مقالات
حوزه های تخصصی:
نماد با ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه روان آدمی در ارتباط است. امروزه با بررسی و تحلیل نمایه های نمادین و اسطوره های به یادگار مانده از گذشتگان پی به تاریخ گذشتگان می بریم. پاره ای از نمادها که توسط فلاسفه و مورخان دینی به زبان قابل فهم امروزی ارایه شده، جهان بینی و برداشت های گذشتگان از عالم بیرون و پیرامونی را روشن می سازد و هرچه بیشتر به گذشته بشر بازگردیم، راز حقایق و محتوای فوق انسانی نمادها را که متعلق به ماورای قلمرو معانی و تجربه های معمولی است، از طریق عبور از ظاهر متن و راه یافتن به حقیقت و باطن آن که به منزله عبور از جهان محسوس و ورود به عالم باطن و حقیقت است، درمی یابیم. منطقه سیستان دارای زیارتگاه های بسیاری است که برای ساکنان آن ارزش و احترام خاصی دارد. فراوانی زیارتگاه ها و نمادهای خاص آن ها از جمله درخت گز، قربانگاه، تنور پخت نان، شاخ گاو و قرارگیری برخی از این بناها بر بلندای کوه خواجه که همواره از تقدس و جایگاه ویژه ای در ادیان مختلف برخوردار بوده، دارای اهمیت است. با توجه به این که تاکنون تحقیق و بررسی ویژه ای در ارتباط با این زیارتگاه ها صورت نگرفته، در این نوشتار سعی شده است به مدد پژوهش های میدانی و مطالعات کتابخانه ای، ریشه این نمادهای زیارتگاهی در زیارتگاه های سیستان مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. نتایج حاصل از مطالعات بیانگر این مهم است که نمادهای مذکور متاثر از اعتقادات پیش از اسلامی و باورهای اسطوره ای ساکنان منطقه می باشد.
بررسی نشانه شناختی خوراک بلوچی و مذهب دربلوچستان ایران
حوزه های تخصصی:
خوراک به عنوان نظامی نشانه ای بر هویت و فرهنگ یک ملت و نیز بر مقولاتی همچون باورها و ارزش های دینی-مذهبی، جنسیت، اقلیم، موقعیت جغرافیایی، وضعیت نسل، سن، مرتبه شغلی، قومیت، هنجارهای اجتماعی، زیبایی شناسی و میزان درآمد افراد دلالت دارد. در این پژوهش سعی شده است نشانه شناسی خوراک قوم بلوچ براساس الگوی سطوح دلالت بارت (1957 و 1987) مورد بررسی قرار گیرد و نشان داده شود که خوراک بلوچی بر اساس مذهب دارای خوانش معنایی و نشانه شناختی است. برای این منظور، در گردآوری داده های پژوهش از ابزارهای مصاحبه، پرسش نامه و مشاهده مستقیم نمونه های خوراک بلوچی استفاده شده است. پرسش نامه خوراک براساس متغیّر مذهب و مقوله های مربوط تنظیم، و سپس در بین 62 مشارکت کننده بلوچ (32 زن و 30 مرد) از شهرهای خاش، ایرانشهر، سراوان، سرباز، نیکشهر، و چابهار توزیع گردید. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق دو نرم افزار EXCEL و SPSS انجام شد. نتایج پژوهش نشان می دهد که خوراک بلوچی به عنوان نظامی نشانه ای نه تنها با مذهب براساس مقوله های مورد بررسی شامل حلال و حرام، تأکید اسلام بر تغذیه صحیح و سالم، خوراک در اعیاد مذهبی و ماه مبارک رمضان، خوراک و مهمان نوازی و تأکید اسلام بر اکرام مهمان، آداب غذا خوردن، احترام به مواد غذایی و مذمت اسراف مواد غذایی در اسلام رابطه ای تنگاتنگ دارد، بلکه از خوانش معنایی و نشانه شناختی دینی مذهبی نیز برخوردار است.
