۱.
نوشته حاضر تحت عنوان برنامه درسی در میعادگاه "حقیقت" ، توفیقی بود هر چند به اجمال ،تا دل نبشته ای نظر ورزانه در باب مسائل و مشکلات این حوزه مطرح گردد . جُستاری که به دور از ، و بدون دغدغه های موجود در خصوص یافته یابی و داده پردازی مرسوم بود ، و خود آرامشی را آفرید که بتوان به نظر ورزی هایی وارد شد که شاید، یحتمل بتواند باب ورود به مدخل نظریه پردازی را نیز بگشاید . به هر حال، در این نوشتار به منظور اجابت درخواست ارزشمند اندیشه نامه انجمن مطالعات درسی ،تلاش می گردد تا ایده هایی درباره نسبت برنامه درسی و حقایقی انکارناپذیر ،اما بعضا مغفول ،محجوب ،محجور و مطرود انگاشته و پنداشته ،مطرح شود . جُستاری که البته به منزله ابزار و آوردگاه ایده ها و دیدگاه های شخصی ، اما مستدل و مستند می باشد و می تواند منجر به نوگویی ها و یا تازه گویی نیز منجر گردد.
۲.
این مقاله به واکاوی تجربه زیسته کارآموزان دوره مهارت آموزی دانشگاه فرهنگیان قم اختصاص دارد. دوره کارآموزی برای نخستین بار در سال 1394 به عنوان بخشی از برنامه های تربیت معلم ایران تدوین و اجرا گردید. کسانی تحت پوشش این برنامه قرار می گیرند که تحصیلات دانشگاهی خود را در مؤسسات آموزش عالی دیگر به اتمام رسانده اند و از طریق آزمون استخدامی برای حرفه معلمی پذیرش شده اند. این اشخاص دست کم دارای تحصیلات کارشناسی هستند و انتظار است دوره مهارت آموزی بتواند آنان را برای اشتغال به معلمی در مدارس کشور آماده کند. بررسی به شیوه پدیدارشناسی توصیفی و با نمونه گیری متجانس به انجام رسید و اطلاعات به وسیله مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری شد. تحلیل اطلاعات نشان می دهد که «برنامه کارآموزی» با انحراف گسترده از برنامه مقرر اجرا شده و آنچه انجام گرفته شکل ناقصی از «کارورزی دوره کارشناسی» می باشد که به این دوره تعمیم یافته است. فارغ از اینکه این موضوع به نظریه «فریب» مربوط باشد یا «رقیب» یا «تعمیم»؛ آنچه به وقوع پیوسته است سببی برای کاهش سرمایه اجتماعی دانشگاه ها و زمینه ساز زیان جبران ناپذیر برای منابع انسانی مدرسه ای کشور است.
۳.
هدف از مقاله حاضر ارائه الگوی کارورزی دانشگاه فرهنگیان است. و با روش داده بنیاد انجام شد. داده ها از طریق 20 مصاحبه نیمه ساختارمند بااساتید، صاحب نظران و متخصصان و دانشجو معلمانی که در ارتباط با موضوع تحقیق از تجارب و پژوهش های ارزشمندی برخودار بودند با استفاده از نمونه گیری هدفمند (گلوله برفی) جمع آوری، شد. یافته ها شامل 95 کدباز، 31 کد محوری و 16 کد انتخابی بود. مقوله های فرعی که ذیل بعد شرایط علی قرار گرفتند عبارت بودند از: چالش زمان، قابلیت های مدرسه، هدایت گری معلم راهنما، شیوه های نظارتی معلم راهنما، جو حاکم بر دانشگاه، موقعیت مدرسه. مقوله های فرعی که ذیل بعد شرایط زمینه ای قرار گرفتند عبارت بودند از: جو سازمانی، نیازهای دانشجویان، ساختار سازمانی، چارچوب ها. مقوله هایی که ذیل بعد عوامل مداخله ای قرار گرفتند عبارت بودند از: سطوح فرهنگ مدرسه، نگرش فردی، فرهنگ جمعی مدرسه، هنجارهای معلمان، سوگیری شخصی معلمان، تفاوت های دانش آموزان. مقوله های که در بعد راهبردها قرار گرفتند عبارت بودند از: تجهیز مهارتی دانشجویان، فعالیت های دانشجویی، آموزش اساتید، به روز کردن آموزش ها، اصلاح ساختار کارورزی، فراهم کردن ساختار حمایتی. پیامدها نیز عبارت بودند از: نگرش منفی معلمان راهنما، توانمندی فردی معلمان راهنما، افزایش صلاحیت حرفه ای، ارتقا فرهنگ یادگیری، ارتقا فرهنگ خودکارآمدی، نگرش منفی اساتید، نگرش مثبت اساتید. همچنین برنامه درسی فراگیری که تمامی ابعاد زمینه ای، محیطی، فنی و اطلاعاتی مرتبط با کارورزی را تحت پوش قرار دهد به عنوان مقوله محوری یافت شد.
۴.
