پویش در آموزش علوم تربیتی و مشاوره
پویش در آموزش علوم تربیتی و مشاوره دوره پنجم پاییز و زمستان 1398 شماره 11
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه ویژگی های شخصیتی والدین با خوش بینی و مهارت ارتباطی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی بود. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه ی آماری این پژوهش شامل کلیه ی دانش آموزان پسر پایه ی ششم مقطع ابتدایی شهر قاین (509 نفر) بودند. در این پژوهش، از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای استفاده شد. به این صورت که از بین دانش آموزان پایه ششم مقطع ابتدایی شاغل به تحصیل، به کمک جدول کرجسی و مورگان تعداد 200 دانش آموز به صورت تصادفی انتخاب شدند. با استفاده از پرسشنامه مهارت های ارتباطی شلاین و جرابک (2004)، ویژگی های شخصیتی نئو کاستا و مک کرا (1983) و خوش بینی شییر و کارور (1985) اطلاعات لازم جمع آوری گردید و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از رگرسیون چندگانه استفاده شد. نتایج نشان داد بین ویژگی های شخصیتی والدین، خوش بینی و مهارت ارتباطی دانش آموزان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد در ضمن کلیه مؤلفه های ویژگی های شخصیتی والدین پیش بینی کننده قوی برای خوش بینی و مهارت ارتباطی دانش آموزان می باشند. بنابراین به منظور ارتقاء و بهبود تعاملات خانوادگی و رابطه والد فرزند برنامه های آموزشی خاصی باید ترتیب داد و از به وجود آمدن بدبینی و اثرات جانبی آن در نوجوانان ممانعت به عمل آورد.
تدریس به منزله ی عملی فرهنگی
حوزه های تخصصی:
این مطالعه با هدف فهم تدریس به منزله عملی فرهنگی انجام شده است. در این راستا، با توجه به هدف، رویکرد مطالعه کیفی است و برای تجزیه و تحلیل اطلاعات گردآوری شده، از روش تحلیلی توصیفی استفاده شده است. نمونه پژوهش، نمونه هدفمند منابع در دسترس بوده و روش گردآوری اطلاعات، جستجو در منابع پایگاه داده ها شامل یافته های حاصل از پیشینه مطالعات و مقالات مرتبط در منابع انگلیسی در پایگاه داده گوگل اسکولار و ساینس دایرکت (با جستجوی مفاهیم تدریس، فرهنگ، تدریس و فرهنگ، تدریس به مثابه فرهنگ) و جستجو در مقالات و کتب مرتبط با موضوع به زبان فارسی با همین مفاهیم بود. روند انجام تحلیل نیز ابتدا بررسی مفاهیم فرهنگ و تدریس و سپس ارائه یافته ها و مصادیق مرتبط با موضوع این مطالعه در مطالعات تطبیقی و تحلیل پیشینه پژوهش برای فهم تاثیرات فرهنگی بر مفهوم تدریس و فرایند یاددهی/ یادگیری بوده است. یافته ها نشان می دهد سه مولفه ارتباط،انگیزش و راهبردهای شناختی یاددهنده و یادگیرنده که در فرایند تدریس و یاددهی یادگیری نقش عمده ای ایفا می کنند صرفا مفاهیمی روانشناختی نبوده و متاثر از فرهنگ هستند، و تدریس را به منزله عملی فرهنگی نیز می توان در نظر گرفت که در اینصورت علاوه بر عوامل موثر بر تدریس از حیث مبانی روانشناختی، ضرورت دارد به این عوامل از حیث خاستگاه جامعه شناختی و فرهنگی نیز توجه داشت که در نتیجه سبب درک موسّع و فهم بهتر از مفهوم تدریس خواهد شد.
شناسایی مبانی تربیتی شاهنامه
حوزه های تخصصی:
شاهنامه با کمک داستان و تصویر سازی پرورش فضایل اخلاقی و اجتماعی را مورد توجه قرار داده است، حماسه تربیت اخلاقی و فرد- جامعه پیوندی نو در شاهنامه فردوسی پیدا می کنند. از ویژگیهای بارز شاهنامه این است که در داستان های آن به آموزه های تربیتی و اخلاقی اشاره کرده است، با توجه به اهمیت این منبع فرهنگی جامعه ایرانی، هدف از تحقیق حاضر تبیین توصیف کیفی دلالت های تربیتی بر اساس شاهنامه بود. برای روش تحقیق از تحلیل مضمون استفاده شد. حوزه پژوهش کل ابیات شاهنامه بود که به شیوه کل شمار نمونه گیری شد. در این راستا، ابتدا آموزههای تربیتی شاهنامه مبتنی بر دسته بندی موجود در مبانی نظری سند تحول آموزش و پرورش استخراج شد و سپس مصادیق و مثال هایی پایه ای مشخص گردید. پس از دست یافتن به مضامین پایه ای، مضامین سازمان دهنده سطح 2 تعیین شدند که نشان دهنده اصول تربیتی از جنبه های اعتقادی، روحی، اخلاقی، اجتماعی-سیاسی، علمی-آموزشی، هنری بود. در نهایت مبانی تربیتی شاهنامه با توجه به مبانی اساسی تربیت یعنی هستی شناختی(ابعاد اعتقادی)، انسان شناختی(ابعاد اخلاقی، اجتماعی – سیاسی)، معرفت شناختی(ابعاد علمی- آموزشی)، ارزش شناختی(ابعاد زیبایی شناسی-هنری) و دین شناختی به دست آمد.یافته ها نشان داده است که شاهنامه، توحید و خداشناسی، رستگاری را در مرکزیت توجه قرار می دهد. اصول تربیتی شاهنامه در چند حوزه اعتقادی، اخلاقی، آموزشی، اجتماعی-سیاسی و هنری-زیباشناختی و متناسب با ابعاد مختلف تربیتی می باشند در این راستا پیشنهاد می شود دوره های دانش افزایی برای معلمان در زمینه آشنایی با آموزه های تربیتی این اثر ادبی برگزار شود و در ضمن شاهنامه نیز به عنوان یکی از منابع در تدوین کتب درسی و برنامه های درسی مورد توجه قرار گیرد.
مقایسه میزان و دلایل استفاده از فضای مجازی در بین دانشجویان پسر و دختر دانشگاه فرهنگیان
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی و مقایسه میزان و دلایل استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی( تلگرام، اینستاگرام، واتسپ و توییتر و موارد دیگر چون سروش، فیس بوک، ایتا و .. ) توسط دانشجویان پردیس پسرانه شهید بهشتی و پردیس دخترانه شهید هاشمی نژاد دانشگاه فرهنگیان مشهد بود. در این پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای بر حسب نوع رشته، 650 نفر از آن ها به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه استفاده شد. روایی محتوایی پرسشنامه به روش نظرخواهی از صاحب نظران و پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ به میزان 75/0 درصد تایید شد. جهت تحلیل داده ها از شاخص میانگین، استفاده گردید. مطابق یافته های پژوهش حاصل، 2/35 درصد دانشجویان پسر و 2/19 درصد دانشجویان دختر به مقدار زیاد از شبکه های اجتماعی مجازی در طول شبانه روز استفاده می کنند. هم چنین دانشجویان این دو پردیس از شبکه اجتماعی تلگرام نسبت به سایر شبکه های اجتماعی مجازی به میزان بیشتری استفاده می کنند که این میزان در دانشجویان پسر 61 درصد و در دانشجویان دختر 54 درصد به دست آمد.
