توسعه فضاهای پیراشهری
توسعه فضاهای پیراشهری سال سوم پاییز و زمستان 1400 شماره 2 (پیاپی 6) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، به منظور تحلیل اثرگذاری فناوری دیجیتالی بر توسعه سکونتگاه های پیراشهری مشهد به انجام رسیده است. روش تحقیق در پژوهش حاضر توصیفی - تحلیلی و برای جمع آوری اطلاعات از روش های اسنادی و میدانی استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل 8 روستای پیرامون کلان شهر مشهد است که دارای دفتر ICT روستایی، جمعیت بالای 1000 خانوار و در مجاورت شهر مشهد قرارگرفته اند. با توجه به تعداد خانوارهای کل در جامعه نمونه (20813 خانوار=N) و با خطای 0.07 درصد در فرمول کوکران حجم نمونه ای برابر 194 خانوار محاسبه که با روش تصادفی سیستماتیک از جامعه روستایی انتخاب شدند. تحلیل فضایی متغیر های اصلی با استفاده از مدل های FGRA و MABAC انجام شد که روستاهای گرجی سفلی، حسین آباد قرقی و دهرود دارای بالاترین، و روستاهای کال زرکش و چهار برج دارای پایین ترین سطح استفاده از خدمات فناوری دیجیتالی (RICT) و توسعه روستایی است. در ادامه برای آزمودن مدل مفهومی پژوهش و بررسی تأثیر فناوری دیجیتالی (RICT) بر توسعه روستایی، ضمن تائید همبستگی مثبت و معنی داری این دو متغیر با آزمون همبستگی پیرسون، از فن مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد تکنیک حداقل مربعات جزئی (PLS) استفاده گردیده است. با توجه به نتایج، بُعد اقتصادی با در نظر گرفتن اثرات مستقیم و غیرمستقیم، با ضریب 363/0، تأثیر بیشتری نسبت به دو بعد اجتماعی و محیطی- کالبدی بر توسعه سکونتگاه های روستایی نمونه داشته است. در بین شاخص های پژوهش نیز بیشترین تأثیرگذاری مستقیمِ استفاده از فناوری دیجیتالی در "توسعه کشاورزی" با ضریب 20/0 و "ارتقاء سطح ارتباطات" با ضریب 199/0 می باشد. درنهایت متغیر فناوری دیجیتال روستایی با ضریب 786/0، تأثیر خیلی زیادی بر شکل گیری توسعه سکونتگاه های روستایی نمونه داشته است. در کل با توجه به مقدار ضریب تعیین (R2) برای متغیر توسعه روستایی (990/0) مشخص گردید تأثیرگذاری فناوری دیجیتالی (RICT) بر توسعه روستایی در سطح قوی است؛
واکاوی جایگاه اصول پدافند غیرعامل در طرح های بازآفرینی شهری فضا های پیراکلانشهری مورد: شهر قرچک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشد و توسعه فیزیکی کلانشهر تهران در طول چند دهه گذشته، ضرورت توجه به اصول پدافند غیرعامل را در چارچوب برنامه ریزی های توسعه در مناطق پیرامونی را دو چندان کرده است و این توجه به مبحث پدافند غیرعامل بر سیاست و عملکرد طرح های شهری بخصوص بازآفرینی بافت فرسوده تأثیر شایانی گذاشت. در این راستا هدف پژوهش حاضر واکاوی جایگاه طرح های بازآفرینی شهری در فضاهای پیراکلانشهری مبتنی بر اصول پدافند غیر عامل (مطالعه موردی: شهر قرچک)، است. این تحقیق به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ ماهیت و روش تحقیق، پیمایشی است. داده های مورد نیاز تحقیق به روش اسنادی- میدانی (پرسشنامه و مشاهده) گردآوری شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل ساکنان محلات بافت فرسوده قرچک (داودآباد، فردیس، محمدآباد، مافی آباد و ولی آباد)، (84855 نفر)، می باشد، که حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 383 نفر تعیین شد. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزار SPSS استفاده شده است. نتایج نشان داد، جایگاه موفق بودن طرح های بازآفرینی در راستای دستیابی به اصول پدافند غیرعامل به ترتیب در اصول های (مقاوم سازی و استحکامات و ایمن سازی سازه های حیاتی، مکان یابی بهینه استقرار عملکرد ها در فضا، آموزش و آگاهی و مهارت آموزی، مدیریت بحران دفاعی در عرصه ها و حوزه ها، تعیین مقیاس بهینه استقرار جمعیت و فعالیت در فضا، پراکندگی در توزیع عملکرد ها متناسب با تهدیدات و جغرافیای شهر قرچک، انتخاب عرصه های ایمن در جغرافیای شهر قرچک، انتخاب مقیاس بهینه از پراکندگی و توجیه اقتصادی پروژه ها، کوچک سازی، ارزان سازی و ابتکار در پدافند غیرعامل) است.
