مقالات
حوزه های تخصصی:
انسان ها فطرتاً طالب لذت و خوشی هستند و از رنج، گریزان. این جستار به مدد «روش توصیفی»، دیدگاه علامه جوادی آملی درباره لذت، چیستی و چندگونگی آن و آسیب شناسی و موانع ادراک آن را تبیین کرده است. یافته ها نشان می دهند که آیت الله جوادی، لذت را «ادراک ملایم» می داند و از آن جا که ایشان پیرو مکتب ملاصدرا است، لذت را امری وجودی می داند، نه همچون برخی از فلاسفه که فقدان درد را لذت دانسته اند. ایشان بر این باور است که شناخت و رفع حجاب ها و موانع ادراک لذات برتر، به انسان کمک می کند که زیست اخلاقی توأم با بهجت و سرور داشته باشد؛ چراکه رسیدن به لذت و خوشی، مستلزم نیل به کمال حقیقی و رسیدن به قرب ذات کبریایی حضرت حق است. آیت الله جوادی آملی با تبیین لذت و موانع ادراک آن، قصد عبور از لذات جسمانی به لذات روحانی و قرب الهی را دارد؛ چیزی که در فلسفه های گذشته چندان مدنظر نبوده است. مطابق نگرش وی، بین ادراک لذات با قوای ادراکی و عوالم متعدد، ارتباط وجود دارد؛ به گونه ای که لذت حسی با ادراک در قوه حس و عالم ناسوت مرتبط است، و هر چه سطح ادراکی انسان بالاتر رود، ادراک و نوع لذت نیز برتر از آن عالم خواهد بود. از سوی دیگر، نشان داده می شود که ایشان درباره درک هر چه بیش ترِ لذات برتر و پایداری آن ها معتقد است که اگر انسان در شناخت صحیح مصادیق لذت ها و رفع موانع آن ها تلاش کند، به لذت های پایدار و برتر می رسد. مقاله پس از بیان تعریف لذت با نگاه ویژه صدراییِ ایشان، آن را از چهار جهت مختلف «فعل و انفعال»، «تعلق به نشئه طبیعت یا آخرت»، «مطابقت با واقع»، و «میزان ادراک» تقسیم کرده است. با در نظر گرفتن دیدگاه های مختلف، می توان موانع و حجاب های ادراک لذات برتر را نیز این گونه برشمرد: «ظلمانی»، «نوری»، «مستور»، «باطن»، «متقابل»، «خودی»، «معرفت نفس»، و «شهود». پس از تعریف، چندگونگی لذت، و موانع درک آن، مقاله در بحث پایانی، به آسیب شناسی شناخت مصادیق حقیقی لذت پرداخته و عوامل «عدم تهذیب نفس» و «جهل» را مهم ترین موانع درک برشمرده است.
سبک تفکر اخلاقی درنهج البلاغه و دلالت های تربیتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بهره گیری از معارف اخلاقی تربیتی نهج البلاغه نیازمند فهم مقاصد کلام حضرت علی7 است تا فارغ از تحمیل معنایی، دلالت های کلام آن حضرت روشن شود. این پژوهش با چنین هدفی انجام شده است تا با روش توصیفی تحلیلی، به بررسی کلمات آن حضرت بپردازد و به کشف خطوط کلی و تفکر کلان امیرالمؤمنین7 در باب اخلاق هنجاری دست یابد و با در نظر گرفتن آن، دلالت های روشی آن را استخراج کند. آنچه در این تلاش به بار آمد، نشان می دهد که آن حضرت7 ملاک بایستگی و نبایستگی یک عمل را در پیامدها و نتایج آن می دانند، به گونه ای که فضایل و رذایل اخلاقی نیز بر اساس غایات آنها، به صدق و کذب اخلاقی متصف می شوند. از سوی دیگر، آن دسته از روایات که موهم دیدگاه فضیلت گرایانه است، نوعی تفکر غایت گرا را نشان می دهد و دلالتی بر فضیلت گرایی محض ندارد. غایت گرایی موردنظر آن حضرت7 از دیدگاه های موجود، ممتاز است، به این دلیل که مبدأ و منتهای این حرکت غایی، توحید است. شاید بتوان نام «غایت گرایی توحیدی» را بر آن نهاد. در باب دلالت های تربیتی نیز آن حضرت برای نیل به غایت گرایی توحیدی از سه نوع اقدام تربیتی استفاده می کردند که بخشی متوجه شرایط مطلوب مربی است، بخشی به ظرفیت های متربی برمی گردد و برخی نیز ناظر به محتوا و ابزار تربیت است.
