اسلام و مطالعات اجتماعی
اسلام و مطالعات اجتماعی سال نهم پاییز 1400 شماره 2 (پیاپی 34) (مقاله پژوهشی حوزه)
مقالات
حوزه های تخصصی:
شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام به مقوله اسلام و مسأله ملیت پرداخته و با تبیین جدایی ناپذیری دین اسلام از هویت ایرانی، رویکرد ایدئولوژیکِ رژیم سلطنتی از ملیت ایرانی را مردود دانسته است. اما این روایت خود در اسارت نوعی ایدئولوژیِ جهان وطنی اسلامی درآمده بود که بیش از یک سده در جهان اسلام رواج داشت. در نتیجه، به علت آنکه هدف اصلی وی در این اثر، ابطال ملی گرایی سلطنتی بوده است، موضوع تبیین ملیت و جنبه های ایجابی آن در این اثر دوره ناتمام مانده است. مقاله حاضر، این روایت ناتمام از ملیت ایرانی را در دو سطح؛ مبانی نظری و نتایج عملی بررسی کرده است. در سطح مبانی نظری، نارسایی های اندیشه اتحاد اسلام را بررسی و نشان داده است که در جهان اسلام، این اندیشه با نفی نظام دولت های ملی درصدد احیاء خلافت بوده و با شکست احیاء خلافت اسلامی، در عمل مقهور نظام دولت های ملی شده است؛ چنان که در سطح عملی نیز نظام آموزشی، سیاسی و حقوقی کشور را با چالش های جدّی مواجه کرده و نتیجه می گیرد که نفی مفهوم دولت ملی و عدم ارائه تفسیر روشنی از رابطه دولت ملی با ملت توحیدی، روح ملی میان دو کالبد ملی و جهانی سرگردان شده است.
نقش راهبردی اقتدار فرهنگی در امتداد حیات اجتماعی شیعیان (با تأکید بر مؤلفه های امامان معصوم علیهم السلام)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
رهبران شیعی همواره در تنگنای فراگیر دوران قرار داشته و به منابع بنیادین قدرت مانند: حکومت و اقتصاد دسترسی نداشته اند؛ بنابراین پاسخ به این مساله که «مهم ترین مؤلفه های امامان برای امتداد حیات اجتماعی شیعه چه بوده است؟» استفهام مهمی است که این مقاله بر اساس منابع تاریخی و با بهره گیری از روش تحلیلِ محتوایِ سخنانِ باقی ماندهِ از امامان معصوم علیهم السلام در پی پاسخ به آن می باشد. یافته های تحقیق نشان می دهد؛ مهم ترین راهبرد ایشان برای خروج از این وضعیت، «اقتدارفرهنگی» بوده است که «مرجعیت علمی» و «سرمایه گذاری فرهنگی» از مهم ترین ارکان آن به شمار می آیند و در اثر آن، تقویت و استمرار حیات شیعه خارج از دایره قدرت و غلبه بر گفتمان اکثریتِ حاکم، حاصل شده است؛ تا جایی که ایشان با اتخاذ این راهبرد حیاتی توانستند، جانِ تازه ای به کالبد نیمه جان شیعیان بخشیده و علاوه بر اثرگذاری عمیق بر دیگر فرهنگ ها، توسعه نفوذ قلمرو جغرافیایِ فرهنگی تشیع؛ به اوج اقتدار حقیقی دست یافته و فراتر از قلمرو سیاسی حاکمان، به قدرت اجتماعی تبدیل شوند تا امتداد اجتماعی خود را نیز تضمین نمایند. بدیهی است به کارگیری این بنیادهای حرکت آفرین، می تواند چراغ راه شیعه در جهانی سازیِ فرهنگِ تشیع و نقش آفرین در ارتقای اقتدار اجتماعی آنان در مسیر شکوفائی تمدن نوین اسلامی باشد.
