مقالات
حوزه های تخصصی:
بیشتر اندیشمندان مسلمان و از جمله استاد جوادی آملی، با استناد به دلالت برخی از آیات و روایات، براین باورند که افعالِ اخلاقی کسانی که ایمان به خداوند متعال ندارند لزوما مشمول پاداش اخروی نمی شود. البته به عقیده ایشان انسانهای اخلاق مداری که به دلیل قصور و محرومیت از دریافت هدایت وحیانی و ایمان بی بهره مانده اند، از تمام نتایج فعل اخلاقی خود بی بهره نبوده و دست کم در قالب کاهش عقاب اخروی سود خواهند برد؛ بر این اساس یا باید نیل به پاداش و کمال اخروی را برای این افراد کلا منتفی دانست و یا در حتمیت آن شک کرد. در این مقاله میزان هماهنگی این دیدگاه با برخی مبانی کلامی و تفسیری بررسی شده است؛ براساس این مبانی، ظرفیتهای وجودی مخلوقات الهی متناسب با هدف و کمال نهایی آنها در خلقت بوده و عبارت است از فطرت و عقلانیتی که زمینه اخلاقی ماندن را برای آنها فراهم می آورد. چنانکه هدف از خلقت انسان نیل او به کمالات اخروی بوده و نه صرفا رفع عقاب، و اگر یگانه راه رسیدن به این کمال بهره گرفتن از قدرت انتخاب و اختیار در بزنگاه های امتحان دنیوی است، لاجرم باید پذیرفت کسانی که از روی قصور از موهبت ایمان برخوردار نبودند اما با تلاش خود از دام وسوسه ها گریخته، انتخاب درست کرده و اخلاقی زیسته اند، نباید از کمال لایق نوعِ انسان درحیات جاودان بی بهره بمانند. اهمیت این مساله آنگاه آشکارتر می شود که می بینیم بیشتر انسانها در طول تاریخ بی هیچ تقصیری از هدایت وحیانی و به تبع آن ایمان به خداوند محروم مانده اند؛ چنانکه مسیر فوق را برای این تعداد کثیر از انسان ها گشوده ندانیم، ناچار باید برای تبیین حکمت الهی در خلقت آنها چاره ای بجوییم که با عدالت خداوند در نحوه آفرینشِ نوعِ انسان سازگار باشد.
الگوی نظری عبرت پذیری در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عبرت گیری از موضوعات مهم در اخلاق اسلامی بوده وجودِ عبرت با عبر ت پذیری متفاوت است. هدف این پژوهش طراحی الگوی نظریِ عبرت پذیری است. رویکرد پژوهش، کیفی، نوع آن کتاب خانه ای و روش آن تحلیل محتوا است. یافته های پژوهش نشان می دهد که عبرت به معنی گذر و عبور از نامعلوم به معلوم، بازگشت به موقعیت اول و تبدیل نامعلوم به معلوم است که موجب اتخاذ تصمیم متفاوت می شود. در قرآن کریم از سه عنصر مؤثر در عبرت پذیری یاد شده که عبارتند از: بصیرت، لبّ و خشیت. دو عنصر اول ماهیتی شناختی دارند و عنصر سوم، عاطفی و هیجانی است. از این سه عنصر، یک الگوی دو وجهی شناختی-عاطفی به دست می آید که از سویی به باطن امور نفوذ می کند(بصیرت) و به تحلیل ناب دست می یابد(لبّ) و از سوی دیگر ترس ناشی از عظمت امر(خشیت)، موجب تأثیرپذیری از عبرت می شود و تکلیف فرد را روشن می کند. نتیجه پژوهش این که برای بسط عبرت پذیری، باید در بعد شناختی توان نفوذ با باطن امور و تحلیل پیراسته از اوهام را ایجاد کرد و در بعد عاطفی، حالت ترس ناشی از ادراک عظمت و هیبت را به وجود آورد. این می تواند راهبرد فعالیت های فرهنگی، تبلیغی و آموزشی را روشن کند.
