤمنین نادر على(غلى) آنکه در هر کار، امیدش به توفیق خداست
والى ملک خراسان آن که از اخلاص و صدق نیت صافش به حق از روز اول آشناست
گفتنى است شاهرخ، نوه نادر نیز جواهراتى را ضمیمه ضریح دوم مرقد مطهر حضرت رضا علیهالسلام نموده (1160ق) که آن هم به نوبه خویش بیانگر شیعه بودن وى است.(2)
در مقبرهاى که به دستور نادر در سال 1155ق به منظور آرامگاه وى بنا کرده بودند، کتیبهاى بوده که برخى از مضامین اشعار آن نشان مىدهد که نادر به امام رضا علیهالسلام امید و ارادت داشته است:
رضا ایده اونا امداد ایکى دنیاده وسیله دو کومک و چاره حق حق قرب جوار
یعنى «حضرت رضا علیهالسلام در دو دنیا به او کمک مىکنند، زیرا در جوار آن حضرت جایگاه دارد».(3)
در همین راستا باید اضافه کرد که نادر هنگام بازگشت از هند، تعداد هفت صد جلد کتاب گرانبهاى خطى را که از آنجا با خود آورده بود به کتابخانه آستان قدس اهدا کرد.(4)
4ـ زیارت قبور و مزار مقدس امامان و اولیاى شیعه و بذل هدایا و نذورات فراوان و
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 542 .
2 . محمد قدوسى، نادر نامه، ص 667 .
3 . همان، ص 447 .
4 . همان، ص 472 .
--------------------------------------------------------------------------------
استمداد از ارواح مطهر ایشان براى حل مشکلات و مصائب خویش. آن طورى که قراین نشان مىدهد نادر و اطرافیانش همواره در طول زندگى این گونه عمل مىکردند، چنانکه نادر در سال 1155ق (بعد از فتح عراق) عازم عتبات عالیات شد و به زیارت مراقد منوره کاظمین علیهماالسلام رفته، بعد از برگزارى شوراى مذهبى نجف، اقدامات ذیل را انجام داد:
چون قبل برین حکم همایون به تذهیب گنبد عرش ساى مبارک نافذ گشته بوده فرمان پذیران و مأمورین بر وفق امر مقرر، طلاکارى قبه همایون را که پهلو بر چرخ مقرنس مىزد، در کمال زیب و فر انجام داده، همگى مورد عنایت گشتند و به همه جهت ده الف که مبلغ پنجاه هزار تومان بوده باشد، خرج تذهیب گنبد فلک انتساب به حساب درآمده که آن حضرت از مباشران آن، صورت محاسبه را نگرفتند و حساب ایشان را محول به حضرت شاه ولایت پناه فرمودند، و از سرکار آسیه سیرت گوهرشاد بیگم، والده شاهزادگان کامگار نصراللّه میرزا و امامقلى میرزا نیز صدهزار روپیه تحویل داده شد که صرف مرمت کاشى کارى دیوار صحن مقدس نمایند و شمامه مرصع به جواهر ثمین و مجمر طلاى گرانبها وقف آستانه مقدسه ساختند. و از آنجا عازم کربلاى معلى گشته و در غره ماه شوال شرف اندوز طواف روضه ملایک مطاف، و از سرکار نواب مهد علیا و سترکبرى بانوى حرمسراى عفاف، رضیه سلطان بیگم، بنت خاقان مغفور شاه شهید شاهسلطان حسین، نیز بیست هزار روپیه که هزار تومان باشد براى تعمیر مسجد جامع پشت سر مبارک تحویل کارکنان گردید.(1)
نادر در جنگهاى خویش ضمن اتکا به ارتش قوى خود، براى اطمینان از کار و کسب موفقیت و پیروزى، از امدادهاى غیبى و توسل به ائمه اطهار علیهمالسلام نیز غفلت نمىکرد. در متون تاریخى آن زمان، شواهد فراوانى در این زمینه وجود دارد، از جمله در سال 1146ق نادر در جنگ با توپال عثمان پاشا، در منطقه سورداش نزدیک موصل، چون مقاومت ترکان را دید، این گونه رفتار کرد:
علامت غلبه رومیه را دریافت، خود را از مرکب به زیر انداخت، از راه عجز و انکسار،
--------------------------------------------------------------------------------
1 . میرزا مهدى خان استرآبادى، تاریخ جهانگشاى نادر، ص 395 .
--------------------------------------------------------------------------------
تاج اعتبار از فرق افکنده، روى مذلت برخاک مالیده، صورت فتح و ظفر را از درگاه صمدیت الهى مسئلت نموده، مىگفت:
الهى به اعجاز هشت و چهار به حق محمد شد افتخار
به تسبیح و تهلیل کل ملک که جا دادهاى در بساط فلک
در این دم مرا خوار بىاعتبار مگردان در ایران دهر ناپایدار
درِ فتح بر روى من باز کن میان جهنم سرافراز کن
القصه بعد از تضرع و زارى و استکانت و بیقرارى، سرار مرکب صبا رفتار شده، مبارزان نامى که در زیر لواى فصرت انتهاى نواب صاحبقرانى حاضر بودند، به اشارت وافى بشارت آن حضرت، به هیئت اجتماعى بر آن مدبران حمله بردند.(1)
همچنین در سال 1147ق در جنگ با عبداللّه پاشاه، سردار معروف عثمانى در ایروان چنین رفتارى از وى سر زد که مروى بدان اشاره مىکند و مىنویسد:
چون صاحبقران زمان از تلاطم امواج بحر اردوى رومیه مطلع گردید، به میانه عساکر خود آمده، اولاً از بالاى مرکب به زیر آمده، روى نیاز به درگاه حضرت بىانباز نموده، رخساره خود را بر خاک مذلت مالیده، به زبان عجز و انکار مدد و اعانت فتح از قادر لیل و نهار بدین طریق درخواست مىنمود:
... مکن پیش رومى مرا خوار و زار
به حق محمد اباهشت و چار(2)
به جز این در سال 1146ق نادر به عراق حمله کرد، آنگاه بعد از فتح شهرهاى آن به محاصره بغداد مشغول شد و سپس ـ بنا به نوشته مروى ـ به زیارت عتبات عالیات مشرف شد و هدایا و نذوراتى فراوان تقدیم آنجا کرد. ضمنا فرصتى دست داد تا بار دیگر براى تحقق آرمانها و آرزوها و حل مشکلات خویش به درگاه ائمه شیعیان دست یارى دراز کند و استعانت و یارى آنها را بطلبد:
--------------------------------------------------------------------------------
1 . محمدکاظم مروى ، همان، ج 1، ص 330 .
2 . همان، ج 1، ص 396-397 .
--------------------------------------------------------------------------------
صاحبقران زمان چون از ساختن جسر[براى عبور از دجله] و سایر مهمات فراغت یافت با خاصان درگاه و معتمدان دولتخواه به عزم زیارت و عتبه بوسى، درگاه ملایکپنا، سابع ائمه طاهرین علیهمالسلام امام موسى کاظم علیهالسلام را به قدم شوق و اخلاق و طریق ارادات و اختصاص پیموده، به قرب وصول آن روضه مقدسه و مشاهده شعشعه انوار قدسیه، از روى خلوص طویت و محض ظهور نیت و پاکى طینت، با امراى عظام و ارکان دولت سپهر احتشام خود را از مرکب نگونسار ساخته، از صهباى شوق مدهوش وارجبین عجز و افتخار بر خاک مذلت و نیازمندى مالیده، استمداد همت و طلب فتح و نصرت از حضرت ربالعزه و بواطن فیض مواطن ائمه انام علیهمالسلام نموده، از آنجا به اعانت هادى توفیق احرام طواف مرقد گردون مطاف آن حضرت بسته، به آداب پسندیده پیاده عازم گردید.
