جستارهایی در فلسفه و کلام (فلسفه و کلام)
جستارهایی در فلسفه و کلام سال پنجاه و دوم پاییز و زمستان 1399 شماره 105 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
مکاتب الهیاتی نوین تلاش می کنند با ارائه شیوه ای متمایز از رویکردهای گذشته، بر دغدغه های الهیاتی جریان پست مدرن چیره گردند. برخی از این دغدغه های الهیاتی تحت تأثیر چالش های مربوط به کثرت گرایی و تنوع عمیق در الهیات و همچنین تعارضات میان علم و دین پدید آمده اند. پژوهش حاضر به تبیین و بررسی یکی از نگرش های نوین فلسفه دینی به الهیات و فهم دین، یعنی نگرش درون متنی می پردازد. رویکرد درون متنی که از نیمه قرن بیستم و تحت تأثیر اندیشه های ویتگنشتاین متأخر و همچنین الهیات روایی شکل گرفته است، بر این اعتقاد است که نباید در معرفت دینی به عوامل بیرونی و امور خارج از متون دینی تکیه کرد؛ بلکه باید خود متن را بر اساس زبان و قواعد درونی آن فهمید، زیرا هر گونه مداخله مقولات خارجی موجب انحراف از حقیقت دین و ایمان می گردد. نگرش درونی متنی با نگاهی غیرواقع گرایانه، حتی بر این باور است که نباید برای دین و متون دینی متعلق واقعی در نظر گرفت و آنها را در نسبت با واقعیات خارجی فهمید. به واقع ایمان و فهم دینی چیزی جز حضور مستقیم در معیشت متن نیست. این نگرش علاوه بر آنکه نمی تواند چالش تعارض علم و دین را حل کند، از جهت رویکرد ایمان گرایانه و همچنین نگرش کارکردی و غیرواقع گرایانه به دین دچار اشکالات اساسی است.
رهیافتی تاریخی در واکاوی مفهوم بداء در متون شیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بداء از کاربردی ترین آموزه های معرفتی در علوم مختلف است. از این رو دستیابی به تعریف جامع از آموزه بداء ضرورتی اجتناب ناپذیر است؛ چرا که بررسی آثار اندیشمندان این حوزه، حکایت از ارائه تعریف های متفاوتی از این آموزه شیعی تا به امروز دارد که حتی برخی، آن را خوانش دیگری از آموزه نسخ قلمداد کرده اند. جهت نیل به تعریف درست از این آموزه، پژوهش پیش رو بر آن است که از مسیر معنای لغوی و بیان عامل جدایی معنای اصطلاحی از معنای لغوی بداء، با روش توصیفی_ تحلیلی به حضور و تطوّر تاریخی این آموزه در تألیفات شیعه پرداخته و با تکیه بر رویکرد جدید در تعریف این آموزه در دو سده اخیر، مؤلفه هایی که از میان تعریف ها بیشتر مورد تکرار قرار گرفته است را استخراج کرده و تعریف جامعی از بداء ارائه دهد و در نهایت با پیراستن قیدهایی از تعریف پیشینیان، به تکمیل تعریف بداء بپردازد. تعریف جامع بداء در دو محور (مقام ثبوت و مقام اثبات ) که محور دوم آن از دو سطح (بداء در سطح شخصی و بداء در سطح عمومی) می باشد، در این پژوهش ارائه می گردد. جدا نمودن بین عنوان بداء با سایر معانی معرفتی هم عرض آن (نسخ، قضا و قدر) و همچنین افزودن قید "مخالفت واقعه با اخبار مخبر صادق" و تأکید بر قید "ظهر منه" از دقت هایی است که موجب برطرف شدن نقایص تعریف پیشنیان از این آموزه شده است.