هدف مقاله تحلیل تجربه زیسته، رضایت و عملکرد شغلی نومعلمان ساماندهی شده در سایر دوره ها بود. نوع پژوهش کاربردی، روش ترکیبی و جامعه آماری آن دانش آموختگان (1398-1395) رشته های آموزش فیزیک، شیمی و زیست شناسی دانشگاه فرهنگیان کشور است که در دوره های تحصیلی متفاوت ساماندهی شده بودند. از بین آنان، 165 نفربه عنوان نمونه انتخاب شد. ابزار پژوهش یک پرسشنامه بازپاسخ تجربه زیسته و دو پرسشنامه بسته پاسخ عملکرد و رضایت شغلی بود. روایی ابزار توسط 7 نفر هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان تأیید شد. ضریب پایایی پرسشنامه های رضایت و عملکرد، به روش آلفای کرونباخ به ترتیب 89/0 و 96/0 محاسبه شد. اعتبار پرسشنامه بازپاسخ، توسط پژوهشگران و سه متخصص تأیید شد. برای تجربه زیسته، 12 کد محوری و 64 کد باز استخراج شد. مدل ترسیم شده طبق معادلات ساختاری (05/4= 2 /DF ،10/0>RMSEA)، دارای برخورداری از برازش لازم و بیانگر وجود همبستگی بین رضایت و عملکرد شغلی افراد بود. چون تجربه زیسته، رضایت و عملکرد شغلی نومعلمان از ساماندهی در دوره متفاوت چندان مطلوب نبوده، لازم است این مسئله مورد توجه قرار گیرد.
۵.
هدف اصلی این پژوهش شناسایی دانش ضمنی معلمان عربی شهرستان تکاب درباره روش های فعال تدریس می باشد. برای دستیابی به این هدف از روش پژوهش کیفی پدیدار شناسی تفسیری استفاده شد. مشارکت کنندگان پژوهش را تمامی معلمان عربی شهرستان تکاب در سال تحصیلی (1398/1397) تشکیل دادند. در این پژوهش برای حجم نمونه از اشباع نظری استفاده شد. جهت گردآوری داده های مورد نظر از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. متن مصاحبه با مشارکت کنندگان در میان گذاشته شد. در این تحقیق نشانه هایی از ارتباط بین دانش ضمنی معلمان عربی بر روش های فعال تدریس و موفقیت دبیران در تدریس فعال با توجه به تجارب و دیدگاهایشان یافت شد. برای تحلیل یافته ها از تحلیل مضمون یا تم استفاده شد. مضمون های اصلی دانش ضمنی معلمان عربی در سه مقوله اصلی تجارب معلمان از روش تدریس خود و همکارانشان، تجاربشان از دانش آموزان و تجاربشان از کتاب های درسی با مضمون های: بعد مذهبی و فرهنگی کتاب های درسی و بعد علمی کتاب های درسی دسته بندی شدند.
۶.
هدف پژوهش حاضر طراحی و اعتبارسنجی الگوی برنامه درسی آغازخدمت برای نومعلمان دوره ابتدایی با تأکید بر توسعه حرفه ای است. در این پژوهش از روش کیفی استفاده شد. در مرحله طراحی، از روش تلفیقی: سنتزپژوهی و در مرحله اعتبارسنجی، از روش دلفی استفاده شد. جامعه هدف پژوهش حاضر شامل مطالعات نظری، تجربی و مروری از سال ۱۳۸۰ / ۲۰۰۰ تا 1400/2020 بود. در بخش افراد نیز صاحبنظران حوزه آغازخدمت نومعلمان بودند که پنج متخصص تعلیم و تربیت به روش هدفمند انتخاب شدند. گردآوری اطلاعات از طریق برگه یادداشت، فیش برداری و پرسشنامه انجام شد. نتایج نشان داد الگوی برنامه درسی آغازخدمت نومعلمان دارای ویژگی های اساسی «حمایت و پشتیبانی عاطفی و روانی»، «بهبود کیفیت تدریس» و «کمک به جامعه پذیری نومعلمان» است و در نهایت الگوی برنامه درسی با الهام از الگوی اکر شامل منطق، هدف، محتوا، فعالیت های یادگیری، نقش مشارکت کنندگان، مواد و منابع، گروه بندی، موقعیت، زمان و ارزشیابی طراحی و اعتبارسنجی شد.
۷.
مقاله حاضر با هدف ارائه الگوی آموزش سواد رسانه ای برای معلمان انجام شد. این پژوهش به صورت کیفی با روش داده بنیاد اجرا شد. برای جمع آوری داده ها 28مصاحبه نیمه ساختاریافته با متخصصان علوم ارتباطات، علوم تربیتی و فعالان رسانه ای انجام شد. نمونه گیری به صورت هدفمند، تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. داده های حاصل از مصاحبه براساس کدگذاری نظریه داده بنیاد تحلیل شد. نتایج بدست آمده نشان داد به دلیل الزامات شغلی، تحولات اجتماعی و مخاطرات رسانه (عوامل علی) باید سواد رسانه ای در ابعاد دانش، نگرش و مهارت (پدیده محوری) به صورت آموزش های اولیه و ثانویه (راهبردها) به معلمان ارائه شود. سیاستگذاری ها ، تدوین برنامه و تامین مالی (بسترها) درکنار عوامل انگیزشی، شایستگی مدرسان، محتوا و تجهیزات (عوامل مداخله گر) موفقیت برنامه را تحت تاثیر قرار می دهد و پیامدهای فردی، شغلی و اجتماعی ایجاد خواهدکرد. الگوی تدوین شده می تواند در قالب چارچوبی علمی، برنامه ریزی برای آموزش سواد رسانه ای معلمان را در دانشگاه فرهنگیان و آموزش و پرورش تسهیل نماید.
۸.
مقاله با هدف بازشناسی کیفی عناصر مؤثر در تصمیم گیری برنامه درسی عمل فکورانه انجام شده و روش پژوهش، تحلیل محتوای کیفی است. جامعه پژوهش، اسناد و منابع معتبر علمی مرتبط با عمل فکورانه شوآب، و روش نمونه گیری، در دسترس انتخاب شد. یافته ها نشان داد برنامه درسی عمل فکورانه دارای عناصر اصلی معلم، موضوع، دانش آموز و محیط می باشد. عناصر دارای زیر مؤلفه هایی است که توسعه مهارت های حرفه ای معلم، هنرهای تعهد، مسئله یابی، تأمل عملی، ادراک شرایط، یادگیری موقعیتی، مهارت و حرفه آموزی دانش آموزان، پرورش خلاقیت، هنر و زیبا شناختی، تناسب محتوا با شرایط و نیازهای جامعه از مهم ترین این زیرمؤلفه ها می باشند. بر این اساس به کارگیری این زیرمؤلفه ها در برنامه های درسی می تواند مسیر تحقق اهداف آموزشی در عصر حاضر را تسهیل نماید.
۹.
مقاله حاضر با هدف شناسایی شاخص های فرهنگی - آموزشی حقوق ش هروندی و سازوکارهای تحقق آنها در نظام تعلیم و تربیت ایران تدوین و اجرا شده است. نوع پژوهش کیفی و بر اساس هدف از نوع کاربردی است. در این پژوهش با توجه به ماهیت دو مرحله ای آن، از تلفیق دو روش تحلیل محتوای اسناد و تکنیک دلفی استفاده شده است. نمونه آماری بخش تحلیل محتوای اسنادی را اسناد بالادستی بین المللی، ملی و کتب مذهبی اسلام تشکیل می دهند که شاخص های حقوق فرهنگی-آموزشی شهروندی از آنها استخراج شده است. این شاخص ها در ادامه با پیاده سازی تکنیک دلفی در قالب پرسشنامه باز پاسخ، در مصاحبه با پانزده نفر از خبرگان آموزشی غربال شد و سازوکارهای تحقق آنها در نظام تعلیم و تربیت ایران ارایه و پیشنهاد گردید. یافته های پژوهش حاکی از آن است شاخص های اصلی حقوق فرهنگی –آموزشی شهروندی شامل حق بر مالکیت معنوی، آزادی مذهب، آزادی بیان، مشارکت فرهنگی و حق دسترسی آزاد به اطلاعات و حق آموزش هستند. خبرگان مورد مشورت در تکنیک دلفی نیز چهار سازوکار اصلی شامل سازوکارهای «فرهنگی و نظارتی»، «حمایتی و انگیزشی»، قانونی و نظارتی را در قالب هفده راهکار عملیاتی به منظور ایفای حقوق فرهنگی - آموزشی در نظام تعلیم و تربیت مدارس ایران پیشنهاد نمودند.
۱۰.
هویت ملی تمام تفاوت ها را در کنار یکدیگر به احساس تعلق و اتحاد بین آحاد یک سرزمین تبدیل می کند و در نهایت به یک ملت در مقابل دیگری تعریف خاص می بخشد. هدف مقاله حاضر، بررسی هویت ملی در کتاب فارسی پایه پنجم ابتدایی در سه دوره قاجار، پهلوی (رضا و محمدرضا) و جمهوری اسلامی به شیوه توصیفی-تحلیلی است. نتایج به دست آمده نشان می دهد در دوره قاجار، مؤلفه های اخلاقی؛ در دوره پهلوی اول (سال 1308) مؤلفه های فرهنگی و در پهلوی دوم (سال 1337) ابتدا مؤلفه های اخلاقی و بعداً (1356) مؤلفه های فرهنگی سهم بیشتری را به خود اختصاص داده است. بعد از تأسیس جمهوری اسلامی، مؤلفه مذهبی دارای بیشترین فراوانی بوده است. توجه به «دیگری» در سال 1396 در جمهوری اسلامی به کمترین میزان بین دوره های مورد بررسی رسید و دور شدن از دیگری «غرب» و «اسلام محوری» به عنوان عنصر هویت بخشی به ایرانیان تبدیل شد و موضوع «جهان اسلام» و «جهان اسلام وطنی» مورد توجه قرارگرفت.