و چون خدام والامقام آن روضه فایض الانوار از رسیدن مقدم شریف آن خسرو جم اقتدار اطلاع یافتند، به استقبال شتافته، آن سرور سلاطین دوران را قرین اعزاز و احترام داخل روضه عالم آرا و قبه عرش آساى آن حضرت نمودند. بعد از تلثیم آن عتبه علیه، در تحت آن قبه شریفه که محل اجابت دعوات و منتج حصول و سعادات است، به لوازم دعا و زیارت و مراسم طاعت و عبادت (قیام)، و طلب آمرزش و مغفرت از درگاه واحد بىضنت، و مسئلت فتح و نصرت و توفیق کشورگشایى از درگاه الهى استغاثه مىفرمود.
بعد از مبانى آداب زیارت، تصدقات و خیرات بسیار به قواى آن نواحى داده، و قندیلى چون قبه خورشید خاورى بر بالاى روضه منوره مقدسه (براى) ضیاگسترى نصب فرموده، و بیوتات و مهمانخانهجات و میان روضه منوره را به فروش ابریشمى و نمدهاى کرمانى، زیب و زینت داد و به عمال سرکار عظمت مدار خاقانى مقرر داشت که مادامى که رایات جاه و جلال در این حدود نزول اجلال دارد، هر شب مقدار پنج خروار برنج مع اسباب متعلقه آن، تسلیم خدمه سرکار فیض آثار آن حضرت علیهالسلام نمایند که طعام نموده، در وجه خدمه و فقرا داده شود.(1)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ج 1، ص 268-269 .
--------------------------------------------------------------------------------
نادر در همین سفر به زیارت مرقد مطهر امام حسین علیهالسلام رفته، مبالغ متنابعى صدقات و نذورات داد که عبارتاند از:
از اجناس نفیسه و گلابتون مکلل به جواهر، قبر پوش ترتیب داده، و در صندوق تربت بهشت رتبت پوشانید، و سطوح و جدار ارکان و دور و دایره آن قبه عرش نشان را به پردههاى منقش بدایع آثار و رشتههاى مروارید آبدار زیب و زینت داده، چهارده قندیل طلاى تمام عیار، مدور به جواهرات از قبیل دانههاى زمرد و یاقوت و الماس و زبرجد بدان نصب نمود،[که] هر یک چون آفتاب و سهیل یمانى به سپهر آن قبه نورانى چون بروج دوازدهگانه آسمانى قرار مىبود. و چهار قبه طلا به دور مرقد با صفا نصب، و ساحت آن روضه خلد آیین را از فروش ابریشمى چون بهشت برین مزین ساخت. و منارهها که پیرامن آن عتبه سدره مرتبه هر یک از پادشاهان ایران ساخته بودند، به مژگان اخلاص رفته، همگى به فرشهاى گوناگون و زیورهاى از عقل بیرون بیاراست.
و جهت زوار و مجاوران آن روضه جنت آثار، از اطعمه و اشربه فراوان و حلویات بىپایان، آن مقدار مقرر داشت که متوطنان و سکنه آن سدره بلند مکان را از تنقیص راتبه هر روزه مطمئن خاطر گردانید. و دو شب از روى اخلاص و اعتقاد تمام و خضوع و خشوع مالاکلام، از اول شب تا طلوع صبح در سر مرقد آن سرور به سربرده، آرزوى دیرین خود را در زیر آن قبه منوره که محل اجابت دعا و استجابت ثناى صاحبقران بود، مسئلت نموده... سپس با زیارت مرقد مطهر امام على علیهالسلام رفته جبهه اخلاص بر زمین عبودیت سوده ... ، چهار عدد قندیل مدور به جواهر، چون چهار رکن عالم به ارکان آن روضه جنت ارم قرار داد... .(1)
طبق نوشته محمد کاظم، نادر در همین زمینه، طایفه بنىعامر و ریش سفید آنان را که عبدالرحمن بود و اکنون اسیر وى شده بودند، بنا به درخواست و التماس عبدالرحمن که گفت: «امید من به درگاه گیتى ستان چنان است که مرا و طایفه مرا به حضرت امام حسین علیهالسلام ببخشى»، او نیز آنها را «به مظلوم کربلا و سیدالشهدا بخشید».(2)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ج 1، ص 275-276 .
2 . همان، ج 1، ص 272 .
--------------------------------------------------------------------------------
برخى دیگر از آثار نادر که حکایت از تمایلات شیعى وى مىکند عبارتاند از: احداث مناره شمالى صحن عتیق حضرت على علیهالسلام و طلاکارى آن، اهداى قندیلهاى گرانبها و تعمیرات دیگر در حرم مطهر رضوى، اعطاى نذوراتى بابت تعمیر بقعه امام حسین علیهالسلام ، تأسیس سقاخانه طلا در وسط صحن عتیق حرم مطهر امام رضا علیهالسلام و ... .(1)
در نامه مورخ جماد الاولى 1150 که نادر براى محمد شاه گورکانى قبل از ورود به هندوستان نوشته و انگیزه خود را از آمدن به هندوستان، سرکوبى طایفه سرکش مهاراتا که برضد پادشاه مسلمان هند شوریده، دانسته است، این چنین به امام على علیهالسلام قسم خورده است:
به على مرتضى قسم که به غیر از دوستى و درد مذهب هیچ مقصودى نداشته و ندارم و اگر شما از این گمان مىکنید مختارید. من همیشه دوست آن خانواده نامدار بوده و خواهم بود.(2)
همچنین در آغاز متن فتحنامه هندوستان که نادر براى فرزند ارشد خود، رضاقلى میرزا ـ در این موقع نایبالسلطنه وى در ایران بود ـ نوشته، از ائمه علیهمالسلام به نیکى یاد کرده و این پیروزى بزرگ خویش را مرهون عنایت و الطاف خدا، رسول و آن بزرگواران دانسته است:
آنکه فرزند اعز کامکار و عزیز ارجمند نامدار رضاقلى میرزا نایبالسلطنه ممالک وسیع الفضاء ایران جنت توأمان فریدون و جمشید بنیان کیکاووس و کیخسرو مکان: بعد از توجهات جناب ربانى و اشفاق بلانهایت حضرت سبحانى، به الطاف بىغایات حضرت رسول امجد اعلى عارج معارج سبحان الذى اسرى رهنماى هوالذى ارسل رسوله بالهدى، ناطق ینطق و ما ینطق عن الهوى منسوب به ذکر ان هو الاّ وحىٌ یوحى مخاطب به سوره طه و یس خلاصه موجودات جناب خاتم النبیین صلوات اللّه و سلامه علیه و جناب تاجدار سوره مبارکه هل اتى، فارس و شهسوار میدان رزمگاه لافتى، فاتح ابواب انا مدینة العلم و علىّ بابُها، مسندگزین انت منّى بمنزلة هارون من موسى، یعنى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . محمدحسین قدوسى، همان، ص 476-477 .
2 . عبدالحسین نوایى، همان، ص 498 به نقل از: محمد حسین قدوسى، همان، ص 542 .
