پرسش اصلی این تحقیق واقعیت روان شناختی سلسله مراتب گواه نمایی در فارسی است که از مستقیم (دیداری) شروع می شود و به غیرمستقیم (نقل قول، استنتاج، استنباط و غیره) ختم می شود. در این پژوهش با به کارگیری روش تصمیم گیری واژگانی بیناحسی سعی شده است که نحوه پردازش جمله های حاوی عناصر گواه نما با برنامه نرم افزاری dmdx بررسی شود. چارچوب نظری تحقیق مبتنی بر رمزگان چندبخشی/ چندگانه است؛ بدین معنی که نوع حواس درگیر به هنگام درک و تولید زبان در بازنمودهای زبانی مؤثر است. متغیر مستقل نوع گواه نما و متغیر وابسته زمان واکنش آزمودنی ها به محرک دیداری است. آزمودنی ها سی نفر دانشجوی 20 تا 22 ساله بوده اند که در دو گروه مرد و زن مرتب شده اند. نتیجه آزمون این است که در سلسله مراتب گواه نمایی در فارسی جمله های حاوی گواه نماهای مستقیم دیداری به طور معناداری دیرتر از دیگر انواع آن پردازش می شوند و گواه نماهای غیرمستقیم از بقیه سریع تر. تفاوت معنا داری میان زمان پردازش جمله های حاوی گواه نماهای حسی و غیرحسی دیده می شود. توجیه و توضیح این امر را می توان در فعال شدگی بخش های بیشتر در کورتکس به هنگام بازنمود و پردازش تصاویر ذهنی دیداری دانست که علاوه بر «حافظه» به «توجه» بیشتر نیازمند است. این درحالی است که استنتاج به نواحی کم تری از لب فرانتال محدود است. نتایج واقعیت روان شناختی سلسله مراتب گواه نمایی فارسی را تأیید می کند. از حیث بار شناختی تحمیل شده بر مغز، می توان در یک تقسیم بندی کلی گواه نماهای فارسی را به دو دسته حسی و غیرحسی دسته بندی کرد. هدف از این پژوهش به آزمون نهادن واقعیت سلسله مراتبی است که بیشتر در مبحث گواه نمایی ارائه می شود. این آزمون به شیوه ای تجربی تدوین و ارائه شده است.