نظریه استعاره مفهومی لیکاف و جانسون (1390) مدعی است، ارتباط محکمی میان تجربه های محیطی و مفهوم سازی های بشر وجود دارد که در زبان جلوه می کند. گفتمان ادبی و شعر نیز پیرو قواعد زبان است. از سوی دیگر، نقد بوم گرا بررسی رابطه میان انسان و طبیعت را محور مطالعات ادبی خود قرار می دهد. التقاط این دو رویکرد معنایی و ادبی، چارچوبی برای بررسی رابطه های شناختی شاعر با محیط و انعکاس آن در اثر وی است. زبان شعر متأثر از تجربیات زیست محیطی شاعر است. این مقاله تلاش می کند، تأثیر تجربیات محیطی سلمان هراتی شاعر معاصر ایرانی را روی مفهوم سازی های اجتماعی مذهبی موجود در شعر وی تحلیل کند. برای این منظور، ابتدا استعاره هایی که حوزه مقصد آن ها، مفاهیم شهادت و امامت بود، استخراج شد. سپس، بر اساس نظریه استعاره مفهومی معاصر بررسی شد که محیط زیست این شاعر و اجزای تشکیل دهنده آن چه نقشی در مفهوم سازی های موجود دارند. به عبارتی، چگونه و کدام حوزه های مبدأ از این زیست بوم استخراج شده است. نتیجه این تحلیل نشان می دهد تجربه زیستی و فرهنگی سلمان تأثیر عمده ای بر شکل گیریِ گفتمان شعری او و تعامل فضای عاطفی و شناختی شعرش دارد و شاعر از سه حوزه مفهومی مبدأ نور، گیاه و آب و مفاهیم مرتبط با آن ها برای مفهوم سازی شهادت و امامت بهره برداری کرده است. استعاره «شهادت/ شهید و امامت/ امام/ ظهور طبیعت است» کلان استعاره جاری در زیرساخت شعرهای سلمان است. ترسیم معرفت، توحید، عشق، پایداری، انتظار و دیگر مؤلفه های فرهنگ شهادت و امامت است که با کاربرد این استعاره ها در شعر وی برجسته شده اند.