پژوهه باستان سنجی

پژوهه باستان سنجی

پژوهه باستان سنجی سال ششم پاییز و زمستان 1399 شماره 2 (پیاپی 12) (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

معرفی، طبقه بندی و ساختارشناسی کاشی های زرین فام یافت شده از قلعه دختر شهر کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ساختارشناسی تجزیه عنصری کاشی زرین فام سفالگری اسلامی قلعه دختر کرمان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۲۰ تعداد دانلود : ۴۱۶
در آواربرداری و مرمت قلعه دختر کرمان از سال 1395 تا 1397 قطعات زیادی کاشی زرین فام کشف شد. برپایه طرح ها و رنگ های متفاوت، به نظر می رسید این کاشی ها، تولیدات چند منطقه هستند. اما کشف همه آنها از یک کانتکست باستان شناسی، نگارندگان را بر آن داشت با ساختارشناسی بر پایه مطالعات آزمایشگاهی، منشاء این تولیدات را پیشنهاد کنند. پرسش ها اینست که این کاشی ها چه ویژگی هایی دارند و محتوای نقوش و کتیبه های آنها چیست؟ رابطه کاشی ها با قلعه دختر چیست و منابع تأمین مواد اولیه آنها بر اساس آزمایش های تجزیه عنصری کجاست؟ هدف اینست که با تطبیق نتایج آزمایشگاهی و ویژگی های ظاهری کاشی ها، ابهامات درباره منشأ آنها زدوده و شاخصه های تولیدات زرین فام کرمان در مقایسه با نواحی دیگر تبیین شود. در مرحله نخست، طبقه بندی کاشی ها صورت گرفت و با استناد به تاریخ 661 هجری در کتیبه یکی از کاشی ها، تاریخ گذاری نسبیِ سایر نمونه ها پیشنهاد شد. کتیبه کاشی ها شامل اشعار و عبارات رایج در کاشی های هم دوره در سایر نقاط ایران است. همچنین، احتمالاً کاشی ها در تختگاه قلعه دختر کاربرد ثانویه یافته اند و کاربرد اولیه آنها مرتبط با بخش های دیگرِ قلعه دختر یا بناهای قراختایی در کرمان است. نتایج آنالیز عنصری بدنه و لعاب 11 قطعه کاشی با روش های میکروپیکسی و میکروسکوپ الکترونی و مقایسه با نتایج آنالیز سایر نمونه های ایران نشانگر برخی عناصر متفاوت در لعاب و خمیره کاشی هاست. از جمله منیزیم که تاکنون تنها در نمونه های قلعه دختر با درصد وزنی بالایی اندازه گیری شده و احتمالاً از معادن درّه آشین در نزدیکی جیرفت تأمین شده است. همچنین درصد وزنیِ عناصر زرین فام های قلعه دختر و نواحی دیگر ایران تفاوت های زیادی دارند. بنابراین به نظر می رسد مواد اولیه کاشی های قلعه دختر بومی بوده و از استان کرمان تأمین شده است. احتمالاً هنرمندان جیرفت پس از رویدادهای سیاسی اواخر سده ششم و افول جیرفت در سده هفتم هجری، به کرمان مهاجرت نموده و به تولید زرین فام ادامه داده اند.
۲.