دانش بومی زاغه (موردمطالعه: اقوام آذری روستای دورباش تکاب استان آذربایجان غربی)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با عنوان مطالعه دانش بومی زاغه در ارتباط با شیوه سکونت معیشت دامپروری در روستای دورباش از توابع شهرستان تکاب در استان آذربایجان غربی می باشد. این تحقیق به صورت کیفی، همراه با مشاهده مستقیم و مشارکتی، توأم با مصاحبه در میدان تحقیق همراه با نظریه کارکردی برانیسلاو مالینوفسکی صورت گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد اهالی روستا به دام های خود وابسته بوده و برای بقای خود و دام هایشان در مواجهه و سازگاری با طبیعت سرد منطقه، با تجربه به دانشی بومی، دست یافته اند که برای کاهش برودت هوا و هدر رفت انرژی گرمایی و همچنین برای بهره مندی از گرمای بدن حیوانات، دام هایشان را در عمق زمین در بخشی از خانه و محل زندگی خود که زاغه نامیده می شود، نگهداری می کنند. اهالی روستا به کمک این تجربه و دانش بومی توانسته اند با محیط زیست خود تعامل داشته و سازگار شوند.
مطالعه علل، ابعاد و پیامدهای طرداجتماعی برحسب جنسیت (موردمطالعه: زنان کولی روستای چشمه کبودشهرستان ایلام)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مطالعه علل، ابعاد و پیامدهای طرد اجتماعی زنان کولی در روستای چشمه کبود از توابع شهرستان ایلام می باشد. انجام این پژوهش با روش کیفی مردم نگاری صورت گرفته است. محقق به منظور گردآوری داده ها از تکنیک هایی مانند مشاهده مشارکتی و مصاحبه و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل موضوعی سود جسته است. در این پژوهش، نمونه گیری از بین زنان بومی (منابع طرد) و زنان کولی (اهداف طرد) صورت گرفته است؛ بدین منظور 12 زن بومی و 18 زن کولی مورد مطالعه قرار گرفتند. یافته های تحقیق نشان داد که زنان بومی به این علل زنان کولی را طرد می کنند: عقاید قالبی، عدم رعایت موارد بهداشتی، رفتار کودکان کولی در مدرسه، اهمیت نگاه غالب در اجتماع، شرور بودن زنان کولی، وجود خشونت های خانوادگی در بین کولی ها و بی توجهی کولی ها به ارزش های دینی و فرهنگی بومیان. درحالی که کولی ها مهم ترین دلایل طرد خود را حوادث خاص، تأثیر فناوری بر زندگی خود، بدنام سازی کولی ها، برساختن مفهوم کولی و کلیشه های جنسیتی دانسته اند. مهمترین ابعاد طرد این زنان عبارت اند از: طرد از خدمات و امکانات، بی اعتمادی نهادی، طرد از ارتباطات اجتماعی، طرد از حمایت درون گروهی و برون گروهی. برخی پیامدهای این پدیده عبارتند از: محرومیت مادی، محرومیت اطلاعاتی، تجرد دختران کولی، پنهان کردن هویت خویش. با این همه، زنان کولی در برابر طرد استراتژی هایی نیز بکار می برند: عکس العمل متقابل، انتخاب نام، انزوا و جداسازی، مقاومت در برابر بومیان، سبک خاص زندگی، پنهان کردن هویت خویش و انتقال شیوه های ساخت ابزار.
