آموزش و توسعه منابع انسانی
آموزش و توسعه منابع انسانی سال چهارم بهار 1396 شماره 12 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف از این مطالعه کیفی، آسیب شناسی انتقال یادگیری به محیط کار بوده است. میدان مطالعه سازمان های دولتی استان کردستان و روش تحقیق، تحلیل داده بنیاد مبتنی بر رهیافت سیستماتیک بود. نمونه ای به حجم 48 نفر متشکل از کارکنان، سرپرستان، کارشناسان و مسئولین آموزش، مدیران ارشد، و مدرسان و صاحب نظران آموزش و بهسازی منابع انسانی، به صورت نمونه گیری هدف مند مورد مطالعه قرار گرفتند. برای گردآوری اطلاعات، از مصاحبه های نیمه ساختاریافته فردی استفاده شد و تحلیل هم زمان مصاحبه ها نیز با استفاده از کدگذاری باز، محوری، منتخب و یادنوشت نگاری صورت گرفت. در نهایت با استفاده از روش بازخورد مشارکت کنندگان و تکنیک مثلث سازی تحلیل گر، از اعتبار تحلیل ها اطمینان حاصل شد. بر اساس نتایج به دست آمده، مهم ترین علل بی تفاوتی نسبت به انتقال یادگیری، وجود موانع انگیزشی، موانع مربوط به خصوصیات فردی، زمان بندی نامناسب، موانع مربوط به تدریس، محتوا و ارزشیابی، موانع اداری، موانع حمایتی و موانع معطوف به شغل بودند. بسترها و شرایط زمینه ساز بی تفاوتی نسبت به انتقال یادگیری نیز عبارت از فرهنگ سازمانی غیرحمایتی، نظام اداری مختل کننده، و فضای بی تفاوتی سازمانی بودند. راهبردهای کارکنان در مواجهه با چنین شرایطی ممکن است به صورت رفتارهای انفعالی، رفتارهای منفی و شاید رفتارهای جبرانی مثبت باشد. در نهایت پیامدهای چنین شرایطی، در سطح فردی عمدتاً سکونزدگی شغلی، اهمال کاری شغلی، عدم خلاقیت شغلی، رفتار های انحرافی؛ و در سطح سازمانی، اتلاف سرمایه گذاری های آموزشی و کاهش موفقیت سازمانی است.
بررسی و تحلیل یادگیری کوانتومی در بهینه سازی آموزش منابع انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیشرفت های شگرف مطالعات میان رشته ای فرصت مناسبی را برای پژوهشگران فراهم نموده تا درک بهتری از کاربرد فیزیک در دانش مدیریت به دست آورند. نفوذ علمی تئوری کوانتوم، موجب شده تا اصول و مفاهیم آن به صورت یک رویکرد علمی در دیگر رشته ها از جمله در علوم آموزشی و آموزش و بهسازی منابع انسانی مورد استفاده قرار گیرد. این مطالعه بر کاربرد مفاهیم نظریه فیزیک کوانتومی در تبیین مسایل عملی و مفهومی هسته اصلی این سیستم های آموزشی یعنی یادگیری و یاددهی متمرکز می باشد. به نظر می رسد رویکرد کوانتومی در آموزش و یادگیری، به عنوان یکی از جدیدترین و پیشرفته ترین سیستم های یاددهی– یادگیری، بتواند بسیاری از مسائل آموزش منابع انسانی را حل نماید. مقصود اصلی تحقیق حاضر، توضیح تفسیر مکانیک کوانتومی برای بهبود بخشیدن به سیستم های آموزشی است؛ از این تفسیر می توان برای اصلاح و بهبود تئوری و عمل آموزش منابع انسانی بهره گرفت. روش شناسی مورد استفاده در این تحقیق، روش هرمنوتیک و تحلیل مبانی نظری است. نتایج این بررسی نشان داد رویکرد کوانتومی روشی اثربخش برای بهینه سازی عملکرد سیستم های آموزشی در شرایط پیچیده و مبهم است، بنابراین از این رویکرد می توان برای بهبود بخشیدن به آموزش منابع انسانی استفاده نمود.