تحلیل گونه های تزاحم در دانش فقه و اخلاق با تأکید بر تزاحم اهتمامی (اشتغالی) در حوزه اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم دانش اصول فقه، که در فقه و اخلاق کاربرد فراوانی دارد، مبحث «تزاحم» است. با توجه به تفاوت حوزه فقه و اخلاق، تزاحمی که در حل مسائل اخلاقی مطرح است، در تعریف، تقسیم و مرجحات، با تزاحم مطرح در دانش فقه، اختلاف قابل توجهی دارد. در این تحقیق، اولاً در صدد طراحی چهارچوب نوینی برای مسأله تزاحم در اصول «فقه الاخلاق» هستیم. ثانیاً برای حل برخی از مسائل اخلاقی که در تبیین سبک زندگی اسلامی سهم قابل توجهی دارند، گونه جدیدی از تزاحم به نام «تزاحم اهتمامی (اشتغالی)» مطرح می شود. در این نوع تزاحم، بر خلاف تزاحم حکمی، مکلف برای انجام دو تکلیف متزاحم قدرت دارد؛ اما بایسته نیست یا نمی تواند برای هر دو تکلیف به یک اندازه زمان و توان صرف کند؛ در نتیجه، باید اهتمام اصلی خود را بر کار اهم متمرکز کند. به نظر می رسد با بررسی نصوصی که در صدد ارزش گذاری اعمال هستند، کلید فهم برخی از روایات، استفاده از تزاحم اهتمامی است. از آن جا که این گونه از تزاحم در قلمرو دانش اخلاق تعریف می شود و مرجحات آن با مرجحات تزاحم حکمی متفاوت است، نتایج آن در برخی موارد، با خروجی تزاحم حکمی در فقه اختلاف دارد.
الگوی رشد اخلاقی از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این جستار، تلاش می شود الگوی رشد اخلاقی از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی بازطراحی شود. این مقاله بر آن است که با تأکید بر امکان تحول اخلاقی، و معنایابی واژه رشد در آثار خواجه نصیرالدین، از طریق تعمیم تعریف استکمال، به مقایسه مفهوم سازی وی از رشد اخلاقی با انگاره روان شناسان رشد بپردازد. تأکید اندیشمندان رشد اخلاقی، تعریف از طریق عوامل اخلاق است. ما پس از تبیین فرایند رشد اخلاقی، ماهیت رشد اخلاقی را از حیث کیفیت ترکیب و اولویت عوامل تعریف می کنیم. تحلیل مفهومی، گزاره ای و تحلیل سیستمی از آثار طوسی، ابزار و روش تحقیق بوده است. طوسی همچون فلاسفه یونان به نقش شناخت در تحول اخلاقی اهمیت ویژه ای داده است. استنباط و استدلال موضوعات کلی و جزئی اخلاقی که منشأ رفتار است از پیش انگاره های معرفتی عقل نظری، از طریق عقل عملی صورت می پذیرد. نقش عواملی چون عواطف، جنسیت، عوامل جسمانی، عوامل بیرونی محیطی نیز بررسی شده است. بر این اساس، کارکرد اخلاقی انسان، فرایندی فعال با خاستگاه سرشتی، متضمن نظم دهی رفتارهای آدمی توسط شناخت در بافت هنجارها و ارزش های محیط است، به گونه ای که در طول زمان و ممارست و تجربه، این انتظام برای انسان به صورت ملکه که ارزش های خودساخته زیربنایی رفتارند درونی می شود. این تحول اخلاقی، به شکلی نظام مند همچون یک الگوی مرحله ای، از کودکی شروع به شکل گیری می کند و مراحل آن تا بزرگسالی ادامه دارد و در بزرگسالی نیز دارای سطوح و مراتب متعدد است. خواجه برای هر یک از این مراحل، اصول تربیتی ای بیان کرده است.