سنجش پایداری عرصه های پیراشهری با تأکید بر نقش مدیریت روستایی، مورد: بخش کهریزک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تحلیل نقش مدیریت روستایی در پایداری روستاهای بخش کهریزک است. جامعه آماری تحقیق روستاهای بخش کهریزک است. روستا هایی که جمعیت بالا دارند و از شورا و دهیار برخوردار هستند به عنوان جامعه آماری این پژوهش تعیین می شوند(14 روستا). کل جمعیت افراد خانوار در روستا های موردمطالعه (5913) نفر است. لذا بر اساس فرمول کوکران تعداد 360 خانوار به عنوان جامعه نمونه انتخاب گردیده شد. روش جمع آوری اطلاعات در این تحقیق کتابخانه ای و میدانی است. سپس جمع آوری و طبقه بندی اطلاعات لازم مورد تجزیه وتحلیل قرار می گیرد. در بخش کتابخانه ای با استفاده از اسناد و آمار و اطلاعات و تجربیات دیگر مناطق روستایی برای تکمیل کردن اطلاعات به سازمان های مربوطه در سطح منطقه مراجعه کرده و درنهایت با بررسی های میدانی و بحث و پرسشنامه و از نرم افزارهای ARC GIS, SPSS و نرم افزار Expert choise ، مدل موریس دیویس استفاده شده است. یافته ها نشان داد که پایداری در ابعاد زیست محیطی و فضایی –کالبدی بیشتر از عدد مطلوبیت 3 ارزیابی شده و در سطح آلفای 000/0 معنادار است. همچنین تحلیل میانگین عددی این گویه ها در محدوده موردمطالعه نشان دهنده تأثیر مثبت در ابعاد زیست محیطی و فضایی –کالبدی بوده، که نسبت به سایر ابعاد در سطح بالاتری قرار دارند. تحلیل ناپارمتریک همبستگی نشان دهنده وجود رابطه مستقیم و معنی دار در سطح آلفای 01/0 میان ابعاد اقتصادی با ابعاد اجتماعی، زیست محیطی و کالبدی-فضایی است. همچنین بین ابعاد بعد کالبدی-فیزیکی با ابعاد اجتماعی و زیست محیطی نیز رابطه مستقیمی مشاهده می شود. همچنین رتبه-بندی ابعاد پایداری نشان داد که بعد کالبدی-فضایی با وزن به دست آمده (356/0) نسبت به سایر ابعاد در بالاترین سطح و بعد اقتصادی با وزن به دست آمده (174/0) در پایین ترین سطح قرارگرفته است.