شناسایی و رتبه بندی موانع مدرسان در آموزش و بهسازی مجازی منابع انسانی (مطالعه موردی: دانشگاه شهید بهشتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آموزش مجازی به دلیل مزایایی از قبیل انعطاف پذیری زمانی و مکانی، یکی از ابزارهای مناسب برای آموزش کارکنان در سازمان ها و محیط کار محسوب می شود. اما، تحقق این مزایا و استفاده بهینه از ظرفیت های آموزش مجازی مستلزم شناسایی و رفع موانع فرا روی بکارگیری آن است. از این رو پژوهش حاضر با هدف شناسایی و رتبه بندی موانع مدرسان در آموزش و بهسازی مجازی منابع انسانی دانشگاه شهید بهشتی و با شیوه پیمایش انجام شده است. جامعه آماری پژوهش، کلیه کارکنان دانشگاه شهید بهشتی (166 نفر) بود که حداقل در یک دوره آموزش بصورت مجازی شرکت کرده بودند و تعداد 115 نفر از آنان بعنوان نمونه بر اساس نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه ای محقق ساخته بود که روایی آن توسط تعدادی از صاحب نظران آموزش مجازی و منابع انسانی؛ و پایایی آن با محاسبه آلفای کرونباخ 95٪ تایید گردید. داده های حاصل با استفاده از شاخص های آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون t تک نمونه ای و آزمون فریدمن) تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان دادند که مهم ترین موانع بکارگیری آموزش مجازی در آموزش و بهسازی منابع انسانی در سطح مدرسان به ترتیب مربوط به موانع آموزشی با میانگین رتبه ای (80/2) و موانع زیرساختی - فنی با میانگین رتبه ای (69/2) است. پیرو نتایج این تحقیق، موانع اخلاقی و فرهنگی-اجتماعی برای بکارگیری آموزش مجازی در آموزش و بهسازی منابع انسانی دانشگاه شهید بهشتی از کم ترین میزان اولویت و اهمیت برخوردارند. کاربردهای یافته های این تحقیق برای ارتقای استفاده از آموزش مجازی در راستای بهبود آموزش و توسعه منابع انسانی نیز مورد بحث قرار گرفته است.
شناسائی و رتبه بندی عوامل اثربخش بر موفقیت نظام جانشین پروری در صنعت بانکداری با استفاده از تکنیک تصمیم گیری چند معیاره (مورد مطالعه: بانک رفاه کارگران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسائی و رتبه بندی عوامل اثربخش بر موفقیت نظام جانشین پروری در صنعت بانکداری انجام گرفته است که با توجه به هدف، کاربردی و از نظر شیوه های اجرا، توصیفی است و از بین مدیران و کارشناسان خبره بانک رفاه، تعداد 15 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. نمونه گیری از طریق مراجعه به آراء خبرگان انجام و نظرات خبرگان به روش دلفی جمع آوری گردید. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه محقق ساخته عوامل اثربخش بر موفقیت جانشین پروری بود که داده های آماری با استفاده از نرم افزارهای Spss و Excel مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در این پژوهش از روش رتبه بندی تاپسیس فازی که یکی از روشهای تصمیم گیری چندمعیاره می باشد، بهره گرفته شد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که عوامل ""حمایت و مشارکت مدیران ارشد"" و ""عدالت"" به عنوان مهمترین عوامل موفقیت نظام های جانشین پروری و به ویژه در رویکرد اجرا با کانون ارزیابی و توسعه مطرح هستند.
ارزشیابی اثربخشی برنامه های آموزش ضمن خدمت کارکنان دانشگاه فردوسی مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر بررسی اثربخشی برنامه های آموزشی عمومی و تخصصی برگزار شده در دانشگاه فردوسی مشهد است. در این تحقیق برنامه های آموزشی عمومی و تخصصی برگزار شده در هشت ماه اول سال 1390 مورد بررسی قرار گرفت. روش تحقیق، پژوهش ارزشیابی است که از رویکرد ارزشیابی هدف مدار و از مدل کرک پاتریک جهت انجام این مهم استفاده شده است. جامعه آماری این پ ژوهش شامل کلیه کارکنان دانشگاه فردوسی مشهد که تعداد آن ها 421 نفر می باشند. برای ارزشیابی سطح واکنش فراگیران از پرسشنامه کرمی (1386)، برای ارزشیابی میزان یادگیری از پیش آزمون و پس آزمون و برای ارزشیابی میزان تغییر رفتار فراگیران از پرسشنامه محقق ساخته استفاده گردید. نتایج به دست آمده نشان داد که فراگیران واکنش مطلوبی به دوره های عمومی و تخصصی از خود نشان داده اند. سطح یادگیری در دوره های تخصصی و عمومی اثربخش بود و فراگیران دانش لازم را کسب کردند. از نظر تغییرات ایجاد شده در رفتار فراگیران نتایج نشان داد که دوره های تخصصی در سطح اثربخشی معناداری قرار نداشتند. در خصوص میزان تفاوت در تغییر رفتار فراگیران براساس نظر سه گروه (خود فراگیران، مافوق و همکاران شان) نتایج نشان داد که به جز در یک مورد بین این سه گروه تفاوت معناداری وجود نداشت.
