برنامه ریزی توسعه شهری و منطقه ای
برنامه ریزی توسعه شهری و منطقه ای سال سوم تابستان 1397 شماره 5 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
فصلنامه برنامه ریزی توسعه شهری و منطقه ای در مهرماه سال 1399 یکی از برجسته ترین اعضا هیات تحریریه خود را از دست داد که ثلمه ای برای جامعه علمی و بویژه فعالان حوزه شهرسازی کشور بود، لذا بر اساس ادای وظیفه و اخلاق حرفه ای برآن شدیم که مقدمه ای در شماره جاری فصلنامه به این امر اختصاص داده شود تا شاید سهم کوچکی از دین خود را به او تقدیم داریم.
بررسی تأثیر اختلاط کاربری ها بر تولید سفر در محله های شهری (نمونه موردی محله های 5 و 6 شهر بانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به دنبال فراگیر شدن پارادایم های جدید در برنامه ریزی شهری مقوله اختلاط کاربری های زمین به عنوان اقدامی مهم جهت نیل به اهداف توسعه پایدار شهری مطرح شده است. با توجه به مزایای متعدد اختلاط کاربری های زمین در یک منطقه شهری از جمله کاهش نرخ تولید سفر، کارشناسان در تلاشند با روش های گوناگونی تناسب اختلاط کاربری های زمین را ارزیابی نموده و به عنوان یک مؤلفه محوری در برنامه ریزی شهری از آن بهره گیرند. بر این اساس در تحقیق حاضر قصد بر آن است تا به بررسی مزایا و تأثیر اختلاط کاربری ها بر تولید سفر در محله های شماره 5 و 6 شهر بانه پرداخته شود. این تحقیق از نوع پژوهش های کاربردی بوده و به روش کمّی انجام شده و داده های تحقیق به روش پیمایش و توزیع پرسشنامه همچنین برداشت های میدانی به دست آمده است. به لحاظ کالبدی تفاوت اصلی این دو محله در درجه اختلاط کاربری هاست . بنابراین ارزیابی تناسب اختلاط کاربری های دو محله یاد شده می تواند در سطح محلی، راهنمای مناسبی در جهت برنامه ریزی شهری بانه باشد. نتایج تحقیق نشان می دهد که اختلاط کاربری ها در محله 6 بیش از محله 5 بوده و در پی آن تولید سفر درون محله ای محدوده شماره 6 بیشتر از محدوده شماره 5 است. همچنین میزان تولید سفر برون محله ای در محدوده محله 5 با اختلاط کاربری کمتر بیشتر از میزان تولید سفر برون محله ای محدوده محله 6 باترکیب کاربری بالاتر بوده است. بنابراین جهت گیری اصلی برنامه ریزی در محله 5 می باید افزایش اختلاط کاربری ها باشد و در محله 6، حفظ و ارتقای کیفیت اختلاط کاربری ها مدنظر قرار گیرد.
بازشناسی و تحلیل شکل گیری فرم کالبدی محلات زرگنده و دروس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل ساختار فضای شهری در گذر از دوره های زمانی مختلف و تحلیل ویژگی های بافت منجر به شناخت شکل گیری رفتار و الگوهای رفتاری در ساختار کالبدی می شود و این مسئله شرایطی را ایجاد می کند که برنامه ریزی برای بروز و ظهور الگوهای رفتاری متنوع بر پایه تحلیل فضایی فراهم گردد. چیدمان فضایی یکی از روش هایی است که در درک فضا و فرم کالبدی کاربرد دارد و به سبب تحلیل فضا و تأثیرگذاری فضا بر رفتار انسان در فضای شهری دارای اهمیت و جایگاه بالایی می باشد. پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی و تطبیقی است و ابتدا با انجام مطالعات کتابخانه ای (بررسی کتب، مقالات علمی و اسناد) به تبیین چارچوب نظری پرداخته شده است و سپس فرم کالبدی با نرم افزار Depthmap (که بر اساس مبانی تکنیک چیدمان فضا طراحی شده) تحلیل گردیده. هدف از تحقیق حاضر بررسی، مقایسه و تحلیل شکل گیری ساختار فضایی- کالبدی متفاوت این دو محله در دوره های زمانی مختلف و تأثیر آن بر الگوهای رفتاری است. از نتایج پژوهش حاضر آن است که ساختار شطرنجی و منظم (محله دروس) امکان دسترسی بیشتری به کاربری ها می دهد اما باعث پراکندگی کاربری ها و الگوهای رفتاری می شود. در بافت شطرنجی محلات دارای کاربری های متنوع هستند اما در بافت ارگانیک (محله زرگنده) نظام کالبدی انسجام بیشتری در این شکل گیری کاربری ها به وجود می آورد و این مسئله زمینه ساز شکل گیری الگوهای رفتاری متنوع و متعدد می گردد.