--------------------------------------------------------------------------------
جناب سرور اولیا و زبده اصفیا على ابن ابى طالب ـ صلوات اللّه و سلامه علیه ـ و جناب نطفه رسولاللّه حضرت ریحانه گلشن جنان سیدة النساء و دو سر دفتر جوانان اهل جنان و دو آفتاب شافق ... فکانت وردة کالدهّان و دو جواهر نفیس یخرج منها اللّؤلؤ و المرجان و دو نیّر اعظم و الشمس و القمر بحسبان و دو طاووس خضر و الیاس، خضر و عبقرى حسان، یعنى حسنین و سایر ائمه معصومین ـ صلوات اللّه و سلامه علیهم اجمعین ـ که آثار اعجاز کرامتشان نشان کمشکوة فیها مصباح المصباح بر شرق و غرب رفته و به عنایت نواب همایون ما مستظهر و مستمال بوده، بداند که در این اوان فیروزى تؤمان که نواب همایون ما را عزیمت و اراده تسخیر ممالک هندوستان بهشت مکان به خاطر رسیده بود... .(1)
شایان ذکر است که نادر در نامهاى منظوم که به احمد پاشا، والى بغداد نوشته نیز ارادت خود را به ائمه شیعه آشکارا بیان کرده است. این نامه منظوم 54 بیت دارد. برخى از بیتهاى آنکه شاهد مدعاى این نوشتار است، عبارتاند از:
من از قوت صاحب ذوالفقار گرفتم خراج از شه زنگبار
تو اى گم نموده طریق صواب به عقبى شده مستحق عذاب(2)
در برخى بیتها از ابوحنیفه بد گویى شده است:
اعانت طلب مىنمائى بسى تو از بو حنیفه که بد آن کسى
... یدند در قبر او پیش از این دلیران و گردان ایران زمین
ز لطف سپهر مه ارتضى فداى على بن موسى الرضا
اگر مىشود یاورم شاه طوس به هندوستان مىزنم طبل و کوس
6 . حضور عناصر شیعى در دربار و دستگاه نادر
اگر چه نادر از نفوذ و اقتدار دیرینه طبقه روحانیون کاست و با مصادره موقوفات و تغییر
--------------------------------------------------------------------------------
1 . حدیث نادر شاهى، ص 99-100 .
2 . همان، ص 113-115 .
--------------------------------------------------------------------------------
مذهب ایرانیان اسباب نارضایتى و رنجش خاطر این گروه را فراهم کرد، در عین حال وى با زیرکى تمام به اهمیت نقش و نفوذ آنان پى برده، از این رو براى پیشبرد اهداف خود، وجود آنها را در دربار ضرورى دانسته، مقامات مذهبى را همچنان مثل گذشته ـ دراین زمان، مناصب مذهبى در اختیار علماى شیعه بود ـ برقرار ساخت.
همچنین در تشکیلات ارتش نادر نیز گرچه عناصر گوناگون قومى و مذهبى حضور داشتند، اما قزلباشان شیعه مذهب در هسته اصلى آن از نظر نفوذ، هنوز حرف اول را مىزدند. نفوذ آنها باعث شد که نادر در اواخر به فکر جایگزینى عناصر دیگر بیفتد و همین تصمیم سبب شد تا به قول هنوى نقشه قتل وى چیده شود.
سازمان دیوانى دولت وى نیز همچون گذشته، بر محور عناصر ایرانى صاحب علم و قلمى، چون میرزا مهدى خان استرآبادى، طهماسب قلىخان جلایر، حسن علىخان معیر الممالک، عبدالباقىخان زنگنه و... استوار بود.
به هر حال اگر هم فرض کنیم که در تمام تشکلات دولت وى، موازنه به سود عناصر غیر شیعى بود، باز حضور اندک شیعیان که غیر محتمل است، نشان دهنده عدم دشمنى نادر با شیعه مذهبان بوده یا از نشانههاى گرایش وى به این مذهب به شمار مىآید.
7 . وصلت با خاندان شیعه مذهب صفوى
گرچه این نوع ازدواجها را تا حد زیادى بایستى از نوع ازدواجهاى سیاسى دانست که طرفین براى تحقق اهداف سیاسى خویش بدان مبادرت مىورزند، در عین حال براى تحلیل گرایشهاى مذهبى نیز کاربرد دارد، زیرا براى مورخ گاهى سرنخى است براى رسیدن به اصل موضوع. در مورد نادر نیز چنین اتفاقى افتاد و شاید دلیلى باشد که وى اگر شیعه نبوده مخالف سرسخت شیعه نیز نبوده باشد. چنانکه شواهد نشان مىدهد بعد از فتح اصفهان بهدست نادر در سال 1142ق و شکست دادن اشرف افغان، و احیاى مجدد سلطنت صفوى، شاه طهماسب دوم به پاس این خدمت نادر، دست به چنین اقدامى زد:
[شاه طهماسب] همشیره مکرمه بزرگ خود را که در عقد محمود افغان بود، به حباله ازدواج نادر صاحبقران در آورد. و همشیره کوچک دیگرى داشت در سن سیزده سالگى که احدى تصرف ننموده بود، آن را هم به عقد رضاقلى میرزا فرزند ارشد نواب صاحبقران در آورد.(1)
نادر و مذهب تسنن
حسن سلوک نادر با عناصر سنى و توجه وى به مذهب تسنن، موجب شده تا عدهاى وى را به سنىگرایى متهم کنند. در ادامه به برخى از جزئیات تظاهرات وى در این زمینه که موجب شک و تردید شده، اشاره مىشود:
1ـ زیارت اماکن مقدس اولیاى مذهب تسنن و بذل هدایا و نذورات و احترام و اعزاز آنان
پیش از این اشاره شد که نادر در سال 1146ق هنگام عزیمت به عراق و زیارت عتبات و عالیات، سرى نیز به قبر ابوحنیفه زد و هدایایى تقدیم نمود تا صرف تعمیر آن نمایند.(2) به جز این، نادر در سال 1148ق در دشت مغان اعلان نمود که اگر ایرانیان سب و رفض سه خلیفه اول را ترک کنند، مقام سلطنت ایران را قبول مىکند.(3)
هم چنین در بسیارى از وثیقه نامهها و پیمانهایى که در این دوره منعقد شده یا نامههایى که از طرف نادر به دولت عثمانى نوشته شده، به برحق بودن خلفاى سه گانه، تأکید، و رفض و دشنام آنها مذمت شده، بلکه اسامى ایشان با عبارتهاى مؤدبانه، همراه گردیده است، چنانکه در نامه نادرشاه به سلطان محمودخان، عبارت «و آل اطهار اخیار و صحابه کبار» آمده(4) و در متن وثیقهنامه شوراى مذهبى نجف که در سال 1156ق در نجف به منظور تأیید و تثبیت مذهب جعفرى نوشته شده است، عبارتهایى در جهت حقانیت تمام خلفاى چهارگانه دیده مىشود:
و بعد از رحلت جناب سیدالابرار بناى خلافت[به اجماع صحابه کبار که اهل حل و عقد
--------------------------------------------------------------------------------
1 . محمدکاظم مروى، همان، ج 1، ص 120-121 و میرزا مهدىخان استرآبادى، همان، ص 116 و 141 .
2 . محمدکاظم مروى، همان، ج 1، ص 268-269 .
3 . میرزا مهدىخان استرآبادى، همان، ص 269 .
4 . عبدالحسین نوایى، همان، ص 300 .