تبیین جامعه شناختی اثرات موقعیت اجتماعی زنان بلوچ برسلامت روان آنان (موردمطالعه: زنان شهرزاهدان)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی جامعه شناختی اثرات موقعیت اجتماعی زنان بر سلامت روان در شهر زاهدان و نیز شناسایی ارتباط بین قومیت، پایگاه اجتماعی-اقتصادی، حمایت اجتماعی، احساس محرومیت و میزان استرس به انجام رسیده است. روش تحقیق، پیمایش و ابزارگردآوری اطلاعات، پرسشنامه بوده است. با استفاده ازشیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای در شهر زاهدان از بین جمعیت بالای 30 سال، اعم از قومیت های بلوچ، فارس وسیستانی نمونه ای 400 نفری به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. به منظور سنجش سلامت روان، حمایت اجتماعی، میزان استرس به ترتیب از آزمون های GHQ-28، زیمت و ویتون و برای دیگر متغیرها ازسنجه های محقق ساخته استفاده گردیده است. براساس نتایج تحقیق، بین سلامت روان و متغیرهای حمایت اجتماعی و پایگاه اجتماعی-اقتصادی رابطه مستقیم و معناداری و بین سلامت روان و میزان استرس و احساس محرومیت نسبی رابطه معکوس و معنادار مشاهده شد. علاوه بر این، نتایج نشان داد که زنان بلوچ موقعیت و پایگاه اجتماعی-اقتصادی پایینی نسبت به زنان دو قومیت فارس و سیستانی داشته و سلامت روان زنان قومیت بلوچ نیز نسبت به زنان فارس و سیستانی کمتر بوده است. نتایج رگرسیون چندمتغیره نیز نشان داد که پایگاه اجتماعی- اقتصادی و حمایت اجتماعی موجب افزایش سلامت روان و احساس محرومیت نسبی و میزان استرس باعث کاهش سلامت روان در زنان می شوند. ضروری است که سیاست گذاران جامعه، با تمرکز برشیوه های ارتقاء حمایت اجتماعی، کاهش میزان استرس و احساس محرومیت نسبی و توزیع عادلانه مزایا در بین اقوام مختلف و توجه ویژه به امر سلامت روان گام هایی مهمی برای کاهش فقر و محرومیت در استان سیستان و بلوچستان بر دارند.
ارزیابی وضعیت محرومیت نسبی فردی و گروهی درشهر تبریز و تاثیرشبکه های اجتماعی مجازی برآن
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی وضعیت محرومیت نسبی فردی وگروهی در شهر تبریز و تأثیر شبکه های اجتماعی مجازی بر آن است. محرومیت نسبی در این تحقیق دردو بعد محرومیت نسبی فردی و محرومیت نسبی گروهی (درسه بعد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی) سنجش و مورد تحلیل قرار گرفته است. روش پژوهش پیمایش و جامعه آماری شامل شهروندان بالای 15 سال تبریزی است که 444 نفر از طریق فرمول کوکران تعیین شده است. روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای است و نمونه های هرخوشه به صورت تصادفی سیستماتیک انتخاب شده اند. یافته ها نشان می دهد که میزان محرومیت نسبی گروهی بیشتر از محرومیت فردی است. از بین ابعاد محرومیت نسبی گروهی نیز بعد فرهنگی محرومیت گروهی به مراتب بالاتر از ابعاد اقتصادی و سیاسی است. بررسی تاثیر شبکه های اجتماعی مجازی بر محرومیت نسبی نشان داد که «حضور با هویت واقعی در شبکه های اجتماعی مجازی» باعث کاهش محرومیت نسبی فردی و «ناراحتی ازمحرومیت» می شود. همچنین «مدت استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی» باعث افزایش محرومیت نسبی گروهی و «فعال بودن کاربران» در این شبکه ها افزایش «ناراحتی و دلخوری از محرومیت گروهی» و «مدت استفاده» افزایش «امید به بهبود محرومیت گروهی» را در پی دارد. نتیجه به دست آمده نشان می دهدکه میزان اثرگذاری شبکه های اجتماعی مجازی بر محرومیت نسبی به کیفیت استفاده کاربران از این شبکه ها بستگی دارد و نوع مواجهه و بهره مندی از این شبکه ها، اثرات متفاوتی بر محرومیت نسبی به همراه دارد.