ساختارشناسی لایه چینی آرایه های طلاکاری کلیساهای وانک و بیت لحم اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: کلیسای وانک کلیسای بیت لحم لایه چینی طلاکاری صفوی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۲ تعداد دانلود : ۳۱۵
​اوج استفاده از لایه چینی، که به عنوان یک فن وابسته به طلاکاری شناخته میشود، در ایران مربوط به دوره ی صفوی است. عموماً هدف از اجرای لایه چینی، ایجاد یک سطح برجسته برای اجرای آرایه ی طلاکاری ست. کلیسای بیت لحم یا بیدخم و کلیسای جامع وانک یا سن سور، دو کلیسای مربوط به دوره ی صفوی مورد بررسی در این پژوهش، از مشهورترین کلیساهای ارمنیان جلفای نو در اصفهان هستند که دارای لایه چینی و آرایه ی طلاکاری هستند. ناشناخته بودن مواد تشکیل دهنده ی ساختار این آرایه ها و وجود ابهام در روش اجرا و فن اجرایی لایه چینی ها و آرایه های طلاکاری کلیساهای ارامنه مساله ی اصلی این پژوهش است. پژوهش حاضر، با بهره جستن از روش های پیرولیز-کروماتوگرافی گازی- طیف سنجی جرمی ( Py-GC-MS ) و کروماتوگرافی گازی- طیف سنجی جرمی ( GC/MS ) به شناسایی و بررسی ساختار بست و چسب مورد استفاده در آرایه های لایه چینی و طلاکاری این دو کلیسا پرداخته است. همچنین در این مقاله با استفاده از پراش سنجی پرتو ایکس ( XRD ) و طیف سنجی انرژی پرتو ایکس پراکنده شده ( EDX ) در کنار میکروسکوپ الکترونی روبشی ( SEM ) به بررسی ساختار بلوری ترکیبات معدنی و همچنین شناسایی مواد معدنی موجود در ساختار این آرایه ها پرداخته شده است. سپس با مقایسه ی نتایج حاصل از این پژوهش، با نتایج مربوط به بررسی های انجام یافته بر روی لایه چینی های بناهای عالی قاپو، هشت بهشت و چهلستون اصفهان، در صدد رسیدن به یک نتیجه گیری کلی در مورد آرایه های لایه چینی و طلاکاری مربوط به دوره ی صفوی اصفهان بوده است. نتایج حاصل از آنالیز، سریشم بودن بست در ترکیبات معدنی لایه چینی های کلیساهای وانک و بیت لحم را اثبات نمود، همچنین بخش معدنی آرایه های لایه چینی از ترکیب گچ و یک نوع رس حاوی کوارتز و غنی از اکسید آهن (گل ارمنی) تشکیل شده است. با توجه به نتایج، روغن بزرک به عنوان چسب مورد استفاده برای چسباندن ورقه ی طلا شناسایی شد.
۳.

محوطه کهیروII: شواهدی از فلزگری مس در سرشاخه های هلیل رود در اوایل هزاره چهارم پیش از میلاد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: فلزشناسی باستانی مینرالوژی پترولوژی سرباره ذوب سرشاخه های هلیل رود دوران مس سنگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲۸ تعداد دانلود : ۲۹۰
طی یک بررسی باستان شناختی در منطقه موسوم به سرشاخه های حوزه فرهنگی هلیل رود، در میان مواد فرهنگی پراکنده بر سطح محوطه ای به نام کهیرو II تعداد زیاد ی سرباره های ذوب فلز و بوته های ریخته گری و بقایای فلزگری مشاهده شد. مطالعه بر روی سرباره های ذوب و وجود قطرات و گویچه های مسی در بافت میکروسکپی سرباره ها نشان از استحصال فرایند فلزگری مس در این برهه زمانی در این منطقه دارد. تعداد 10 نمونه از مواد فرهنگی از منطقه کهیرو II انتخاب شدند و بر اساس آزمایشات مینرالوژی جهت شناسایی خصوصیات بافت سرباره و بوته، و فلئورسانس اشعه ایکس جهت شناسایی ترکیب شیمیایی بین مواد مکشوفه و مطالعات ریز ساختاری و میکروسکپی مورد بررسی قرار گرفتند. قطرات مس در زمینه کریستالین سیلیسی سرباره پراکنده شده و بعنوان یک فاکتور جهت تخمین درجه حرارت ذوب و ترکیب فلز مفید هستند. قطعات بوته های ذوب یافت شده در این محدوده نیز نشان از ریخته گری مس دارند. بوته های ذوب دارای بدنه سرامیکی بوده که عمدتا از کانیهای آذرین (کوارتز، فلدسپات، پل ا ژیوکلاز) بعنوان تمپر در بافت آن استفاده شده است. مجصولات ذوب و بقایای ذوب در ناحیه داخلی بوته تجمع داشته که شامل کانیهای اکسیدی مس همچون کوپریت (Cu 2 S) و دلافوسیت (CuFeO 2 ) است. وجود کانیهای اکسیدی بعنوان بقایای ذوب در کف بوته حاکی از ذوب مس اکسیدی و کربناته در منطقه دارد چرا که بقایای تجمع یافته ترکیبات اکسیدی در کف بوته عمدتا بقایای فرایند ناقص استحصال و یا ریخته گری می باشند و باعث تشکیل مس کربناته یا اکسیدی در اخرین مرحله ریخته گری می شود. چنین بنظر می رسد که این بوته ها جهت فرایند تولید مات یا شمش مس مورد استفاده قرار گرفته اند. منطقه کهیرو II بواسطه وجود بقایای استحصال مس از سنگ معدن کربناته میتواند بعنوان یکی از مناطق قدیمی و کلیدی در سرشاخه های هلیل رود معرفی گردد.
۴.