ارزیابی وضعیت موجود دوره های آموزشی و ارائه الگوی کیفی ارتقاء اثربخشی دوره های آموزشی (مورد: سازمان امور مالیاتی کشور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف ارزیابی وضعیت موجود دوره های آموزشی و ارائه الگوی کیفی ارتقاء اثربخشی دوره های آموزشی سازمان امور مالیاتی کشور به روش آمیخته انجام گرفته است. در بخش کمی جامعه آماری شامل کلیه کمک ممیزان، ممیزان و سرممیزان کشور است که به روش نمونه گیری خوشه ای در برخی از استان ها انتخاب شدند. همچنین دوره های آموزشی مالیاتی که طی دو سال اخیر برای کارشناسان اجرا شده است، مورد ارزیابی قرار گرفتند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. روایی پرسشنامه مورد تائید صاحب نظران آموزشی و پایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 96/0 گزارش گردید. تحلیل داده ها بیانگر آن بود که وضعیت موجود نیازسنجی دوره های آموزشی، اهداف دوره های آموزشی، محتوای دوره های آموزشی، مدرسان دوره های آموزشی، سازماندهی دوره های آموزشی، ارزشیابی دوره های آموزشی و انگیزش از دید کارشناسان سازمان امور مالیاتی در حد متوسط بوده است. نتایج فوق و انجام مصاحبه با خبرگان مالیاتی، نتایج نشان داد که عمده ترین آسیب های نظام آموزش سازمان امور مالیاتی شامل؛ نیازسنجی (سیستماتیک و علمی نبودن، جامع نبودن، کاربردی نبودن و عدم همکاری پرسنل سازمان در نیازسنجی)، اهداف دوره ها (عدم اطلاع رسانی، کلی بودن و محتوای نامناسب)، آسیب های محتوا (گستردگی سرفصل ها، نبود تیم تدوین محتوا و نظری بودن محتوا)، مدرسان (عدم صلاحیت، پرداخت نامناسب، روش تدریس نامناسب و معیوب بودن سیستم انتخاب مدرسان)، محیط و شرایط برگزاری دوره-ها (امکانات و تجهیزات ضعیف و زمان نامناسب برگزاری دوره ها)، آسیب های اجرای دوره ها (عدم تفکیک کارآموزان، عدم حمایت مدیران، زمان اجرای دوره ها و اجرایی نبودن برخی دوره ها)، ارزشیابی آموزشی (پیگیری نکردن اثربخشی آموزش، واقعی نبودن نمرات ارزیابی دوره ها و عدم همکاری سرپرستان در خصوص ارزیابی دوره ها)، انگیزه (نبود مکانیزم های برای تشویق و تنبیه افراد، انگیزه ناکافی کارآموزان و انگیزه ناکافی مدرس ها)، مشکلات فرهنگی (عدم باور سرپرستان به آموزش و نگاه نامناسب مدیران ارشد به آموزش) و نیروی انسانی (کمبود نیروی انسانی و استفاده نادرست از تخصص ها در آموزش) می باشد.
مدل علّی پذیرش و به کارگیری یادگیری مجازی در کارکنان: نقش تناسب فناوری – شغل، خودکارآمدی و هنجار ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ارائه مدل علی پذیرش و به کارگیری یادگیری مجازی در کارکنان با تأکید بر نقش تناسب فناوری – شغل، خودکارآمدی و هنجار ذهنی در بین کارکنان صنعت نفت میباشد و تلاش شده است با بررسی عواملی مانند هنجارذهنی، خودکارآمدی رایانه، تناسب فناوری– شغل و اثرات آن ها با متغیرهای مدل پذیرش فناوری یعنی سودمندی ادراک شده، سهولت استفاده ادراک شده و تمایل و به کارگیری آموزش مجازی را مورد بررسی قرار دهد. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی است و از نظر نحوه گردآوری و تحلیل داده ها از نوع توصیفی – همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر کارکنان شرکت نفت که با آموزش مجازی آشنایی دارند (330 نفر) را شامل می شود. شرکت کنندگان چندین پرسشنامه مثل هنجارذهنی از پرسشنامه آژان و هارتشورن (2008)، فناوری - شغل از پرسشنامه واتاناساک داکول و همکاران(2010)، سهولت استفاده ادراک شده از پرسش نامه مون و کیم (2001)، سودمندی ادراک شده از پرسشنامه کیم و همکاران (2007)، تمایل استفاده یادگیری مجازی از پرسشنامه سامی ینتو (2009)، خودکارآمدی رایانه از پرسشنامه والترز، و داگرتی (2007) تکمیل نمودند. برای بررسی فرضیه های تحقیق از روش تحلیل مسیر استفاده شده است. نتایج نشان داد که متغیرهای تناسب فناوری – شغل، هنجارذهنی، خودکارآمدی رایانه به صورت مستقیم و غیرمستقیم از طریق متغیرهای واسطه ای سهولت استفاده ادراک شده و سودمندی ادراک شده بر متغیر تمایل و به کارگیری یادگیری مجازی دربین کارکنان اثر معناداردارند. بیشترین اثر کل مربوط به متغیر تناسب فناوری – شغل و سهولت استفاده ادراک شده و کم ترین اثر کل مربوط به متغیر هنجار ذهنی بر تمایل و به کارگیری یادگیری مجازی میباشد.