تحلیل مقایسه ای- انتقادیِ جایگاه «وساطت روحی»در زیست معنوی مدرن و شهود در عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«معنویت گرایی مدرن» پس از پایان جنگ جهانی به مدد انسان مدرن خسته از علم گرائی ماتریالیستی آمد تا با تغییر «زیست معنوی» به او آرامش و امید در زندگی مادی اعطا کند و دست کوتاه شده و ناتوان او را به دامن عالم فوق طبیعیات گره زند. در این میان، جنبش «عصر جدید» از شاخه های معنویت گرائی، با ارائه سازوکار «وساطت روحی» و بهره گیری از پیشینه تاریخی پیشامسیحی اروپا و آمریکای شمالی، مدعی داشتن طریقت باطنی و ارتباط با عالم ماوراء و تبیین آن گردید. مقاله عهده دار تبیین نسبت «شهود عرفانی و وساطت روحی ( (Channelingاست. در واقع پرسش اصلی این است که آیا وساطت روحی همان شهود عرفانی است؟ این انگاره که «وساطت روحی بدیل و جایگزین شهود عارفان در دنیای مدرن است» با مبانی عرفان اسلامی سازگار است؟ پس از تعریف، بیان پیشینه و انواع وساطت روحی به مقایسه و تحلیل انتقادی آن از منظر شهود عرفان اسلامی پرداخته ا یم. به دلیل تمایز در غایت شناسی، سنجه شناسی و جنبه های معرفت شناسانه و هستی شناسانه، انگاره این همانی وساطت روحی با شهود، صحیح ارزیابی نمی شود .
عینیت و بینونت وحدت و کثرت در نظام توحیدی ملاصدرا با ابتناء بر قاعده بسیط الحقیقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا در مباحث توحید با ارائهٔ برهانی مبتنی بر قاعدهٔ بسیط الحقیقه، حق تعالیٰ را متصف به بساطت حقیقی می کند. این برهان ظاهراً در امتداد برهان نفیِ ترکیب از ذات و در عرض سایر براهینِ توحید است، اما در واقع هدف از آن ارائهٔ نظام توحیدیِ متمایز از همهٔ مکاتب فلسفی ازنظرِ نسبت وحدت و کثرت در مرتبهٔ ذات و نیز دون ذات حق است. هدف از این مقاله، تبیین معیتِ ذاتِ واحدِ حق با کثرت خلقی و نحوهٔ جمع آن با تعالیِ او بر مبنای این قاعده است. به این منظور، جایگاه برهان بسیط الحقیقه در براهین توحید تبیین می شود؛ زیرا مقدمه ضروری تبیین توحید است. بررسی بساطت حق یا تصالحِ کثرتِ نامتناهی با وحدت در مرتبهٔ ذات و نیز توحید صفاتی در فلسفهٔ ملاصدرا که تتمیمِ معنای بساطت است، از موضوعات این پژوهش است و درنهایت، نحوهٔ معیتِ ویژهٔ مترتب بر بساطت حق ارائه می شود. این معیت می تواند شائبهٔ تکثر ذاتی و نیز نقض تعالیِ او را داشته باشد. حاصل پژوهش این است که ملاصدرا بر مبنای بساطت حقیقی یا کل الأشیاءبودنِ حق تعالیٰ، قرابتی بین حق و خلق برقرار می کند که مستلزم تعالیِ او نیز است.
وحدت وجود؛ خدای نامتناهی و لوازم الهیاتی آن در منظومه فکری علامه جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین و مبنایی ترین مسائل حِکمی که تأثیرات و لوازم مهمی نیز در پی دارد، مسئله وحدت شخصی وجود است؛ که با آن حکمت به افق عرفان وارد شده و بدین ترتیب همه مسائل و مباحث فلسفی کیفیّتی نوین می یابند. در این مقاله بر اساس دیدگاه حکیم متالّه آیت الله جوادی آملی (جامع فلسفه، عرفان و تفسیر) بر اساس نامتناهی بودن واجب تعالی به اثبات وحدت شخصی وجود و نیز نقد یک تلقی از حقیقت نامتناهی (که با غیر وحدت شخصی هماهنگی دارد) پرداخته، و سپس به لوازم تأثیرات و تحولات مهمی که امتداد آن محسوب می شود می پردازیم؛ لوازم و تحولاتی مانند: «تحول تشکیک در وجود به تشکیک در ظهورات وجود»، «ارجاع علیت به تشأن»، «آیت بودن اشیاء برای خداوند»، «تحول در قاعده الواحد»، «افزایش اقسام حمل»، «تحول در قاعده بسیط الحقیقه»، «امتناع شهود ذات و صفات ذاتی»، «نسبت یکسان خداوند به همه چیز»، «محال بودن حلول و اتحاد واجب تعالی»، «تحول در مستقل و رابط»، «محال بودن تغییر در خداوند»، «از سنخ تجلی شدن اضافه اشراقی»، «بازگشت حدوث و قدم به ظهور و خفا» و دیگر موارد. از این رو این اثر را می توان منبعی راهبردی برای تبیین مسایل مهم فلسفی و مسایل مهم عرفانی و نیز تنقیح مرز بین این دو و صیرورت اولی به دومی نیز به شمار آورد.
