تلاقی فرهنگ، سیاست و عاملیت در سطوح جهانی و فراملی، حوزه مطالعاتی دایاسپورا را به قلمرو نظری و تجربی جذاب و مهمی در میدان علوم اجتماعی تبدیل ساخته است. تحلیل تجربه دایاسپورا مستلزم به کارگیری سطوح تحلیلی و مفهومی چندلایه و توجه به زمینه های متنوع ساختاری، تاریخی و تکنولوژیک است. مقاله حاضر با تمرکز بر تجربه و اندیشه جهان وطنی به مثابه هسته ای محوری و استراتژیک برای فهم هویت دایاسپوریک، به دنبال نشان دادن فرآیند، سازوکار، تنوعات، موانع و تنگناهایی است که این تجربه در میان مهاجرین به خود می گیرد. نظریه فرهنگی پسا ساختارگرا، پسا استعماری و فمینیسم با به کارگیری طیفی از مفاهیم، روش ها و مفروضات رشته ای، قابلیت های زیادی در توضیح و تفسیر فرصت ها و محدودیت های پیش روی مهاجران بین المللی فراهم می سازند که توجه به آن درس های مهمی را برای سیاست گذاری مهاجرین هم در کشورهای میزبان و هم در کشورهای مادر فراهم می سازد.