واکاوی اصول تعامل اخلاقی پلیس با جامعه در آثار حِسبه نویسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارتقای سطح کمی و کیفی تعامل پلیس و جامعه که به افزایش سرمایه اجتماعی این سازمان منجر می شود، از دغدغه های مهم در مدیریّت پلیس جامعه محور است. حاکم شدن اخلاق بر رفتار پلیس می تواند نقش مهمّی در این زمینه داشته باشد. از سوی دیگر، در آثار دانشمندان اسلامی، عمده مباحث مربوط به نحوه تعامل مجری قانون با مردم، به منابعی مربوط است که به امر حسبه پرداخته اند و در خلال آن ها به فرد محتسب، توصیه هایی اخلاقی شده است؛ و لذا این آثار می توانند منابع مناسبی برای واکاوی اصول تعامل اخلاقی پلیس با جامعه، در جوامع کنونی باشند. در این نوشتار با رجوع به آثار حسبه نویسان، توصیه های اخلاقی آن ها به فرد محتسب به عنوان ضابط قانون، جمع آوری شده و با در نظر گرفتن مهم ترین وظایف سازمان پلیس در جوامع کنونی، نحوه کاربست آن ها توسّط این سازمان، تبیین شده است. در نتیجه این پژوهش، مشخّص می شود که چهار اصل «صلابت و اقتدار»، «بی نیازی و غنا»، «تعهّد و التزام عملی به قانون» و «ترحّم و مهرورزی»، اصولی هستند که می توان آن ها را در توصیه های حسبه نویسان مشاهده کرد. در نگاه اوّل، برخی از این اصول، در تقابل با برخی دیگر به نظر می آیند، امّا انجام یک تبیین مفهومی درست از معنای این اصول اخلاقی در تعامل پلیس و جامعه و نیز افزایش بصیرت پلیس در شناخت مورد و تشخیص اصل اخلاقی حاکم در هنگام تزاحم این اصول، از جمله بایسته هایی هستند که می توانند مسیر را برای اجرایی شدن آن ها هموار کنند.
بررسی تطبیقی تزاحمِ تحصیل علم و رسالت مادری در کمال انسانی زن با رویکرد اخلاق کاربردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جایگاه زنان به عنوان نیمی از جمعیت جهان و نقش آنان در زندگی اجتماعی، امری مؤثّر و تعیین کننده است و بررسی و مطالعه این امر، با توجه به استعدادها و ظرفیت های وجودی آنان، امری ضروری است. رسالت مادری و تربیت فرزند از قابلیت های ویژه زن، از کمالات اختصاصی و تکلیفی الهی بر دوش اوست که توجه وافی به آن، نیازمند اختصاص فرصت کافی است. از سویی، به رغم تعدّد راه های وصول به کمال حقیقی، هر انسانی، آگاهانه یا ناخودآگاه در پی کسب کمال است. در این زمینه تحصیل علم، از مقدمات برجسته وصول به کمال و تعالی است که در شرایط روز جهان، نیازمند وقت و زمان است. در نتیجه، تزاحم میان انجام رسالت تام مادری و کسب علم و تخصص برای تعالی و رشد همه جانبه زن بروز می کند که از چالش های اخلاق کاربردی در عصر حاضر به شمار می آید. بدین جهت، پژوهش پیش رو به روش توصیفی تحلیلی، ابتدا با تبیین جایگاه مادری و کسب دانش در نظام وحیانی اسلام، با رویکرد اخلاق کاربردی، به تحلیل راهکارهای رفع تزاحم، متناسب با اولویت های امروزی می پردازد که ره آورد آن، در دو سطح مقدمی مبنایی و کاربردی عملی شامل چند راهکار همبسته خواهد بود که در سطح اول، تصحیح نگرش متناسب با واقعیات فطری و جهان بینی الهی، شناخت استعدادها و علایق فردی، کلان نگری متناسب با نیازها، و در سطح دوم، آینده نگری در انتخاب (زمان و نوع تحصیل)، نظم، برنامه ریزی و مدیریت (امکانات و زمان)، اولویت بندی (اهم و مهم) و... عامل رفع تزاحم است و وصول به آن، منوط به رعایت اصول رفع تزاحم خواهد بود.