پژوهه باستان سنجی

پژوهه باستان سنجی

پژوهه باستان سنجی سال دوم پاییز و زمستان 1395 شماره 2 (پیاپی 4) (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

باستان کانی شناسی سفالینه های عصر مفرغ کؤل تپه عجب شیر، شرق دریاچه ارومیه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: پتروگرافی XRD کؤل تپه عجب شیر سفالگری سنت کورا-ارس سفالگری سنت ارومیه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 285 تعداد دانلود : 70
در تبیین باستان شناسی عصر مفرغ شمال غرب فلات ایران ظهور سفال های دست ساز خاکستری-سیاه در گونه های مختلف آن نماینده ی حضور فرهنگ تازه وارد موسوم به کورا-ارس است. از طرف دیگر، سنت سفالی ارومیه متعلق به مفرغ پایانی، بعد از افول سنّت فرهنگی مفرغ قدیم یا کورا-ارس، بازگشت سنّت های سفالگری به نوع سفال های نخودی منقوش است. در پژوهش حاضر، نمونه سفال های خاکستری-سیاه دوره مفرغ قدیم سنت کورا-ارس و سفال های نخودی-منقوش دوره مفرغ پایانی سنّت ارومیه، مورد مطالعه قرار گرفت؛ این نمونه ها در بررسی سطح الارضی محوطه ی کؤل تپه ی شهرستان عجب شیر جمع آوری شده بودند. با مطالعه ی ماتریکس این تعداد نمونه، به بررسی وجوه مشترک موجود در ساختار سفال سبک کورا-ارس و سفال سبک ارومیه، با بهره گیری از روش پتروگرافی و مشاهده ی مقاطع نازک با میکروسکوپ پلاریزان و نیز استفاده از روش های XRD و FT-IR، پرداخته شده است. در این راستا، تلاش شد از طریق شناسایی فناوری ساخت سفال و ترکیب مواد تشکیل دهنده و سپس مراجعه به اطلاعات منابع زمین شناسی منطقه مورد استفاده، مشخص گردد که این سنّت های سفالی بومی هستند یا غیربومی. با توجه به این که در توالی لایه های کؤل تپه ی عجب شیر، هم آثار مفرغ قدیم و هم آثار مفرغ جدید وجود دارد، به نظر می رسد این محوطه محل مناسبی برای کنکاش در مسئله ی گسستگی سنّت های فناورانه سفالگری و نیز بررسی موضوع بومی یا مهاجر بودن سبک سفال ارومیه، به روش باستان سنجی است. نتایج مشاهدات میکروسکوپی مقاطع نازک و آنالیز XRD و FT-IR نمونه ها و تطبیق این نتایج با مقیاس های کانی نگاری موجود از منطقه نشان داد که هر دو مجموعه سفال کورا-ارس و سفال سبک ارومیه به دست آمده از کؤل تپه ی عجب شیر، منشأ یکسانی دارند و لذا مربوط به خود منطقه و تولید محلی هستند.
۲.

