فعالیتهاى دیپلماتهاى ایرانى در لژهاى فراماسونى استانبول
آرشیو
چکیده
یکى از موضوعات جذاب تاریخى براى محققان تاریخ ایران، فعالیتهاى فراماسونى ایرانیان است. در این مقاله، فعالیت دیپلماتهاى ایرانى در استانبول در دوره حکومت قاجار بررسى شده است. فعالیتها و پیوندهاى فراماسونى سفیرانى، چون میرزا حسین خان سپهسالار، ملکمخان، امیرنظام گروسى، میرزا محسنخان معین الملک و نیز سایر افراد سفارت ایران در استانبول و کنسولهاى سایر شهرها محور اصلى این بحث است. این افراد به واسطه آشنایى با دولتمردان عثمانى و نیز الگوپذیرى کامل از حکومت عثمانى، بهویژه پس از دوره تنظیمات، به فعالیت در لژهاى فراماسونى علاقهمند شدند. به نظر نویسنده، ایرانیان تصور مىکردند که با پیوستن به این لژها مىتوانند امتیازات فراوان دیپلماتیک به دست آورده، حضور خویش را در استانبول به سایر افراد اعلام کنند، ضمن آنکه از طرف دولتهاى اروپایى که خود، حامى لژهاى اعظمى، چون لژشرق اعظم فرانسه و انگلیس بودند، حمایت و تأیید مىشدند.متن
در 28 آذر 1369/ دسامبر سال 1990 مطبوعات ایران گزارشى به نقل از خبرگزارى یوگسلاوى [سابق] منتشر کردند. در این گزارش آمده بود که فراماسونهاى ایرانى در تلاشاند تا ایدئولوژى خویش [یعنى فراماسونى] را به عنوان محور مبارزات اپوزیسیون خارج از کشور قرار دهند.(1)
صحت گزارش، مورد تردید بود و نیز توانایى اپوزیسیون در اتحاد و پیوند گروههاى متفرق مخالف جمهورى اسلامى به چالش کشیده شد.(2) با این همه، این امر کاملاً آشکار بود که تمامى فعالیتهاى منسجم فراماسونى در داخل ایران به پایان رسیده و تنها در امریکا و اروپا (میزبانان مهاجران سیاسى) براى آنان شانس بقا و ادامه حیات وجود داشت.
این تغییر مکان به خارج از ایران، نشانه بازگشت فراماسونى ایرانى به خاستگاه اولیه خود (اروپا و امریکا) بود. از اوایل قرن نوزدهم که اولین آشنایى ایرانیان با فراماسونى به وقوع پیوست تا سال 1908م (سال به بار نشستن مشروطیت) بیشتر فعالیتهاى ماسونى ایرانیان در خارج از ایران انجام مىشد.(3) اگر چه تأسیس «فراموشخانه» به سال 1858م یک استثنا محسوب مىشود. مؤسس فراموشخانه، میرزا ملکم خان چندین سال به عضویت لژ «دوستى صمیمى»(4) پاریس در آمده بود و تأسیس فراموشخانه نیز ابتکارى کاملاً شخصى بود، زیرا از طرف لژ شرق اعظم فرانسه(5) نیز به رسمیت شناخته نشد.(6)
به دلایل متعدد و شواهد مشخص، بیشتر ایرانیان معروف و صاحب نام در شهرهاى لندن و پاریس به فعالیتهاى ماسونى روى مىآوردند و عموما از طرف دولتهاى میزبان، حمایت و پشتیبانى مىشدند. با وجود این امر، شواهدى هم از علاقهمندى دیپلماتهاى ایرانى به
--------------------------------------------------------------------------------
1 . کیهان هوایى، ش 910، ص 80.
2 . همان، ش 922، ص 40.
3 . درباره تاریخ فراماسونرى در ایران ر.ک: یعقوب آژند، در آمدى بر تاریخ فراماسونرى در ایرانو نیز
Abd aL-Hadi Hairi, "faramushkhanah" ; Hamid ALgar , "An Introduction to the history of freemasonry in iran" paul sabatiennes , "pour and histoire de La Premiere Loge maconnique en Iran"
و اسماعیل رایین، فراموشخانه و فراماسونرى در ایران، ج 1 و 2.
4 . Sincere Amitie.
5 . French Grand orient.
6 . جهانگیر عظیمى، میرزا ملکمخان؛ پژوهشى درباب تجدد خواهى ایرانیان .
(4)
--------------------------------------------------------------------------------
فعالیتهاى ماسونى در شهر استانبول نیز وجود دارد که ما درصدد بررسى این مورد هستیم.
بر پایه گزارش لژهاى فراماسونى، این گونه لژها از اوایل سال 1768م در استانبول فعالیت خود را آغاز کرده، اما در اواسط قرن نوزده میلادى بود که لژها نقش مهمى در حیات سیاسى امپراتورى عثمانى بازى کردند.(1) اعضاى لژها در شروع کار، به تجار اروپایى و نیز اقلیتهاى غیر مسلمان امپراتورى عثمانى محدود مىشد، اما پس از چندى شخصیتهاى بلند پایه عثمانى نیز جذب این لژها شدند. عضویت این مقامات، اهمیت سیاسى ـ عقیدتى فراوانى داشت، زیرا عضویت آنها، دقیقا در راستاى سیاست هماهنگ قدرتهاى اروپایى بود که در امپراتورى اصرار بر رفرم داشتند. گسترش لژهاى فراماسونى از نظر تشکیلاتى و تعداد اعضاى آن با هماهنگى لژهاى اعظم پایتختهاى اروپایى در ارتباط نزدیک با استانبول صورت مىگرفت.
شواهد متقنى درباره وابستگى چندین لژ استانبول به لژ شرق اعظم فرانسه وجود دارد. اولین آنها لژ ستاره بسفر(2) بود که عملاً در 26 آوریل 1858 گشایش یافت و بیشتر اعضاى آن، فرانسوى بودند، اما طى چندین سال، شمار کمى از ترکان نیز مانند یونانىها، یهودىها و ارمنىها به عضویت آن در آمدند.(3)
در همان سال شروع فعالیتِ لژ ستاره بسفر، میرزا حسینخان سپهسالار، سفیر ایران در «باب عالى»، مأموریت دوازده ساله خویش را آغاز کرده بود. وى در مدت سفارت خود به طور قابل ملاحظهاى در حفظ و حراست از منافع ایرانیان در امپراتورى عثمانى موفق بود. باید یادآور شد که شاید موفقیتهایش تا حدود زیادى به دلیل ارتباط وى با شبکههاى فراماسونى استانبول بود، هر چند که این رابطه را نمىتوان با مدارک و شواهد مشخص اثبات کرد. به
--------------------------------------------------------------------------------
1 . نوشتههاى متعددى درباره تاریخ عثمانى و فراماسونى وجود دارد که فهرست آنها را YacobLandanu در مدخل "framasuniyya" دایرة المعارف اسلام ارائه کرده است و نیز ر.ک:
Izzet Nuri Gun and Yalcin Celiker , Mosonluk ve masonlar; Enver Necdet Ergeran, Gercek Yuzuyle masonluk; K.S.Sel , Turk masonluk tarihine ait uc etud; paul dumont, La Turquie dans Les archives du Grand Orient de france;
و درباره تاریخ ترکیه ر.ک: عبدالهادى حائرى، تاریخ جنبشهاى اسلامى و تکاپوى فراماسونگرى در کشورهاى اسلامى.