واکاوی مؤلفه های ساختاری تعاملات اجتماعی در فضاهای اجتماع پذیر (خیابان ستارخان؛ فلکه اول تا فلکه دوم صادقیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عصر حاضر به دلیل ماشینی شدن امور شاهد کاهش تعاملات اجتماعی شهروندان هستیم. عدم توجه به نیازهای روانشناسانه، کاهش روابط اجتماعی، کمرنگ شدن قرارگاه های رفتاری، کاهش گره های جمعیتی پویا و سرزنده، کاهش حس تعلق و دلبستگی مکانی-جمعی و تغییر مفهوم پیاده راه ها نسبت به گذشته از آثار کاهش تعاملات اجتماعی است. در این بین هنوز گذرهایی دیده می شوند که به دلیل وجود کاربری های متنوع و به هم پیوسته به جذب جمعیت پرداخته و با خلق مسیرهای پرتردد انسانی محملی برای تعاملات اجتماعی به وجود می آورند. خیابان ستارخان از فلکه اول تا فلکه دوم صادقیه با توجه به تراکم فضاهای متنوع به خصوص فضاهای تجاری و میزان بالای عبور و مرور روزانه شهروندان از هر طیف و فرهنگی به صورت پیاده و برخورداری از پتانسیل بالا به دلیل حضور جمعیت جهت برقراری تعاملات اجتماعی، به عنوان مورد پژوهشی انتخاب شده است. روش تحقیق از نوع کمی و با رویکرد توصیفی-تحلیلی است و از تکمیل 200 پرسشنامه بهره گرفته شده است. در ابتدا در بخش مبانی نظری به تعربف مفاهیم مربوطه پرداخته و سپس با تکمیل پرسشنامه توسط شهروندان نتایج توسط نرم افزار SPSS تحلیل می شوند. یافته ها نشان می دهند که در این مسیر اجتماع پذیر، تعاملات و رفتارهای اجتماعی به نسبت متوسط در میان شهروندان مشاهده می شود؛ ولی وجود کاربری های متنوع همچون فضاهای تجاری به جذب جمعیت و افزایش ناخودآگاه سرزندگی و تعاملات اجتماعی پرداخته است.
مطالعه تاثیرات اجتماعی- فرهنگی پروژه های شهری (موردمطالعه: بزرگراه سعیدآباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در چند دهه گذشته توسعه پایدار شهری به یکی از رویکردهای نظری مهم و تأثیرگذار در سیاست گذاری های شهری تبدیل شده است. توسعه پایدار به معنای تأمین نیازهای نسل کنونی بدون آسیب زدن به نیازهای نسل آینده است. بنابراین با این رویکرد هرگونه مداخله شهری و احداث پروژه های شهری باید محتاطانه و مبتنی بر این نگاه باشد. انجام مطالعات مربوط به اتاف بی شک گامی اساسی در جهت نیل به این اهداف مهم می باشد. مطالعه حاضر به مطالعه ارزیابی تاثیرات و پیامدهای اجتماعی-فرهنگی (اتاف) بزرگراه سعیدآباد در منطقه 18 شهرداری تهران می پردازد. از ترکیبی از روش های کمی (پیمایش) و کیفی (مصاحبه و مشاهده) در پژوهش استفاده شده است. داده های تحقیق از طریق افراد و ساکنان محدوده بزرگراه که به طور احتمالی تحت تأثیر احداث پروژه سعید آباد هستند گردآوری شده است. رویکرد نظری تحقیق، نظریه لفور در خصوص ابعاد اجتماعی فضاهای شهری می باشد. یافته های تحقیق نشان می دهد که پروژه شهری سعید آباد مانند هر پروژه دیگری دارای پیامدها و اثرات مثبت مانند: تسهیل در حمل ونقل عمومی، ماندگاری در محل و پیامدهای منفی مانند: عدم رضایت معارضین طرح، فشار روانی بر ساکنان، ایجادپاتوق برای فروشندگان مواد، تخریب فضای سبز و باغات و افزایش آلودگی زیست محیطی می باشد.
