مقالات
حوزه های تخصصی:
من می کوشم که در این جستار، بنیادین ترین و نهادین ترین نمادها و باورها را در هفت پیکر نظامی بیابم و بکاوم و بگزارم و از پردۀ ستبر پوشیدگی، به در آرم تا مگر نهفه های دیرفروخفته در این داستان دلارای شگفتی افزای را، بر آفتاب بتوانم افکند و گوهرهایی را، در این گنج که گران و غلتان و رخشان می توانند بود، فراپیش زیباپرستان و دلشدگان و مستان رای و راز، بتوانم نهاد، باشد که مگر بدین گونه، ساختار دیگرسان و نابیوسان این نامۀ نامی بغرنج که گنجی است کم شناخته از پنج گنج، شناخته تر بتواند شد.
«غم و خودپیدایی» در غزلیات دیوان شمس مولانا
حوزه های تخصصی:
با آنکه گفته شده است که عارف اهل غم نیست، اما عشق به مبدأ وجود و دور ماندن از وطن اصلی یکی از عوامل اندوه عارفان است. مولوی با اعتقاد به وحدت وجود، فراق و جدایی از حقیقت هستی را بر خود نمی پسندد و در اشعارش به شکوه و شکایت برمی خیزد، به ویژه آنگاه که رابطۀ وجودی خویش را در برابر معبود در می یابد؛ چه با این دریافت است که عظمت عنایت او را در می یابد و چه از این نظر که خواهان یکی شدن با دریای وجود است و این امر گاه در مکاشفه محقق می گردد. با این دیدگاه غم و اندوه عارفانه از احوال روحی عرفاست که از آن به وجد هم تعبیر می کنند و برای آن درجات و مراتبی قائلند. در این پژوهش با توجه به مفاهیم وجد و خوف و قبض و... که در عرفان اسلامی با غم در پیوند هستند، غزلیات دیوان شمس، از نظر کاربرد مضامین مرتبط با غم و اندوه و غربت عارفانه مورد بررسی قرار گرفته است و نتیجه آنکه مولوی این شاعر شور و شادی و شیدایی نیز با غم بیگانه نبوده است و به انحاء گوناگون با آن درجوشیده است، غمی که با خود پیدایی و دریافتن خویشتن خویش در پیوند است.
تحلیل ساختار روایت در هفت گنبد نظامی
حوزه های تخصصی:
بدون تردید منظومۀ هفت پیکر، بهترین اثر داستانی در کارنامۀ نظامی است که در آن یک ماجرای تاریخی با مجموعه ای از داستان های خیالی درهم آمیخته است. در این داستان نیز مانند خسرو و شیرین و هزار و یک شب، زن ها با دو نقش راوی و شخصیت، جز در نقش حکومت گری، در همه جای جامعه مانند مردها وظایف عمده ای برعهده دارند. کارکرد داستان های فرعی در این روایت، آگاهی بخشی و سرگرم کنندگی است و در سیر روایت که ساختاری همسان با هفت خان حماسه ها یافته است، طیف متنوّعی از ماجراها و مضمون ها در برابر دیدگان شخصیت اصلی قرار می گیرد و او به شکل همزمان با عوالم طبیعی، اجتماعی و فراطبیعی آشنا می شود تا بتواند از مهارت لازم برای راهبری و مدیریت جامعه دربرابر بحران های مختلف برخوردار شود. ساختار استوار و ریاضی وار هفت پیکر و دقت نظری که در آفرینش داستان های هفت گنبد به کار گرفته شده است، این منظومه را نیز مانند هزار و یک شب نیازمند بررسی های مختلف کرده است. در این مقاله تلاش بر آن است تا با گزارشی تحلیلی از ساختمان کلّی روایت و ارتباط آن با پاره ای از مضمون ها، شناخت مخاطب را از ظرفیت ها و ظرافت های موجود ادبی در هفت پیکر افزایش دهد.