راه کار های مقابله با اشرافی گری بر مبنای تحلیل محتوای نامه امام علی علیه السلام به عثمان بن حنیف(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
از مهم ترین نامه های تاریخی امیرالمؤمنین علی علیه السلام که چهره آن حضرت را به خوبی در عرصه تربیت و اخلاق سیاسی و مدیریت جامعه نشان می دهد، نامه 45 نهج البلاغه خطاب به عثمان بن حنیف انصاری است. اگرچه محتوای این نامه در چند مقاله بررسی سندی و متنی شده، ولیکن تاکنون مهم ترین مقوله های مطرح شده در نامه به منظور استخراج الگویی عملی برای مبارزه با اشرافی گری همراه با فرایند گام به گام آن به صورت روش مند و نظام مند با هدف نزدیکی به حکومت علوی و نیل به عدالت خواهی تبیین نشده است. در این مقاله تلاش شده با استفاده از روش تحلیل محتوا و تکنیک «تحلیل محتوای مقوله ای»، دو مقوله کلی: «آسیب شناسی اشرافی گری» و «راه کارهای مقابله با اشرافی گری» در این نامه را کشف کرده و سپس با استفاده از طبقه بندی اطلاعات، مضامین ذیل آنها را بررسی کرده و در نهایت، ساختار هندسی این خطبه را ترسیم کنیم. تحلیل محتوای مقوله ای نامه امام علی علی السلام به عثمان بن حنیف نشان می دهد که در این نامه تاریخی، دو مقوله: «آسیب شناسی» و «ارائه راه کار» جهت مقاله با اشرافی گری و مقدمه سازی برای اقامه عدالت در جامعه مطلوب اسلامی به همراه مراحل و فرایندهای آن به صورت گام به گام ترسیم شده است. توصیه به پارسایی و تقوا، توجه به الگو های صالح، توصیه به وارستگی از دنیا و معادباوری از جمله راه کارهای مستخرج از نامه امام است که جزئیات، مراحل و گام های آن به صورت دقیق تشریح شده است.
بسترها و پیامدهای فرهنگی پیدایشِ «داعشِ خشونت گرا»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله بررسی زمینه های فرهنگی برآمدن داعش به شکل خشونت گرای آن و البته مهم تر، پیامدهایی است که رویکردهای خشونت گرای داعش در بسترهای فرهنگی منطقه برجای گذاشته و در آینده می تواند موجبات آسیب های گسترده ی فرهنگی و غیرفرهنگی را فراهم آورد. پرسش ناظر بر هدف عبارت است از اینکه به لحاظ فرهنگی چرا جریانی افراط گرا به نام «داعش خشونت گرا» در منطقه شکل گرفته و پیامدهای فرهنگی اقدامات این جریان در منطقه چه می باشد؟ این تحقیق به لحاظ نوع، کاربردی و به لحاظ رویکرد، کیفی بوده که با استفاده از منابع کتابخانه ای و اسنادی با روش تحلیل «نشانه شناختی» انجام شده است. نشانه های موجود که در قالب دال های مختلف، قابل اشاره و گردآوری است، نشان می دهد زمینه های فرهنگی گوناگونی؛ همچون فرهنگ سیاسی و ارزش های فرهنگی و مانند آن در منطقه وجود دارند که به صورت هم افزا عمل کرده و پیدایش گروهی چون داعش را سبب می شوند که نمی تواند جز خشونت گرایی، رویکرد دیگری در پیش گرفته و مبنای رفتار خود قرار دهد. در این بررسی، پیامدهای اقدامات خشونت بار داعش، مهم تر دانسته شده؛ چراکه آینده ی منطقه و حتی جهان را به مخاطره می اندازد. به نظر می رسد چرخه ی خشونت، به معنی کاربست خشونت برای مقابله با خشونت در آینده ی منطقه ظهور و فعالیت بیشتری داشته، حرکت ها و جریان های دیگری که برآیند و پی آیندِ فعالیت های خشونت بار داعش هستند، فعال شده و خشونت به عنوان خصلتی فرهنگی در منطقه تقویت شود.