بررسی های باستان سنجی در تپه حصار دامغان با استفاده از روش های گرانی سنجی و مغناطیس سنجی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: فیلترهای فازی باستان سنجی گرانی و مغناطیس سنجی بارزسازی لبه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 137 تعداد دانلود : 23
کاوش در آثار به جای مانده از گذشتگان دارای اهمیت ویژه ای در شناسایی تاریخ و هویت یک سرزمین دارد. پیشرفت دانش بشری روش های نوینی در شناسایی مکان های باستانی ارائه داده است که با استفاده از آن ها بدون نیاز به حفاری یا تخریب آثار باستانی به اطلاعات مفیدی می توان دست یافت. امروزه از روش های ژئوفیزیکی غیرمخربی مانند گرانی سنجی (Gravimetry) و مغناطیس سنجی (Magnetometery) که تنها از خاصیت های طبیعی و ذاتی مواد زیرسطحی بهره می برند، در اکتشافات باستان شناسی استفاده می شود. در گرانی سنجی از تباین چگالی بین دیواره ها و اتاقک ها استفاده می شود. درحالی که در روش مغناطیس سنجی از تباین مغناطیدگی (Magnetization) موجود بین اجسام آنومال و محیط پیرامون ناشی از عوامل طبیعی و یا فعالیت های بشری نظیر اقلام فلزی، مصالح ساختمانی و حفره های پرشده استفاده می شود. در این مقاله سعی شده است با استفاده روش های گرانی سنجی و مغناطیس سنجی به شناسایی ساختارهای زیرسطحی در قسمتی از محوطه باستانی تپه حصار دامغان موسوم به پهنه سفال منقوش، پرداخته شود. به این منظور در یک شبکه منظم مربع مستطیلی داده های میدان گرانی و مغناطیس در محدوده مورد نظر برداشت شد و پس از تصحیحات لازم روی داده های گرانی و مغناطیس مانند رانه دستگاه، تصحیح هوای آزاد، تخته بوگه، توپوگرافی و اصلاحات روزانه، نقشه آنومالی های گرانی و مغناطیس تهیه گردید. بر اساس این نقشه ها موقعیت و محدوده دیواره ها و اتاقک های باستانی شناسایی گردید. سپس با استفاده از فیلترهای روند سطح، مشتق قائم اول و فازی اثر میدان ناشی از آثار باقیمانده از ناحیه ای تفکیک شد. نتایج حاصل از بررسی های انجام شده داده های گرانی و مغناطیس در شناسایی ساختارهای زیرسطحی مانند دیواره ها و اتاقک ها انطباق بالایی با نتایج حاصل از کاوش های انجام شده در دهه های گذشته دارد. با توجه به اینکه عملیات کاوش به روش حفاری هزینه بر، وقت گیر و از همه مهم تر امکان آسیب رساندن به سازه های قدیمی را در بردارد، با استفاده از نتایج بررسی های غیرمستقیم ژئوفیزیکی می توان یک طرح کلی برای کاوش های باستان شناسی به وسیله حفاری طراحی و اجرا نمود تا آثار زیرسطحی کمتر آسیب دیده و حفریات هدفمند باشند.
۳.

خمیر لاجورد"" یا ""آبی مصری""؟ بررسی ساختاری و هویت بخشی مجموعه ای از اشیاء منسوب به خمیر لاجورد در موزه ملی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بررسی ساختاری لاجورد موزه ملی ایران SEM-EDX آبی مصری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 209 تعداد دانلود : 285
در معرفی آثار موزه ای مجموعه ای از اشیاء با طیف رنگ آبی، با نام سنگ لاجورد، آبی مصری و خمیر لاجورد نام گذاری می شود. با توجه به شکل ظاهری، ساختار و زمینه رنگی در یک مقایسه کلی تأکید می گردد لاجورد سنگی متشکل از چند کانی متفاوت نظیر سودالیت، کلسیت، پیریت و لازوریت است. جزء سنگ های دگرگونی است که دارای سطحی صیقلی و مات بوده و به رنگ های آبی تیره دیده می شود که از آن در ساخت اشیاء کوچک و به عنوان سنگ تزیینی استفاده شده است و بیش از 6000 سال قدمت دارد. آبی مصری به عنوان نخستین رنگدانه مصنوعی دست ساخته بشر بوده که در دو مرحله پخت مجزا ساخته می شود. دارای طیف رنگی از آبی کمرنگ تا آبی فیروزه ای است و برای اولین بار در مصر و بین النهرین حدود 2500 ق.م ظاهر شده و سپس در سراسر مدیترانه تا 800 میلادی به صورت گسترده استفاده شده است. با تأکید بر تفاوت ساختار و ماهیت این دو ماده، بکار بردن اصطلاح خمیر لاجورد در معرفی آثاری با زمینه رنگی آبی، علمی نبوده و غیر قابل استناد است. ازاین رو پژوهش های علمی و مطالعات آزمایشگاهی در راستای طبقه بندی، شناخت ماهیت و نام گذاری این مجموعه آثار، دارای اهمیت ویژهای است. در بررسی حاضر مطالعات آزمایشگاهی و بررسی ساختاری تعداد 10 عدد از آثار شاخص موزه ملی ایران مربوط به محوطه های تاریخی حسنلو، زیویه و تخت جمشید از هزاره اول پیش از تاریخ تا دوره هخامنشی انجام پذیرفته است که با عنوان لاجورد و خمیر لاجورد به ثبت رسیدهاند. این مجموعه دربرگیرنده اشیاء کاربردی و تزئینی با تنوع در ابعاد آن ها شامل عودسوز، سر شاهزاده هخامنشی، پلاک، گل میخ و تعداد دیگری از اشیاء است. آزمایش های انجام شده با استفاده از روش های دستگاهی میکروسکوپ الکترونی روبشی SEMبا سیستم تجزیه EDX و تعیین ترکیب شیمیایی به روش دستگاهی پراش پرتوایکس XRD بوده است. بر اساس نتایج به دست آمده ماهیت تمامی اشیاء مورد مطالعه آبی مصری شناسایی شده و در هیچ کدام از آن ها ترکیبات لاجورد وجود نداشت. حاصل این آزمایش ها دلایلی مستند بر ضرورت بازنگری و تغییرات در برخی عناوین اشیاء لاجورد، حذف اصطلاح خمیر لاجورد و جایگزینی واژه صحیح آبی مصری است.
۴.