نقد ترامتنی جلد اول تاریخ جهانگشای جوینی
حوزه های تخصصی:
نظریۀ ترامتنیت ژرار ژنت از نظریه های جدید در خوانش و نقد متون است. براساس این نظریه، یک اثر ادبی تنها در ارتباط با سایر آثار ادبی تعریف و فهمیده می شود؛ درواقع، همۀ متون از متون قبل از خود تأثیر می گیرند و متقابلاً بر متون بعد از خود تأثیر می گذارند. روابط بینامتنی موجود در تاریخ جهانگشا و تأثیری که سایر متون در شکل گیری آن داشته اند، ضرورت وجودی این پژوهش است، که به روش تحلیل کیفی و براساس نظریۀ ترامتنیت ژرار ژنت و با تکیه بر مطالعات اسنادی و کتابخانه ای، در جلد اول بررسی شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که هر پنج گونۀ این نظریه، یعنی بینامتنیت، پیرامتنیت، سرمتنیت، بیش متنیت و فرامتنیت، قابل بررسی در این اثر است. بهره گیری از آیات قرآن و احادیث، ابیات فارسی و عربی، امثال و حکم، آوردن ژانرهای غنایی، حماسی و تعلیمی در این اثر تاریخی؛ تأثیرپذیری جوینی در سبک نثر فنی و متکلف از کلیله و دمنه، ﻧﻓﺛه المصدور، مقامات حمیدی و دیگر آثار قبل و هم عصر خود و همچنین پیرامتن های موجود، از قبیل عنوان کتاب، عنوان های فرعی، مقدمه و نقدها و مقاله هایی که بر متن این اثر نوشته شده و نیز تبیین حملۀ مغولان، هویت و قدرت آنان به عنوان فرامتنیت، همگی نشان دهندۀ روابط بینامتنی در این اثر هستند، که هر یک از این موارد در خلق، فهم و مطالعة این اثر تأثیرگذار بوده است.
بررسی و دسته بندی انواع تابو در غزلیات حافظ شیرازی
حوزه های تخصصی:
شاعران به دلیل نگاه تیزبینانه و ظرافت زبانی در شعر خود، از قراردادهای اجتماعی درمی گذرند و گام در قلمروهای ممنوع می گذارند، که این قلمروهای ممنوعه همان «تابو» نام دارد. در این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی به انجام رسیده است، تابو و انواع آن را در شعر حافظ برحسب مطالعة موردی بررسی کرده، سپس به دسته بندی و تحلیل گونه های آن پرداخته ایم. جستار پیش رو در پی تبیین این مسائل است که چه گونه هایی از تابو در غزل حافظ وجود داد؟ بسامد کدامیک بیشتر است و هدف شاعر از تابوشکنی چیست و به چه وسیله ای توانسته به صورت نرم به تابوشکنی بپردازد ؟ به نظر می رسد حافظ به کمک طنز و با سازواری و اجتماع «ضدّین» به تابوشکنی بپردازد، رویکرد اصلی وی در تابو، سیاسی- اجتماعی است تا اعتقادی و ایدئولوژیک. حافظ از طریق تقابل های دوگانه ای که هم در محتوا و هم در بلاغت او در قالب ایهام وجود دارد، توانسته است به حریم های ممنوعه وارد شود. او در پی گونه ای اصلاح (Reform) سیاسی- اجتماعی است. این جستار علاوه بر بیان تابوهاشکنی های حافظ، هدف ثانوی دیگری نیز پی می گیرد و آن ابراز و تبیین ویژگی های بلاغی و زیبایی شناسانة غزل حافظ است.