2 . Etoile du Bosphor.
3 . درباره لژ ر.ک: Dumont , La Turquie , pp . 173-178
(5)
--------------------------------------------------------------------------------
گفته رایین، میرزا حسینخان عضو لژ شرق اعظم فرانسه و نیز عضو لژ شماره 175 انگلیسىها بود.(1) این اظهارات نه تنها بدون سند و مدرکاند، بلکه تا حدودى نیز مبهماند، زیرا زمان و مکان این عضویت، مشخص نشده است. رایین مجددا ادعا مىکند که میرزا حسینخان از اعضاى فراموشخانه ملکمخان بود. این ادعا نیز تا حدودى مشکوک و مورد تردید است، زیرا بنا بر واقعیات، میرزا حسینخان هنگام اقامت خود در استانبول مدت کوتاهى در سازمانهاى شبه فراماسونى استانبول حضور داشت.(2)
با این اوصاف، این امکان وجود دارد که میرزا حسینخان واقعا یک فراماسون باشد. وى در دوره جوانى در پاریس تحصیل کرد و اگر به عضویت لژ شرق اعظم در آمده باشد، این اقدام دقیقا با علایق و تمایلات اولین ایرانیان مسافر اروپا مطابقت دارد و شاید هم در دوره سفارت خود در بمبئى و تفلیس به این گونه فعالیتها دست زده است. واقعیت قابل قبول این است که رهبران تنظیمات عثمانى که میرزا حسینخان با آنان مراوده داشت فراماسون بودند، افرادى مانند محمد امین على پاشا (وزیر امور خارجه عثمانى)، کیچیکىزاده، مهمت فؤاد پاشا (صدر اعظم آتى عثمانى) و شاهزاده مصرى مصطفى فضلى پاشا که همگى مقام و منصب دولتى داشتند. فعالیت ماسونى على پاشا مشخص نیست، اما نام فؤاد پاشا به عنوان عضو لژ ستاره بسفر ثبت شده است.(3) و مصطفى فضلى پاشا نیز در لژ اتحاد شرق،(4) وابسته به لژ شرق اعظم فرانسه که در سال 1863م تأسیس شده بود، عضویت داشت.(5) میرزا حسینخان با حرارت و اشتیاق فراوان، اصلاحات و اقدامات حکومتى تحت نظر على پاشا و فؤاد پاشا را به تهران گزارش داد و از نامه سرگشاده مصطفى فضلى پاشا به سلطان عبدالعزیز مبنى بر برقرارى حکومت مشروطه، تعریف و تمجید کرد.(6) با در نظر داشتن ستایش میرزا حسینخان از دیدگاه و نگرش اصلاحى مقامات عثمانى، این واقعیت، قابل قبول مىنمایاند که وى نیز همراه این
--------------------------------------------------------------------------------
1 . رایین، همان، ج 1، ص 432. درباره کتاب رایین باید متذکر شد که این کتاب به همان نسبت که در بخشهاى اولیه، خطاها وحدسیات فراوان دارد، در فصول پایانى، اطلاعات دقیق و مستندى ارائه مىکند.
2 . Algar , mirza Malkumkhan. p 49 , n . 38.
3 . Anonymous , Dunyadave Turkiye deMasonluk , p . 296.
4 . Union d'Orient.
5 . Dumont, Ibid , p 181.
6 . فریدون آدمیت، فکر آزادى، ص 60-67.
(6)
--------------------------------------------------------------------------------
مقامات در فعالیتهاى فراماسونى شرکت داشت.
گفته مىشود با پیوستن رضا قلىخان ـ درویش ایرانى که معمولاً با عنوان حاج میرزا صفا شناخته مىشود ـ به میرزا حسینخان و على پاشا، روابط این دو مستحکمتر شد.(1) میرزا صفا در سال 1797م در سوادکوه به دنیا آمد. وى براى تحصیل فقه به عتبات عالیات مسافرت کرد. در کربلا با حسینعلى شاه، شیخ نعمت اللهى مقیم کربلا (م 1818م) آشنا شد. این ارتباط براى یک طلبه علوم دینى غیر معمول بود. حاج میرزا صفا بعد از مرگحسین علىشاه به مناطق مختلف جهان عرب مسافرت کرد و ظاهرا هزاران سنى را در شهرهاى قاهره، دمشق و حجاز جذب مذهب تشیع کرد. باید در نظر داشت که در دوره قاجاریه، این گونه ادعاها دائما از سوى عالمان مذهبى ایران و نیز درویشان ایرانى که مدت طولانى در مناطق عرب زبان اقامت داشتند، مطرح مىشد که اثبات آن غیر ممکن بوده و معمولاً با شک و تردید به آنها نگریسته مىشود.
البته مشخص نیست که حاج میرزا صفا چندین سال پیش از میرزا حسین خان در استانبول حضور داشته است. نیز گفته مىشود حاج میرزا در استانبول تعدادى از شخصیتهاى معروف عثمانى، مانند على پاشا، مصطفى رشیدپاشا، رضا پاشا، وزیر دربار سلطان عبدالحمید را به مذهب تشیع در آورده است. این ادعاها بسیار بعید به نظر مىرسد.(2) بنا بر آخرین یافتههاى من، هیچ گونه نشانهاى از نام حاج میرزا صفا در منابع دوره تنظیبمات وجود ندارد و حتى این فرض که واقعا وى با شخصیتهاى عثمانى آشنایى داشته است نیز مورد تردید است. البته نکتهاى را که مىتوان پذیرفت این است که شاید وى آنان را متقاعد کرده است که نگاه خوشبینانهترى به شیعیان داشته باشند، زیرا مقامات دوره تنظیمات در مقایسه با نسلهاى قبلىِ حاکمان امپراتورى عثمانى، سختگیرى مذهبى کمترى اعمال مىکردند و از این تفکر لاینفک ایدئولوژیک سنتىِ دولتمردان قدیمى عثمانى در رویارویى با شیعیان، فارغ بودند. حاج میرزا صفا به عنوان مشاور غیر رسمى سفارت ایران در امور مذهبى،
--------------------------------------------------------------------------------
1 . درباره حاج میرزا صفا ر.ک: معصوم علیشاه، طرایق الحقایق، ص 237-238؛ میرزا محمدحسن خان اعتماد السلطنه، المآثر و الآثار، ص 217؛ پیرزاده نایینى، سفرنامه، ج 1، ص 64، 145، 147، 157 و 262 و ج 2، ص 113، 114، 121، 122 و 259؛ خان ملک ساسانى، سیاستگران دوره قاجار، ج 1، ص 60 و 66 و میرزا محمد بیدآبادى، مکارم الآثار، ج 2، ص 439 - 440.
