۱.
حمل ونقل بخش مهمی از توسعه پایدار شهری محسوب می شود. پایانه های مسافربری بین شهری تهران در طول سال میلیون ها مسافر را جابه جا می کنند و از حین حیث سهم قابل توجهی در بخش حمل ونقل مدیریت شهری دارند. پایانه های شهر تهران علاوه بر فضای کالبدی خاصی که دارند فضای اجتماعی ویژه ای بر آن ها حاکم است که منجر به جذب و حتی بازتولید آسیب ها و ناپایداری های اجتماعی مختلف و متعددی شده است. این تحقیق در نظر دارد با رویکردی کیفی- اکتشافی و با استفاده از تکنیک تحلیل مضمون مسائل، ناکارآمدی ها و ناپایداری های اجتماعی پایانه های شهر تهران را شناسایی و الگوپردازی نماید. شیوه نمونه گیری از نوع هدفمند می باشد. یافته های این تحقیق نشان می دهد که پایانه های شهر تهران به دلیل ریسک فاکتورهایی چون ازدحام، ناپایداری عناصر و عوامل، گردش مالی زیاد، ورود و خروج شهری، خلأ قانونی در مدیریت و حتی مباحث اعتقادی به محلی برای آسیب های اجتماعی تبدیل شده است. از سوی دیگر به دلیل ضعف نظارت ها و فقدان مدیریت یکپارچه شهری موجب سرریز این آسیب ها و ناپایداری ها به محلات هم جوار و حتی درون اتوبوس شده است که درنهایت موجب بازتولید چرخه معیوب فضای ناپایدار و آسیب های اجتماعی پایانه ها شده است.
۲.
این مقاله با عینک نظری برساخته از تلفیق «حکمرانی خوب شهری» و «شهروندی فرهنگی در عصر اطلاعات» به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که تعامل دوسویه شهروندان و مدیریت شهری در پرتو ابزارهای نوین فناوری اطلاعات و ارتباطات در چه الگویی قابل فهم است. لذا، پژوهش حاضر باهدف دستیابی به شناختی از جریان افکار عمومی در فضای مجازی و یافتن الگویی از تعاملات شهری در آن انجام شد. به این منظور، تعداد 18095 پست اینستاگرامی و 48300 پست توییتری جمع آوری شدند و دسته بندی کمّی و کیفی آن ها با روش تحلیل محتوای کمّی و تحلیل مضمون انجام گرفت. سپس، بر مبنای اطلاعات به دست آمده مدلی از تعاملات شهری ترسیم شد. بر اساس یافته ها گروه های فعال حوزه شهری در توییتر و اینستاگرام را می توان در پنج دسته «مدیریت شهری»، «بازیگران حاکمیتی مرتبط با مدیریت شهری»، «جریان های سیاسی»، «مردم» و «رسانه های جمعی» جای داد. همچنین، مقایسه فضای اینستاگرام و توییتر تفاوت قابل ملاحظه ای در این زمینه نشان می دهد و می توان گفت تمرکز بر توییتر، به دلیل تنوع و تکثر گروه های فعال در آن، بیشتر از اینستاگرام بیانگر وضعیت تعاملات شهری در رسانه های اجتماعی است. در توییتر برخلاف اینستاگرام، غلبه با محتواهای دارای جهت گیری منفی نسبت به مدیریت شهری تهران است و تعاملات بین بازیگران گاهی رویکرد تخاصم آمیز هم پیدا می کند.
۳.
توانمندسازی همواره به عنوان یکی از اصلی ترین جهت گیری ها برای بهبود کیفیت زندگی جوامع محلی مطرح بوده و می تواند باتوجه به زمینه موجود به شکل های متفاوتی انجام شود. برخی از بافت های شهری کم برخوردار که نیاز به توانمندسازی در آن به صورت جدی وجود دارد، دارای پتانسیل های بکر طبیعی برای اکوتوریسم هستند. اکوتوریسم، در عین ایجاد کیفیت مناسب محیط برای گردشگران، بیشترین حفاظت را در زمینه های مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، زیست محیطی و کالبدی از جامعه میزبان به عمل می آورد. این پژوهش با استفاده از روش فراترکیب مطالعات مرتبط، چارچوبی برای دو مفهوم توانمندسازی و اکوتوریسم ارائه نموده است و با تبیین ارتباط میان این دو چارچوب با بهره گیری از روش دلفی، فرآیند و معیارهایی برای اکوتوریسمِ شهری توانمندساز، ارائه داده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد اکوتوریسمِ شهری توانمندساز دارای ابعاد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، ذهنی-ادراکی و زیست محیطی می باشد. این رویکرد در هر بعد به صورت گام به گام با توانمندسازی فردی، افزایش توان مشارکت پذیری، توسعه اجتماعی و اثربخشی اجتماعی؛ توانمندسازی اجتماعی جوامع میزبان را دنبال می کند.
۴.