تحلیل روش های فرعون در «مدیریت ذهن» قوم خویش در قرآن کریم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
اهمیت فعالیت ذهن و نقش آن در گرایشات و رفتارهای انسان، امروزه مورد توجه علوم انسانی و رفتاری قرار گرفته و مباحث گسترده ای پیرامون فلسفه ذهن، مراتب و کارکرد آن پدید آورده است. از جمله این مباحث که چگونگی ایجاد یا تغییر تصورات ذهنی را در فرد و اجتماع انسانی مورد مطالعه قرار می دهد، مدیریت ذهن است. آگاهی از این فرایند، از شاخه های اصلی علم ارتباطات و لوازم اساسی حکمرانی است. با آنکه این تعبیر به لحاظ اصطلاح علمی سابقه چندانی ندارد، اما قرآن کریم به مصادیق بسیار جذّاب و پیچیده ای از آن اشاره فرموده که اقدامات فرعون یکی از آن موارد است. مسئله پژوهش حاضر این است که فرعون به عنوان یک دیکتاتور ستم پیشه چگونه توانست در ذهن و قلب بسیاری از افراد قوم خود نفوذ کرده و ایشان را به اطاعت خود و مبارزه با حق وادارد و تا ورود به آتش، همراه خود سازد: «یقدم قومه یوم القیامه فأوردهم النار» (هود، 98). به این منظور، به تحلیل محتوای آیات قرآن و استخراج روش های مدیریت ذهن فرعون نسبت به قوم خویش پرداخته است. نتایج نشان داده؛ فرعون با کاربست روش های عوام فریبی، إلقای ترس، إلقای برتری، تحقیر، تخریب شخصیت و مانند آن توانست اذهان قوم خود را تسخیر نموده و آنها را از پیروی دعوت حق موسی× دور کند.
بازبینی رابطه دینداری و نامداراگری (مورد مطالعه: شهر کاشان)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پرسش اساسی مقاله حاضر، این است که آیا دینداری ذاتاً منجر به نامداراگری می شود؟ با مرور ادبیات موجود، دیدگاه روابط میان گروهی و دیدگاه تفاوت های فردی درباره رابطه بین دینداری و (نا)مداراگری اجتماعی بیان گردید. استراتژی تحقیق از نوع قیاسی، طرح تحقیق از نوع همبستگی و ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه های استاندارد و محقق ساخته می باشد. جامعه آماری، شهروندان 18 سال به بالای شهرستان کاشان و حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 531 نفر می باشد که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شده است. به منظور تضمین اعتبار سنجه های تحقیق، از روش اعتبار محتوا استفاده گردید و به منظور بررسی پایایی پرسش نامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. نتایج تحلیل همبستگی نشان داد بین دینداری و مداراگری یک رابطه منفی و معنادار وجود دارد. با این حال، نتایج تحلیل رگرسیونی نشان داد با ملاحظه اثر تعاملی متغیر اقتدارگرایی، رابطه منفی مشاهده شده در تحلیل دو متغیره به یک رابطه مثبت تبدیل می گردد. نتیجه گیری نهایی این است، در مورد رابطه دینداری و نامداراگری، دین و دینداری فی نفسه مسئله نیست؛ بلکه، مشکل با شیوه ای است که برخی از افراد دیندار هستند. بنابراین، دینداری، ذاتاً منجر به نامداراگری نخواهد شد.
بررسی میزان همگرایی عفت جنسی در دیدگاه نخبگان حوزوی و مردم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
عفت در شریعت، به معنای خویشتنداری و بازداشتن نفس در برابر هرگونه تمایل افراطی نفسانی از محرمات است و در مفهوم خاص آن «عفت جنسی»، خودداری از تمایلات افراطی جنسی است که سدی محکم در برابر تزلزل بنیان خانواده و ارتکاب به تعدی و گناه است. میزان همگرایی و درک مشترک از مفهوم عفت جنسی میان نخبگان علوم دینی به عنوان بسترسازان قانون گذاری و مردم عادی به عنوان ملتزمان به قانون، از اهمیت به سزایی در ضمانت اجرایی و رضایت مردمی از قوانین برخوردار است. این پژوهش در چارچوب روش تحقیق کیفی و تحلیل موضوعی (تماتیک) انجام شد. انتخاب نخبگان حوزوی شرکت کننده در پژوهش، به شیوه هدفمند (افراد صاحب تألیف و صاحب نظر در حوزه عفت جنسی) و مردم عادی با روش تصادفی از میان زنان و مردان شهرهای تهران و قم صورت گرفت. دیدگاه های هر دو گروه به روش مصاحبه نیمه ساختاریافته به دست آمد. تحلیل موضوعی (تماتیک) داده ها، با کُدگذاری باز، کُدگذاری محوری و کُدگذاری انتخابی، استخراج و طبقه بندی شد. یافته های پژوهش بیانگر آن است که در مفهوم و قلمرو عفت جنسی بین هر دو گروه یادشده، همگرایی نسبی وجود دارد و در بخش مصادیق عینیِ عفت جنسی، میزان همگرایی به وضوح کاهش می یابد.