آمایش شهری با رویکرد پدافند غیر عامل در شهر زاهدان و مناطق پیرامونی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از موضوعات حائز اهمیت که می بایست در بحث پدافند غیرعامل و مدیریت بحران رعایت شود موضوع آمایش شهری برای مکان یابی کاربری ها به ویژه کاربری های آسیب پذیر در مناطق شهری و پیرامون می باشد. در این راستا، هدف پژوهش حاضر بررسی آمایش شهری با رویکرد پدافند غیرعامل در شهر زاهدان و مناطق پیرامونی آن می باشد. روش پژوهش حاضر، تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای، اسنادی و میدانی است. در مراحل انجام تحقیق،از نرم افزار Expert choice و GIS، الکتره فازی استفاده شد. همچنین قابل ذکر است شاخص های تحقیق شامل: سازگاری، آسایش، مطلوبیت کاربری ها، سلامتی، استانداردهای ایمنی می باشند. نتایج نشان داد،جانمایی کاربری های آسیب پذیر در وضعیت فعلی، در شرایط مناسبی قرار ندارد، به شکلی که در مناطق پیرامونی تنها 16/0 از محدوده سکونتگاه های روستایی (همت آباد، دایی آباد، مجتمع گاوداری) در اولویت دوم (اراضی با آسیب پذیری کم) قرار داشته و وضعیت مکانی کاربری آن ها در شرایط موجود نسبتاً مناسب ارزیابی شده است. همچنین تنها 12 درصد از محدوده شهر زاهدان در اولویت اول قرار داشته و وضعیت مکانی کاربری آن ها در شرایط موجود مناسب ارزیابی شده است. اراضی با آسیب پذیری کم با 26 درصد در ( اولویت دوم)، و آسیب پذیری متوسط که بیشترین سهم را به خود اختصاص داده حدود 33 درصد می باشد، و کاربری های آسیب پذیری که در بدترین شرایط مکانی (اولویت پنجم) قرار دارند، تنها 7 درصد، که در کل شرایط بسیار مطلوبی را نشان نمی دهد. در ادامه نیز به منظور مقایسه بین مناطق پیرامونی (همت آباد، دایی آباد و مجتمع گاوداری) از مدل الکتره فازی استفاده گردیده شد. نتایج نشان داد، میزان کاربری های آسیب پذیر در مناطق پیرامون موردمطالعه شبیه هم است.
ارزیابی استفاده از مؤلفه های پیشگیری از جرم در طراحی محیطی و تأثیر آن بر احساس امنیت ساکنان مناطق پیراشهری مورد: شهر بنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضا های شهری یکی از تأثیرگذارترین عوامل در هدایت الگو های رفتار فردی و اجتماعی افراد هستند. تمامی رفتار های انسان در فضاهای معینی شکل می گیرد که بستر رفتار به شمار می آیند. از سوی دیگر، با افزایش رشد شهرنشینی در بسیاری از نواحی ایران، مشکلات و نارسایی های زندگی شهری افزوده شده است، ازجمله این مشکلات می توان به افزایش جرم و جنایت در مناطق پیراشهری اشاره نمود. لذا، هدف مطالعه حاضر، ارزیابی استفاده از مؤلفه های پیشگیری از جرم در طراحی محیطی و تأثیر آن بر احساس امنیت ساکنان مناطق پیراشهری (موردمطالعه: شهر بنجار) است. این تحقیق به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ ماهیت و روش تحقیق توصیفی و تحلیلی است. داده های موردنیاز تحقیق به روش اسنادی-میدانی (پرسشنامه و مشاهده) گردآوری شده است. به منظور تجزیه وتحلیل اطلاعات از نرم افزار SPSS، و مدل های FARAS و FANP، استفاده شد. نتایج آزمون تی، با توجه به مقدار میانگین به دست آمده در تمامی مؤلفه های مطرح شده، نشانگر کمرنگ بودن مؤلفه های طراحی محیطی در پیشگیری از جرم در منطقه پیراشهری بنجار است. نتایج آزمون های رگرسیون و تحلیل مسیر، نشان داد، بین مؤلفه های پیشگیری از جرم در طراحی منطقه پیراشهری بنجار و احساس امنیت ساکنان، ارتباط معنادار و مثبت وجود دارد و در تمامی مؤلفه ها تأثیر مستقیمی برافزایش احساس امنیت ساکنان دارد. درنهایت نتایج رتبه بندی مؤلفه های طراحی محیطی در پیشگیری از جرم و احساس امنیت ساکنان منطقه پیراشهری بنجار با استفاده از مدل های FARAS و FANP، نشان داد، مؤلفه حمایت از فعالیت های اجتماعی با مقدار k به دست آمده (490/0) در اولویت اول قرار می گیرد.