2 . ساسانى، سیاستگران دوره قاجار، ج 1، ص 63.
(7)
--------------------------------------------------------------------------------
عمل مىکرد و در کمک به میرزا حسینخان در رفع ممنوعیت برگزارى مراسم عاشورا در شهر استانبول مؤثر بود.(1)
رایین در اینباره عنوان مىکند که حاج میرزا صفا نه تنها مبلّغ مذهبى پرشورى بود، بلکه در هستههاى فراماسونى استانبول شهرت و آوازه فراوانى داشت، زیرا وفادارى معنوى فراماسونى، عامل مهمى براى ارتباط و جذب عثمانیان به وى بود.(2) مأخذ مورد استناد اسماعیل رایین در این مورد، کتاب ترکان فراماسون(3) نوشته مهمت بىپاشا است. براساس آخرین اطلاعات من، هیچ اثرى از این کتاب در دست نیست و رایین مکان و زمان انتشار کتاب را نیز ذکر نکرده است. و نکته دیگر، ترکیب دو لقب (بى) و (پاشا) در اسامى عثمانى قطعا غیر ممکن است، حتى با در نظر گرفتن وجود این کتاب، طبق گفته رایین، حاج میرزا صفا جاسوس انگلیسىها بود که در محافل فراماسونى علیه طبقه حاکم عثمانى فعالیت مىکرد. این ادعا نیز به دلایل متعددى مورد تردید است.
با این حال، احتمال ارتباط حاج میرزا صفا با محافل فراماسونى را نباید به طور کلى نادیده انگاشت. مسافرت و اقامت طولانى وى در پاریس، این احتمال را در ذهن متبادر مىکند که چند نفر از کارمندان سفارت ایرانى که خود، فراماسون بودند وى را نیز همچون سایر مسافرانِ معروف ایرانى، وارد لژهاى فراماسونى کرده باشند. علاوه بر این، تلفیق وفادارى صوفیانه و فراماسونى در استانبول امرى ناشناخته نبود، زیرا فرقه بکتاشیه روابط صمیمى با فراماسونها داشتند.(4) مثلاً عطاءاللّه (پوستنشین مولوى خانه گالاتا) در دهه آخر سال 1880م به عضویت لژهاى فراماسونى پیوست.(5) موسى کاظم افندى نقشبندى هم که چندى شیخ الاسلام بود، فراماسون بود.(6)
وفادارى ماسونى میرزاملکم خان، همکار میرزا حسینخان در سالهاى اقامت استانبول،
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ساسانى، یاد بودهاى سفارت استانبول، ص 108.
2 . رایین، همان، ج 1، ص 432 - 433.
3 . Turk Masonlar .
4 . John P.Browne , The Dervishes , p . 108.
5 . نائینى، سفرنامه، ج 2، ص 120 - 121.
6 . See: Thierry Zarcone "Soufisme et France - maconnerie a L'epoque jeune - turque" pp.201.
(8)
--------------------------------------------------------------------------------
بسیار آشکار و پر اهمیت است. ملکمخان در 10 دسامبر 1857 به همراه شش تن دیگر به عضویت لژ دوستى صمیمى پاریس در آمد. این شش نفر جزء هیئت میرزا فرخخان غفارى بودند که در سایه حمایت فرانسوىها براى مذاکره با انگلیس درباره پیامدهاى جنگِ کوتاه مدت ایران و انگلیس در سال 1856م مأموریت داشتند.(1) ملکمخان به سال 1861م بعد از ممنوعیت فعالیت فراموشخانه، از ایران خارج شد. وى در راه استانبول به بغداد رفت و مدتى در آن شهر بود. در استانبول نظر میرزا حسینخان را به خود جلب کرد و وى توانست مقام کنسول سفارت ایران را براى ملکمخان بهدست آورد.
ملکمخان مقام خویش را با وقفه کوتاهى در سال 1868م تا زمان بازگشت میرزا حسینخان به تهران در سال 1871م حفظ کرد. بعد از بازگشت ملکمخان به تهران بود که این دو، دوباره همکارى خود را درباره موضوعات و علایق مشترک، از سر گرفتند.(2)
هیچ سند مسلم کافى مبنى بر مشارکت ملکمخان در طول اقامت نه ساله وى در لژهاى فراماسونى استانبول وجود ندارد، اما مىتوان این گونه فرض کرد که وى به عنوان فردى مؤثر در فعالیتهاى فراماسونى به شمار مىآمد، زیرا مانند حسینخان بیشترِ دوستان و نزدیکان وى در حکومت عثمانى فراماسون بودند. ظاهرا على پاشا مخالف سرسخت ملکمخان بود.(3) اما روابط ملکمخان با فؤادپاشا در سطح خوبى قرار داشت، زیرا بعدها در زمان بروز گرفتارىهاى فراوان براى ملکمخان در سفارت ایران، وى تابعیت عثمانى را براى ملکمخان فراهم آورد و حتى تلاش کرد تا ملکمخان را به عنوان مشاور وزارت امور خارجه عثمانى منصوب کند.(4) ملکمخان با احمد وفیق شاه و منیف پاشا نیز ارتباط داشت. درباره وفیق پاشا گفته شده که در لژ شادى(5)، از لژهاى وابسته به لژ شرق اعظم فرانسه، عضویت داشت.(6) و
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Bulletin du Grand Orient de france: Supreme Conseil Pour La franc et Les Possessions francaises , xv , pp. 396-397.
2 . Algar , MirzaMalikum Khan, pp . 58-65.
3 . Ibid , pp.60, 66.
4 . Ibid , p . 65.
5 . Ser Lodge.
6 . Dunyada re Turkiye de Masonluk , p . 296.
(9)
--------------------------------------------------------------------------------
منیف پاشا نیز به عنوان پایه گذار انجمن علمى عثمانى، خود از اعضاى لژ اتحاد شرق(1) به شمار مىرفت.(2)
ارتباط ملکم با این دو، تنها یک رابطه در قالب تعهد فراماسونى نبود، بلکه آنان درباره تغییر الفبا نیز اشتراک نظر داشتند و فعالیتهاى فراماسونى آنان در استانبول و عدم رضایت آنان از الفباى عربى، نشانههایى از جدایى آنان از سنن قدیمى و سنتى بود. سخن آخر این که ملکم خان در سال 1873م هنگام عبور از استانبول به گونهاى تملقآمیز از نشست لژ ترقى(3) تعریف و تمجید مىکند.(4)
فعالیتهاى فراماسونى میرزا حسینخان و ارتباط وى با حلقههاى فراماسونى در استانبول به گونه چشمگیرى براساس شواهد و قراین[و نه براساس اسناد صریح روشن] بررسى شد. به عکس، حسن علیخان گروسى امیرنظام، جانشین میرزا حسینخان، آشکارا فراماسون بود. وى در 28 فوریه 1860 به همراه چهار تن از دیپلماتهاى ایرانى به عضویت لژ دوستى صمیمى در آمدند.(5) به نظر مىرسد این لژ در جذب افراد سرشناس ایرانى تمایل فراوانى داشت. مدت اقامت امیر نظام در استانبول تنها دو سال بود. در این دو سال ما نشانهاى از ارتباط وى با دیگر فراماسونهاى شهر استانبول نداریم.