کاربرد فتوگرامتری در مستند نگاری کتیبه های بناهای تاریخی، نمونه موردی: گنبد الله الله بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: فتوگرامتری مستند نگاری کتیبه های تاریخی ب‍ق‍ع‍ه ش‍ی‍خ ص‍ف‍ی ال‍دی‍ن اردب‍ی‍ل‍ی گنبد الله الله

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۰۰ تعداد دانلود : ۵۶۸
میان تمامی عناصر تزئینی بناهای تاریخی، کتیبه نویسی از مهم ترین آن ها به شمار می آیند. ظرائف این هنر و قابلیت هایی که خط از لحاظ ماهیت شکل حروف و قرارگرفتن آن ها در موضوعات و جایگاههای مختلف دارد آن را از جایگاه صرفا تزئینی به کاربردی سوق داده به گونه ای که نمونه های متعدد بجای مانده از این هنر بر بسیاری از ابنیه تاریخی نه تنها از منظر زیبایی-شناسی حائز اهمیت هستند بلکه از نظر محتوایی نیز به دلیل داشتن اطلاعات تاریخی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دوران مختلف جایگاه ویژه ای در نزد محققان یافته اند. علیرغم این درجه از اهمیت، مشکلات و محدودیت هایی در مطالعه آن ها وجود دارد که اصلی ترین آن در دسترس نبودن عموم کتیبه ها و نبود تصاویر مناسب جهت بهره برداری از آن هاست. روش های قدیمی و فعلی برداشت، ثبت و مستندنگاری کتیبه ها، عموما بازخوانی و بازنویسی متن و عکاسی ساده از آن هاست و در بهترین حالت انجام طراحی فنی بصورت دستی است که در بسیاری موارد مستلزم صرف وقت، انرژی و هزینه بسیار می باشد. در این مقاله سعی شده است استفاده از فتوگرامتری در مستندنگاری کتیبه های بناهای تاریخی با برداشت کتیبه های گنبد الله الله بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی، به عنوان روشی نوین و کاملا علمی و نوآورانه معرفی گردد که با استفاده از تجهیزات اندک و با صرف زمان کوتاه و هزینه کمتر در مقایسه با روشهای فعلی، می تواند جایگزین مناسبی برای آن ها باشد. فتوگرامتری؛ برداشت تصاویر دیجیتال است که با ساخت مدل های سه بعدی با ضریب خطای بسیار پائین، تصاویر بسیار باکیفیت در کمترین زمان حاصل می شود. این انتخاب از چند منظر گویای توانایی شیوه جدید در مستندنگاری کتیبه های ساختمانی با سرعت، کیفیت و دقت بالا خواهد بود. ارتفاع زیاد و پلان مدور بنا مانع آنست که با یک یا چند عکس تصویر مناسبی از کلیت آن در اختیار محققان قرار داد، اما با این شیوه جدید، تمام کتیبه ها در قالب یک عکس به طور کامل، قائم و با جزئیات زیاد ارائه خواهد شد.
۵.