بررسی اعتماد اجتماعی و عوامل مؤثر بر آن در شهر زاهدان
حوزه های تخصصی:
قشربندی و نابرابری اجتماعی پدیده ای است که از دیرباز در جوامع بشری وجود داشته است، با این تفاوت که کمیت و کیفیت آن در جوامع مختلف شکل های متفاوتی به خود گرفته است. قشربندی اجتماعی در بلوچستان فرمی شبه کاستی داشته است که برخلاف نظام کاستیِ هند، نه از سوی دین، بلکه از سوی عوامل زمینه ای حمایت م ی شده است. هدف ما در این پژوهش این است که به نقش تحوّل آفرین انقلاب اسلامی بر وضعیت قشربندی اجتماعی در بلوچستان بپردازیم. پژوهش حاضر از این بُعد اهمیت دارد که تاکنون به صورت مستقل به نسبت انقلاب اسلامی و قشربندی اجتماعی پرداخته نشده است. در مقاله حاضر از روش اَسنادی و مصاحبه با مطّلعینِ کلیدی استفاده شده است. براساس نتایج پژوهش، با وقوع انقلاب اسلامی، نظام موجود کوشید گماشتگان نظام قبلی را که در معادلات قدرت صاحب نفوذ بودند، از معادلات حذف کند و نیروی های هم سو با نظام را وارد معادلات نماید. در نخستین سال های انقلاب، سه گروهِ خوانین، تحصیل کرده های مدارس دینی (مولوی ها) و تحصیل کرده های دانشگاهی می کوشیدند سهمی در معادلات قدرت داشته باشند که در میان آن ها، مولوی ها توفیق بیشتری برای حضور در مناسبات پیدا کردند. در پی وقوع تضاد میان مولوی های مردمی و نظام جدید، تلاش هایی برای به حاشیه راندن مولوی ها و روی کار آوردن خوانین صورت گرفت که به دلیل دگرگونی در ساختارهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نتوانستند کارکرد پیشین خویش را بازتولید کنند. ظهور گروهی از صاحبان ثروت در بلوچستان، بسیاری از معادلات قدرت را تحت تأثیر خود قرار داد و گروه های سه گانه را به نوعی به خود وابسته کرد. نتیجه پژوهش این است که وقوع انقلاب اسلامی، تحوّلی اساسی در سلسله مراتب قشربندی بلوچستان ایجاد کرد.
انقلاب اسلامی و تحول نظام قشربندی در بلوچستان ایران
حوزه های تخصصی:
قشربندی و نابرابری اجتماعی پدیده ای است که از دیرباز در جوامع بشری وجود داشته است، با این تفاوت که کمیت و کیفیت آن در جوامع مختلف شکل های متفاوتی به خود گرفته است. قشربندی اجتماعی در بلوچستان فرمی شبه کاستی داشته است که برخلاف نظام کاستیِ هند، نه از سوی دین، بلکه از سوی عوامل زمینه ای حمایت م ی شده است. هدف ما در این پژوهش این است که به نقش تحوّل آفرین انقلاب اسلامی بر وضعیت قشربندی اجتماعی در بلوچستان بپردازیم. پژوهش حاضر از این بُعد اهمیت دارد که تاکنون به صورت مستقل به نسبت انقلاب اسلامی و قشربندی اجتماعی پرداخته نشده است. در مقاله حاضر از روش اَسنادی و مصاحبه با مطّلعینِ کلیدی استفاده شده است. براساس نتایج پژوهش، با وقوع انقلاب اسلامی، نظام موجود کوشید گماشتگان نظام قبلی را که در معادلات قدرت صاحب نفوذ بودند، از معادلات حذف کند و نیروی های هم سو با نظام را وارد معادلات نماید. در نخستین سال های انقلاب، سه گروهِ خوانین، تحصیل کرده های مدارس دینی (مولوی ها) و تحصیل کرده های دانشگاهی می کوشیدند سهمی در معادلات قدرت داشته باشند که در میان آن ها، مولوی ها توفیق بیشتری برای حضور در مناسبات پیدا کردند. در پی وقوع تضاد میان مولوی های مردمی و نظام جدید، تلاش هایی برای به حاشیه راندن مولوی ها و روی کار آوردن خوانین صورت گرفت که به دلیل دگرگونی در ساختارهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی نتوانستند کارکرد پیشین خویش را بازتولید کنند. ظهور گروهی از صاحبان ثروت در بلوچستان، بسیاری از معادلات قدرت را تحت تأثیر خود قرار داد و گروه های سه گانه را به نوعی به خود وابسته کرد. نتیجه پژوهش این است که وقوع انقلاب اسلامی، تحوّلی اساسی در سلسله مراتب قشربندی بلوچستان ایجاد کرد.
