آخرین نبرد در آخر الزمان
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
نوشته حاضر در واقع به صدادرآوردنِ زنگ خطری برای مسلمانان، به ویژه برای شیعیان است که از جانبِ مسیحی و حتی یهودی متوجه مسلمانان است. بنا به گزارشات و آمارهای ارائه شده در مطبوعات و اینترنت، بیش از هفتاد درصد مردم مسیحی دنیا، به جنگ آرماگدون اعتقاد راسخ داشته و آماده چنین نبردی هستند. این نبرد در واقع نبردی میان قوم مسیحی و غیرمسیحی (اعم از مسلمان و یهودی و...) است. و از جهتی یک نوع جنگی صلیبی به شمار میرود که در تبعِ آن حکومت هزار ساله مسیح آغاز شده و حکومت مطلق مسیحیت بر تمام دنیا غالب خواهد بود. نکاتی که در اینباره، هم در تأیید سخنان نویسنده و هم در نقد مسائل مربوط به آنکه در جوامع مسلمان میگذرد، شایان یادآوری است:
1. جنگ آرماگدون با صرف نظر از اینکه منبع و منشأ درستی در کتب مقدس داشته باشد یا نه، سیاستی در دست سیاست بازان صهیونیست آمریکایی و اروپایی است تا مسیحیان و حتی برخی از یهودیان را در مقابل مسلمانان به صف کشیده و تحریک کنند. گرچه فکر خام و اندیشه بیمایه بسیاری از اندیشمندان غربی، از خواندن این برنامه نوشته شده، اما سرپوشیده عاجز و فرومانده است.
2. البته در این میان فکر کودکانه عده زیادی از مسلمانان و ایرانیان (که ادعای شیعه بودن دارند) نیز از تشخیص و تحلیل این ماجرا عاجزاند. عدهای که بهرغم وجود چنین جریانی در غرب و آن هم بهطور رسانهای و عمومی، و نیز، بهرغم آموزههای پرحرارت و پرصلابت اسلام درباره نحوه برخورد با محاربین و منکران معارف اسلام، دم از گفتوگو و تبادل فرهنگ و تمدن میزنند. غافل از اینکه طرف مقابل اساسا آنها و متعلقاتشان را فرهنگ و تمدن ندانسته و اصلاً قابل حیات و بقا نمیشمرند و طرحهای کلانی برای ریشه کن کردنِ آن کشیدهاند. اما دریغ از یک جو غیرت دینی و مکتبی و اندکی تدبیر و معرفت زیرکانه شیعی.
3. نکته بعد به فرهنگ سازی فرهنگ سازان مربوط است؛ اینکه غرب با همه رسانههای فرهنگی و سیاسی خود مردم را به شور چنین نبرد سهمگین واداشته و اعتقاد و انگیزه برای انتظار آن ایجاد کرده است، درحالیکه مردان فرهنگ و رسانه ما هیچ قدمی در راستای ابلاغ پیامها و تبلیغ آموزههای متعالی انتظار و مهدویت برنداشته و این مسأله را به شور و هیجان ملی و جهانی تبدل نکردهاند. و البته فرهنگ انتظار نه آن است که امروزه در جامعه ایرانی شاهد آن هستیم که هیچ مظهری از مظاهر اسلامی و شیعی را به خود ندارد. مظاهری که خود آمادهسازِ بستر اجتماعی و فرهنگی قیام منتظَرِ موعود بوده و الگویی جهانی برای مردم دنیا بوده باشد.
4. پشتوانه چنین اعتقادِ عمومیت یافتهای در غرب، فقط یک آیه از آیات و روایات عهد عتیق و انجیل است و هیچ تأیید و شرحِ مفصل و جزئی از این مسأله در تاریخ وجود ندارد. با این همه بخش عمدهای از مسیحیت امروز به این آموزه که هیچ دلیل و سند معتبری ندارد (غیراز کتاب مقدس تحریف شده)، پایبند و معتقد است. اما دریغ از اینکه مسلمانان با همه غنا و پرمایه بودنِ فرهنگ مهدویت و موعود آخرالزمان در متون اصیل مکتب اسلام (قرآن و روایات)، هنوز نتوانستهاند هیچ سامانه دقیق و جامعی از آن به جهانیان و لااقل در میان فقط دو میلیون مسلمان عرصه کرده و فرهنگ و اعتقاد راسخ عمومی و شور انقلاب مهدوی ایجاد کنند. و نیز دریغ از اینکه همه تلاشهای صورت گرفته قالب تئوری داشته و فقط محصور و محدود به چند تن از اندیشمندان و محققان در سمینارها و کنفرانسها میباشد.