سفیر بعدى میرزا محسنخان معین الملک نیز مانند امیر نظام با فعالیتهاى فراماسونى آشنا شد. معینالملک قبل از آنکه در لندن به مقام دولتى منصوب شود، چندین سال در پاریس اقامت داشت. با در نظر گرفتن اسناد ومدارک در سالهاى پایانى فعالیتهاى ماسونى، این احتمال وجود دارد که وى در طول اقامت در پاریس و لندن فعالیتهاى قابل ملاحظهاى در حلقههاى ماسونى داشت. بنابراین وى قبل از آنکه در سال 1873م وارد شهر استانبول شود به مدت یک دهه، تجربه فعالیت فراماسونى را کسب کرده بود. در طول مأموریت سیزده ساله میرزا محسنخان در استانبول، نریمانخان نیز به سفارت پیوست. وى در سال 1860م در پاریس به عضویت لژهاى فراماسونى در آمده بود. بنابراین، جاى تعجب نیست که این
--------------------------------------------------------------------------------
1 . union d'orient.
2 . Serif mardin , The Genesis of young ottoman Thought , p 116.
3 . Proodos.
4 . Ibid, p 40.
5 . Bulletin du Grand orient de france , xv , pp.396-397.
(10)
--------------------------------------------------------------------------------
دوره، اوج فعالیتهاى شدید فراماسونى دیپلماتهاى ایرانى در لژهاى استانبول است.
میرزا محسنخان بلافاصله بعد از ورود به استانبول همکارى خود را با حلقههاى فراماسونى آغاز کرد. براساس دو منبع ترکى، میرزا محسنخان در لژ شادى فعال بود، اما این امر بعید به نظر مىرسید، زیرا این لژ دست کم در سال 1866م تأسیس شده بود و تمام جلسات لژ نیز به زبان ارمنى برگزار مىشد و اعضاى آن نیز منحصرا از ارمنیان بودند(1) و این لژ ترقى بود که میرزا محسنخان و دیگر اعضاى سفارت ایران آن را براى فعالیتهاى فراماسونى خویش انتخاب کردند.
در نتیجه حمایت لژ شرق اعظم فرانسه، لژ ترقى رسما در تاریخ 28 مارس 1868 آغاز به کار کرد. با وجود آنکه لژ، این ادعا را داشت که در جهت پیوند و هماهنگى بین ملیتهاى مختلف امپراتورى عثمانى فعالیت مىکند، تنها پس از گذشت دو سال از آغاز فعالیت، نه تنها نام یونانى داشت، بلکه تمام اعضاى آن یونانى بودند و زبان یونانى زبان رسمى جلسات لژ بود. در سال 1870م رهبرى لژ مشخصا به اسکالیرى(2) اعطا شد. وى گروههاى غیر یونانى را وارد لژ نمود و برخلاف مواضع بعضى از اعضاى لژ، زبان ترکى را به عنوان زبان رسمى جلسات، جایگزین زبان یونانى کرد.(3)
اسکالیرى گرچه شهروند یونانى ساکن استانبول بود، اما در تاریخ فراماسونى استانبول نقش بسیار مهمى ایفا کرد. وى دلال کالاهایى، نظیر حبوبات و شراب بود و از روى تفنّن به حرفه صرافى و خرید و فروش ابزار نقاشى نیز اشتغال داشت. این نشان مىدهد که وى تمام تلاش خویش را در گسترش فعالیتهاى فراماسونى و رسیدن به اهداف سیاسى به کار مىبرده است. اما این سؤال وجود دارد که این اقدامات صرفا ابتکار اسکالیرى بوده است یا خیر؟ اسکالیرى از زمان شروع فعالیت لژ ترقى به سال 1868م با آن همکارى داشت. یک سال بعد در تاریخ 1869م رسما به لژ اتحاد شرق پیوست، اما در سال 1873م از این لژ استعفا داد، زیرا در این سال بود که لژ اتحاد شرق تحت الشعاع برترى لژ ترقى و نیز به علت اختلاف رهبران آن، به سمت انحلال پیش مىرفت.(4)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Dunyade ve Turkiye de Masonluk, p 296.
2. Scalieri.
3 . Dumont , La Turqui , p . 188-190.
4 . درباره اسکالیرى ر.ک:
Dumount , "La Turquie" , pp. 180, 190-193 ; Ismail Hakki Uzuncarsili, V. Murad'i tekrar Padisah YaPmak isteyen Kleanti skaliyeri-Aziz Bey Komitesi, pp. 245-251; Constantin SvoloPoulos, "L initiaion de murad V a La franc- maconnerie par cl.scalieri , p 445.
(11)
--------------------------------------------------------------------------------
اساسا اهمیت فعالیتهاى لژ ترقى در این حقیقت نهفته است که این لژ توانست چندتن از اعضاى هیئت حاکمه عثمانى، مانند شاهزاده مراد را به عضویت خود در آورد. شاهزاده مراد بعدها مدت کوتاهى به نام مراد پنجم به خلافت رسید. مطمئنا سلطان مراد، تنها فراماسونى بود که عنوان خلیفه را نیز به دست آورده بود. وى در سال 1867م به همراه سلطان عبدالعزیز به اروپا سفر کرد. در لندن با شاهزاده ولز که مانند مراد بعدها به تخت سلطنت جلوس کرد، درباره فراماسونى گفتوگو کرد. مراد قبلاً از افرادى مانند ضیاءپاشا و نامق کمال، مطالبى درباره فراماسونى آموخته بود و آنگونه که شواهد نشان مىدهد وى به سخنان شاهزاده ولز با هدف پذیرش آنها گوش فرا مىداده است. مدتى پس از بازگشت مراد به استانبول، وى از لژ شرق اعظم فرانسه نامهاى حاوى تقاضاى رسمى براى عضویت آن دریافت کرد. حامل نامه کسى جز اسکالیرى نبود.(1)
مراسم عضویت مراد به طور مخفیانه در 20 اکتبر 1872 در خانه لویى آمى بل(2) برگزار شد. لویى آمىبل، حقوقدان جوان فرانسوى بود که بیش از چهار سال ریاست لژ اتحاد شرق را به عهده داشت.(3)
به دنبال عضویت شاهزاده مراد، تعدادى از ایرانیان مانند میرزا محسنخان نیز به عضویت لژ ترقى در آمدند. همچنین با عضویت ایرانیانى مانند میرزا ابوالقاسم، منشى مظفر الدین میرزا که بعدها حاکم آذربایجان شد، و نیز میرزا نجف على، منشى اول سفارت ایران، در 7 آگوست 1873 موافقت شد.(4)
یک ماه بعد شاهزاده نور الدین، برادر مراد نیز به لژ ترقى پیوست. این عضویت نیز در خانه لویى آمى بل انجام شد. میرزا محسنخان و میرزا نجفعلى، برادران ماسونى، هر دو در این مراسم حضور داشتند. حضور این دو ایرانى در 24 اگوست 1874 مجددا تکرار شد؛ زمانى که
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Uzuncarsili , pp. 246-249; Ziya, Sakir, ciragan Sarayinda 28 Besinci Murd'in bayati, , pp.20-21; Svolopoulos, pp. 446-447.