امکان سنجی تاریخ گذاری نسخ تاریخی مجهول از طریق شناسایی حرارتی، طیف سنجی و میکروسکوپی مواد کاغذ(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تاریخ گذاری کاغذ تاریخی طیف سنجی مادون قرمز تبدیل فوریه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 615 تعداد دانلود : 70
کاغذهای تاریخی بیانگر هویت و ارزش های ملی، مذهبی، هنری و تاریخی هر است. شناخت عوامل سازنده کاغذ و تعیین نوع کاغذ از نظر الیاف، آهار و دیگر مواد به کاررفته می تواند به شناخت فرهنگ های گذشته، نگرش های پیشین و تطور فنون مرتبط کمک شایانی نماید. با این وجود برخی نسخ خطی وجود دارند که تاریخ کتابت آن ها هنوز مشخص نیست و این امر موجب می گردد از ارزش استنادی آن ها به دلیل عدم آگاهی از هویت تاریخی آن ها کاسته شود. با استفاده از روش های تجزیه کیفی، کمی و شناسایی مواد تشکیل دهنده کاغذهای نسخ خطی می توان ساختار و درنتیجه زمان احتمالی تهیه کاغذ و یا زمان استفاده از آن به عنوان یک اثر فرهنگی را شناسایی نمود. در این پژوهش، امکان تعیین قدمت چهار نسخه خطی بدون تاریخ کتابت معلوم از طریق شناسایی مواد کاغذ نظیر نوع، ویژگی های الیاف، آهار مصرفی و مقایسه آن ها با چهار نمونه با تاریخ مکتوب دوره صفویه به دلیل در دسترس بودن نسخ این دوره مورد مطالعه قرار گرفت. در صورت مثبت بودن این راهکار می توان در آینده با دوره های دیگر مقایسه نمود. بدین منظور از روش های مختلف نظیر شناسایی با معرف های رنگی، مشاهدات میکروسکوپ نوری، آنالیز طیف سنجی مادون قرمز تبدیل فوریه (FTIR)، آنالیز گرماسنجی روبشی تفاضلی (DSC) و آنالیز وزن سنجی حرارتی (TGA) استفاده شد. با استفاده از هرکدام از روش های آنالیز اطلاعات ویژه ای در خصوص ساختار فیزیکی، شیمیایی، شکل ظاهری و جنس نمونه های کاغذ به دست آمد. نتایج آزمون شناسایی الیاف شامل روش های میکروسکوپ نوری و معرف های رنگی حاکی از آن است که در ساخت همه نمونه ها (به غیر از یک نمونه معلوم که از کنف ساخته شده است) الیاف کتان بکار رفته است. نتایج طیف سنجی مادون قرمز نشان دهنده وجود سلولز، همی سلولز و فقدان لیگنین در تمامی نمونه ها بود. همچنین آهار استفاده شده در ساخت کاغذ از نوع پلی ساکاریدی (نشاسته) تشخیص داده شد. نتایج آنالیز وزن سنجی حرارتی و گرماسنجی روبشی تفاضلی نشان داد، هر نمونه بسته به تاریخچه حرارتی و شیمیایی، پایداری و رفتار حرارتی متفاوت و مخصوص به خود دارد. همچنین مقاومت حرارتی همی سلولز نسبت به سلولز کمتر بود. بطورکلی نتایج این مطالعه نشان داد، بررسی قدمت نمونه های بدون تاریخ، از طریق آنالیزهای حرارتی با بررسی مواد خام و مواد اولیه کاغذها امکان پذیر است و ترکیب این داده ها با نتایج سایر آزمون ها و یکسان بودن مواد اولیه (ترکیب و اجزای آن) تائید می کند که کاغذهای بدون تاریخ مربوط به دوران صفویه هستند.
۵.

