۱.
کلید واژه ها:
دانشگاه قم رهبری تحولآفرین رهبری مبادلهای عملکرد سازمانی
در عصر رقابت جهانی، ارزیابی عملکرد برای بقای سازمانها ضروری است. در این میان سبک رهبری نقش مهمی دارد و دلیل اصلی برای ارزیابی عملکرد سازمانی، افزایش اثربخشی کلی سازمان است.هدف این پژوهش، بررسی رابطه سبک رهبری تحولآفرین و مبادلهای با عملکرد سازمانی کارکنان دانشگاه قم بود.پژوهش ازنظر هدف، کاربردی و از حیث گردآوری دادهها از نوع همبستگی بوده است. جامعه آماری شامل کارکنان دانشگاه قم به تعداد 440 نفر بودند که حجم نمونه بهوسیله جدول مورگان، کرجسی و کهن به تعداد 203 برآورد شد که به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار مورداستفاده در این پژوهش پرسشنامههای رهبری چندعاملی (MLQ) بس و آولیو (2000) و عملکرد سازمانی (Achieve) هرسی و گلداسمیت (1980) بود که روایی ابزارها با روش تحلیل عاملی تأییدی و پایایی آنها با ضریب آلفای کرونباخ (همسانی درونی) بررسی شدند. نتایج نشان داد که سبک رهبری تحولآفرین (05/0p <، 31/0=r) و مبادلهای (05/0p <، 17/0r =) با عملکرد سازمانی رابطه مثبت و معناداری داشتند. همچنین نتایج رگرسیون همزمان نشان داد که سبک رهبری قادر است حدود 51 درصد از تغییرات عملکرد سازمانی را تبیین و پیشبینی کند (134/0Adj=، 512/0R 2 =، 716/0r =) که بالاترین آن مربوط به رهبری تحولآفرین با ضریب بتای 36/0 (36/0=β) بود.سبکهای رهبری با عملکرد سازمانی رابطه معنادار داشتند و بر عملکرد سازمانی مؤثرند. با توجه به دیدگاه کارکنان دانشگاه قم به نقش مؤثر سبک رهبری تحولآفرین مدیران در افزایش عملکرد سازمانی، به مسئولان دانشگاه توصیه میشود این سبک رهبری را بهمثابه سبک رایج و غالب در مأموریتهای خود بهکارگیرند و باعث افزایش عملکرد سازمان خود در دنیای متغیر و رقابتی امروزی شوند.
۲.
کلید واژه ها:
بدبینی سازمانی سکوت سازمانی قلدری سازمانی مدیریت برداشت
هدف این پژوهش بررسی تأثیر قلدری سازمانی بر بدبینی سازمانی از طریق سکوت سازمانی و مدیریت برداشت بود. پژوهش حاضر ازنظر هدف کاربردی و ازنظر نحوه گردآوری اطلاعات توصیفی، از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران جنوب به تعداد 1000 نفر تشکیل دادند که از طریق فرمول نمونهگیری کوکران تعداد 287 نفر در قالب نمونه از طریق روش نمونهگیری طبقهای متناسب با حجم انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه استاندارد بدبینی سازمانی دین و همکاران (1998)، پرسشنامه استاندارد قلدری سازمانی ایلی نویز (2001)، پرسشنامه سکوت سازمانی واکولا و برادوس (2005) و مدیریت برداشت بولینو و ترانلی (1999) بودند که روایی پرسشنامهها بر اساس روایی محتوایی با استفاده ازنظر صاحبنظران، صوری بر مبنای دیدگاه تعدادی از جامعه آماری و سازه با روش تحلیل عاملی بررسی و پس از اصطلاحات لازم روایی تأیید شد و از سوی دیگر، پایایی پرسشنامهها با روش آلفای کرونباخ به ترتیب (88/0)، (89/0)، (89/0) و (88/0) برآورد شد. تجزیهوتحلیل دادهها در سطح استنباطی مشتمل بر مدلسازی معادلات ساختاری انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که قلدری سازمانی از طریق سکوت سازمانی بر بدبینی سازمانی تأثیر مثبت و معناداری دارد که ضریب این تأثیر 44/0 است و از طریق مدیریت برداشت بر بدبینی سازمانی تأثیر مثبت و معناداری دارد که ضریب این تأثیر 33/0 است و همچنین قلدری سازمانی بر بدبینی سازمانی تأثیر مثبت و معناداری دارد که ضریب این تأثیر 50/0 است.
۳.
کلید واژه ها:
رفتارهای تسهیم دانش سبک رهبری توزیع شده معلمان مدارس ابتدایی
پژوهش حاضر، رابطه ﺑیﻦ رهبری توزیعشده و رفتارهای ﺗﺴﻬیﻢ داﻧﺶ معلمان مدارس ابتدایی پسرانه شهر تهران را موردبررسی قرار داده است. شیوه این پژوهش، با توجه به هدف و ماهیت، کاربردی و از نوع توصیفی- همبستگی بود. بهمنظور اجرای این پژوهش از مدارس ابتدایی مناطق نوزدهگانه آموزشی شهر تهران، نمونهای متشکل از معلمان ابتدایی انتخاب شد. برای گردآوری دادههای این پژوهش از دو پرسشنامه رهبری توزیعشده ایلمور (2000) و تسهیم دانش ماگوتسی و همکاران (2011) استفاده شده است. دادههای گردآوریشده با استفاده از آزمونهای همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی و آزمون تی تکنمونهای مورد تحلیل قرار گرفت. یافتههای پژوهش نشان داد، رابطه بین رهبری توزیعشده و مؤلفههای آن (فرهنگ مدرسه، تجارب رهبری، تصمیمگیری مشارکتی، چشمانداز مدرسه، ارزیابی و توسعه حرفهای) با رفتارهای تسهیم دانش معلمان مثبت و معنادار است. از بین مؤلفههای رهبری توزیعشده، فرهنگ مدرسه قویترین رابطه را با رفتارهای تسهیم دانش معلمان دارد. نتایج بهدستآمده از تحلیل رگرسیون گامبهگام نشان داد که از میان پنج مؤلفه رهبری توزیعشده، مولفه فرهنگ مدرسه بیشترین سهم را در پیشبینی رفتارهای تسهیم دانش معلمان داشته است.