--------------------------------------------------------------------------------
کار امت بودهاند] بر خلیفه اول [ثانى اثنین اذهما الغار، صدر نشین خلافت احمد مختار، ابوبکر صدیق رضىاللّه عنه] و بعد از او[به نص آن جناب و اتفاق، بر فاروق اعظم، مزین المنبر و المحراب، عمر بن الخطاب] و بعده به شورى و اتفاق [به جناب ذوالنورین عثمان بن عفان] و بعد از او به حضرت اسداللّه الغالب، اربعه در مدت خلافت خود با هم ناهج مناهج الایتام و ائتلاف و معرى از شوائب اختلاف بوده، رسم مصادقت ملحوظ و حوزه ملت محمدیه را از تطرق شرک و کین، مصون و محفوظ مىداشتهاند و از انقضاى آن مدت که خلافت به بنىامیه و بعد از آن به بنىعباس انتقال یافت، ایشان نیز به همین نیت و عقیده باقى و به خلافت خلفاى اربعه قائل بودهاند.(1)
همچنین در ابتداى متن صلحنامه نادرشاه با دولت عثمانى نیز چنین آمده است: «وصلى اللّه على رسوله ... و على آله و اصحابه اولى النهى والرشاد»(2). علاوه براین در نخستین سطور نامه نادرشاه به سلطان عثمانى که در سال 1158ق نوشته شده است، در خصوص قبول مصالحه طرفین چنین مىخوانیم:
وصلى اللّه على رسوله محمد صاحب المقام المحمود و على آله اصحابه ولا سیما خلفاء الراشدین الذین بذلوا فى اصلاح الدین غایة المجهود... .(3)
همچنین بنا به نوشته محمد کاظم در سفر جنگى نادر به عراق در سال 1146ق (بعد از فتح شهر عراق و زیارت عتبات عالیات) عدهاى از طایفه افاغنه و هزاره و تالمینى و کوکلان نزد نادر آمده و اعلان کردند که طایفه قزلباشیه به مقبره حضرت امام حنفیه اعظم، بىحرمتى مىکنند، و از نادر التماس کردند که مانع این کار شود. نادر نیز نظر به سلوک ملوک، و رویه کشورگشایى و سررشته امور پادشاهى که باید هفتاد و دو ملت در اردوى ذى شوکت به خدمات و سربازى مشغول شوند و از روى امیدوارى خدمت نمایند، به خصوص بنا به خاطر غنىخان افغان که مکرر در سفر و حضر خدمات شایسته از آن بهوقوع رسیده بود، التماس آنها
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 328-329 و میرزا مهدىخان استرآبادى، همان، ص 388 .
2 . عبدالحسین نوایى، همان، ص 373 .
3 . همان، ص 380 و میرزا مهدىخان استرآبادى، همان، ص 415 .
--------------------------------------------------------------------------------
استجابت، بىحرمتى قزلباشان را قدغن نمود و حتى هدایایى مبذول داشت. این کار نادر که آوازه حرمت و عزت آن، گوشزد خاص و عام ولایت عربستان و آن دیار گردید، موجب شد که سکنه آن ملک هر یک به امیدوارى تمام وارد درگاه جهانگشا شده طوق اطاعت و بندگى به گردن خود گرفته، معاودت مىنمودند.(1)
2ـ تغییر مذهب ایرانیان از دوازده امامى به شش امامى طبق آنچه در شوراى دشت مغان اتفاق افتاد، و نیز پیشنهاد شریک نمودن مذهب جعفرى با مذهب شافعى در یک رکن از ارکان چهارگانه خانه کعبه.(2)
3ـ جلوگیرى از انجام مراسم شیعه.
در برخى منابع آمده است که نادر مانع برگزارى مراسم شیعیان مىشده است. این موضوع را عدهاى بر پیروى وى از مذهب تسنن تلقى کردهاند. ویلم فلور از قول شخصى که در زمان نادر به ایران آمده است، مىنویسد:
نادر در ماه مه 1734م ایرانیان را از برپاداشتن عزادارى سالانه و حسن و حسین گفتن بازداشت. گفته مىشد که در هنگام صدور این فرمان به عالمان گفته است که: اگر این مردم به واسطه اعتقاد به این دو تن که به زحمت در دوران عمر خودشان کارى انجام دادهاند، آمادهاند سرهاى خود را خونین و بدنهایشان را آزرده سازند و کارهایى از این دست کنند، من مىترسم که اگر بیمرم براى خاطر این همه کارى که برایشان کردهام خودکشى کنند.(3)
لاکهارت مىنویسد که در شب عروسى نصراللّه میرزا با دختر یزدانبخش، در دهلى (1152ق/1739م)، نادر قزلباشان را که مشغول عزادارى حسینى بودند از آن کار بازداشت:
در شب عروسى پانزده یا بیست نفر از افراد ارتش قزلباش مراسمى بر پا داشتند و به زبان ترکى مرثیه خواندند و در رثاى حضرت امام حسین علیهالسلام سوگوارى کردند. نادر به
--------------------------------------------------------------------------------
1 . مروى، همان، ج 1، ص 268-269 .
2 . میرزا مهدىخان استرآبادى، همان، ص 299 .
3 . ویلم فلور، حکومت نادر شاه به روایت منابع هلندى، ص ، به نقل از: واک، ص 2584، برگ 2015-2016 .
--------------------------------------------------------------------------------
مجرد آگاهى از واقعه به شدت متغیر شد و گفت: سالهاست که من تعزیه خوانى و سوگوارى را ممنوع کردهام، این سربازان به قرآن مجید و نوامیس ملى بىاعتنایى کرده و جشن شادمانى فرزند مرا نیز نادیده گرفتهاند، براى اینان جز مرگ، درمانى وجود ندارد. به فرمان نادر روز بعد این بیچارگان دستگیر شدند و در بیرون یکى از دروازههاى شهر به عقوبت رسیدند. جسدهاى آنان به مدت یک ماه در آنجا باقى ماند تا موجب تنبیه دیگران گردد و این بدان واسطه بود که ماه محروم مىخواست آغاز شود و نادر در اندیشه راههاى جلوگیرى از تظاهرات مذهبى شیعیان بود.(1)
میرزا محمد خلیل مرعشى صفوى معتقد است که علت مستعجل بودن دولت نادرى کفران نعمت وى نسبت به ولى نعمتش، شاه طهماسب دوم بوده است، زیرا به امر وى رضاقلى میرزا (پسر نادر) شاهطهماسب را در مشهد «خبه کرد»، و پسر او را در چاهى سرنگون آویخته، هلاک نمود. در واقع، مرعشى مىخواهد بفهماند که هر کس با سادات که از اولاد پیامبرند صلىاللهعلیهوآله رفتار غیر محترمانهاى داشته باشد، چنین سرنوشتى را باید در پیش روى خود ببیند. مرعشى این چنین نوشته است:
بعد از کشته شدن آنهر دو پادشاه (شاه طهماسب دوم و شاه عباس سوم) و مراجعت از سفر هندوستان، نظر بکفران نعمتى که با ولى نعمت خود ورزیده بود، سوادى مفرطى بر مزاج او غلبه نمود، بنوعى که از دین مبین بیگانه گشته، در اوایل حال ببهانه تألیف قلوب اهل روم و غیره بعضى از افعال را که شیوه و شعار شیعه مىباشد، مثل تعزیه داشتن خامس آل عبا حضرت اباعبداللّه الحسین علیهالسلام شهید دشت کربلا در عشر محرمالحرام و برپاداشتن رسم عید غدیر خم و عید نوروز و غیره از تمام کربلا قلمرو و حوزه موقوف نموده، چادر بیک شاخ افکنده، علانیه قدغن نمود که کسى قرآن نخواند، بلکه نداشته باشد ـ العیاذ باللّه منه ـ چه اگر قرآن راست مىبود این همه اختلاف در میان امت جناب رسول خدا واقع نمىشد، و شروع به کلمات کفر و زندقه نموده و احداث ظلم و بیداد بىنهایت کرده باین نیز اکتفا ننموده بنا گذاشت که تمام فرقه شیعه را باید به قتل رسانید.(2)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . رضا شعبانى، همان، ج 1، ص 124 به نقل از: لارنس لاکهارت، نادر شاه آخرین کشورگشاى آسیا، ص 15 .