2 . Louis Amiable.
3 . Dumont , ibid , pp, 190-191 ; Svolopou Los , pp. 441-443.
4 . Dumont , ibid , p. 190 ; Le Monde Ma,connique , xv, p. 242.
(12)
--------------------------------------------------------------------------------
کمال الدین، دیگر عضوخاندان حاکمه عثمانى در کنار اسکالیرى در یک خانه اجارهاى در منطقه بىاوغلو(1)، نزدیک آغا حمامى(2) به لژ ترقى پیوست.(3) حضور این دو ایرانى در هر دو جلسه، این احتمال را به ذهن متبادر مىکند که آنان روابط نزدیکى با اسکالیرى داشته و در برنامههاى وى در تأسیس حلقه فراماسونى برگرد مراد در دربار عثمانى، همکارى صمیمانهاى از خویش نشان دادهاند.
اطلاعات قابل ملاحظهاى درباره پیوند ایرانیان با لژترقى از گزارش ماهنامه فرانسوى، لوموند ماسونیک(4) در دسامبر 1873 به دست مىآید.(5) در این گزارش که شرح جلسه لژ ترقى است، به عضویت موسى آنتیپا،(6) کنسول ایران در انطاکیه، اشاره مىکند، ولى از آنجا که سخنان و پاسخهاى وى چندان با اصول فراماسونى منطبق نبود، عضویت وى به تعویق افتاد.(7) اسکالیرى توجه خویش را به دیگر ایرانیان استانبول معطوف کرد؛ افرادى چون میرزا محسنخان، میرزا نجفعلى و میرزا ملکمخان و میکائیلخان، برادر ملکمخان و نریمانخان. ملکمخان به عنوان سفیر ایران در لندن عازم این شهر بود و در استانبول توقف کرده بود. برادر ملکم، میکائیلخان همکار وى، آشکارا چندین مکان، مثل پاریس به لژهاى ماسونى پیوسته بود و نریمانخان با وجود دعوت نتوانسته بود در جلسه لژ ترقى حاضر شود.
اسکالیرى با تملق فراوان به تمجید از ایرانیان پرداخت و از ایرانیان خواست تا مبلّغ فراماسونى در ایران باشند. وى افزود:
آرى اى برادران روشنفکر! برعهده شماست که بار دیگر در سرزمین ایران، زادگاه زرتشت، مشعل فلسفه زرتشت را روشن نمایید؛ فلسفهاى که باید اصول ماسونى خویش را بر پایههاى آن بنا نماییم.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Beyoglo.
2 . Aga hamami.
3 . Dumont , ibid , p. 191 ; Svolopoulos , p . 444.
تاریخ عضویت نورالدین و کمال الدین را نوامبر 1873 و سپتامبر 1875 ذکر مىکند.
4 . Le monde maconniqe.
5 . Bulletin du Grand Orient france. xv , pp. 382-386.
6 . Musa Antippa.
7 . بنابر گزارشهاى Dumont میرزا ابراهیم در 1873 یا 1874م به عضویت لژ ترقى درآمد. با توجه به اطلاعات ارائه شده توسط Johann Strauss، موسى آنتیپا از یک خانواده یونانى تبار عثمانى محسوب مىشدند که طى چندین نسل در کنسولگرى ایران در انطاکیه خدمت مىکردند.
(13)
--------------------------------------------------------------------------------
انتساب خاستگاه فراماسونى به پیش از اسلام، دست کم یکبار در تاریخ 24 نوامبر 1808، در جلسهاى که عسگرخان افشار در پاریس به عضویت لژهاى فراماسونى در آمد، مطرح شده بود.(1) بى شک، هدف هر دو انتساب در جهت تقویت وفادارى فراماسونى ایرانیان بود، به گونهاى که این وفادارى در میهن پرستى آنان نمود پیدا کند. این عقیده، چندان حمایت فراماسونهاى ایرانى قرن 19 را برنینگیخت، اگر چه ما شاهد بازتاب اندکى از این وفادارى در قصیده ادیب الممالک فراهانى هستیم که در ستایش فراماسونى سروده است.(2)
آنچه میرزاملکمخان، احتمالاً در مقام فراماسون ارشد ایرانى حاضر در جلسه لژ ترقى، عنوان کرد، ستایش از تفکر فراماسونى و نیز تعهد خویش مبنى بر انجام حداکثر تلاش در ترویج این آیین در ایران بود. ملکمخان از این که اقامت کوتاه مدت وى در استانبول مانع مشارکت بیشتر وى در فعالیتهاى لژ، ترقى است، اظهار تأسف کرد، اما اطمینان داد که میرزا محسنخان با پشتکار تمام در نشستهاى لژ شرکت خواهد کرد. این اطمینان به جا بود، زیرا یک سال بعد میرزا محسنخان، مستحق ارتقا به مقام شوالیه صلیب سرخ(3) شد و جایگاه مهمى در شوراى عالى فراماسونى به دست آورد که مانند نهاد عالى بر تمام لژهاى استانبول تابع لژ شرق اعظم فرانسه نظارت داشت.(4)
حدود دو سال و نیم بعد از این نشست، سلطان عبدالعزیز از سلطنت بر کنار شد و مراد فراماسون، جانشین وى شد. سلطنت مراد نه تنها براى اسکالیرى و تشکیلات وى، بلکه براى حامیان وى در پاریس و دیگر شهرها، دوران سخت و سرنوشت سازى بود. به سلطنت رسیدن یک فراماسون در امپراتورى عثمانى بهترین فرصت براى کسب منافع بیشتر براى اروپاییان بود. البته امید به این موفقیت، چندان دوام نداشت و تمام نقشهها نقش برآب شد؛ سه ماه بعد سلطان مراد به سبب بىکفایتى خویش در اداره حکومت، از سلنطت کنار گذاشته شد.