ارزیابی عملکرد شهرداری های مناطق هشت گانه شهر اهواز در چارچوب الگوی حکمرانی خوب شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تجربه کشورهای تمرکزگرا نشان داده است که نگاه یک سونگر و از بالا به شهر، مشکلات زیادی را به بار خواهد آورد که تنها راه برای رفع آن، ایجاد الگویی انعطاف پذیر می باشد؛ الگویی که بتواند همه ارکان تأثیرگذار بر شهر را مورد توجه قرار دهد. به نظر می رسد الگوی حکمرانی خوب شهری پیشنهاد مناسبی برای وضعیت شهرهای امروزی باشد. بر همین اساس پژوهش حاضر سعی نموده که مؤلفه های اصلی حکمرانی خوب شهری را مورد مطالعه قرار داده و با معرفه سازی از مؤلفه های کلان حکمرانی خوب شهری، میزان رعایت اصول حکمرانی خوب شهری را در شهرداری های مناطق هشت گانه شهر اهواز مورد بررسی قرار دهد. این پژوهش از منظر ماهیت، کاربردی و از لحاظ روش مطالعه، توصیفی- تحلیلی می باشد. شیوه جمع آوری اطلاعات پیمایشی- کتابخانه ای می باشد. جامعه آماری شامل سه گروهِ شهروندان (ساکنان مناطق هشت گانه شهر اهواز)، بخش دولتی (ادارات آب، برق و گاز) و همچنین بخش خصوصی (شرکت های پیمانکاری و بخش خصوصی تأثیرگذار بر شهر) می باشد. در ادامه به تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه، تست دانکن و ضریب همبستگی پیرسون مبادرت گردیده است. نتایج حاصله حاکی از آن است که عملکرد کلی شهرداری شهر اهواز، در چارچوب الگوی حکمرانی خوب شهری نمی باشد. همچنین بین شهرداری های مختلف مناطق هشت گانه شهر اهواز اختلاف عملکرد وجود دارد.
بررسی وضعیت ظرفیت سازی اجتماعی در محلات شهری و رابطه آن با مشارکت در بازآفرینی بافت های فرسوده (نمونه موردی: محله فهادان یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بخش زیادی از فضای شهری در کشورمان، دچار فرسودگی و افت شدید کالبدی، اقتصادی و اجتماعی شده، که بازآفرینی شهری با تکیه بر مشارکت اجتماعی از راهکارهای رفع این مسئله است و از راهکارهای ارتقای مشارکت نیز ظرفیت سازی در محلات شهری است. در پژوهش توصیفی حاضر، از تحلیل های توصیفی و آزمون T تک نمونه ای برای سنجش میزان مطلوبیت متغیرهای «ظرفیت اجتماعی»، «استراتژی های ظرفیت سازی اجتماعی» و «کنش مشارکت اجتماعی شهروندان» و از همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره برای تعیین میزان و شدت رابطه میان متغیرها استفاده شد. برمبنای یافته ها: از بین مؤلفه های «ظرفیت سازی اجتماعی»، تنها مؤلفه های مشارکت پذیری و تعهد اجتماعی در سطح مطلوب و سایر مؤلفه ها در وضعیت نسبتاً نامطلوب و نامطلوب و تمام مؤلفه های «استراتژی های ظرفیت سازی اجتماعی» نیز در وضعیت بسیار نامطلوب هستند. شرایط متغیر «مشارکت شهروندان» در بازآفرینی شهری نیز نسبتاً نامطلوب است. سطح تمایل به مشارکت به ترتیب شامل مشارکت فکری، مالی، اجرایی و سپس مشارکت نیروی انسانی است. متغیر «مشارکت شهروندان» در بازآفرینی از همبستگی مطلوبی با متغیر «ظرفیت اجتماعی» و «استراتژی های ظرفیت سازی اجتماعی» برخوردار است. همچنین، نقش مؤلفه شبکه سازی سازمانی در ارتقای ظرفیت اجتماعی محله فهادان بسیار برجسته است. بنابراین، تقویت فرآیندهای ظرفیت سازی می تواند تقویت مشارکت شهروندان در بازآفرینی محله را به همراه داشته باشد. در پایان، مدل رگرسیونی رابطه میان استرتژی های ظرفیت سازی و ظرفیت اجتماعی در محله فهادان در فرآیند بازآفرینی تدوین و معرفی شد.