2 . مرعشى، همان، ص 84-85 .
--------------------------------------------------------------------------------
هنوى نیز تصریح مىکند که نادر بعد از مراسم دشت مغان و اعلان شرایط سلطنت، انجام مراسم مذهبى سوگوارى امام حسین علیهالسلام را منع کرد. وى در مورد علت اتخاذ چنین روشى مىنویسد:
در مورد سوگوارى در مرگ حسین بن على، اگر چه این عمل از طرف روحانیون مرسوم شده بود، ولى چون ممکن بود که باعث شورش و آشوب گردد و مخالف منافع نادر باشد وى آن را نهى کرد.(1)
همچنین نادر هنگام برگشت از جنگهاى قفقاز در سال 1159ق و انعقاد قرارداد صلح با عثمانى، به کرمان آمد و مردم را از برگزارى جشن عید نوروز به سبب مصادف شدن آن با روز درگذشت عمر خلیفه دوم، منع کرد. به همین دلیل، حدود هفتصد نفر از مردم کرمان را به قتل رسانید و کله منارها به ثریا برآورد. آقا فتحعلى، کلانتر شهر کرمان را هم کشت. گناه این بینوا این بود که در آن سال 1160ق، شب سهشنبه نهم ربیعالاول (شب قتل عمر خلیفه دوم) که مصادف شده بود با شب تحویل سال و جشن نوروز، مثل دیگر ایرانیان به مناسبت نوروز حمامى رفته و دست و پاى خود را حنایى گذاشته بود، ولى همینکه چشم نادر به دست خضاب کرده کلانتر افتاد، گفت: یقین به جهت این عید است، قتل خلیفه ثانى را خضاب کردى! آنگاه به سلاطین صفویه فحش داد که چرا روز نهم ربیع الاول را عید قرار دادند و حکم به قتل آقا فتحعلى کرد و او را با طناب خفه کردند و جسد او را در خندق انداختند و ورثه و بستگانش جرأت دفن او را نکردند.(2)
4ـ مصادره موقوفات و جلوگیرى از اقتدار روحانیون شیعه
یکى از اقدامات نادر ضبط املاک عایدات موقوفات به سود مخارج دولت، بهویژه ارتش بود. این عمل در کنار جلوگیرى وى از دخالت روحانیون در امور کشور موجب شد تا این گمان را بهوجود آورد که وى تمایلات سنى داشته است. گرچه عدهاى معتقدند هیچ یک از اقدامات مزبور نمىتواند به معناى ضدیت وى با شیعه باشد، چنانکه یکى از صاحب نظران مىنویسد:
--------------------------------------------------------------------------------
1 . جونس هنوى، زندگى نادر شاه، ص 157 .
2 . عبدالحسین نوایى، همان، ص 148-149 .
--------------------------------------------------------------------------------
شاید این گفته از حقیقت دور نباشد که گروه کثیرى از مردم، سیاست مذهبى نادر را درست درک نمىکردند و اقدامات او را به صورتهاى مختلف در نظر مىآوردند و تعبیرات مبهم از آنها مىکردند. راست است که نسبت به شیعیان سختگیرىهایى روا داشت، ولى این کارها را صرفا به دلیل جلوگیرى از تشتت دینى مىکرد.(1)
5 ـ حضور عناصر سنى در دستگاه دیوانى وى، مخصوصا در سپاه
ارتش بزرگ و عظیم نادر، متشکل از عناصر مختلف و ناهمگون قومى و مذهبى کُرد، ترک، بلوچ، عرب، گرجى، تاجیک و غیره بود. گرچه به درستى نمىتوان نشان داد که در این میان از نظر کمیت، برترى با کدام عنصر بوده، ولى با رجوع به برخى گزارشها مىتوان پىبرد که عناصر سنى اگر نه در کفه برتر، بلکه به هر حال گروه قابل توجهى را تشکیل مىدادند. هنوى معتقد است که بخش قابل توجهى از ارتش را ترکمنهاى سنى تشکیل مىدادند.(2) همینطور برخى از سرداران ارتش وى خاستگاه سنى داشتند، مانند احمدخان ابدالى که با هواداران سنى افغان خود به افغانستان رفت و دم از استقلال زد یا آزادخان افغان که در غرب ایران شورش کرد. حتى در سازمان دیوانى نیز عناصر صاحب نفوذ و برجستهاى مانند محمدخان بلوچ که از طرف نادر حکومت منطقه بختیارى را داشت و بعدها برضد او طغیان کرد، قرار داشتند.
به هر حال، حضور عناصر سنى در دستگاه کشورى و لشکرى نادر به ما کمک مىکند تا دریابیم که اولاً: وى تعصب مذهبى افراطى نداشته، ثانیا: وى به اقلیت سنى قلمروى حکومت خویش نیز همواره توجه داشته و از حقوق آنها دفاع مىکرده است. بىشک این حرکت نادر بیشتر انگیزه سیاسى داشته و در راستاى همان طرح وحدت مذهبى و ایجاد فضاى صلح و صفا میان گروههاى مختلف دینى بود تا از این طریق، پایههاى حکومت خود را تحکیم کرده و در سیاست خارجى، دل ترکان عثمانى را نسبت به خویش و مردم ایران مطمئن و آرام سازد.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . رضا شعبانى، همان، ج 1، ص 120 و 271 به نقل از: لارنس لاکهارت، نادر شاه آخرین کشورگشاى آسیا، ص 268-279 .
2 . هنوى، همان، ص 160 .
--------------------------------------------------------------------------------
به گفته هنوى، تقلیدى بود از اشرف افغان براى گرفتار نمودن ترکان عثمانى، آنجا که مىنویسد:
در طى این اوضاع وحشتناک، اعلامیه مذکور (پیشنهادات مذهبى نادر به عثمانى) باعث سوء ظن وزیران ترک شد و ترسیدند مبادا نادرشاه بخواهد از رفتار اشرف تقلید کند و افکار ترکها را با تعصب مذهبى مشغول دارد، و چون اشرف با به کارکردن سیاست مذهبى توانسته بود از حملات ترکان مصون بماند مبادا او نیز بخواهد بدان حیله ترکیه را فتح کند.(1)
در هر صورت بنا به اعتقاد عدهاى، حضور عناصر سنى، در کنار سایر عوامل، بهانهاى مىتواند بهدست دهد که وى اساسا تمایلات سنى داشته است، چنانکه هنوى معتقد است که نادر «به آیین تسنن پرورش یافته بود».(2)
6 ـ انتساب خویش به خاندان سنى مذهب تیموریان
بهطور کلى کوشش نادر در زمینه انتساب خویش به خاندان تیمور ـ آنگونه که از متون تاریخى این دوره و کتیبه نادرى برمىآید ـ گرچه مىتوانست از نظر پایگاه خانوادگى، منزلتى عالى (به حکم اینکه وابسته به خاندان شاهى است) براى وى کسب نماید، اما از نظر مذهبى ممکن بود این ظن را بهوجود آورد که در این صورت او مانند اسلاف خویش از مذهب تسنن پیروى مىکند، و چون بعضى حرکات او در جهت هوادارى از مذهب تسنن بود، بر شدت این ظن مىافزود. بعدا خواهیم گفت که این حرکت نادر صرفا جنبه سیاسى داشته تا واقعیت تاریخى.