شناسایی مواد و رنگدانه های به کار رفته در نقاشی های دیواری مجموعه باغ و عمارت تاریخی رحیم آباد بیرجند(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بیرجند نقاشی دیواری رنگدانه SEM-EDX FTIR XRD باغ و عمارت تاریخی رحیم آباد PLM

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 670 تعداد دانلود : 800
در این مقاله نتایج مربوط به شناسایی لایه تدارکاتی و رنگدانه های به کاررفته در نقاشی های دیواری باغ و عمارت تاریخی رحیم آباد بیرجند ارائه شده است. بیرجند از مهم ترین شهرهای راهبردی حکومتی در دوره ی قاجار و یکی از لنگرگاه های مهم شعبه ای از جاده تاریخی ابریشم است که هند را به اروپا ارتباط می داده است، به همین دلیل آثار زیادی از این دوره به خصوص باغ های تاریخی در بیرجند به جای مانده است که یکی از آن ها باغ و عمارت تاریخی رحیم آباد است. تزیینات معماری کوشک باغ رحیم آباد آینه کاری، گچ بری و نقاشی دیواری است. با توجه به تنوع تزئینات معماری و تعدد دوره های ساخت وساز در عمارت رحیم آباد شناخت رنگدانه های به کاررفته در دیوارنگاره های این اثر تاریخی تأثیر مهمی در شناخت و دوره بندی (کرونولوژی) آن دارد. در این مقاله از روش های دستگاهی مثل SEM-EDX، FTIR، PLM، XRD و XRF پرتابل برای شناسایی عنصری و ترکیبی مواد تشکیل دهنده رنگ ها و بستر نقاشی ها استفاده شده است. درواقع، تجزیه و تحلیل فیزیکی و شیمیایی، اطلاعات مفیدی از طیف رنگدانه های موجود در یک منطقه و شناخت تکنیک های آماده سازی رنگ و کاربرد آن ارائه می دهد. طبق نتایج به دست آمده، برای لایه بستر از مخلوط کلسیم سولفات (گچ) و کلسیم کربنات (گل سفید)، برای رنگ قرمز از قرمز سرب یا سرنج، برای رنگ سبز از مخلوط مالاکیت و آبی پروس، برای رنگ آبی از لاجورد به همراه ترکیبات آهن و مس و برای رنگ طلایی از مخلوط دو فلز مس و روی استفاده شده است. روغن به عنوان لایه ی بوم کننده در زیر لایه رنگ استفاده شده است. وجود روغن علاوه بر لایه تدارکاتی در نقاشی ها نیز وجود دارد که نشان دهنده استفاده از آن به عنوان بست رنگ یا ورنی در این نقاشی است. مواد مورد استفاده در این نقاشی از مواد متداول در دوره قاجار هستند و مواد شناسایی شده هیچ مغایرتی با دوره تاریخی اثر ندارند. یکی از نکات قابل توجه در مواد بکار رفته در این نقاشی کاربرد مخلوط رنگدانه ها برای ایجاد رنگ هایی با تونالیته های متفاوت است. نکته دیگر استفاده از رنگدانه های وارداتی چون آبی پروس در کنار سایر رنگدانه های سنتی آن دوران است. همچنین بررسی میکروسکوپی رنگ طلایی نشان دهنده ی وجود کالکوپیریت در آن است. وجود این ترکیب به دلیل خوردگی فلز مس در رنگ طلایی است و معمولاً در رنگ های طلایی حاصل از آلیاژ دو فلز مس و روی با ایجاد رنگ سبز در سطح رنگ طلایی نمایان می شود.
۶.