تبیین زیست پذیری سکونتگاه های روستایی پیرامون کلانشهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زیست پذیری به معنای توان و قابلیت یک مکان برای تامین نیازهای زیستی ساکنان اعم از مادی و غیر مادی در جهت ارتقاء کیفیت زندگی و ایجاد بستری مناسب برای شکوفایی توانمندی های ساکنین است که در احساس رضایت افراد از محیط زندگی شان پنهان شده و مقدمه ای برای رسیدن به پایداری و ارتقاء کیفیت زندگی است و امروزه ارزیابی و سنجش آن در حوزه برنامه ریزی و سیاست گذاری سکونتگاه های روستایی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. هدف از پژوهش حاضر سطح بندی سکونتگاه های روستایی براساس شاخص های زیست پذیری در روستاهای پیرامون کلانشهر رشت می باشد. سطوح زیست پذیری براساس شاخص های مربوطه مشخص می شود. نوع تحقیق کاربردی و روش مورد استفاده توصیفی- تحلیلی است و برای تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات از تکنیک کوپراس استفاده شده است. یافته ها نشان می دهد شاخص پیوستگی و تعلق مکان بیشترین و شاخص گردشگری کمترین تاثیر را بر زیست پذیری روستاهای مورد مطالعه داشته است. نتایج تکنیک کوپراس نشان می دهد روستاهای آلمان و پیرکلاچاه به ترتیب دارای بهترین وضعیت زیست پذیری و روستاهای ورازگاه و کلش طالشان در بدترین وضعیت زیست پذیری قرار گرفته اند و بر اساس درصد اهمیت روستاهای مورد مطالعه در پنج سطح زیست پذیری خیلی مطلوب، زیست پذیری مطلوب، زیست پذیری متوسط، زیست پذیری نامطلوب و زیست پذیری خیلی نامطلوب قرار دارند. نتایج بدست آمده در پژوهش می تواند راهگشای برنامه ریزی های آتی بوده و با علم به اولویت روستاها، برنامه های پیشنهادی کاربردی تر و در راستای افزایش رفاه ساکنان باشد.
پایش زیست پذیری سکونتگاه های ناکارامد پیراشهری کلانشهر رشت مورد: محله عینک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه زیست پذیری ، نقشی اساسی را در کیفیت زندگی سکونتگاه های ناکارامد شهری دارد. محرومیت وعدم برخورداری از امکانات شهری سبب شده تا این نواحی با کاهش میزان زیست پذیری مواجه باشند. شهر رشت به عنوان یکی از مهم ترین کانون های مهاجر پذیر از جمله کلان شهرهایی است که با پدیده اسکان غیر رسمی درنقاط پیراشهری مواجه است. لذا هدف این پژوهش پایش زیست پذیری محله عینک کلانشهر رشت است. در این این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی است . روش جمع آوری داد های این پژوهش از طریق مطالعات میدانی و کتابخانه ای انجام شده است. که در روش میدانی معیار جمع آوری اطلاعات از طریق پرسشنامه بوده است. جامعه آماری شامل سرپرستان خانوار ساکن در محله عینک شهر رشت است . حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان 360 نفر به دست آمده است. متغیرهایی که در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته اند در چهار شاخص اصلی: کالبدی – فضایی، اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی و در قالب 16 گویه مورد ارزیابی قرار گرفت. روش نمونه گیری به صورت تصادفی انجام گرفت و اطلاعات به دست آمده از پرسشنامه ها توسط نرم افزار spss تحلیل و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی مورد بررسی قرار گرفتند.نتایج نشان داد بین ابعاد مختلف زیست پذیری در سطح محله عینک تفاوت معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان دادکه بیشترین مقدار همبستگی زیست پذیری محله عینک با شاخص کالبدی – فضایی (748/0 = R²) است.چنانکه تحلیل مسیر نیز نشانگر آن است که بیشترین اثر مستقیم بر زیست پذیری به ترتیب اولویت ،اختصاص به شاخص کالبدی – فضایی (649/0= B شاخص های زیست محیطی( 573/0 = B) و شاخص اقتصادی با (423/0 = B) و شاخص اجتماعی با (352/0= B) در محله عینک دارند.