با وجود این، برادران ماسونى وى، او را تنها رها نکردند. اسکالیرى و دیگر افراد، نامههایى درباره مشکلات خود به مقامات عالى فراماسونى در فرانسه، ایتالیا و دیگر مناطق نوشتند و
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Serge Hutin , Les francs - Macons, p. 103.
2 . دیوان ادیب الممالک فراهانى، ص 575 و 593.
3 . Chevalier Rose-Croix.
4 . Dumont, ibid, p . 183.
(14)
--------------------------------------------------------------------------------
حتى خواهان مداخله مستقیم شاهزاده ولز و قیصر ویلهلم، رهبران فراماسونى حکومت خویش، در امپراتورى عثمانى شدند. اما به زودى مشخص شد که برخلاف نگرانىهاى دوستان مراد، زندگى او در خطر نیست و به همین دلیل، دولتهاى خارجى نیز از فعالیتهاى خویش در حمایت از مراد کاستند.
اسکالیرى برخلاف دیگران، وفادار به مراد مصر بود و بهطور مخفیانه با مراد که در زندان بود، ارتباط برقرار کرد و حتى کمیتهاى براى اجراى نقشه آزادى مراد و برگرداندن وى به سلطنت تشکیل داد. این کمیته در جولاى 1878، زمانى که یکى از اعضاى آن جاسوس شناخته شد، منحل گردید. در این میان، اسکالیرى توانست به یونان فرار کند، اما به طور غیابى محاکمه و به مرگ محکوم شد.(1)
به رغم حوادث یاد شده، از نفوذ لژ ترقى کاسته نشد. اسکالیرى در اوایل سال 1878م به دلیل متهم شدن به اختلاس، در یک اقدام احتیاطى، از ریاست لژ کناره گرفت، همینطور اعضاى ترک لژ نیز استعفا دادند. همزمان با کشف نقشه اسکالیرى براى اعاده مراد به تخت سلطنت، در اواخر 1878م اوضاع لژ ترقى به گونهاى بود که تنها یک عضو ترک داشت.(2)
در این میان، روشن نیست که میرزا محسنخان و دیگر ایرانیان عضو لژ ترقى مانند برادران ترک خویش از لژ استعفا دادند یاخیر؟ ما حدس مىزنیم که در نهایت، ایرانیان از اسکالیرى دورى گزیدند. البته آشکار است که میرزا محسنخان در این لژ، فعال بود و تا زمان فراخوانىاش به تهران به سال 1890م، عضو شاخص و مهم لژ ترقى محسوب مىشد. براى مثال، اسماعیل رایین به نقل از گزارش ارسال شده از سوى اسداللّهخان ناظمالدوله، جانشین میرزا محسنخان، در سال 1893م مىگوید: «وى دوازده سال استاد اعظم لژ شرق اعظم بود».(3) به اعتقاد خانملک ساسانى «میرزا محسنخان، عضو ارشد [پیش کسوت] حلقههاى فراماسونى و از رهبران شاخص لژ شرق اعظم بود».(4) اما گزارش دیگر در سپتامبر سال 1901 از طرف سر آرتور هاردینگ،(5) سفیر انگلیس در ایران به نقل از جاسوس ناشناس ایرانى نشان
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Uzuncarsili, pp. 245-284 ; Bernard lewis, The Emergenee of Modern Turkey, pp. 176-177.
2 . Dumont, Ibid, p. 192.
3 . اسماعیل رایین، همان، ج 1، ص 437.
4 . ساسانى، یاد بودهاى سفارت استانبول، ص 261.
5 . Arthur Harding.
(15)
--------------------------------------------------------------------------------
مىدهد که میرزا محسنخان در طول اقامت چندین ساله خویش در استانبول «استاد اعظم» یک لژ اسلامى بود.(1) در نهایت، گزارش یک محقق فراماسونى میرزا محسنخان را به سبب حفاظت و صیانت از لژ خویش «بهرغم سختگیرىها و اقدامات خشونتآمیز سلطان سرخ [سلطان عبدالحمید] و حسن انجام فعالیتهاى فراماسونى مورد تمجید قرار مىدهد».(2)
هیچ یک از این گزارشها به دلایل گوناگون به طور کامل قانع کننده نیست، زیرا هم اسداللّهخان و هم خانملک ساسانى تصور مىکردند که لژ شرق اعظم، نام لژ مخصوص در استانبول است، در حالى که این لژ، لژ مرجع و حامى دیگر لژهاى استانبول بود. جاسوس هاردینگ کاملاً درباره وجود لژ اسلامى اشتباه کرده است، زیرا هیچ لژ اسلامى یا داراى اکثریت مسلمان در استانبول وجود نداشت.(3) کلام آخر این که میرزا محسنخان در سال 1890م استانبول را ترک کرد و دو سال پس از انحلال رسمى لژ شرقى، به سال 1899م درگذشت.(4)
باوجود گزارشهاى نادرست، این گزارشها نشان دهنده ادامه فعالیتهاى ماسونى میرزا محسنخان و همکارى وى با لژ ترقى است و زمانى که در اوایل سال 1880م این لژ موقتا احیا شد، علاوه بر اکثریت اعضاى یهودى ـ یونانى، هسته کوچک ترکى ـ ایرانى نیز وجود داشت که از پنج یا شش نفر تشکیل شده بود و شامل میرزا محسنخان و شاید دیگر اعضاى سفارت ایران مىشد.(5) آنچه درباره میرزا محسن پذیرفته مىشود این واقعیت است که تعهد و وفادارى وى در انجام فعالیتهاى ماسونى در دورههاى بعدى نیز ادامه داشت، چنانکه بعد از بازگشت به تهران وى از جمله شخصیتهاى فراماسونى بود که درگیر، فعالیتهاى سیاسى شد.(6)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . براى آگاهى از گزارش ششم سپتامبر 1901 به شماره 627/60 اسناد وزارت امور خارجه انگلستان و نیز ر.ک: محمود کتیرایى، فراماسونرى در ایران، ص 114 و 116.
2 . La chaine d'union, 4.
3 . به عنوان مثال با توجه به اسناد لانه جاسوسى (سفارت امریکا درتهران) دلیل عقلى براى اعتماد به گزارشهاى دیپلماتهاى غربى مقیم ایران وجود ندارد.
4 . شاید میرزا محسنخان فعالیتهاى خود را پس از اقامت در استانبول ادامه داده باشد. TheirryZarcone در کتاب خود به نام "La communaute iranienne" به این امر اشاره مىکند.
5 . Dumount, ibid, p 193.