نقش اراده انسان در محبت از منظر اخلاق اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محبت از کلیدی ترین مفاهیم اخلاقی در قرآن کریم و روایات است. هدف این پژوهش بررسی ارادی یا غیر ارادی بودن محبت ورزی پس از فراهم شدن مقدمات و مراحل محبت در انسان است. این مسئله از دیرباز مورد توجه اندیشمندان و حُکما بوده و بیشتر محبت را در این مرحله، غیرارادی دانسته اند. این تحقیق با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از داده های کتابخانه ای و شواهد و مؤیّداتی از قرآن و حدیث قصد دارد ارادی و اختیاری بودن محبت را اثبات کند. از جمله این شواهد، استعمال ماده محبت در باب استفعال در قرآن است؛ این باب چون معنای طلب را به مفهوم ریشه فعل می افزاید باعث می شود نوعی معنای ترجیح در معنای محبت ایجاد شود. مؤیّد دیگر آیات و روایاتی است که محبت هایی منفی و منهی را نام برده و مومنین را از آنها پرهیز می دهد که نشان از وجود نوعی اختیار و اراده در محبت بوده و شاهدی بر هدایت پذیر بودن محبت از دیدگاه آیات و روایات است. تبیین ارادی یا غیرارادی بودن محبت به عنوان یکی از هیجانات اخلاقی در حوزه فرا اخلاق، می تواند به مسائل مطرح در این حوزه یاری کند.
منزلت عدالت در هندسه معرفت فقهی و تأثیرات آن در مناسبات میان اخلاق و فقه از منظر شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
براساس اصلِ قاعده ملازمه میان حکم عقل و حکم شریعت اسلامی (کلّ ما حَکَم به العقل حکم به الشرع؛ هرچه را عقل به آن حکم کند شرع نیز به آن حکم می کند) که در اصول فقه شیعی مورد پذیرش بیشتر اصولیون قرار گرفته، عقل یکی از منابع شریعت به شمار می آید، یعنی می توان از طریق آنچه عقل می فهمد به حکم شرعی فقهی دست یافت. از نظر فقیهان شیعه نیکویی و شایستگی عدالت و زشتی و ناشایستگی ظلم مهم ترین حقیقتی است که عقل برای دستیابی به حکم شریعت می فهمد و بر این پایه، به طور طبیعی انتظار می رود اصل عدالت از منزلتی مهم در هندسه معرفت فقهی برخوردار باشد، این در حالی ست که متاسفانه فقه موجود چنین نیست! استاد مطهری با اظهار ناخرسندی از این واقعیت، همین امر را منشأ بسیاری از کاستی ها و بن بست ها در فقه موجود دانسته و علّت آن را غلبه تفکر نص گرایی در فقیهان می شمارد؛ لذا می کوشد با تنقیح مبانی و مبادی لازم برای قرار دادن اصل عدالت در جایگاه شایسته خود، زمینه مناسب برای تمسک حداکثری به این اصل را برای سامان دادن احکام فقهی و نظام شریعت اسلامی فراهم سازد. در این مقاله مبانی موردنظرشهید مطهری و اثر آن در چگونگی رابطه فقه با اخلاق مورد توجه قرار گرفته و پاره ای از چالش ها و پرسش های پیش روی آن ارزیابی می شود.