1. جنگ آرماگدون با صرف نظر از اینکه منبع و منشأ درستی در کتب مقدس داشته باشد یا نه، سیاستی در دست سیاست بازان صهیونیست آمریکایی و اروپایی است تا مسیحیان و حتی برخی از یهودیان را در مقابل مسلمانان به صف کشیده و تحریک کنند. گرچه فکر خام و اندیشه بیمایه بسیاری از اندیشمندان غربی، از خواندن این برنامه نوشته شده، اما سرپوشیده عاجز و فرومانده است.
2. البته در این میان فکر کودکانه عده زیادی از مسلمانان و ایرانیان (که ادعای شیعه بودن دارند) نیز از تشخیص و تحلیل این ماجرا عاجزاند. عدهای که بهرغم وجود چنین جریانی در غرب و آن هم بهطور رسانهای و عمومی، و نیز، بهرغم آموزههای پرحرارت و پرصلابت اسلام درباره نحوه برخورد با محاربین و منکران معارف اسلام، دم از گفتوگو و تبادل فرهنگ و تمدن میزنند. غافل از اینکه طرف مقابل اساسا آنها و متعلقاتشان را فرهنگ و تمدن ندانسته و اصلاً قابل حیات و بقا نمیشمرند و طرحهای کلانی برای ریشه کن کردنِ آن کشیدهاند. اما دریغ از یک جو غیرت دینی و مکتبی و اندکی تدبیر و معرفت زیرکانه شیعی.
3. نکته بعد به فرهنگ سازی فرهنگ سازان مربوط است؛ اینکه غرب با همه رسانههای فرهنگی و سیاسی خود مردم را به شور چنین نبرد سهمگین واداشته و اعتقاد و انگیزه برای انتظار آن ایجاد کرده است، درحالیکه مردان فرهنگ و رسانه ما هیچ قدمی در راستای ابلاغ پیامها و تبلیغ آموزههای متعالی انتظار و مهدویت برنداشته و این مسأله را به شور و هیجان ملی و جهانی تبدل نکردهاند. و البته فرهنگ انتظار نه آن است که امروزه در جامعه ایرانی شاهد آن هستیم که هیچ مظهری از مظاهر اسلامی و شیعی را به خود ندارد. مظاهری که خود آمادهسازِ بستر اجتماعی و فرهنگی قیام منتظَرِ موعود بوده و الگویی جهانی برای مردم دنیا بوده باشد.
4. پشتوانه چنین اعتقادِ عمومیت یافتهای در غرب، فقط یک آیه از آیات و روایات عهد عتیق و انجیل است و هیچ تأیید و شرحِ مفصل و جزئی از این مسأله در تاریخ وجود ندارد. با این همه بخش عمدهای از مسیحیت امروز به این آموزه که هیچ دلیل و سند معتبری ندارد (غیراز کتاب مقدس تحریف شده)، پایبند و معتقد است. اما دریغ از اینکه مسلمانان با همه غنا و پرمایه بودنِ فرهنگ مهدویت و موعود آخرالزمان در متون اصیل مکتب اسلام (قرآن و روایات)، هنوز نتوانستهاند هیچ سامانه دقیق و جامعی از آن به جهانیان و لااقل در میان فقط دو میلیون مسلمان عرصه کرده و فرهنگ و اعتقاد راسخ عمومی و شور انقلاب مهدوی ایجاد کنند. و نیز دریغ از اینکه همه تلاشهای صورت گرفته قالب تئوری داشته و فقط محصور و محدود به چند تن از اندیشمندان و محققان در سمینارها و کنفرانسها میباشد.