مقالات
حوزه های تخصصی:
این مقاله ضمن بحث و بررسی ادبیات آذربایجان در میان آذربایجانیان شمال ارس به نقش اولیه و برجسته چمن زمینلی و فریدون بئی کوچرلی اشاره می کند. در ادامه مقاله به اوضاع ادبی آذربایجان تحت حاکمیت بلشویکها اشاراتی کرده و تغییرات پس از مرگ باقیروف را بیان می کند. آثار حسین جاوید، مجله فیوضات و جعفر جبارلی اشاره کرده و به پیشرفت سریع ادبیات آذربایجان پس از استقلال نیز تاکید می نماید.
جامعه شکننده و شکنندگی پیوندها: آسیمیلاسیون و گروه های منفصلِ اجتماعی در آذربایجان
حوزه های تخصصی:
آذربایجان در دو سده اخیر، عرصه ای برای تحولات اجتماعی و فرهنگی عمیق بوده است که نه تنها بر هویت تاریخی این منطقه تأثیر گذاشته، بلکه سؤالات بنیادینی را درباره جامعه و فرهنگ آن مطرح کرده است. در این راستا، تلاش های نظام های مرکزی برای تجزیه جغرافیایی و تضعیف هویت اجتماعی، به ویژه از طریق نادیده گرفتن زبان ترکی، به عنوان یکی از ارکان هویت آذربایجانی، به چالش های جدی در این زمینه دامن زده است.این سیاست ها، که به وضوح بر ماهیت اجتماعی و فرهنگی منطقه تأثیرگذار بوده، موجب آسیمیلاسیون و جدایی گروه هایی از مردم آذربایجان شده است. از منظر فلسفی و جامعه شناسی تاریخی، این تحولات ما را به تأمل در مفهوم هویت و جامعه وادار می کند. آیا هویت به چیزی ثابت و غیرقابل تغییر است یا اینکه در پیوند با تحولات اجتماعی، دستخوش تغییر می شود؟ این سؤالات، ضرورت پژوهش های عمیق تر را در زمینه هویت آذربایجانی و بررسی عوامل مؤثر بر آن ایجاب می کند. هدف این مقاله، بررسی پاره ای از دلایل و عوامل مؤثر بر فرایند آسیمیلاسیون در جامعه آذربایجان است. از این رو، با تکیه بر تجربیات شخصی و داده های موجود، تلاش می شود تا زنگ خطری برای جامعه به صدا درآید و توجه ها را به چالش های جدی ای جلب کند که آذربایجان امروزی بیش از حد با آنن آشناست .بدیهی است که برای عبور از این بحران، نیاز به رویکردی جامع و عمل گرا از سوی تمامی اقشار جامعه وجود دارد. این رویکرد می تواند به حفظ و تقویت هویت فرهنگی و اجتماعی آذربایجان کمک کند و فضایی برای گفت وگوی سازنده و بازسازی پیوندهای اجتماعی فراهم آورد.
صحاح العجم اولین لغتنامه ترکی آذربایجانی، در مقابل لغات فارسی و پهلوی
حوزه های تخصصی:
صحاح العجم اولین فرهنگ لغات ترکی آذربایجانی (صحاح العجم ایلک آذربایجان تورکجه سی سؤزلویو) صحاح العجم اولین کتاب لغت تُرکی آذربایجانی می باشد. همانگونه که دیوان لغات تُرک اولین فرهنگ لغت، جهان تُرک می باشد که گویشهای مختلف زبان تُرکی را گرد آورده. صحاح العجم نیز اولین لغتنامه ای است که به زبان ادبی و رایج تُرکی در آذربایجان به عنوان شاخه غربی تُرکی اوغوزی نوشته شده است. می توان گفت که صحاح العجم بعد از دده قورقود اولین نوشته نثر ترکی می باشد که با ویژگیهای ترکی آذربایجانی که شاخه غربی ترکی اوغوزی محسوب می گردد تهیه شده است. به نظر پروفسور بیگدلی با توجه به ویژگیهای فرهنگ صحاح العجم، می توان ادعا کرد که با فرهنگهای مشابه مانند «دیوان لغات الترک» محمود کاشغری و «حلیه الانسان و حلاوت اللسان» ابن مهنّا و غیره برابری می نماید. این اثر در ماه ذیحجه سال 677 هجری (اول ماه مه 1279) از طرف فخرالدین هندوشاه ابن سنجر نخجوانی ادیب و رجل دولتی تبریز نوشته شده است.