بررسی تاریخی و جامعه شناختی شکل گیری پان ترکیسم درآذربایجان ایران
حوزه های تخصصی:
سؤال اصلی این مقاله چگونگی شکل گیری پان ترکیسم و نحوه تحول آن است. برای پاسخ گویی به این سؤال با استفاده از روش تاریخی وابستگی به مسیر، تاریخ معاصر ایران را به چند دوره تقسیم کردیم و ویژگی ه ای جنبش های آذربایجان را در آن ها بررسی کردیم. طبق این روش وقتی که پدیده ای در یک نقطه عطف تاریخی شکل می گیرد، بازگشت به حالت قبل از آن دشوار یا نامیسر است. این بررسی نشان داد که در دوره قاجار، ایالت آذربایجان به دلیل برخورداری از استقلال نسبی سودای جدایی از ایران نداشت. اما با اجرای سیاست های خشن رضاخان، آذری ها برای حفظ هویت خود به زبان و فرهنگ محلی توجه کردند. به همین دلیل پس از تبعید وی، پان ترکیسم اولین بار در قالب فرقه دموکرات ظهور کرد.
بررسی جامعه شناختی علل جمع گرایی تاریخی در جوامع عشایری ایران
حوزه های تخصصی:
اجتماع ایرانی، دارای زیست بوم و خرده فرهنگ های قومی است که هویت آن در نظام عشایری، اشتراک دارد. هویت اجتماعات عشایر با سه ویژگی، دام، انسان، مراتع مشخص می شود و کنش ها تحت تأثیر ساختار قدرت، زیست بوم، معیشت و آداب ورسوم سنتی معنا و مفهوم پیدا می کند. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی جامعه شناختی علل جمع گرایی تاریخی خرده فرهنگ اقوام عشایری ایران است و سؤالی که پژوهش حاضر قصد جواب به آن را دارد این است که چه عاملی منجر به تقویت جمع گرایی اقوام عشایری در قبال تفّرد و پراکندگی گروهی شده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که عوامل اقتصادی (نظیر کمیابی منابع مثل غذا، علوفه، آب و تهدید احشام و وابستگی عشایر به وضعیت دام، افزایش مرتع و چراگاه، افزایش قلمرو زیستی)، عوامل اجتماعی (ازجمله تهدید و غارت، مسائل ناموسی، وجدان جمعی، زیست بوم، طرد اجتماعی، وابستگی هویتی، نفوذ بیگانگان، مسئولیت اجتماعی، بقا و بسط عشیره)، عوامل فرهنگی (نظیر روحیه جنگاوری، عصبیت، اقتدارگرایی، انزواطلبی، خویش سالاری، پدرسالاری، دفاع مشترک، پایین بودن سطح آرزوها و آگاهی اجتماعی، آینده نگری، محلی گرایی، تقدیرگرایی، بیگانه هراسی، قدرت نمایی) و عوامل تاریخی (ازجمله استبداد تاریخی، سرنوشت اقوام، اختلافات تاریخی، حافظه جمعی، عملکرد نخبگان اجتماعی، فقدان امنیت حکومت مرکزی، ارباب رعیتی بودن مدیریت جامعه)، مکانیسم و بسترهای زیست جمعی زمینه ساز جمع گرایی در بین عشایر ایرانی شده است.