تحلیل الگوی کالبدی فضایی مسکن بومی مبتنی بر نظام های کالبدی و عملکردی در مناطق پیراشهری بندرعباس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گونه شناسی مسکن یکی از بهترین شیوه های آگاهی از سبک زندگی، نوع معیشت، محیط زیست و تفکر آمیخته به ذوق و هنر انسان ها در زمان های مختلف است. در مطالعات گونه شناسی به دسته بندی نمونه ها بر اساس معیارهای مشترک پرداخته می شود که این معیارها می توانند شکلی و یا مرتبط با عملکرد بنا باشد. اگر چه تاکنون پژوهش های مختلفی در ارتباط با گونه شناسی معماری بومی نقاط مختلف ایران انجام گرفته است؛ اما این در حالی است که معماری بومی روستاهای استان هرمزگان کمتر از این موضوع سهم برده اند. در این ارتباط روستاهای پیراشهر بندرعباس به عنوان قطب جمعیتی، سیاسی و اجتماعی استان از اهیمتی دو چندان برخوردار است. بر همین اساس در این پژوهش موضوع گونه شناسی خانه های بومی روستاهای پیراشهر بندرعباس بر اساس دو نظام شکلی و کارکردی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. پژوهش از نوع کیفی است؛ در گردآوری داده ها از روش پیمایش میدانی و در تحلیل داده ها از روش توصیفی-تحلیلی استفاده شده است. در گام نخست کلیه روستاهای این حوزه شناسایی و در چهارمنطقه جغرافیایی شامل روستاهای شمال، شرق، غرب و مرکز شهرستان دسته بندی شدند؛ سپس از این میان روستاهای که دارای بافت باارزش بودند و در شعاع 15 کیلومتری پیراشهر بندعباس قرار داشتند، 14 روستا انتخاب و از هر روستا 4 واحد مسکن بومی برداشت شد. نتایج تحقیق حاکی از وجود تفاوت در روستاهای مناطق غربی با روستاهای سایر نقاط از منظر روابط فضایی و نیز تنوع عملکردی بود؛ به نحوی که در روستاهای نواحی غربی به دلیل تمکن مالی بیشتر ساکنین، تنوع فضاها بیشتر و روابط فضایی از سلسله مراتب بیشتری برخوردار است؛ همچنین در نواحی شرقی شهرستان که مردم پیش تر سابقه زندگی عشایری داشته اند، الگوی مسکن تا حد زیادی مشابه ساختار کپر است که از جمله مهمترین نمود این موضوع، عدم وجود حیاط و یا پیش خان در ورود به خانه است.
الگوی توسعه فضایی شبکه سکونتگاهی کارآفرینی درمناطق پیراشهری مورد: بخش ماهیدشت؛ شهرستان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پراکندگی پدیده های جغرافیایی و فعالیت های اقتصادی در سراسر نواحی روستایی تحت شرایطی، شکل گیری الگوهایی را امکان پذیر می سازد، الگوی فضایی شبکه کارآفرینی در سکونتگاه های انسانی از جمله مقوله هایی است که در سازمان یابی و توسعه عرصه های جغرافیایی کمتر عینیت یافته است، از طرفی به اعتقاد اندیشمندان علوم اجتماعی در پژوهش های مکانی، ارزیابی محیط محلی در موفقیت یک شرکت کارآفرینانه، به اندازه ارزیابی اقتصادی و صنعتی اهمیت دارد. از این رو، مقاله حاضر با هدف تدوین الگوی توسعه فضایی شبکه سکونتگاهی کارآفرینی پیراشهری روستایی بخش ماهیدشت شهرستان کرمانشاه طراحی شد. روش تحقیق از نوع کاربردی و توصیفی تحلیلی بود. جامعه آماری آن را، مجموعا 7 روستای کارآفرین (30 شرکت کارآفرینی) پیراشهر روستایی تشکیل می-دادند. بر این مبنا در ابتدا با استفاده از نرم افزار SPSS20 روستاهای مورد مطالعه از حیث شدت و درجه کارآفرینی سطح بندی شده و سپس با کمک نرم افزار GIS الگوی شبکه سکونتگاهی کارآفرینی ترسیم گردید. یافته ها نشان داد که میزان فعالیت های کارآفرینی در محدوده مورد مطالعه از جنبه های اجتماعی و اقتصادی بالا بوده؛ و نواحی پیراشهری روستایی این بخش قابلیت توسعه فضایی و پذیرش شرکت های تجاری جدید و ارتقا به سلسله مراتب سکونتگاهی بالاتری را دارند. به طوری که، مطابق با نتایج همبستگی به ترتیب متغیرهای سرمایه اجتماعی، سرمایه محیطی، رشد تشکیل شرکت های جدید، سرمایه کارآفرینی در بخش های مختلف تولیدی، رشد اشتغال و سرمایه فرد کارآفرین با توسعه فضایی شبکه سکونتگاه های کارآفرینی ارتباط مثبت و معنی دار و همبستگی قوی دارد. وضعیت توسعه فضایی کارآفرینی پیراشهری روستایی در 60 درصد از نواحی روستایی دارای وضعیتی نسبتاً مطلوب بوده (درجه توسعه فضایی کارآفرینی، 85/3) و سطح رشد فعالیت های اقتصادی کارآفرینی را در منطقه منجر شده است. دو روستای سیمینه علیا و دوکوشکان حسین خانی نیز دارای درجه توسعه فضایی کارآفرینی بالا و نقش کلیدی در توسعه فضاهای پیراشهری این بخش دارا بودند.