(16)
--------------------------------------------------------------------------------
برخلاف برخى فرضیهها لژهاى فراماسونى بعد از جلوس سلطان عبدالحمید، به فعالیتهاى خویش ادامه دادند و ما شاهد گزارشهایى مبنى بر ادامه عضویت دیپلماتهاى ایرانى در لژهاى استانبول هستیم. در سال 1887م میرزا فرجاللّه و صادق آقا، منشیان سفارت ایران، به عضویت لژ ستاره بسفر در آمدند. سه سال بعد نیز میرزا امان اللّهخان، نایب کنسول سفارت، به این دو پیوست.(1) اما مشخص نیست که میرزا محسنخان مستقیما در عضویت این دو دخیل بوده یا خیر؟
درباره میرزا محسنخان، حقیقت این است که وى در سالهاى پس از ریاست اسکالیرى، در عضویت دیگر ایرانیان در لژ ترقى، مؤثر بوده است، از جمله این ایرانیان، ابوالحسن میرزا شیخ الرئیس، شاهزاده قاجار بود که در پى نارضایتىاش از حکومت قاجار، در سال 1886م براى ترویج اندیشه اتحاد اسلام در سایه حمایت سلطان عبدالحمید به استانبول آمده بود. میرزا اسداللّهخان ناظمالدوله در گزارشى به تهران با ذکر فساد و اقدامات خلاف شیخالرئیس از عضویت وى در لژهاى فراماسونى توسط میرزا محسن خان به زشتى یاد مىکند.(2) با توجه به مخالفتهاى شدید با فعالیتهاى فراماسونى در طول حکومت سلطان عبدالحمید بعید نیست که شیخ الرئیس در زمانى که از مزایاى اتحاد مسلمانان در برابر تجاوزات اروپاییان سخن مىراند به عضویت یک لژ فراماسونى در آمده باشد. سیدجمال الدین افغانى (اسد آبادى) یکى دیگر از این افراد است که ذهن ما را به سوى خود معطوف مىکند. به نظر مىرسد فعالیتهاى فراماسونى وى به دوره اقامت او در مصر محدود مىشود، اما در سالهاى 1892-1897م که در استانبول اقامت داشت روابط قابل توجهى با شخصیتهاى ماسونى نداشت.(3)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . ر.ک: پاورقى 1 همین صفحه و نیز sir Arthur Harding A piplomatist in the East, pp.77-78
2 . Zarcone , "La Communaute iranienne", p . 80.
3 . ر.ک: مجید تفرشى، شیخ الرئیس قاجار و اندیشه اتحاد اسلام، ص 65 و گزارش مورخ چهارم شعبان سال 1310 برابر با فوریه سال 1892 که در کتاب رایین، ج 1، ص 33-40 به آن اشاره شده است.
4 . اظهارات جاسوس هاردینگ بى اساس است، زیرا میرزا محسنخان و افغانى [اسدآبادى] در شهر استانبول هیچ گونه روابطى با یکدیگر نداشتند و این نظر که «شیخ [جمال الدین [فراماسون بود» نادرست است، زیرا میرزا محسنخان در سال 1890م استانبول را ترک کرد در حالى که [جمال الدین[ افغانى در سال 1892م در این شهر، حضور پیدا کرد. اما مطلب صحیح آن است که همکار سید جمال، حاج سیاح محلاتى که در سال 1872م وارد استانبول شده بود، عضو لژ رستاخیز ایتالیا بود. در این باره ر.ک: Sabatiennes , "Pour une histoire ... p . 422.
و درباره فعالیتهاى فراماسونى سیدجمال در مصر ر.ک: اصغر مهدوى و ایرج اقشار، مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده دربارهى سید جمال الدین، مشهور به افغانى، ص172-173 و نیز
Noma pakdaman , Pjamal-ed-Din Assas Abadi dit Afghani , pp. 57-60؛ Albert Kudsi-Zadeh, AFghani and freemasonry in Egypt, pp. 25-35.
(17)
--------------------------------------------------------------------------------
در سال آخر اقامت محسنخان در استانبول ما شاهد ارتباط با لژ دیگرى به نام لژ رستاخیز ایتالیا هستیم.(1) این لژ، وابسته به لژ شرق اعظم ایتالیا(2) بود. تاریخ عضویت وى چندان روشن نیست.به واسطه خدمات ارزنده میرزا محسنخان، هیئت مذاکره کننده ایتالیا به ریاست گراچى(3) در ماه مىسال 1888 سى وسه مرتبه با وى در سفارت ایران دیدار کردند. گراچى خود، نماینده لژ شرق اعظم ایتالیا در امپراتورى عثمانى بود.(4) مدتى بعد در گزارشى که درباره جلسه عضویت دو ایرانى توسط لژ ستاره بسفر منتشر شد از میرزا محسنخان با عنوان استاد قابل احترام لژ رستاخیز ایتالیا نام برده مىشود. این گزارش احتمالاً نشان دهنده اوج فعالیتهاى فراماسونى میرزا محسنخان است. در این نشست، گاروتزى،(5) رئیس لژ ستاره بسفر با خودخواهى مرسوم، ایرانیان حاضر را مورد خطاب قرار مىدهد و از آنان مىخواهد تا براى تبلیغ آنچه او «اندیشه پیشرفت، روشنایى و انسان دوستى به عنوان اصل اساسى سازمان» مىنامد، در سرزمین غرق در جهل و تاریکى خویش بکوشند و میرزا محسنخان نیز با احترام و با «جملات گرم و پرشور» سخنان وى را پاسخ مىگوید.(6)
هیچ یک از جانشینان میرزا محسنخان در استانبول به دلیل فعالیتهاى فراماسونى شهرت چندانى نداشتند. بنابراین، آنچه باقى مىماند ارزیابى و تعیین اهمیت سه دههاى است که بررسى شد. نکته اول اینکه باید در نظر داشت که در طول قرن نوزده میلادى تعدادى از سفیران ایرانى در پایتختهاى اروپایى، فراماسون بودند. سه سفیر مورد بحث نیز از این امر، مستثنا نبودند. اینان معمولاً از طرف مقامات رسمى که آنان را به سفارت منصوب مىکردند، حمایت مىشدند. بىشک، سفیران ایرانى فعالیتهاى فراماسونى خویش را نشانه استحقاق دریافت حمایت از دولتهاى میزبان قلمداد مىکردند. این در حالى بود که خودِ این
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Risorta Italia.
2 . Italian Grand Orient .
3 . Geraci.
4 . La chaine dunion , June , 8 , p.244.
5 . Garrozzi.
6 . ibid , Januarj1, p. 13-14.
(18)
--------------------------------------------------------------------------------
دولتها حامى لژهاى مرجع [مانند شرق اعظم در لندن و پاریس] بودند. فعالیتهاى فراماسونى نیز احتمالاً در زد و بندهاى سودآور براى کسب امتیازات تجارى، مؤثر بود و خود دیپلماتها نیز در این زد و بندها شرکت داشتند. در طول دوره تنظیمات، گرایش مشخص دولتمردان عثمانى به فراماسونى باعث شد تا ایرانیان که تحت تأثیر تحولات دوره تنظیمات، خواهان الگوپذیرىِ ایرانیان داخل کشور از عثمانى بودند، به طرف لژهاى فراماسونى جذب شوند.