۴.
کلید واژه ها:
دانشجویان عدالت آموزشی فرسودگی تحصیلی
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه عدالت آموزشی با فرسودگی تحصیلی در دانشجویان بوده است. روش پژوهش ترکیبی (کمی و کیفی) است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه مازندران به تعداد 10747 نفر است که با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی خوشهای و طبقهای متناسب و بر اساس فرمول کوکران تعداد 383 نفر (241 نفر دختر و 142 نفر پسر) بهعنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه عدالت آموزشی گل پرور (1389) و فرسودگی تحصیلی برسو و همکاران (1997) بود؛ که هر دو پرسشنامه از روایی مطلوبی برخوردار هستند. ضریب آلفای کرونباخ محاسبهشده برای کل پرسشنامه عدالت آموزشی 75/0 و برای 73/0 به دست آمد. دادهها در بخش کیفی از 35 نفر به روش هدفمند از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته جمعآوری شد. برای تجزیهوتحلیل اطلاعات نیز از آزمونهای (ضریب همبستگی پیرسون، تیمستقل، انوا یکراهه و رگرسیون) استفادهشده است. نتایج پژوهش، نشان داد که رابطه مثبت و معناداری بین عدالت آموزشی و فرسودگی تحصیلی وجود دارد. بین دانشجویان دختر و پسر ازنظر ادراک عدالت آموزشی و سطح فرسودگی تحصیلی تفاوت معناداری مشاهده نشد. بین دانشکدههای منتخب ازلحاظ فرسودگی تفاوتی مشاهده نشد، ولی ازلحاظ عدالت آموزشی بین دانشکدههای علوم انسانی و اجتماعی، هنر معماری و فنی و مهندسی تفاوت معناداری وجود دارد. بهعلاوه نتایج نشان داد که بهبود عدالت آموزشی موجب کاهش فرسودگی تحصیلی در بعد بیعلاقگی تحصیلی میگردد؛ بنابراین بر اساس نتایج بهدستآمده ضرورت ایجاد فرصتهای عادلانه آموزشی از سوی دانشگاهها بهویژه اساتید باید موردتوجه قرار گیرد؛ زیرا ایجاد برابری آموزشی، میتواند علاقه و فرسودگی تحصیلی دانشجویان را تحت تأثیر قرار دهد و به موفقیت تحصیلی آنها کمک نماید.
۵.
کلید واژه ها:
سیاست عمومی ظرفیت خط مشی سیاستگذاری آموزش عالی سیاست پژوهی آموزش عالی
سیاستهای آموزش عالی ایران در سالهای اخیر فاقد خصیصههایی همچون سنت نظری قابل دفاع، نکویی برازش، سازگاری خلاق با تحولات محیط جهانی و بینالمللی، ظرفیت پیشبینی رفتار کنشگران، پیوستگی، یکپارچگی، قابلیت اجرایی، کارآمدی، اثربخشی، عناصر اخلاقی، توانایی حل رضایتبخش تعارضها، تولید توافق، کیفیت و تأثیر مطلوب اجتماعی بوده و این وضعیت در عموم موارد موجب کاهش ظرفیت خطمشیگذاری در این عرصه شده است. از سویی دیگر سیاستپژوهی بهعنوان فرایندی پژوهشی متمرکز بر ارائه راهکارهای سیاستی، میتواند نقشی بیبدیل در جهت بهینهسازی و ارتقا ظرفیت سیاستهای مصوب آموزش عالی ایران داشته باشد. در این راستا هدف اصلی پژوهش حاضر تبیین علی ظرفیت خطمشیهای نظام آموزش عالی ایران مبتنی بر همافزایی نهادهای سیاستپژوهی بود. پژوهش حاضر ازنظر هدف، توسعهای و کاربردی محسوب میشود. ازلحاظ مبنای دادهها، چارچوب فلسفی و پارادایم آن، دارای طرح تحقیق آمیخته است. در مرحله کیفی، ابتدا با انجام مصاحبههای نیمهساختارمند با 15 نفر از خبرگان سیاستگذاری آموزش عالی ایران و کاربست رویکرد تحلیل مضمون، لیستی از عوامل ارتباطی و تعاملی مؤثر بر کارآمدی و همافزایی فرایند سیاستپژوهی در نظام آموزش عالی ایران، توسعه یافت. با توجه بهمرور پیشینه و مبانی نظری پژوهش، ظرفیت خطمشی بهعنوان سیاست بهینه از منظر عقلانیت در نظر گرفته شد. یافتههای بخش کمی نشاندهنده تبیین حدود 40 درصد از تغییرات واریانس متغیر ظرفیت خطمشیهای نظام آموزش عالی ایران توسط متغیر همافزایی نهادهای سیاستپژوهی بود.