فرهنگ صحاح العجم از این نظر که کلیه لغات پهلوی و فارسی و بعضاً عربی را به زبان ترکی شرح نموده موجب بوجود آمدن فرهنگ بسیار غنی از زبان ترکی آذربایجانی که در آن زمان مرسوم بوده گردیده است. این لغات بیش از 4700 لغت را شامل می گردد. لغات ترکی بکار رفته عملا رایج ترین و متداول ترین کلمات و جملات بکار رفته در بین مردم و نویسندگان آن دوره بوده است.متاسفانه در زمانی که دهخدا لغتنامه اش را تنظیم می کرد شعوبیگری و آریاگرایی توسط پهلویها چنان بشدت تبلیغ میشد که نویسندگان یا از روی باور ویا به سبب ملاحظه حاکمیت، علیرغم شناختی که از این کتاب داشتند، نخواسته اند فرهنگ لغاتی را که در کنار لغات فارسی و پهلوی، زبان ترکی را نیز آورده اند معیار نوشته هایشان قرار دهند و بدین سبب نخواسته اند لغتنامه ای را که اینقدر حاوی لغات ترکی بوده و می تواند در ریشه یابی لغات ترکی بویژه لغات مصطلح در آذربایجان، راهگشا باشد و از طرف دیگر لغتنامه ای را که تقریبا مرجع اصلی لغتنامه های فارسی است که چندین قرن بعد نوشته شده اند به عالم فرهنگ و ادبیات شناسانده باشند. آنها با این تفکر که مبادا خدمتی به زبان ترکی کرده باشند، زبان فارسی را نیز از یکی از منابع اصلی خود بی بهره گذاشتند و همین امر موجب گردیده بسیاری از لغات و معانی اصلی آنها دیده نشود.
بررسی نام و جایگاه بابک در کتیبه های ایلامی باروی تخت جمشید
حوزه های تخصصی:
وجود نام بابک در گل نوشته های ایلامی را نخستین بار دوست گرامی استاد مهدی حسنی اردبیللی با نگارنده در میان گذاشته و آدرس لوحه ها را جهت خوانش ارسال نمودند، در واقع این نام نیز همانند شکل هایی از سایر اسامی تمدن ایلامی( همانند "یاماکشید >جمشید ، زامسبا >جاماسب و ... که بعدها وارد افسانه های عهد نگارش خدای نامه و اشعار فردوسی نیز شده اند که البته اسم بابک به هیچ عنوان وارد خدای نامه و اشعار شعرا نشده است ) وارد سیستم اسامی بعد از ایلامیان شده است.
واژه بابک را در محل تلاقی عصر اشکانی و ساسانی در روایت " بابک "؛ عالم دینی حامی اردشیر بابکان که اردشیر را منتسب به او و به صورت " اردشیر بابکان " آورده اند و نیز بابک سرداری در عصر ساسانی یاد می توان مشاهده نمود که همگی نشان دهنده بقای آن تا عصر اشکانی و انتقال به ساسانی نیز بوده است .ما برآنیم که این نام نوعی لقب و جایگاه بوده و حتی تا عصر خلفای عباسی نیز رواج داشته است، چنانچه در داستان "بابک "سردار مخالف عباسیان در قرن دوم هجری و معاصر هارون و مأمون عباسی که نویسندگان دانشنامه اسالمی به نقل از مسعودی نام اصلی او را " حسن " ذکر کرده اند نیز برجسته گشته است .شخص دیگر مد نظر ما با نام "بای باک : بای بک " در متون عربی به قرن سوم هجری معاصر خلیفه چهاردهم عباسی» المهتدی باالله فرزند الواثق بالله« است که این بابک به دست خلیفه کشته شده و در تاریخ به صورت "بایباک الترکی " نیز یاد شد که او در اصل از ترکان شرقی بوده در حقیقت بعدها استفاده از این واژه بجای کاربرد در جایگاه منصب ، به صورت نام مردان ادامه دار شده و به عصر ما نیز رسیده است. در واقع بابک خان عصر ایلامی نیزمنصب داری مهم بوده و بر امور نظارت داشته است در گل نوشته های مورد بحث شاهد نگارش این اسم به دو صورت ik-ba-ula/Ba و ba-ula/Ba هستیم که واژه خانا : na-ka: به خان نیز به آن چسبیده است و نشان از منصب دولتی او با توجه به اموراتی که اعم از تحویل گیری آذوقه و... دارد که تلاش نمودیم در ادامه هر دو نگارش میخی را در جدول شرح دهیم.