مدرنیته و مواجهه روشنفکران کٌرد در روزنامه کردستان (۱۹۰۲-۱۸۹۸)
حوزه های تخصصی:
مدرنیزاسیون تدافعی امپراتوری عثمانی از منظر سیاسی و نظامی، افول تکثر فرهنگی و پیدایش تمرکزگرایی سیاسی را رقم زد. از منظر اجتماعی و فرهنگی، اصلاح ساختار آموزشی و بروکراسی را به دنبال داشت که منجر به شکل گیری اقشار اجتماعی مدرن و پیدایش روشنفکرانی شد که بعدها بانی ایده های ناسیونالیسم، لیبرالیسم و روشنگری شدند. پژوهش حاضر با تکیه بر مفاهیم نظری ای همچون مدرنیته استعماری، مسئله روشنفکران و ایده ملت و استفاده از روش شناسی تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف به بررسی متون روزنامه ی کٌردستان (۱۹۰۲-۱۸۹۸) به مثابه یکی از تجلی های ایده های مدرن روشنفکری اواخر امپراتوری عثمانی می پردازد. نتایج تحلیل ها نشان می دهد روزنامه کٌردستان مدرنیته و مواجهه آغازین با آن را به مثابه روشنگری و درک عقب ماندگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کٌردها توصیف می کند. با توجه به بافت موقعیتی و بینامتنیت این روزنامه می توان از گفتمان های رقیبی همچون گفتمان اصلاحات عثمانی و ملی گرایی کٌردی درون آن نام برد. همچنین این گفتمان های متناقض برآمده از توسعه ناموزون امپراتوری و شکل گیری یک ملی گرایی نابهنگام است که چندان پایه های مادی اش در آن دوران فراهم نبود. خلاصه اینکه، آنچه نسل اول روشنفکری کٌرد از مفهوم مدرنیته برساخت، مفهومی روشنگرانه نسبت به درک عقب ماندگی جامعه کٌردی بود که علم، معرفت و یادگیری فنون را راه پیشرفت جامعه کٌردی و اتحاد و فهم تاریخ گذشتگان را مسیر توسعه سیاسی قلمداد می کرد. این درک از مدرنیته درواقع بنیان گذار دو مسئله اساسی در گفتمان سیاسی-روشنفکری کٌردها بود که عبارتند از: علم و آگاهی به مثابه راه برون رفت از عقب ماندگی جامعه و ایده ملت همچون راه نجات و توسعه سیاسی جامعه کٌرد.
نسبت همگرایی ملی با رویکرد هیدروپلیتیک: نمونه پژوهی طرح های سدسازی درخاور ترکیه
حوزه های تخصصی:
به فراخور وسعت و جمعیت کشورها و نیز به واسطه نوع، ژرفا و ادراک محیطی حاکمان، شیوه و تنوع بروز ناحیه گرایی، طیفی ازناحیه گرایی اقتصادی تا سیاسی را دربرمی گیرد، که درهرحالت پتانسیل تهدید پایداری نظام سیاسی و یکپارچگی کشوررا دارد. ازاین رو، کوشش برای بقاء واحدهای سیاسی- فضایی درقالب پاسداری ازهمبستگی ملی و پیوستگی سرزمینی همواره اولویت نخست همه حکومت ها بوده است. یافته ها گویای آن هستند آن گاه که عدالت درتوزیع فرصت ها در مقیاس ملی بر بنیاد ناهمگونی فرهنگی رو به کاهش نهد، واگرایی ناحیه ای رو به فراز می نهد. در این باره حکومت ها بسته به نوع تهدید راهبردهای امنیتی متفاوتی در پیش می گیرند. بیشینه جمعیت جنوب خاوری ترکیه درجایگاه خاستگاه دو رود دجله فرات، کردها هستند که طی چند دهه اخیر درتعارض با حکومت مرکزی بوده اند. طی همین مدت قلمروداران این کشور برآن بوده اند با استفاده ازظرفیت های آبی این بخش ازکشورزمینه توسعه و همگرایی نواحی محروم کردنشین را فراهم کنند. نوشتارحاضرکه ماهیتی توصیفی-تحلیلی دارد و داده ها و اطلاعات موردنیازآن به روش کتابخانه ای گردآوری شده براین فرضیه استواراست که راهبرد هیدروپلیتیک حاکمان ترک برای توسعه اقتصادی نواحی کردنشین جنوب شرق آناتولی معطوف به حفظ تمامیت ارضی و کاستن از زمینه های حمایت ازجریان های ناحیه گرای کردی است. نتیجه پژوهش نشان دادکه رهبران دولت ترکیه جدای ازمزایای اقتصادی برخاسته از توسعه سازه ها و زیرساخت های آبی، بهره گیری ازعناصر جغرافیایی و مهندسی برای حفظ و تقویت همبستگی ملی و پیوستگی سرزمینی را دنبال می کنند.