بازشناسی مؤلفِ رساله الاصل الاصیل و معرفی آثار و آراء وی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رساله ای کوچک درباره اصل و فروعات گوناگون قاعده الواحد لایصدر عنه الا الواحد در قرن یازدهم هجری قمری تألیف شده است که از جهات گوناگون مانند نام مؤلف و عنوان دقیق آن مورد سئوال است. این رساله در سال 1386 تصحیح و چاپ شده است، اما با بررسی نسخه های خطی و تحلیل محتوایی متن آن و مقایسه با اثر دیگر مؤلف می توان به طور قاطع ادعا کرد که نویسنده آن پزشک دربار شاه عباس دوم محمدسعید طبیب فرزند محمد باقر معروف به حکیم کوچک می باشد. نویسنده دارای آثاری در پزشکی، شعر و مثنوی و حکمت و فلسفه است اما متاسفانه بخشی از آثارش به نام دیگران چاپ شده است مانند «دیوان شعر» و «کلید بهشت» که به قاضی سعید قمی و «الاصل الاصیل» که به ملارجبعلی تبریزی منسوب شده است. تنها اثری که به نام وی چاپ شده است مثنوی «خورشید و مهپاره» است. تا کنون سه رساله پزشکی از او در موضوعات اسهال، تشریح استخوانهای سر و فک بالا و تب شناسائی شده است. برخی از آراء وی عبارتند از اشتراک لفظی وجود، الهیات سلبی، عدم امکان شناخت ذات خداوند، عدم حرکت در جوهر، دفعی بودن حرکت، غایتمند نبودن افعال الهی، ابطال وجود ذهنی، اصالت ماهیت، عدم حدوث جسمانی نفس و ابطال تجدد امثال است.
تکوین صدرایی و فرگشت نئوداروینیستی بررسی تطبیقی پیدایش انسان در دو نظریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مصادیق چالشی تقابل سنت و مدرنیته، نظریه تکامل انواع داروین است. عموماً افراد سنتی در نقد نظریه تکامل، اشکالات لامارک و داروین را از منظر زیست شناسان بیان می کنند و نتیجه می گیرند که نظریه تکامل غلط است. در فضای فلسفی_ کلامی ایران، نئوداروینیسم مورد غفلت قرار گرفته است. نقد نظریه تکامل با غفلت عمدی از نئوداروینیسم، محقق را دچار مغالطه حمله به مترسک می کند. این مقاله برای رفع این کاستی نوشته شده است. جهت تحدید موضوع با قابلیت ارائه در مقاله، نئوداروینیسم با دیدگاه های ملاصدرا مقایسه شده است. در این مقاله، پس از بیان سیر تاریخی مختصر درباره تفکر تکاملی در خلقت انسان، دیدگاه صدرایی درباره تکوین انسان مطرح شده و تطبیقات دو دیدگاه در بخش های مختلفی از مقاله صورت پذیرفته است. پژوهش حاضر بعد از تبیین موازین ملاصدرا و نئوداروینیسم درباره پیدایش انسان به این نتیجه اصلی رسید که این دو تفکر در موارد مادی (طبیعیات) با هم تطابق دارند؛ ولی در موارد ماوراءالطبیعه با هم تفاوت دارند، اگرچه این تفاوت به تضاد نمی رسد. روش پژوهش این مقاله، کتابخانه ای و توصیفی-تحلیلی است.