ماهیت شناسی لذت و جایگاه آن در اخلاق اسلامی از منظر استاد مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و از طریق رجوع به اندیشه های استاد مصباح یزدی به بررسی مسئله لذت پرداخته و در پی پاسخ به این سوال است که لذت چه جایگاهی در اخلاق اسلامی دارد؟ نتایج پژوهش نشان می دهد لذت یک گرایش اصیل فطری و به معنای ادراک هر امری است که با نفس انسان ملائمت داشته باشد. درک لذت مستلزم چهار شرط است: وجود قوه متناسب با لذت؛ ملائمت با طبع؛ وجودِ شرایط فراهم آمدن درک لذت؛ قرارگرفتنِ شیء مورد نظر در شعاع آگاهی و توجه فرد. از یافته های مقاله اینکه نشان داد، لذت محرک اصلی انسان در رفتارهای اختیاری است به طوری که هیچ فاعلی بدون کشش و ملائمت مطابق با طبعش نمیتواند فعل مورد نظر را انجام دهد؛ همچنین لذت براساس نقشی که در کمال نهایی انسان دارد به لذت ممدوح و مذموم تقسیم می شود. استاد مصباح براساس منطق قرآن دو ملاکِ کیفیت و دوام را برای تشخیص لذت اصیل از غیرآن، ارائه نموده و شناخت کمال حقیقی انسان را برای شناخت لذت اصیل ضروری می دانند. در نتیجه همچنان که شناختِ کمال حقیقی، مستلزم شناخت لذیذ اصیل است، شناخت لذیذ اصیل نیز مستلزم شناخت کمال حقیقی است. در نگاه ایشان عواملی که در ترجیح یک لذت یا تشخیص مصادیق آن دخالت دارند همواره اختیاری نبوده و به صورت کلی عبارتند از نیازهای طبیعی، عادت، عقل و وحی.
ارزیابی دلالت نسبیت توصیفی ارزش بر نسبیت فراهنجاری آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فرهنگ ها و سنت های مختلف، ارزش های متنوعی وجود دارد که از آن به نسبیت توصیفی تعبیر می شود. هر قوم و فرهنگی اغلب، ارزش های خاص خود (چه اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی یا علمی) را والا می شمارد و به ارزش های دیگر فرهنگ ها بی توجه است یا حتی گاه آنها را ضد ارزش می شمارد. برخی بهترین تبیین از این واقعیت را نسبیت واقعی یا فراهنجاری ارزش دانسته اند و درحقیقت یکی از مهمترین پشتوانه های نسبیت فراهنجاری را همین تنوع فرهنگی می دانند. هر دو مدعای: «تحقق تنوع فرهنگی ارزش» و «دلالت آن بر تنوع واقعی و ثبوتی ارزش و نفی حقیقت مطلق، ثابت و فراگیر ارزشی» محل مناقشه است. فروکاهش اختلافات اقوام به آداب و رسوم، تلقی نادرست از روابط و ساختار پیچیده فرهنگ ها، قابل حل وفصل بودن اختلافات، احتمال خطا در ترجمه فرهنگی ارزش ها، چندفرهنگی بودنِ افراد و مشکل تعلق هر فرد به چند فرهنگ در عین تعارض ارزش ها و نیز غلبه ارزش های قشر حاکم بر فرودستان، ازجمله چالش های اصل پذیرش تنوع فرهنگی است که حاصل تأمل در آنها، به رسمیت نشناختن اختلافات رایج ارزشی نزد اقوام مختلف است؛ چراکه هم به لحاظ شهودی، اختلافات قومی و فرهنگی بسیاری در بین انسان ها یافت می شود و هم این اختلافات با فرض یکسان بودن همه متغیرات، ازجمله اختلافات زبانی و عدم حل وفصل آنهاست و بیان فروض یادشده، تأثیری در حل مقدمه اول و رفع اختلافات توصیفی ندارد. گام دوم این استدلال و ابتنای نسبیت فراهنجاری بر نسبیت توصیفی نیز مدعایی بدون دلیل کافی و تنها قوت بخشیدن به یکی از احتمالات در مسأله است که این خود یک مغالطه شمرده می شود. به عبارت دیگر، پل زدن از مقام اثبات به مقام ثبوت، امری نادرست و استدلال از معلول به علت، دلیلی ضعیف بر مدعا شمرده می شود. بنابراین نسبیت توصیفی، دلیل تام و قانع کننده ای برای نسبیت فراهنجاری نیست.