آسیب شناسی اجتماعی «زهد صوفیانه» از نگاه سعدی
حوزه های تخصصی:
تصوف، طریقۀ زاهدانه ای است منشعب از عرفان که با ورع و اعراض از دنیا آغاز شده است. پیروان تصوف سعی داشتند که به سنت پیامبر (ص) و صحابه، از راه تقوا و زهد، قلب خود را از اغراض دنیوی پاک کنند تا به حقیقت دست یابند. «زهد» مورد نظر عارفان، اعراض کلی از دنیا نبوده است؛ قطع تعلق نسبت به دنیا بوده است، اما صوفیه به تدریج «ترک تعلق نسبت به دنیا» را به «ترک دنیا » تغییر دادند. آنان «زهد عارفانه» را که از نوع «زهد اسلامی» بود؛ به «رهبانیت» نزدیک کردند و موجب انواع آفات اجتماعی شدند. سعدی با آگاهی از نتایج تلخ «زهد صوفیانه» به مبارزۀ فکری با آن پرداخته و با یادآوری تعهدات اجتماعی انسان، عبادت اصلی را خدمت به خلق معرفی کرده است. در پژوهش حاضر با رویکردی استنادی و تحلیلی به اندیشه های انتقادی و آسیب شناسانۀ سعدی دربارۀ زهد پرداخته شده است. تبیین حقیقت زهد در عرفان و اسلام، بررسی علل اجتماعی- سیاسی تحریف معنای زهد، بررسی نگاه دوسویۀ سعدی به تصوف و زهد و بررسی آسیب های اجتماعی زهد صوفیانه از نظر سعدی از اهداف این پژوهش است. براساس بررسی های انجام گرفته در مجموع مباحث این پژوهش، چنین برداشت می شود که از دیدگاه اعتدالی سعدی هرگونه افراط در زهد، مخرب است. او ریاضت های نامعقول صوفیان را چون عشرت طلبی اوباشان بی ارزش می داند و به زهد و ورع تا آن حدی که از اسلام و سنت خارج نشود و آفت جامعه نشود، توصیه می کند؛ افزون بر این، او با آگاهی از آفات اجتماعی زهد ریایی و درباری، همراهی زهدفروشان را با اصحاب قدرت نقد کرده است.
عناصر انسجام بخش متن در دو حکایت بلند از بوستان و گلستان سعدی
حوزه های تخصصی:
نظریۀ زبان شناسی نقش گرای هلیدی امروزه در تحلیل و نقد متون ادبی کاربر فراوانی دارد. او و همسرش رقیه حسن در سال 1976 نظریۀ «انسجام متن» را مطرح کردند؛ ارتباط معنایی، لفظی، نحوی و منطقی اجزای متن را «انسجام» و هماهنگی کلّی آن ها را در محور عمودی «پیوستگی» نامیدند. اساس این نظریه بر لفظ و معناست و با روشی علمی ثابت می کند که آثار ادبی تا چه حدّ از انسجام و پیوستگی برخوردارند. طبق این نظریه عناصر انسجام بخش متن به سه دستۀ دستوری، واژگانی و پیوندی تقسیم و زیرمجموعه هایی چون ارجاع، حذف، تکرار، باهمآیی، ادات ربط و... را شامل می شوند. سعدی با تسلّط بر زبان فارسی و آشنایی با واژگان و ظرفیّت های آن، در حکایت های منظوم و منثور خود از شگردهای انسجامی به نحو مطلوبی بهره برده است. عناصر انسجام بخش در حکایات بلند او چشمگیر تر است؛ زیرا انسجام در این حکایات ضرورت بیشتری دارد. در این پژوهش شگردهای سعدی در کاربرد عناصر انسجام آفرین در دو حکایت بلند منظوم و منثور او بررسی و تحلیل گردیده است. حکایت های مورد بررسی یکی باب سوم گلستان حکایت جوان مشت زن و دیگر باب نخست بوستان حکایت تدبیر و تأخیر در سیاست است. براساس نتیجۀ پایانی سعدی به عناصر انسجام آفرین متن، به ویژه در حکایت های بلند توجه داشته است، از بین آن ها عناصر ارجاع، تکرار و باهمآیی (تناسب) را بیشتر به کار برده و در آفرینش انسجام در متن حکایت های خود موفق عمل کرده است.
پاره ها و نکته ها: کنکاشی در ریشه یابی ضرب المثل «نابرده رنج،گنچ میسر نمی شود»
حوزه های تخصصی:
پاره ها و نکته ها: مثل، آینه ی ایجاز و حکمت عامه
حوزه های تخصصی: