مطالعات برنامه درسی ایران
مطالعات برنامه درسی ایران سال چهاردهم تابستان 1398 شماره 53 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
فلسفه علم یکی از مبانی نظری و اصیل تدوین و طراحی برنامه درسی آموزش علوم است. در دوره های مختلف تاریخی نیز هر یک از سنت های فلسفه علم تجربه گرایی یا ایده آلیسم، به صورت مستقیم یا غیر مستقیم پیام ها و استلزاماتی برای آموزش علوم داشته اند. این مقاله، منطق آموزش علوم را بر اساس رئالیسم استعلایی روی باسکار به عنوان بدیل فلسفه های علم رایج به شیوه استنتاجی بررسی نموده است. به این منظور در آغاز هسته مرکزی رئالیسم استعلایی که بر سه عنصر واقع گرایی هستی شناختی، نسبی گرایی معرفت شناختی و عقلانیت داوری تمرکز دارد، معرفی و در نهایت پیامدهای این عناصر برای منطق برنامه درسی آموزش علوم به بحث گذاشته شد. یافته های پژوهش نشان داد، ترکیب واقع گرایی هستی شناختی و نسبی گرایی معرفتی رویکرد واقع گرایی سازه گرایانه را برای آموزش علوم به ارمغان می آورد. واقع گرایی سازه گرایانه به این معناست که علم اگرچه محصول تخیل خلاقانه انسان است، اما همواره معطوف به واقعیت بیرونی است. بر این اساس در آموزش علوم علاوه بر به رسمیت شناختن فعالیت دانش آموزان به عنوان سازنده های فعال دانش، بر مشاهده و ارتباط با واقعیت بیرونی نیز تاکید گردد. همچنین عنصر سوم فلسفه علم باسکار عقلانیت داوری است که رویکرد انتقادی را برای آموزش علوم توصیه کرده است.
واکاوی وضعیت موجود آموزش نیکوکاری در مدارس ابتدایی (مطالعه پدیدارنگارانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر باهدف بررسی وضعیت موجود آموزش نیکوکاری انجام شد. بدین منظور، روش تحلیل کیفی از نوع پدیدار نگاری با استفاده از ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته مورد توجه قرار گرفت و نمونه آماری به صورت هدفمند از جامعه مدیران و معلمان 12 مدرسه دولتی، غیردولتی و قرآنی دخترانه و پسرانه مقطع ابتدایی شهر تبریز انتخاب شد. در بخش اول؛ به نوع و میزان فعالیت های آموزشی در مدارس مورد بررسی اشاره گردید و در بخش دوم؛ از روش تحلیل محتوای استقرایی جهت تحلیل مصاحبه ها استفاده شد. نتایج تحلیل نشان داد که مقوله های مربوط به استفاده از صندوق صدقات در مدارس و توزیع پاکت پول در پاسخ مدیران و مقوله انشانویسی در پاسخ معلمان بیشترین تکرار را داشته است. همچنین، طبق پاسخ اکثریت مدیران، زمان برگزاری غالباً در هفته نیکوکاری و مسئولیت اجرای آن در بخش مسئولین اغلب بر عهده معاون مدرسه و مربی پرورشی و در بخش دانش آموزی به صورت گروهی بوده است. طبق نظر اکثریت معلمان، مفهوم نیکوکاری از پایه دوم ابتدایی قابلیت درک بیشتری برای دانش آموزان داشته است و نقش فعالیت های عملی و محتوای کتب درسی را به یک میزان مؤثر و مکمل هم بیان نمودند. درنهایت، مصاحبه شوندگان به موانعی در مسیر آموزش این نوع محتوا اشاره کردند که بعد از تلخیص و طبقه بندی اطلاعات، چهار تم تحت عنوان برنامه درسی آشکار، پنهان، پوچ و فوق برنامه از آن استخراج گردید.
رابطه کیفیت تجارب یادگیری دانش آموزان در احساس تعلق به مدرسه با نقش واسطه ای نگرش به برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر، بررسی رابطه کیفیت تجارب یادگیری دانش آموزان در احساس تعلق به مدرسه با نقش واسطه ای نگرش به برنامه درسی است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری، دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر اردبیل در سال تحصیلی97-96 به تعداد 5304 نفر است که حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان و کرجسی، 358 نفر تعیین گردید که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده اند. اطلاعات از طریق سه پرسشنامه کیفیت تجارب یادگیری نیومن و نیومن (1993)، احساس تعلق به مدرسه بری و بتی (2005) و نگرش برنامه درسی اسدیان (1395) جمع آوری گردید. نتایج این پژوهش نشان می دهد که نگرش به برنامه درسی با ضریب بتای 42% قوی ترین پیش بینی کننده کیفیت تجارب یادگیری است و بین مؤلفه های کیفیت تجارب یادگیری (منابع، محتوا، انعطاف پذیری، کیفیت روابط بین معلم و دانش آموز) با نگرش به برنامه درسی دانش آموزان رابطه معناداری وجود دارد.
بررسی چگونگی مواجهه معلمان عربی پایه دهم با تغییر برنامه درسی عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با هدف بررسی چگونگی مواجهه معلمان عربی پایه دهم با تغییر برنامه درسی عربی تدوین شده است. مقاله مربوط با رویکرد پدیدارشناسی انجام گرفته است. مشارکت کنندگان، 15 نفر از معلمان عربی پایه دهم در شهر همدان درسال تحصیلی97-1396بودند که به روش گلوله برفی نمونه گیری شدند. ابزارجمع آوری اطلاعات، مصاحبه های نیمه ساختاریافته بوده است. داده های حاصل به روش کدگذاری و مقوله بندی و در سه سطح آگاهی، نگرش و رفتار تحلیل شدند. نتایج نشان داده که به طور کلی معلمان عربی نسبت به ماهیت تغییرات (رویکردی و شکلی) آگاهی نسبتاً خوبی دارند؛ اگر چه در خصوص فلسفه تغییرات، آگاهی کمتری دارند. نگرش آنان در سه دسته موافق با رویکرد کتاب، مخالف با آن و موافق با رویکرد تغییر اما مخالف با تحقق آن در کتاب درسی عربی می گنجد. همچنین رفتار معلمان در برابر تغییرات را می توان در سه دسته اجرای حداکثری تغییرات، کاستن از و افزودن به آن دسته بندی کرد.
برساخت های ذهنی مدیران آموزشی از برنامه درسی آموزش کارآفرینی برای مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله، بررسی برساخت های ذهنی مدیران آموزشی، متخصصان و اساتید حوزه برنامه درسی و کارآفرینی در مدارس است و قصد محقق می تواند کشف موضوع تحقیق با نظر مشارکت کنندگان در تحقیق باشد که با روش کیفی با استراتژی گراندد تئوری انجام شده است. جامعه آماری برای انجام مصاحبه جهت مفهوم سازی، مدیران آموزشی، متخصصان و اساتید حوزه برنامه درسی و کارآفرینی هستند و نمونه آماری 30 نفر از آنها بودند که به روش هدفمند انتخاب شدند و ابزار گردآوری اطلاعات مصاحبه عمیق از نوع مصاحبه نیمه ساختاریافته بوده است. نتایج نشان داد که در مرحله کدگذاری انتخابی نیز، ارتباط میان معیارهای الگوی برنامه درسی آموزش کارآفرینی در قالب تحلیل روایت تحقیق، تعیین شدند و بر این اساس «طراحی برنامه درسی آموزش کارآفرینی» به عنوان مقوله محوری بر مبنای شرایط علی «سیاست ها و اهداف محیطی» و «ارتباط با بازار کار» و از طریق راهبردهای «مشارکت مربیان در تولید برنامه درسی» و «تعامل مستمر با مراکز علمی» با در نظر گرفتن «ویژگی پذیرندگان»، «به عنوان زمینه الگو» محقق می شود و منجر به تحقق «پیامدهای آموزشی، پرورشی و اقتصادی» می گردد. قابلیت اعتماد یافته ها به روش های مشارکت طولانی و مشاهده مداوم در میدان تحقیق، بررسی همکاران و تایید مشارکت کنندگان تایید شد.
تحلیل موانع آموزش اثربخش درس «کارگاه کارآفرینی و تولید» در پایه دوم متوسطه نظری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با هدف تحلیل موانع و مشکلات آموزش اثربخش درس «کارگاه کارآفرینی و تولید» در پایه دوم متوسطه نظری انجام شد. رویکرد حاکم بر این پژوهش، آمیخته از نوع متوالی- اکتشافی است که در بخش کیفی از رهیافت نظام مند روش نظریه بنیانی و در بخش کمی از روش توصیفی- پیمایشی بهره گرفته شد. جامع ه مورد مطالعه در بخش کیفی و کمی ای ن پژوهش، شامل اساتید دانشگاهی رشته کارآفرینی، کارشناسان کارآفرینی و معلمان آموزش کارآفرینی بودند. ابزار جمع آوری داده ها در بخش کیفی شامل مصاحبه نیمه ساختارمند و بررسی اسناد و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته بود. داده های حاصل از مصاحبه ها در بخش کیفی از طریق کدگذاری باز، محوری و انتخابی، تجزیه و تحلیل و در بخش کمی با آزمون فریدمن اولویت بندی شد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که عوامل علی (شامل ضعف موجود در ساختارهای کارآفرینانه کشور، ضعف ساختار مدیریتی آموزش و پرورش، ضعف موجود در برنامه ریزی آموزشی و ...) باعث پایین آمدن اثربخشی آموزش درس کارگاه کارآفرینی و تولید شده است، که عملکرد ضعیف آموزش و پرورش در حمایت از درس کارگاه کارآفرینی و تولید، برگزاری دوره های ضمن خدمت نامناسب، تأمین معلم درس کارآفرینی به شیوه نامناسب، تبلیغات نامناسب و مغایر با توسعه فرهنگ کارآفرینی در رسانه های ارتباط جمعی، ضعف در استفاده از روش های مناسب ارزشیابی از آموخته های دانش آموزان به عنوان کنش های صورت گرفته از این پدیده، موجب پیامدهای منفی در کوتاه مدت و بلندمدت شده است. این کنش ها تحت تأثیر شرایط عمومی و خاصی تحت عنوان شرایط مداخله گر و زمینه ای نیز تشدید می شود.