مطالعه ی فنی تزئینات طلاکاری در کتیبه های سنگی کلیسای وانک در اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: FTIR SEM-EDS طلاکاری روغنی طلاچسبان تزئینات روی سنگ

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 620 تعداد دانلود : 38
طلاکاری روی سنگ از جمله تزئینات ارزشمندی است که به واسطه ی ساختار لایه لایه و حساسش، در معرض آسیب و نابودی کامل قرار دارد. امروزه تعداد معدودی از نمونه های این تزئینات در هنر ایران شناسایی شده اند. مهم ترین دلیل این مسئله می تواند از بین رفتن این تزئینات در طول سالیان متمادی باشد. این پژوهش به مطالعه و بررسی ویژگی های فنی یک نمونه از این تزئینات واقع در کلیسای وانک و متعلق به دوره ی صفوی پرداخته است. هدف از این پژوهش، شناخت ویژگی های فنی تزئینات طلاکاری بر روی کتیبه های سنگی کلیسای وانک در اصفهان متعلق به دوره ی صفوی است. این تزئینات معماری، به دلیل بی توجهی و با گذر زمان و به سبب حساسیت ساختاری در معرض نابودی و فراموشی قرار گرفته است. مطالعات و شناسایی نمونه های برجای مانده، تاکنون، حاکی از آن بود که طلاکاری روی سنگ در ایران به 4 روش انجام می گرفته است: 1- ترصیع، 2- استفاده از فویل یا ورق ضخیم طلا، 3- استفاده از ورق نازک طلا یا روش طلاچسبانی و در نهایت 4- برجسته سازی مطلا (لایه چینی روی سنگ). بررسی و شناسایی نمونه های مربوط به هنر ایران پیش از اسلام، نشان دهنده ی رواج این تزئینات در ایران پیش از اسلام است. همچنین نمونه هایی مربوط به هنر ایرانی- اسلامی به ویژه در سه دوره ی متأخر صفوی، زندیه و قاجار شناسایی شده است. در اینجا مطالعه ی ساختار یک نمونه از تزئینات طلاکاری روی سنگ متعلق به دوره ی صفوی نشان از کاربرد ورق طلا با عیار بالا و یک ماده ی روغنی به عنوان چسباننده ی ورق طلا داشت. از آزمون کوره برای شناسایی ورق فلزی، از روش دستگاهی SEM-EDS برای آنالیز عنصری ورق فلزی و از روش دستگاهی FTIR به همراه مطالعات میکروسکوپی برای شناسایی ماده ی واسط چسباننده ی ورق فلزی بر سطح سنگ استفاده شد. روش مورد استفاده در اجرای تزئینات طلاکاری این کتیبه، تکنیک ""طلا چسبان"" و به روش ""طلاکاری روغنی"" است. در این پژوهش، روش تحقیق، تحلیلی- تجربی و روش یافته-اندوزی کتابخانه ای، میدانی- مشاهده ای و آزمایشگاهی است. در نهایت با تحلیل اطلاعات گردآوری شده، نتیجه گیری حاصل شده است.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