تحلیل جایگاه دانش بومی در توسعه فضاهای پیراشهری با تأکید بر زیست پذیری اقتصادی- اجتماعی مورد: روستاهای منطقه ۱۹ تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه یکی از مسائلی که توجه برنامه ریزان را به خود جلب کرده، بررسی نقش دانش بومی در توسعه و زیست پذیری نواحی می باشد. دانش بومی، بخشی از سرمایه ملی هر قوم است که باورها، ارزش ها، روش ها و آگاهی های محلی و دانش اکولوژیک آنها از مح یط زندگیشان را در بر می گیرد. دانش بومی، حاصل قرن ها آزمون و خطا در محیط طبیعی، اقتصادی و اجتماعی است. در این راستا هدف پژوهش حاضر تحلیل جایگاه دانش بومی در توسعه فضاهای پیراشهری با تاکید بر زیست پذیری اقتصادی و اجتماعی (مورد مطالعه: روستاهای منطقه ۱۹ تهران)، می باشد. تحقیق حاضر از نظر روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و از نظر ماهیت، کمی و به لحاظ هدف کاربردی – توسعه ای است. ابزار گردآوری اطلاعات برای بررسی جایگاه مناطق روستایی منطقه 19 از نظر کاربست دانش بومی در راستایی زیست پذیری در قالب معیارهای اقتصادی، اجتماعی، 24 زیرمعیار است. در بخش توصیفی و استنباطی (نتایج مرتبط به تجزیه و تحلیل داده ها) از تکنیک های تحلیل رابطه خاکستری (GRA) و نرم افزار SPSS استفاده می گردد. نتایج آزمون اسپیرمن نشان داد بین دانش بومی در روستاهای منطقه 19 تهران و زیست پذیری اقتصادی و اجتماعی با مقدار ضریب همبستگی اسپیرمن 751/0، ارتباط معنادار و مثبتی وجود دارد. همچنین نتایج آزمون T نشان داد مؤلفه اقتصادی بیشترین اثرپذیری را از دانش بومی در راستای زیست پذیری مناطق روستایی منطقه 19 داشته است. نتایج تحلیل رابطه خاکستری (GRA) نشان داد، روستای مرتضی گرد با کسب میزان امتیاز خاکستری (0.633)، در جایگاه اول از نظر کاربرد دانش بومی در راستای ارتقای زیست پذیری در بین روستاهای مورد مطالعه قرار می گیرد.