از سوبژکتویسم کانت تا پرسپکتویسم نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی بر آن است تا ابتدا با طرح و فهم مدرنیسم و نگاه سوبژکتیویسم در کانت (به عنوان نماینده مدرنیته) در بحث شناخت و سپس گذار آن به پسامدرنیسم و طرح دیدگاه منظرگرایی در نیچه (به عنوان یکی از مؤسسان پست مدرنیسم) به این نکته مهم و حائز اهمیت اشاره نماییم که هر دو دیدگاه به لحاظ استفاده از نقش فاعل شناسا در عمل شناخت و دریافت حقیقت در مسیری همسو با یکدیگر قرار دارند. هر چند عمل فاعل شناسا در ایده آلیسم عقل گرای کانتی (که بر مبنای یکسان سازی عقل نزد همه انسان ها استوار است و این خود ایده ای ارسطویی است) به نظریه شناخت مطلق؛ هم در نقد عقل نظری و هم در نقد عقل عملی منجر می شود، اما در نیچه، از دل همان فاعل شناسا و با نگرش منظرگرایی، به نسبیت و پلورالیسم خواهیم رسید. این بدین معنا است که در فلسفه نیچه، منظر و خاستگاه اندیشه در هر سوژه، سازنده شناخت های متکثر این سوژه ها است و مهم ترین مصالح تشکیل دهنده این منظرها، اراده قدرت است که قانون طبیعی و وجودی هر موجود، از جمله فاعل شناسای انسانی است.
بررسی صفت عارفانه ذکر بر پایه مراتب سه گانه سیر و سلوک (تفرقه، فنا، بقا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به تحلیل صفت عارفانه ذکر در برخی از مهم ترین آثار برجسته عرفانی تا قرن هفتم هجری می پردازد. بنیان این پژوهش بر اساس تحلیل ذکر از منظر مراتب سیر و سلوک عرفانی است. این بررسی که با روشی توصیفی_ تحلیلی نگارش یافته، نشان می دهد که صفت ذکر در سخن برخی از عارفان، در هر یک از مراتب سه گانه سلوک، رویکرد متفاوتی داشته و دچار تحوّل و تبدّل محتوایی شده است. چنان که در مرتبه نخست سلوک که مقام فرق است، ویژگی ایجابی و کوشش مدارانه دارد. در این ساحت سالک سعی در اتّصاف به ذکر و لوازم آن دارد. در مرتبه دوم که مقام فنا است، جذبه الهی سالک را از وجود مجازی و همه صفاتش فانی می سازد، از این رو ذکر در عارف، خصوصیتی سلبی و تنزیهی یافته، کوشش او زایل و اتّصافش به ذکر ترک می شود. اما در مرتبه سوم یعنی مقام بقا، عارف مظهر اسما و صفات الهی می گردد، بر این اساس ذکر در عارف پس از سلب، مجدداً به شکل ایجابی، امّا تحوّل یافته نمود می یابد. نتیجه این بررسی نشان می دهد که با وجود این که سخنان بیشتر عارفان از ذکر، با ویژگی های مرتبه فرق مطابقت دارد؛ اما سخنان عدّه ای از آنان از ذکر؛ علاوه بر مرتبه فرق، بر خصوصیات و احکام مرتبه فنا و نیز مرتبه بقا هم پوشانی دارد.
