گفتمان های جنسیتی همواره برای تثبیتِ مفصل بندی های خود سعی در مشروعیت بخشی به ابعاد خودی و مشروعیت زدایی از عناصر دیگری دارند؛ مشروعیت بخشی، از نظر نشانه شناسی گفتمانی، فرایندی است که از طریق مفصل بندی گفتمانی، قدرت را هژمونیک می کند. هدف نگارندگان در این مقاله بررسی و شناسایی نحوه عملکرد سازوکارهای مشروعیت بخشی گفتمان های جنسیتی در ادبیات داستانی معاصر فارسی است. از همین رو، آن ها خوانشی واسازانه را با تکیه بر نظریه گفتمان لاکلا و موف ( 2001 ) و دریدا ( 1983 ) از روش شناسی ون لیوون ( 2007 ) ارائه می کنند و از سایر ابزارهای زبان شناختی نیز بهره می برند. آنگاه برای تحلیل و نشان دادن عملکرد سازوکارهای یادشده به سراغ رمان سلوک دولت آبادی می روند و با گزینش هدفمند، بخش هایی از آن را بررسی می کنند. در پایان، آن ها به پرسش این پژوهش درباره نحوه عملکرد سازوکارهای مشروعیت بخشیِ گفتمان های جنسیت ی پاسخ می دهند و چهار ساختارِ ساده، مرکب، پیچی ده، و زنجی ره ای را در آن سازوکارها معرفی می کنند. افزون بر آن، نشان می دهند گفتمان های جنسیتی با تلاش برای کسب مشروعیت و حصولِ آن، از ادامه مسیر باز نمی مانند، بلکه برای حفظ و تثبیت آن نیز گام فرامی نهند و همواره به صورت صریح یا ضمنی بازبافت سازی از دیگری مشروعیت می زدایند