7ـ وصلت با خاندان سنى مذهبى گورکانیان هند
بار دیگر تأکید مىشود که مسئله وصلت میان خاندان شاهى و خاندانهاى دیگر، گاهى جنبه سیاسى داشته، در اینگونه مواقع معمولاً شاخصههاى قومى و دینى نادیده گرفته مىشود. این مسئله در مورد نادر نیز صدق مىکند. در عین حال اگر این ازدواجها رهنمودى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . همان، ص 281 .
2 . همان، ص 157 .
--------------------------------------------------------------------------------
براى تشخیص گرایشهاى مذهبى نادر باشد، نمونه بارز آن ازدواج پسر نادر با دختر یکى از شاهزادگان سنى مذهب هندى است، زیرا وى زمانى که به هند لشکرکشى کرد از دختر محمد شاه براى پسرش نصراللّه میرزا خواستگارى نمود و محمدشاه چون دخترى نداشت، دختر یزدان بخش را که از اولاد و احفاد شاه جهان بود، به ازدواج وى در آوردند.
ج ) نادر مبدع دین جدید
رفتارهاى چندگانه و پیچیده نادر در برخورد با گروههاى مذهبى مختلف، و نیز بىاعتنایىهایى که بعضا نسبت به دین، از خود نشان مىداد، سبب شده است که عدهاى تصور کنند وى اساسا بىدین بوده یا اینکه در صدد ایجاد دینى جدید از طریق تلفیق ادیان مختلف با یکدیگر بوده است، چنانکه بازن، طبیب نادر که از نزدیک با ایشان در ارتباط بوده، مىنویسد:
در مورد عقاید مذهبى نادر عقیده دقیقى در دست نیست و بسیار سخت است که بتوان ابراز عقیده در آن باره نمود. خیلىها بر این عقیدهاند که عقاید مذهبى نادر را نیک ژرف مىشناسند و بر طرز فکر وى اشراف کامل دارند؛ آنان مىگویند نادر را دینى نبود. وى گاهى علنى اظهار مىداشت که خود را همان اندازه بزرگ مىداند که بزرگان دین را. به عقیده وى بزرگان دین هم بزرگىشان در سایه نبردهاى جنگجویان شایسته بود، در این حال وى نیز به همان مرتبه از مقام و منزلتى که شمشیر در نهایت براى آنان آورده، رسیده است.(1)
به جز مورد مزبور، اقدامى که نادر هنگام بازگشت از هند و ترکستان در زمینه ترجمه کتب مقدس ادیان مختلف انجام داد، بیش از پیش این گروه را در جهت اثبات عقیده خویش، مصر نموده است. اوتر، شرح این ماجرا را اینگونه بیان مىدارد:
پس از برگشت از این سفر جنگى، فرمان داد قرآن کریم، انجیل و تورات را به فارسى ترجمه کنند. گروه مذهبى اروپاییان، تابیدها، رابینها، و ملاّها، براى اجراى این دستور
--------------------------------------------------------------------------------
1 . بهرام افراسیابى، عقاب کلات و خاطرات طبیب نادر، ص 829 به نقل از: بازن.
--------------------------------------------------------------------------------
همه روزه دور هم جمع شدند و مدت زیادى در این کار خطیر و مهم، زیر نظر میرمعظم، امام مسجدشاه اصفهان به فعالیت پرداختند. ترجمهها و تفسیرها که پایان یافت، نادرشاه به مهمترین مترجمین فرمان داد که حاصل کار را به تهران بیاورند. آنها بدینجا آمدند و افتخار حضور یافتند که همه کار خود را تقدیم دارند. آنچه را که انجام داده بودند برایش خواندند. رمز اسرارآمیز مذهب حضرت عیسى را شوخى دانست، آنچه را یهودیان در مذهب خود دارند، مسخره کرده، در مذهب اسلام هم نارسایىها و ایرادهایى بر محمد صلىاللهعلیهوآله و على علیهالسلام را هم گوشزد کرد، پس دستور داد همه این نوشتهها را در صندوق پنهان کنند تا از دست نرود، و افزود اگر عمرى باقى باشد امیدوار است که مذهبى خیلى بهتر از آنچه که تاکنون شناخته شده، به مردم ارائه دهد، و مترجمین را به اصفهان برگردانید.(1)
هنوى نیز نادر را به عدم تقید به ادیان رایج متهم کرده و او را براى تأسیس دین جدید علاقهمند دانسته است، آنجا که مىگوید:
در حقیقت غالبا مىبینم که او قصد داشت اختلافات مذهبى اتباع خود را از میان بردارد و ظاهرا مذهبى تازه را که ابداع خود او بود، معمول کند... . براى از بین بردن آزادىهاى مردم روشى بهتر از برانداختن مذهب معمولى یا بىارزش کردن آن وجود ندارد... . نادر در بسیارى از موارد دلیرىهاى على علیهالسلام را بىارزش مىدانست و از رفتار او انتقاد مىکرد و مىگفت على سپاهیان خود را در بیابانها به حرکت در مىآورد و عده زیادى از آنها را به سبب تشنگى هلاک مىکرد. آنگاه از مردم مىپرسید: چرا به جاى استمداد از على از خدا کمک نمىخواهید؟ ظاهرا نادر در مقاصد مذهبى خود انگیزه پیچیدهاى را دنبال مىکرد و مىخواست که ذهن مردم را به خود مشغول دارد و در همان زمان با ایجاد مذهبى نوین مانند پادشاهان گذشته به شهرت خود بیفزاید، و چون خاندان صفوى به سبب تقوا و ایمان بر تخت سلطنت نشسته بودند او نیز ظاهرا مایل بود که بر اساس مذهبى نوین سلسلهاى تازه تأسیس کند. این انگیزه با طبیعت ایرانىها به طرز عجیبى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ژان اوتر، سفرنامه ژان واتر در عصر نادرشاه، ص 231 .
--------------------------------------------------------------------------------
سازگار بود و ممکن است چنین نتیجه بگیریم که نادر قصد داشت که بدان وسیله موقعیت خود و اخلاف خود را مستحکم کند.
در اواخر سال 1740ق وى فرمان داد که انجیل را به زبان فارسى ترجمه کنند، ولى از طرز رفتار او در این مورد چنین برمىآمد که این عمل از روى هوا و هوس است و بر اساس نقشه ثابت و صحیحى نیست. این امر تحت نظر میرزامهدى که مرد نسبتا عالمى بود گذاشته شد و او چند تن از اسقفها و کشیشان ارمنى و چند نفر از مبلغان کاتولیک و ملاهاى ایرانى را دعوت کرد که با او در اصفهان ملاقات کنند.
... در ماه مه بعد (1741ق) میرزا مهدى با ملاهاى ایرانى و چند تن از کشیشها از اصفهان حرکت کردند تا به دربار که در آن وقت در لشکرگاه و حوالى تهران بود، بروند. نادر آنان را نسبتا با احترام پذیرفت و نظرى سرسرى به کار آنها انداخت. قسمتى از آن ترجمه را براى او خواندند و در این مورد، مطالب مسخرهآمیزى در باره جنبههاى اسرارآمیز مذهب عیسوى بر زبان راند و ضمنا مذهب کلیمى را به باد ریشخند گرفت و همچنین از محمد صلىاللهعلیهوآله و على علیهالسلام انتقاد کرد. در چنین وضعى انتظار نمىرفت که آن ترجمه، نتیجه خوبى داشته باشد. نادر عقیده داشت که نویسندگان انجیل در شرحهاى خود بیش از علماى مسلمان و کشیشان اختلاف دارند و بنابراین، اشکال مرتفع نخواهد شد و اگر خدا به او عمر بدهد، از مذهب اسلام و عیسوى مذهبى به وجود خواهد آورد که از آیینهاى دیگر بشر به مراتب بهتر باشد. غیر از این، مطالب مبهم دیگرى بر زبان راند، سپس به کشیشان و مترجمان هدایاى مختصرى که در خور مسافرت آنها نیز نبود، داد و آنها را مرخص کرد.