مدیریت شهری و نقش آن در هدایت و کنترل توسعه فضایی- کالبدی مناطق پیراشهری یاسوج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افزایش جمعیت، رشد سریع شهرنشینی و خزش شهری عامل اصلی تولید فضاهای پیراشهری است. مدیریت شهری به عنوان یک نهاد محلی نقش اساسی در کنترل و هدایت روند گسترش کالبدی-فضایی شهرها دارد. الگوی کنونی مدیریت شهری در ایران منجر به بروز ناپایداری های فضایی-کالبدی و دست اندازی به فضاهای پیراشهری به ویژه زمین های کشاورزی در بیش تر شهرها از جمله یاسوج شده است. پژوهش حاضر با هدف مدلسازی ساختاری مؤلفه های مبنایی مدیریت شهری مؤثر بر هدایت و کنترل روند توسعه فضایی-کالبدی مناطق پیراشهری یاسوج صورت گرفته است. روش پژوهش مبتنی بر رویکرد توصیفی-تحلیلی که با پیمایش میدانی جهت تکمیل پرسشنامه ها می باشد. جامعه آماری پژوهش، مدیران، متخصصان و کارشناسان نهادهای دولتی و عمومی شهر یاسوج است که به روش نمونه گیری خوشه ای و به صورت هدفمند با استفاده از جدول تعیین حجم نمونه مورگان به تعداد 148 نفر انتخاب شد. داده های گردآوری شده با بهره گیری از روش معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار اسمارت پی ال اس (Smart P.L.S) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که مؤلفه های مبنایی مدیریت شهری (سیاست گذاری و تصمیم گیری شهری، برنامه ریزی و سازماندهی، امور اجرایی و خدمات شهری) به میزان 433/0، 372/ و 487/0 تغییرات کنترل و هدایت روند توسعه فضایی-کالبدی محدوده مطالعاتی را تبیین می کنند. هم چنین تأثیر مؤلفه های مبنایی مدیریت شهری طبق آماره t (935/12)، (888/4)، (851/14) در سطح 99 درصد معنادار بوده که بیانگر تأثیر مثبت و معنادار این مؤلفه ها بر کنترل و هدایت روند توسعه فضایی-کالبدی است. در مجموع این سه مؤلفه مدیریت شهری، 874/0 درصد متغیر هدایت و کنترل توسعه فضایی مناطق پیراشهری یاسوج را پیش بینی می کنند.
شناسایی و اولویت بندی معیارهای تعیین کننده کیفیت محیطی در فضاهای گمشده پیراشهری مورد: محله بیسیم زنجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه، یکی از معضلاتی که شهرهای معاصر با آن مواجه اند، وجود فضاهای گمشده و رها مانده در مناطق شهری است که اغلب موجب ناپایداری در ابعاد مختلف شده و محلات شهری را با چالش های جدی مواجه ساخته است. با عنایت به ضرورت احیای این نوع فضاها و تبدیل آن ها به فضایی متناسب با نیازهای امروز جامعه، تحقیق حاضر باهدف ارتقای کیفیت محیطی در محلات، در پی یافتن معیارهای کیفی مؤثر در احیای فضاهای گمشده است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بوده و جامعه آماری آن را ساکنین بالای 20 سال محله «بیسیم» زنجان تشکیل می دهد. در ابتدای تحقیق ضمن شناسایی عوامل مؤثر در کیفیت محیطی محله، پنج عامل «کالبدی»، «اجتماعی»، «عملکردی»، «ادراکی» و «مدیریتی» به عنوان عوامل اصلی تحقیق انتخاب و پس از ارزیابی وضعیت این عوامل در محله بیسیم و سنجش میزان رضایت ساکنین از کیفیت محیطی محله، درنهایت مؤلفه های تأثیرگذار در ارتقای کیفی فضاهای گمشده از دید ساکنین اولویت بندی شده است. استخراج عوامل اصلی این تحقیق با استفاده از آزمون تحلیل عاملی و رگرسیون خطی و ارزیابی های عوامل از طریق آزمون T تک نمونه ای انجام پذیرفته است. یافته ها نشان می دهد با عنایت به نارضایتی ساکنین از کیفیت محله و تعدد فضاهای گمشده در این محله مؤلفه های «سازمان فضایی و نفوذپذیری» و «کنترل و نظارت»، «مدیریت و نگهداری» و همچنین «تأمین آسایش بصری و محیطی» ازجمله مؤلفه هایی است که در رده های نخست ترجیحات ساکنین به منظور ارتقای کیفیت محله بیسیم قرار دارد. در میان عوامل اجتماعی و عملکردی نیز به ترتیب مؤلفه های «تعاملات اجتماعی»، «سازگاری و تجانس» و «قابلیت دسترسی» نسبت به سایر مؤلفه ها در اولویت قرارگرفته است.