فهم دلایل و زمینه های شکل گیری خشونت و تروریسم یکی از حوزه های اصلی روان شناسی سیاسی است. اینکه چگونه اقدامات خشونت بار شکل می گیرد و متأثر از چه دلایلی شاهد تصاعد اقدامات خشونت بار در نیمه اول قرن بیست ویکم هستیم. توجه به مؤلفه های محرومیت مادی و غیر مادی، همواره به عنوان یکی از مهمترین دلایل ارائه شده برای فهم خشونت سیاسی توسط اندیشمندان سیاسی مطرح شده است. در این مقاله تلاش خواهد کنش های معطوف به خشونت داعش در چارچوب نظریه منازعه واقع گرایانه مورد تحلیل قرار گیرد.
پرسش اصلی این است که زمینه ها و ساختارهای محرومیت مادی و غیرمادی بروز خشونت گروه داعش کدام است و چه ابعادی از محرومیت در گرایش اعضای داعش به خشونت موثر بوده است؟ فرضیه پژوهش حاضر نیز بر این مبناست که خشونت داعش حاصل مجموعه ای از عوامل از قبیل واکنش به تجربه استعمار، بحران هویت، ناکامی- سرخوردگی، تحقیر، تبعیض و جنگجویان خارجی نیز به خصوص کشورهای غربی، حس تبعیض و تحقیر، شهروند درجه دو بودن و فقر، بیان می کنند که موجب رواج خشونت عریان از سوی داعش شده است. با این وجود، بر اساس نظریات محرومیت- پرخاشگری، محرومیت نسبی و تعارض واقع گرایانه می توان از طریق عطف نظر به سه شاخص اصلی بحث را ارائه نمود: ابتدا تأکید بر ناکامی- سرخوردگی به عنوان دلایل جذب شدن به داعش، دوم تأکید بر محرومیت نسبی و عوامل روان شناختی و سوم تعارض بیناگروهی. در مقاله حاضر، به نحوی دقیق و تحلیلی- انتقادی این سه بعد مورد توجه قرار می گیرد.