ظاهرا نادر در فکر تأسیس مذهبى بود، ولى این نقشه با در نظر گرفتن اوضاع زمان و علاقه او به لشکرکشى مسخرهآمیز بود، و با شوق و ذوقى که پادشاهان مشرق بهطور کلى به امور مذهب دارند به هیچوجه سازگارى نداشت.(1)
سرانجام مىتوان گفت گروهى که نادر را بىدین یا مبدع دین جدید مىدانند، به برخى از
--------------------------------------------------------------------------------
1 . جونس هنوى، همان، ص 262-266 .
--------------------------------------------------------------------------------
شواهد دیگر تمسک مىجویند، از قبیل عدم تعصب دینى، انجام ندادن فرائض و واجبات دین، ارتکاب محرمات، شرابخوارى، خرافه دانستن ادیان رایج، حمایت از مسیحیان و یهودیان و حضور همه عناصر مذهبى و قومى در ارتش و دستگاه دیوانى وى. لازم به یادآورى است نسبتهایى که به نادر داده شده بیشتر از سوى خارجیانى که به ایران آمدهاند بوده است.
د ) مشروعیت معنوى سلطنت نادر
دوام و بقاى یک حکومت تا حدود زیادى به میزان مشروعیتى بستگى دارد که آن قدرت از نظر معنوى نزد هر قوم و ملتى از آن برخوردار است. بر این اساس، خاندانهاى حکومتگر در طول تاریخ، این امر خطیر را نادیده نگرفته، بلکه سعى کردهاند هر طور که شده براى خویش نوعى مشروعیت پیدا کنند. این مهم از سوى نادر که نه پایگاه خانوادگى بلندى داشت و نه وجهه ملى لازم، بیشتر باید مورد توجه قرار مىگرفت. از قضا نادر آن هوشمندى و درایت را داشت که ترتیبى منطقى براى تحقق چنین امرى عظیم، تمشیت دهد. بدین صورت که وى علاوه بر رفراندم مغان، اعلان کرد که قدرت او اساسا، نه نتیجه زور و بازو و قوه شمشیر و کثرت عده و عُدّه و تدبیر، بلکه تماما ناشى از اراده و عنایت الهى است. آنگاه براى اثبات این دیدگاه خود به آیات قرآن کریم و الهامات اولیاء اللّه تمسک مىکرد. مورخان و اطرافیان او نیز همه دست به کار شدند، براى وى داستانهاى اعجابانگیزى در زمینه توجه خاص خداوند به وى برایش ساختند. داستان خواب پدر نادر، یعنى امام قلىبیک و نیز رفتن نادر نزد یک طالعبین در اصفهان و پیشگویى پادشاهى وى و... همه در راستاى تحکیم و تعمیم چنین نقشهاى بوده است.(1)
نادر ـ آنطور که از مضامین کتیبه برمىآید ـ تمام توفیقات خود را چه در زمینه احراز مقام سلطنت و چه در میادین جنگ، مرهون الطاف الهى مىدانست. این اعتقاد را خواه از سر صداقت بیان مىکرد یا ریا، به هر حال کمترین فایدهاش این بود که سلطنت وى از سوى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . مروى، همان، ج 1، ص 6 و 12 .
--------------------------------------------------------------------------------
مردم پذیرفته مىشد، چنانکه در اشعار کتیبه آمده است:
مصطفى خلق و مسیحا دم و یوسف طلعت بو على دانش و حاتم کف لقمان حکمت
قابلیته او نا وردى خداوند کرى تاج و تخت شهى و عدل و کرم خلق عظیم
هر شرافت که دیم شاه شهان دور کامل مرحمتدن او نون الطاف خدا دور شامل
اله گلمز[گرمز] بیله دولت به سپاه و شمشیر اوله بیلمز بیله اقبال به فضل و تدبیر
سن و یروب سن اونا بو سلطنت و تخت سپاه سن ویروب سن اونا تاج و کمر و فروکلا
حاصل مفهوم اشعار مزبور، چیزى نیست جز تفسیر آیاتى از سوره مبارکه آل عمران که مىفرماید:
قل اللهم ملک المُلک تؤتى الملک من تشاء و تتزع الملک ممن تشاء و تُعزّ من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر اِنّک على کلِ شىٍ قدیر.(1)
این آیه و قرین مضمون آن، درمتون تاریخى این دوره، بهویژه کتاب میرزا محمدخان استرآبادى و محمد کاظم مروى فراوان دیده مىشود و نشان مىدهد که نویسندگان و مورخان این دوره نیز با طوع یا اکراه تن به قبول نظریه الهى بودن سلطنت نادر دادهاند. میرزا مهدىخان مىنویسد:
بردانایان رموز آگاهى و دقیقه شناسان حکمتهاى الهى واضح و مبرهن است که در هر عهد و اوان که اوضاع جهان، منقلب و پریشان، و چرخ ستمگر بهکام ستم کشان گردد، خداوند یگانه که مدبر این کارخانه و مقلب اوضاع زمانه است، از فیض فضل بىمنتهاى خود سعادتمندى را مؤید و در عرصه گیتى مبسوطالید کند که به مراحم و رأفت، به
--------------------------------------------------------------------------------
1 . آلعمران(3) آیه 26 .
--------------------------------------------------------------------------------
التیام جراحت قلوب ستمدیدگان پردازد، و مذاق تمناى تلخ کامان زهر حوادث را به شهد عدالت، شیرین سازد. مصداق این مقال، حال همایون فال اعلیحضرت قدر قدرت قضا توان، سکندر حشمت دارا دربان ... .(1)
همو در باره علت پیروزى نادر بعد از فتح هرات و سرکوبى فتنه افاغنه ابدالى به فرماندهى اللهیارخان مىنویسد:
زیرا به مضمون آیه کریمه و «ما النصر الاّ من عنداللّه»، گشایش ابواب فتح و ظفر منوط به مقالید تأییدات ایزد داور است، نه به زور بازوى سعى بشر.(2)
محمدکاظم مروى نیز مىگوید:
پیوسته فراشان کارخانه ازلى و معماران قدرت لمیزلى، طرح اساس دولت و کامرانى و حشمت و سلطنت و شهریارى را به قول آیه «قل اللهمّ مالک الملک» در کف کفایت نامدار بلند اقتدارى و امیر کشورستانى وا مىگذارند و عنان همت و کشورستانى را در هر قرنى از روزگار بر نام نامى و اسم گرامى صاحبقرانى در عرصه عالم بر اولاد بنىآدم ملک و مالک مىگردانند که فرق مبارکش به تاج «انى جاعل فى الارض خلیفه» متجلى است و قامت با استقامتش به تشریف «و جعلنا کم خلائف فى الارض» مشرف و مزین. تا به میامین وجود ایشان ارکان دین و دولت به صفت عدل و نصفت استحکام پذیرد و بنیان ملک و ملت به قوت ضبط سیاست قرار و آرام گیرد.(3)
علاوه براین، سجع مهر نادر نیز چنین مفهومى را مىرساند:
نگین دولت و دین رفته بود چون از جا به نام نادر دوران قراداد خدا(4)
جالب است که هنوى نیز ظهور نادر را نتیجه غضب خدا بر افاغنه دانسته، مىنویسد:
خداوند عالم که مدت هر دولتى را تعیین مىکند و جلو جاهطلبى وحشیانه برخى از پادشاهان را مىگیرد، در این هنگام (1727م) براى تنبیه افغانها که در اثر ظلم و بیداد
--------------------------------------------------------------------------------
1 . میرزا مهدى خان استرآبادى، همان، ص 1 .