بیجار، قروه ، تغییر بافت جمعیتی و تغییر هویت
حوزه های تخصصی:
تغییر و محو تدریجی هویت زبانی و فرهنگی ملل و اقوام از طریق تغییر بافت جمعیتی از چالش ها و آسیب های عمده جوامع بشری در طول تاریخ بوده و هست؛ خواه این تغییرات و محو تدریجی به صورت جبری و تحمیلی صورت گرفته باشد خواه به صورت نرم و در قالب تهاجم فرهنگی و هجوم جمعیتی؛ در هر دو حالت و در طولانی مدت و در صورت بی توجهی و بی تفاوتی، به محو هویت زبانی و فرهنگی جوامع مغلوب، محکوم و مورد هجمه مهاجران؛ منجر خواهد شد. بارزترین مثال معاصر از تأثیر تغییرات بافت جمعیتی در تغییر و محو تدریجی زبان و فرهنگ جامعه ای ، انتقال اکراد و افاغنه و اسکان و اقامت دائمی آنان در شهرهای غربی آذربایجان و شرق و مرکز فلات ایران می باشد که امروز بعینه و به صورت محسوس شاهد عوارض ناشی از آن هستیم چیزی که طی یکصد سال گذشته و به صورت اعم در جغرافیای موسوم به ایران و به صورت اخص در غرب آذربایجان و در محدوده ی مورد تحقیق مقاله پیش رو ( جغرافیای شهرستان های بیجار گروس، قروه و شهرهای تابعه ) مرسوم بوده و است. تحلیل علل، نحوه و سیاست های تغییر بافت جمعیتی و به تبع آن تغییرات زبانی و فرهنگی شهرستان های مورد مطالعه در بازه زمانی یکصدسال گذشته با استناد و اتکای به منابع معتبر تاریخی منجمله" فرهنگ جغرافیای ملی تُرکان ایرانزمین اثر دکتر محمود پناهیان" و " جغرافیای ناحیه ای بیجار گروس و قروه و دیواندره اثر فرج اله محمودی" و کتاب " تحولات گروس در جریان جنگ جهانی اول" تألیف محمد مریوانی و دیگر کُتُب و مستندات تاریخی و گزارشات جراید و مطبوعات انعکاس دهنده اخبار و حواشی مهاجرت آواره گان، صورت می گیرد.
تحلیلی بر وجه تسمیه و مرزهای آذربایجان باستانی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله در خصوص ماهیت سرزمینی و اتنیکی آذربایجان باستانی بحث شده و ادعاهای مربوط به نام و معنای کلمه آذربایجان بحث شده است. با توجه به سوابق و رویه مرسوم در آذربایجان که اسامی اماکن عمدتاً بر پایه نام های قومی استوار است کلمه آذربایجان از آس ها مشتق شده است. در این مقاله به حدود آذربایجان تاریخی قبل از میلاد و بعد از میلاد نیز اشاراتی شده است.
"ﺑﺮﮔﯽ ﭘﻨﻬﺎن از تاریخ معاصر" ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻗﺸﻘﺎﯾﯽ ﻫﺎ و امور در هم آمیخته
حوزه های تخصصی:
قتل و عام 150 هزار قشقایی در زمان اشغال ایران توسط متفقین می توانست ایل قشقایی را از صحنه روزگار محو کند و نام قشقایی را در لابه لای صفحات تاریخ قرار دهد. زمان به سرعت می گذشت، هواپیماهای نظامی پر مواد منفجره بود و قوای مسلح به فرماندهی سپهبد جهانبانی برای محاصره قشقایی ها آماده بودند. لحظه ای درنگ کافی بود تا سرنوشت یکی از طوایف ترک دگرگون شود. جمال حسنو تارای برای جلوگیری از کشتار، به سفیر انگلیس در تهران پیشنهاد می دهد ما قشقایی ها را می توانیم در سرزمین ترکیه اسکان دهیم. اما بنا به دلایلی این پیشنهاد منتفی شده و حمله نظامی در دستور کار قرار میگیرد. سفیر ترکیه بواسطه روابط صمیمی که با سپهبد جهانبانی و برخی مقامات داشت و همچنین متقاعد کردن خسروخان قشقایی جهت سازش با سفیر انگلیس مانع به وقوع پیوستن این فاجعه عظیم شد. سفیر ترکیه در سال 1963 خاطرات خود را تحت عنوان "برگی پنهان از تاریخ معاصر" در روزنامه جمهوریت به رشته تحریر در آورده است. آنچه را که در پیش رو خواهید خواند برگی ناشناخته ای از تاریخ قشقایی و البته شرح مختصر وضیعت سیاسی ایران سال 1943 است.