بررسی و تحلیل ادله و اشکالات «قاعده الواحد»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرچند قاعده الواحد مورد انکار بیشتر فیلسوفان واقع نشده، اما به جهت دلیل اثباتش، محدوده مفادش و پاسخ از اشکالات وارد شده توسط مخالفان، مورد بررسی و دقت نظر حکیمان قرار گرفته است. عده ای این قاعده را بدیهی و بی نیاز از استدلال دانسته اند؛ ولی در عین حال استدلال هایی نیز برای اثباتش اقامه کرده اند. ادله ذکر شده را می توان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول ادله ای هستند که با تکیه بر عدم صدق دو مفهوم بر علت، در صدد اثبات این قاعده برآمدند و دسته دوم ادله ای هستند که با توجه به لزوم سنخیت میان علت و معلول، به اثبات این قاعده می پردازند. در مقابل، مخالفان اشکالات متعددی را برای ابطال این قاعده مطرح کرده اند. بر این اساس در این نوشتار، ابتدا به تبیین صحیح ادله قاعده الواحد و نقد و بررسی آن ها و سپس به بیان اشکالات و پاسخ از آن ها پرداخته شده است. در نتیجه نیز این قاعده توسط برهانی که مبتنی بر اصل سنخیت (به تفسیر صحیح) است ثابت می شود. مطابق با این برهان، مراد از واحد در ناحیه علت، واحد من جمیع الوجوه می باشد؛ اعم از واحد شخصی و نوعی، و مراد از واحد در ناحیه معلول، واحد وجودی می باشد نه واحد من جمیع الوجوه. با توجه به این دو نکته یعنی مسئله سنخیت و اینکه وحدت در ناحیه معلول وحدت من جمیع الوجوه نیست، اغلب اشکالات دفع می شود.
چیستی صراط و چرایی وحدت آن در خوانش فلسفی کلامی علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«وحدت صراط» خواه با رویکرد درون دینی و خواه با رویکرد برون دینی، از لوازم خالص بودن دین اسلام است. هر گونه تفسیر یا تلقی که به تعدد صراط منجر شود، منطقاً با خلوص دین و امکان تمایز حق و باطل در تعارض بوده و به خلف منتهی می شود. تحقیق حاضر، کاوشی است که با رویکرد اثباتی درباره "وحدت صراط" از منظر علامه طباطبایی انجام شده است. بعد از طرح مسئله، ابتدا تعریف صراط تکوینی، تشریعی و جزاء از دیدگاه علامه ارائه و سپس ادله علامه بر وحدت صراط تشریح می شود. نتیجه اینکه ایشان با دو دلیل فلسفی: 1. بسیط الحقیقه کل الوجود (خداشناسی)؛ 2. وحدت علل فاعلیه و غائیه؛ و سه دلیل کلامی: 1. تطابق تشریع و تکوین (جهان شناسی)؛ 2. وحدت حقیقت نوعی انسان (انسان شناسی)؛ 3. استلزام عقلی وحدت ربّ متعال با وحدت صراط؛ وحدت صراط در هر سه حوزه تکوین، تشریع و جزاء را اثبات نموده و به تبع، تعدد صراط را از منظر عقل و دین مردود شمرده است.
تأثیر گفتمان های ارسطو، خواجه نصیرالدین طوسی، و ملاصدرا در نابرابری های جنسیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأثیر زبان و گفتمان در ایجاد نابرابری های جنسیتی موضوعی قابل توجه و کنکاش است که لازم است بیش از پیش بدان پرداخته شود. در این میان نقش اندیشمندان قطعاً تأثیرگذارتر و بسا حساس تر است؛ چرا که عملاً فرهنگ، آداب و رسوم و قوانین با الهام از همین اندیشه ها شکل می گیرد، گسترش می یابد و پایدار می شود. پس لازم است با بررسی مداوم اندیشه ها و قرار دادن آنها در بوته ی نقد به پالایش آنها همت گماشت. روش های تحلیل انتقادی گفتمان در این راستا ابزارهایی مؤثر و کارگشایند که در به دست آوردن تحلیلی علمی از این متون پژوهشگر را یاری می کنند. این مقاله در نظر دارد با نقد و تحلیل اندیشه های ارسطو، خواجه نصیرالدین طوسی و ملاصدرا در مورد زنان، به بیان این نکته بپردازد که زبان ما و نوع گفتمانی که به کار می بریم در ایجاد تغییرات در جهان و شکل یابی هویت افراد تأثیر گذار است؛ گفتمانی که در سخنان برخی از فیلسوفان ظهور یافته و پایه گذار بسیاری از نابرابری های جنسیتی موجود در جهان شده است.