2 . همان، ص 138 .
3 . محمدکاظم مروى، همان، ج 2، ص 556 .
4 . عبدالحسین نوایى، همان، ص 449 و محمد شفیع تهرانى، تاریخ نادر شاهى، ص 28 .
--------------------------------------------------------------------------------
خود کشور ایران را به خون کشیده بودند، وسیله انتقامى برانگیخت.(1)
همو مىنویسد:
نادر در دشت مغان گفت: ... مقصود من از دعوت شما این نبوده است که از من تشکر کنید، ولى از آنجا که رأى خداوند بر آن قرار گرفته است که بازوى ضعیف من وسیلهاى براى اجراى قدرت نامحدود او شود، به چند شرط با پیشنهاد شما موافقت مىکنم.(2)
محمد کاظم مىنویسد:
در حین محاصره قلعه قندهار، چون استحکام آن قلعه را دید، فهمید که این کار فقط به مدد ذات حق میسر خواهد شد، بدین شرح: «اما خاقان صاحبقران تفرج و مشاهده آن قلعه نموده، کلید فتح باب آن را از واهب متعال درخواست نمود، مىگفت: الهى الهى اگر که لطف و مرحمت تو شامل حال این عاصى روسیا نشود، به مورى سلیمان زیارتى نتواند نمود و شاهبازى به جغدى مسلط نتواند شد. امید به درگاه تو چنان است که توفیق، رفیق این خسته ضعیف گردانى و این قلعه را به نیروى عنایت مفتوح سازى، و ساعتى مناجات کرده، فتح قلعه را درخواست نمود».(3)
به هر حال شاید بتوان گفت نادر این اعتقادات مذهبى خود را روى کتیبه نقر نمود تا مثل کوروش به همه بفهماند که فقط اهورامزدا باعث موفقیت او شده است، و نیز از این طریق، تهمت بىدینى را که نسبت به وى داده بودند، از اذهان بزداید.
نتیجه
به نظر مىرسد نوشتههاى کتیبه، مضامینى دارد که نادر فقط بنا به مصالح سیاسى آن را وارد نموده است. انتساب وى به خاندان تیمور با واقعیتهاى تاریخى سازگارى ندارد، بلکه نادر مىخواست با این کار مقام و منزلت خانوادگى خود را بالا برده و نیز بهانهاى براى تصرف
--------------------------------------------------------------------------------
1 . جونس هنوى، همان، ص 5 .
2 . همان، ص 156 .
3 . محمدکاظم مروى، همان، ج 2، ص 492 .
--------------------------------------------------------------------------------
قلمرو تیمور بهدست آورد. همچنین از نظر مذهبى اگر چه تمایل خود را به مذهب تسنن نشان داده، اما مقصود حقیقى، آن بوده که با ایجاد وحدت مذهبى، به اختلافات دیرینه ایران و عثمانى خاتمه داده باشد، و گرنه ـ همانطور که اشاره شد ـ وى باطنا شیعه مذهب بوده است.
به هر حال، مىتوان گفت که کتیبه مزبور از نظر تاریخى بسیار ارزشمند است، زیرا اساس و بنیاد سیاست داخلى و خارجى نادر را روشن مىنماید تا حدى که مىتوان آن را به مثابه «منشور دولت» وى به حساب آورد.
--------------------------------------------------------------------------------
فهرست منابع
153 . قرآن کریم .
154 . آصف، محمد هاشم، رستم التواریخ(رستم الحکماء)، به اهتمام محمد مشیرى، چاپ اول: تهران، سپهر، 1384 .
155 . استرآبادى، میرزا مهدىخان، تاریخ جهانگشاى نادر، تهران، سروش، 1370 .
156 . اشراقیان، ک. ز. آرونو، م.ر.، دولت نادر شاه افشار، ترجمه حمید امین، چاپ دوم: تهران، شبگیر، 1356 .
157 . افراسیابى، بهرام، عقاب کلات و خاطرات طبیب نادر، چاپ هفتم: تهران، علمى، 1378 .
158 . تقوى پاکباز و محمد ملایرى، نادر شاه، چاپ سوم: تهران، بنیاد، 1371 .
159 . تهرانى، محمد شفیع، تاریخ نادرشاهى (نادرنامه)، به اهتمام رضا شعبانى، چاپ اول: تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1369 .
160 . حدیث نادرشاهى، تصحیح رضا شعبانى، چاپ دوم: تهران، بعثت، 1376 .
161 . خسروى، محمدرضا، کلات نادرى، چاپ دوم: مشهد، آستان قدس رضوى، 1370 .
162 . ریاض الاسلام، تاریخ روابط ایران و هند(در دوره صفویه و افشاریه)، ترجمه محمدباقر آرام، عباسقلى غفارى فرد، چاپ اول: تهران، امیرکبیر، 1373 .
163 . شعبانى، رضا، تاریخ اجتماعى ایران در عصر افشاریه، ج 1و2، چاپ دوم: تهران، نوین، 1369 .
164 . فلور، ویلم، حکومت نادرشاه به روایت منابع هلندى، ترجمه ابوالقاسم سرى، تهران، توس، 1368 .
165 . قدوسى، محمد حسین، نادرنامه، مشهد، انجمن آمار ملى خراسان، 1330 .
166 . کرزن، جرج. ن.، ایران و قضیه ایران، ج 1، ترجمه غلامعلى وحید مازندرانى، چاپ سوم: تهران، علمى و فرهنگى، 1377 .
167 . لارودى، نوراللّه، زندگانى نادرشاه پسر شمشیر، چاپ دوم: تهران، ایران زمین، 1370 .
168 . لاکهارت، لارنس، غلامرضا افشارنادرى و اسماعیل افشار نادرى، نادرشاه آخرین کشور گشاى آسیا، چاپ اول: تهران، دستان، 1377 .
169 . لاکهارت، لارنس، انقراض سلسله صفویه و ایام استیلاى افاغنه در ایران، ترجمه مصطفى قلىعماد، چاپ سوم: تهران، مروارید، 1368 .
170 . مروى، محمد کاظم، عالم آراى نادرى، تصحیح محمد امین ریاحى، چاپ دوم: تهران، نشر علم، 1369 .
171 . مستوفى، محمدمحسن، زبدة التواریخ، به کوشش بهروز گودرزى، چاپ اول: تهران، دانشگاه تهران، 1375 .
172 . میرزا محمد کلانتر فارس، روزنامه، تصحیح عباس اقبال آشتیانى، تهران، سناتى و طهورى، 1362 .
173 . مینورسکى، تاریخچه نادرشاه، ترجمه رشید یاسمى، چاپ سوم: تهران، امیرکبیر، 1363 .
174 . نوایى، عبدالحسین، نادرشاه و بازماندگانش، چاپ اول: تهران، زرین، 1368 .
175 . هنوى، جونس، زندگى نادرشاه، ترجمه اسماعیل دولتشاهى، چاپ اول: تهران، علمى وفرهنگى، 1364 .
176 . یوسف جمالى، محمد کریم، تشکیل دولت صفوى، چاپ اول: اصفهان، امیرکبیر، 1372 .