خط ترکی باستان برآمده از هزاره های فلات ایران و آذربایجان
حوزه های تخصصی:
در این مقاله از دامغاهای ترکان در طی تاریخ صحبت می شود که عمری به درازی عمر ترکان دارند. استفاده از دامغاهای کهن ترکی در جای جای فلات ایران و تمدن های کهن منطقه نشانگر حضور فعال آن ها در تفکر« ترکان باستان» و انتقال آن به سایر نقاط و ما بین سایر اقوام می باشد که دلیل محکمی بر حضور فعال«ترکان در فلات ایران و آذربایجان و سایر نواحی» می باشد. کشف نشانه هایی از شروع تبدیل دامغاها به نوشتار در آثار کهن آذربایجان و نیز کشفیات سومری و ایلامی دیده می شود. در این مقاله به سیر تاریخی تبدیل دامغاها به الفبای اورخون پرداخته شده است.
مشروح مذاکرات علیمردان خان توپچوباشوف، نماینده جمهوری خلق آذربایجان (1918 -1920م) با مقامات ایران در استانبول
حوزه های تخصصی:
با وقوع جنگ جهانی اول و عقب نشینی روسها از ایران و آذربایجان، سیاستمداران آذربایجان شمال ارس استقلال خود را اعلام کرده و نام کشور را جمهوری آذربایجان نهادند. نامگذاری جمهوری به نام آذربایجان با واکنش منفی تهران مواجه شد. پس از پایان جنگ، دول درگیر جنگ در پاریس گردهم می آیند تا درباره امور صلح گفتگو نمایند. هیئت نمایندگی ایران و آذربایجان در استانبول اقامت می گزینند و در طی این اقامت 4 فقره گفتگو مابین روسای دو کشور انجام می گیرد. در یکی از این گفتگوها دولت ایران پیشنهاد اتحاد دو کشور را می دهد که حائز اهمیت بود. این مقاله به ریز مذاکرات ریاست دو هیئت می پردازد.
Aşıq Nəsibin yaradıcılığında işlək şeir janrları
حوزه های تخصصی:
Aşıq sənəti əsrlərlə davam edən təcrübələrdən keçərək cilalanmış, özünəməxsus ifa tərzi, ənənələrə söykənən forması və qayda-qanunları olan bir yaradıcılıq sahəsi halına gəlmişdir. Aşıqlar musiqi ilə yanaşı heca vəznində xalq şeirinin müxtəlif formalarında şeirlər də yaratmışlar. Bu al-əlvanlıq aşıq mühitlərinə görə də dəyişmiş, bəzi mühitlərdə işlək olan janrlar başqa mühitdə o qədər də işlək olmamışdır. Bütün dövrlərdə və mühitlərdə bu şeirlərdən daha çox gəraylı, qoşma və təcnis işlək olmuşdur.
Bu yaradıcı aşıqlardan biri də Ağbaba-Çıldır aşıq mühitinin usta təmsilçisi Aşıq Nəsib olmuşdur. O, XIX əsrin sonu - XX əsrin əvvələrində yaşayıb yaratmışdır. Aşıq Nəsibin yaradıcılığında aşıq rəvayətləri də daxil olmaqla vur-tut yeddi janr müşahidə edilir. Bizcə, bunun iki mühüm səbəbi var: əvvəla, aşığın poetik irsi vaxtında toplanmadığı üçün böyük əksəriyyəti itib-batmışdır. İkincisi, Ağbaba-Çıldır aşıq mühiti söz qoşma və ifaçılıq ənənələri baxımından Anadolu aşıq məktəbinə daha yaxın olduğu üçün janr əlvanlığı sahəsində başqa aşıq mühitlərindən fərqlənir. Lakin Ağbaba-Çıldır aşıq mühitində aşıq şeirinin bütün əsas janrları mövcuddur. Burada bayatı, qoşma, gəraylı, təcnis, müxəmməs, divani, ustadnamə, dastan, rəvayət kimi janrlardan geniş şəkildə istifadə edilmiş, sadəcə olaraq, müstəzad, cığalı və qoşayarpaq təcnis, dodaqdəyməz, dildönməz kimi daha mürəkkəb bəzi şeir növləri çox da işlək olmamışdır.