تحلیل محتوای توصیفی تصاویرکتب علوم تجربی دوره ابتدایی براساس معیار عدالت جنسیتی
حوزه های تخصصی:
در سالیان اخیر تغییراتی مهم در تدوین کتب درسی صورت گرفته و محتوای آن ها بازنگری شده است. پژوهش حاضر هدف خود را بر بازنمایی عدالت جنسیتی در کتب درسی علوم تجربی پایه اول تا ششم ابتدایی (99-98) متمرکز کرده است و به بررسی میزان توجه به عدالت جنسیتی به تفکیک هردو جنسیت براساس برابری تعداد تصاویر دارای دختر و پسر و نیز برابری تعداد دختران و پسران در مجموع تصاویر کتب علوم دوره ابتدایی، پرداخته است. روش پژوهش حاضر تحلیل محتوای توصیفی است. روش جمع آوری داده ها به صورت کمی بوده است. جامعه آماری شامل تصاویر دارای دانش آموز در کتب مذکوراست. نمونه آماری برابر با جامعه آماری در نظر گرفته شده است. ابزار پژوهش فرم تحلیل محتوای توصیفی تصاویر است. داده های پژوهش حاکی از آن است که تصاویرکتب مذکور به طور تقریبا یکسان به جنسیت دختر و پسر پرداخته است و تبعیض جنسیتی قابل توجهی مشاهده نشد. نتایج این پژوهش متفاوت از نتایج پیشینه است؛ بنابراین عدالت جنسیتی در کتب علوم تجربی شش پایه دوره ابتدایی در سال99-98 بیشتر رعایت شده است.
مقایسه سازگاری اجتماعی و ادراک از محیط در بین دانش آموزان ابتدایی کلاس های چند پایه و عادی در شهرستان فیروزآباد
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه دانش آموزان ابتدایی کلاس های چند پایه و عادی از نظر سازگاری اجتماعی و ادراک از محیط انجام شد. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی، از لحاظ روش از نوع علی مقایسه ای و از جهت طرح تحقیق از نوع پس رویدادی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان کلاس های چندپایه و عادی مشغول به تحصیل مدارس شهر فیروزآباد در سال تحصیلی 98- 97 بود. 300 دانش آموز دختر و پسر به شیوه نمونه گیری در دسترس که 150 نفر آن ها در کلاس های چندپایه و 150 نفر از آن ها در کلاس های عادی بودند، به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه های سازگاری اجتماعی سینها و سینگ و ادراک از کلاس یا محیط یادگیری فراسر، فیشر و مکروبی بود. محاسبه ی پایایی با روش آلفای کرونباخ و روایی محتوایی آن توسط خبرگان و اهل فن مورد تأیید قرار گرفت. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (تحلیل واریانس چند متغیره و آزمون تی گروه های مستقل) استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که بین دو گروه دانش آموزان کلاس چندپایه و عادی، در سازگاری اجتماعی در مقیاس کلی و ابعاد سازگاری اجتماعی، سازگاری هیجانی و سازگاری تحصیلی و همچنین ادراک از محیط و ابعاد همبستگی، مطالعه و پژوهش و جهت گیری هدفی تفاوت معنادار وجود دارد. بین دو گروه دانش آموزان کلاس چندپایه و عادی، در حمایت معلم، درگیری ذهنی، همکاری و عدالت و انصاف تفاوت معنادار وجود ندارد. بنابراین دانش آموزانی که در کلاس های عادی تحصیل می کنند، هم از لحاظ سازگاری اجتماعی و ابعاد آن و هم از لحاظ ادراک از محیط و ابعاد همبستگی، مطالعه و پژوهش و جهت گیری هدفی وضع بهتری نسبت به دانش آموزانی که در کلاس های چندپایه تحصیل می کنند، داشتند.
اثربخشی آموزش مهارت های حل مسئله بر هیجان های تحصیلی مثبت و منفی دانش آموزان پایه ششم
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت های حل مسئله بر هیجان های تحصیلی مثبت و منفیدانش آموزان پایه ششم انجام شد. این پژوهش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر پایه ششم مدارس ابتدایی شهر ماکو به تعداد 1760 نفر در سال تحصیلی 98-1397 بود. از این جامعه، نمونه ای به حجم 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات در مراحل پیش آزمون و پس آزمون پرسشنامه هیجان های تحصیلی دانش آموز (AEQ) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس در برنامه SPSS انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های حل مسئله تاثیر معنی داری بر هیجان های تحصیلی مثبت به میزان 35 درصد و بر هیجان های تحصیلی منفی به میزان 54 درصد داشته است (05/0p<). با توجه به نتایج می توان مطرح کرد آموزش مهارت های حل مسئله تاثیر معنی داری بر افزایش هیجان های تحصیلی مثبت و کاهش هیجان های تحصیلی منفی دانش آموزان پایه ششم داشته است.