وضعیت میرزا محسنخان تا حدودى متفاوت بود، زیرا اسکالیرى، نزدیکترین دوست ماسونى وى از نخبگان عثمانى نبود، با این حال، سؤال این است که علت جذب میرزا محسن به تاجر کالاهاى یونانى (اسکالیرى) چه بود؟ مطمئنا وفادارى آرمانى به ایدههاى ماسونى و شاید پذیرش اوامر صادره از پاریس موجب نزدیکى ایرانیان به اسکالیرى بود. این حدس نیز تعجب برانگیز نخواهد بود که فعالیت میرزا محسنخان در لژ ترقى به واسطه اطاعت امر فرامین مقامات عالىِ لژ شرق اعظم بودهباشد. مقامات عالى لژ خواهان تقویت و کمک اسکالیرى براى جذب افراد سرشناس باب عالى بودند. و شاید علت تصمیم سریع میرزا محسنخان مبنى بر فعالیت در لژ ترقى (لژ بسیار فعّال استانبول) این بود که وى تصور مىکرد حضور در این لژ مىتواند برترىهاى سیاسى و دیپلماتیک فراوانى براى وى به ارمغان آورد، همان گونه که بعدها شاهزاده مراد، فراماسون عضو لژ ترقى به مقام خلافت رسید.
بررسى دقیق و کامل آرشیوهاى در دسترس فراماسونى در پاریس، استانبول و دیگر مناطق مىتواند اسناد بسیار پر ارزشى از آن چه ما قادر به ارائه بودیم، آشکار کند. اکنون ما مىتوانیم نتیجه تقریبا متعادلى به دست آوریم که فعالیتهاى ماسونى ایرانیان، راهى فرا دیپلماتیک بود که از این طریق مىتوانستند حضور خویش را در استانبول نشان دهند.
(19)
--------------------------------------------------------------------------------
فهرست منابع
1 . آدمیت، فریدون، فکر آزادى، تهران 1340.
2 . آژند، یعقوب، درآمدى برتاریخ فراماسونرى در ایران، تهران، 1365.
3 . اعتماد السلطنه، میرزا محمد حسنخان، المآثر و الآثار، تهران، 1360.
4 . تفرشى، مجید، شیخالاسلام قاجار و اندیشه اتحاد اسلام، انتشارات تاریخ معاصرایران، 1368.
5 . حائرى، عبدالهادى، تاریخ جنبشهاى اسلامى و تکاپوهاى فراماسونگرى در کشورهاى اسلامى، مشهد، 1368.
6 . رایین، اسماعیل، فراموشخانه و فراماسونرى در ایران، چاپ چهارم: تهران، 1360.
7 . ساسانى، خانملک، یاد بودهاى سفارت استانبول، تهران، 1354.
8 . ساسانى، خانملک، سیاستگران دوره قاجار، تهران، 1338.
9 . عظیما، جهانگیر، میرزا ملکمخان؛ پژوهشى در باب تجدد خواهى ایرانیان، تهران، 1369.
10 . علیشاه، معصوم، طرایق الحقایق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، [بىتا].
11 . فراهانى، ادیب الممالک، دیوان، تصحیح وحید دستگردى، تهران، 1312.
12 . کتیرایى، محمود، فراماسونرى در ایران، تهران، 1347.
13 . کیهان هوایى، ش 910، آذر 1369 و ش 922، اسفند 1369.
14 . مهدوى، اصغر و ایرج افشار، مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سیدجمال الدین مشهور به افغانى، تهران، 1342.
15 . نایینى، پیرزاده، سفرنامه، تصحیح حافظ فرمانفرماییان، تهران، 1342.
16. Algar, Hamid , Mirza Malkum Khan , a Biographical Study in Iranian Modernism, Berkeley and Los Angeles, 1973.
17. Algar , Hamid , "An Introduction to the History of Freemasonry in Iran" , Middle Eastern Studies, VI, 1970.
(20)
--------------------------------------------------------------------------------
18. Anonymous , Dunyoda ve Turkiye de Masonluk , Istunbul , 1965.
19. Browne, John P, The Dervishes,reprint , London, 1968.
20. Dumont, Paul , "La Turquie dans les archives du Grand Orient France (les Loges maconniques d'obedience fransais a Istunbul du milieu du ×I× ' siecle a La Veill de Lpremiere guerre mondiale) , Economies et societes dans L'Empire ottomon , eds, J.L. Bacque - Grammont and poul Dumont , Paris, 1983.
21. Egeran , Enver Necdet , Gersek Yuzuyle masonluk , Ankara, 1972.
22. Gun, Izzet Nuri and Celiker Yalcin , Masonluk ve masonlar , Istunbul , 1968.
23. Hairi , Abd-alHadi, "Faramushkanah" , Encyclopaedia oF Islam, new edition, supplement.
24. Harding , sir Arthur, A Diplmatist in the East, London , 1928.
25. Hutin, serge, Les francs - macons , Paris, 1961.
26. Kudsi -Zadeh , Albert, "Afghani and freemasonry in Egypt", Journal of the American oriental Society , ×II , 1972.
27. Lewis, Bernard , The Emergence of Modern Turkey , 2nded, oxford , 1968.
28. Mardin, Serif, The Genesis of Young Ottoman Thought , Princton , 1962.
29. Pakdaman, Homa , Djamal-ed-Din Assad Abadi dit Afghani, Paris , 1969.
30. Sabatiennes, Paul , "Pour une histoire de la Premiere Loge maconnique en Iran", Revue de L'universite de Bruxelles, 1977.
31. Sel, K.S , Turk masonluk tarihine ait uc etud, Istanbul , 1973.
32. Svolopoulos , Constantin, "L intiation de Murad Va La franc-maconneire Par Cl. Scalieri (aux orgines du mouvement Liberal en Turquie) Balkan studies , ××I , 1980.
33. Zarcone, Thierry, "Soufisme et Franc-maconneire aL'cpoque Jeune-turque (le Seyhulislam Muse Kazim Efendi) Anatolia Moderna -Yeni Anadolu, II , Istunbal, 1991.
(21)
--------------------------------------------------------------------------------
34. Zorcone, Thierry, "La communaute iranienne d'Istunbul a La fin du ×I× et au debut du ×× siecle" La shia nell Impero ottomano , Fondazione L.Caetani , Accademia Nazionale dei Lincei , Roma, 1993.
35. Uzuncarsili, Ismail Hakki, "V. Murad'i tekrar padisah Yapmak isteyen Kleanti Skaliyeri-Aziz Bey Komitesi" , Turk Tarih Kurumu: Belleten , VIII: 30 , 1944.
36. Bulletin du Grand Orient de France , supreme conseil pour La france et Les possessions francaises , ×V.
37. Revue du Monde Musulman et de La Mediterranee, "La franc-maconnerie ottomane et Les idees francaises' a L'epoque des Tanzimat", 1989.
38. La chaine d'union , 4 , 1950.
(22)