معرفی کتاب ها
نگاهی بر کتاب «کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او» نوشته غلامرضا رشید یاسمی
حوزه های تخصصی:
کتاب «کُرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او» نوشته غلامرضا رشید یاسمی است، که آن را در سال 1316 به درخواست وزرات فرهنگ ایران به رشته تحریر درآورده است. موضوع کتاب چنانکه از عنوان آن پیداست، به تاریخ و مسائل تباری و نژادی قوم کُرد مربوط می گردد. در زمان سلطنت رضاشاه دستگاه فرهنگی حکومت بر اساس یک تمایل شدید و مرموز، غلامرضا رشیدیاسمی، مردوخ کُردستانی و ولادیمیر مینورسکی را مأمور تدوین تاریخ کُرد و تعیین منشأ نژادی و اثبات ایرانی بودن این قوم نمود. نگارنده در مطالعات خود به نکته قانع کننده ای در باره علل این اشتیاق برنخورده است. به عنوان یک احتمال عمده می توان معتقد بود این تمایل شدید حکومت نژادگرا و آریایی باز پهلوی برای اثبات همریشگی نژادی برخی اقوام ساکن در ایران با فارس زبانان، ریشه در علاقه این حکومت برای یارگیری از اقوام غیر ترک ایرانی، جهت طرح ادّعای غلبه جمعیّتی مردم فارس زبان و برادران نژادی آنها در مقابل جمعیّت ترک بوده است. شاید غرض آینده نگرانه ای برای طرح دعاوی ارضی نسبت به اراضی کُردنشین کشورهای همسایه هم در این اشتیاق دخیل بوده باشد. دعوی ارضی نسبت به سرزمین های کُردنشین عثمانی در ادعانامه استرداد اراضی تسلیم شده به کنفرانس صلح پاریس از طرف هیئت ایرانی در مارس 1919 و تأکید بر ایرانی نژاد و ایرانی زبان بودن این قوم شاهد دیگری است، که این گمان را تقویت می کند.
نویسندگان سه گانه مذکور به عنوان مؤلّفانی پروژه کار در قبال دریافت اجرت، اسناد و امکانات تحقیق به تدوین تاریخ کُرد بر اساس اصول و معیارهای تعیین شده از طرف حکومت پهلوی پرداخته و تاریخی مشوّش و مجعول برای قوم مذکور ساختند. اساس کار در تدوین این تاریخ بر اثبات ایرانی بودن اکراد بر اساس تعریف خاص نخبگان حکومت از مفهوم ایرانی بودن، اثبات آریایی بودن کُرد و اشتراک نژادی کُرد و فارس، اثبات حضور کُرد در همه جای فلات ایران، ادغام کُرد در جامعه آریایی و فارسی، زیر مجموعه فارسی قرار دادن زبان کُردی، منتسب ساختن برخی سلسله های پادشاهی ایران به اکراد و در نهایت منتسب ساختن کُرد به سلسله یا تمدّن ماد استوار بود. تألیف کتاب «کُرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او» در شرایط خلأ فرهنگی و فقدان آثار مکتوب در موضوع مذکور به انجام رسید و مطالب این کتاب با وجود معایب و اغلاط بسیار، در سایه تبلیغ و پیرایه بندی دیگران قبول عام یافت.
متأسّفانه در سایه سوء استفاده مسئولان فرهنگی حکومت پهلوی از موقعیّت خاص تاریخی و خلأ فرهنگی برای تدوین آثار مکتوب بر اساس اصول و علائق آریایی محور و فارسی محور خود و تلاش های بعدی دستگاه های فرهنگی این حکومت در جهت به کرسی نشاندن تاریخ های دست ساز و مجعول خود و استمرار این رویه در دوران بعد از انقلاب اسلامی، این قبیل نوشته های غیر علمی و غیر مستند در جایگاه کتب مرجع نشسته و ساختار فکری و نگرشی جامعه روشنفکری و دانشگاهی ایران را شکل داده و به منابعی برای تدوین کتب بعدی در موضوع خود بدل شدند.