اقامت اتباع خارجی در شهر تهران و رفت وآمد آن ها در قالب جدید سفیر و مستشار و شکل قدیمی تاجر و سیاح و حرکت تدریجی به سمت مناطق شمالی شهر به همراه شاه و درباریان و تملک باغ ها و احداث خانه های بزرگ و مجلل، موجب بروز برخی تغییرات و تحولات در این مناطق و به مرور تمام شهر تهران می شود. هدف این پژوهش، برشماری تأثیرات اتباع خارجی و به ویژه سفرای کشورهای مختلف ساکن در شهر تهران و تحلیل تغییرات اجتماعی- فضایی ناشی از سکونت آنان در محلات شمالی شهر تهران در دوره قاجار است. برای تحلیل چگونگی رخداد تغییرات اجتماعی و فضایی در بستر تاریخی شهر تهران، از روش مطالعات تاریخی و روش توصیفی-تحلیلی بهره گرفتیم. نتایج این پژوهش نشان می دهد اتباع خارجی و به ویژه سفرای کشورهای صاحب نفوذ در دوران قاجار، با بهره مندی از اختیارات پادشاه، تمکن مالی مناسب و تا حدودی مقبولیت اجتماعی، بهترین نقاط سکونتی شهر تهران را در برهه های مختلف در اختیار گرفته و سبب بسط و تقویت پدیده جدایی گزینی اجتماعی-فضایی در شهر تهران شدند. آن ها با سکونت در بهترین مناطق شهر (عموماً شمال شهر)، بسیاری از مناسبات اقتصادی-اجتماعی رایج را تغییر داده و زمینه ساز بروز تحولات سکونتی بودند که اثرات آن تا به امروز قابل مشاهده است.
۵.
بدون شک، محرمیت با ابزار سلسله مراتب فضایی، یکی از معیارهای اصلی طراحی و ساخت شهرهای اسلامی بوده است. تأکید اسلام بر محرمیت، باعث شده که این مشخصه بر تمامی ابعاد اجتماعی و فرهنگی که معماری، یکی از نمودهای آن است اثر بگذارد. در حقیقت، معماری ساختمان ها برای پاسخ به نیازهای فرهنگی و محیطی افراد، طراحی شده است. ازآنجاکه الگوی خانه های معاصر کرمانشاه تا حدودی گواه بر بی توجهی به اصل محرمیت در معماری و فرهنگ ایران است، ارائه الگویی برای حفظ محرمیت در خانه های امروزی بر اساس گونه شناسی مسکن، یکی از ضروریات مهم به نظر می رسد. هدف از این پژوهش، شناخت سلسله مراتب فضایی در ایجاد محرمیت درگونه شناسی تاریخی خانه هاست. با بررسی سلسله مراتب فضایی در ایجاد محرمیت، سیر تحول این فضاها در خانه های سه دوره، موردبررسی قرار گرفت. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی، با تأکید بر روش استدلال منطقی است. یافته های تحقیق نشان می دهد که در خانه های تاریخی (دوره سنتی و انتقال) کرمانشاه، سلسله مراتب در ورود به خانه با نیازهای ساکنان متناسب بوده است که این تناسب، کمتر در اولویت توجه طراحان امروزی قرارگرفته است. ازاین رو، با ایجاد سلسله مراتب در فضای ورودی، علاوه بر ایجاد محرمیت، می توان به تعریف درستی از فضاهای خصوصی و نیمه خصوصی در خانه های معاصر (تجدد) دست یافت و از اختلال در کاربری و هویت دیگر فضاها جلوگیری به عمل آورد.
۶.
هدف از این پژوهش تحلیل تطبیقی روابط و چیدمان (نحو) فضا در ادراک پیکره بندی فضایی مسکن در خانه های دوره پهلوی و معاصر شهر ارومیه می باشد. روش پژوهش حاضر، به دلیل استخراج معیارهای قابل اندازه گیری و کمی شدن، تلفیقی از راهبردهای کمی و کیفی می باشد که با تحلیل نحوی شش نمونه از پلان های خانه های دوره پهلوی و پلان های معاصر ارومیه صورت گرفته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که عمق فضایی در پلان های معاصر، بیشتر از عمق نسبی سه پلان دوره پهلوی می باشد. میزان هم پیوندی در پلان های معاصر کم می باشد به این مفهوم که این بناها به صورت متراکم می باشند. فضاها در سه مجموعه دوره پهلوی دارای هم پیوندی بالاتری هستند و در سه نمونه پلان دوره معاصر، افتراق فضاها از سیستم بیشتر است. فضاها در سه مجموعه دوره پهلوی دارای هم پیوندی بالاتری هستند و در سه نمونه پلان دوره معاصر، افتراق فضاها از سیستم بیشتر است و میزان کنترل کل مجموعه در 6 نمونه مطالعاتی تقریباً در یک تراز است، به جز نمونه پلان 1 معاصر که از سطح کنترل بیشتری برخوردار است.