بررسی های میکروسکوپی و ریز ساختار شناسی مس آرسنیکی از منطقه اسپیدژ بزمان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: فلزگری قدیمی مس آرسنیکی ذوب مشترک متالورژی اتفاقی اسپیدژ بزمان Cu-As

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۲۱ تعداد دانلود : ۶۵۳
یکی از مهم ترین دست ساخته های بشر در طول تاریخ بی شک، اشیاء مسی و آلیاژهای آن است و از این میان بر اساس شواهد موجود قدیمی ترین آلیاژ آن، به عنوان مس-آرسنیکی تقش مهمی را در تاریخ دارا است. وجود این آثار در سایت های مختلف و بخصوص در جنوب شرق ایران از اوایل عصر برنز حاکی بر این ادعاست. یکی از مهم ترین این محوطه های استراتژیک که در جنوب شرقی ایران واقع شده و مربوط به هزاره های دوم و سوم قبل از میلاد است، محوطه اسپیدژ می باشد. در این تحقیق تعدادی از اشیاء فلزی گورستان اسپیدژ جهت شناسایی ترکیبات مس-آرسنیکی و خصوصیات این آلیاژ مورد بررسی قرار گرفتند. جهت مطالعه بر روی این اشیاء از روش دستگاهی SEM-EDX جهت شناسایی ریز ساختار ماتریکس فلزی و ترکیب شیمیایی عناصر، و همچنین روش متالوگرافی جهت بررسی تکنیک ساخت و مطالعات فازی استفاده گردید. آنالیز دستگاهی SEM-EDX نشان می دهد برخی اشیاء از آلیاژ Cu-As-Zn و برخی دیگر از آلیاژ Cu-As به روش ریخته گری در قالب ساخته شده اند و جزو آلیاژهای برنزهای آرسنیک دار محسوب می شوند. تصاویر SEM حاکی از این است که ناخالصی های در تمام ماتریکس فلز به صورت نقطه ای و کشیده می تواند دلیل بر وجود مس تصفیه نشده به همراه Spiess در فرایند ساخت این آثار باشد. همچنین درصد یکنواخت و بالای آرسنیک 5% در این آثار نشان می دهد که فرایند ساخت این آلیاژها به روش Co-Smelting انجام شده است. بررسی های متالوگرافی نشان می دهد که عملیات فیزیکی بر روی این آثار تکرار سیکلی از کار سرد و بازپخت (تابکاری ) جهت شکل پذیر کردن بیشتر این آثار بوده است.
۶.

مطالعه فنی و مقایسه ای کاشی نره تک رنگ فیروزه ای ایلخانی و صفوی با پژوهش موردی نمونه هایی از گنبد سلطانیه و گنبد بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: فن شناسی آجر لعاب دار بقعه شیخ صفی سلطانیه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴۸ تعداد دانلود : ۳۸۶
در این پژوهش نمونه هایی از کاشی نره گنبد الله الله، بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی و گنبد سلطانیه به منظور فن شناسی تزئینات کاشی کاری به کاررفته در معماری گنبد در دو دوره ایلخانی و صفوی و با تمرکز بر دو بنای شاخص مذکور از این دوره های تاریخی، موردمطالعه قرارگرفته است. در این پژوهش، عناصر واسطه رنگ ساز لعاب نمونه ها به کمک روش پلاسمای جفت شده القایی ICP انجام شده و شناسایی فازهای تشکیل دهنده بدنه ها به کمک روش پراش پرتوایکس XRD انجام شده است. بر اساس نتایج گزارش در این تحقیق، ماهیت لعاب و تحلیل فرایند فرسایش آن همچنین، ساختار شیمیایی بدنه های نمونه های موردمطالعه مشخص شد و بر اساس نتایج به دست آمده امکان مقایسه فنّی نمونه های موردمطالعه دو دوره، ازلحاظ ترکیبات سازنده بدنه و لعاب و میزان فرسایش آن ها، همچنین تخمین دمای پخت این کاشی های نره تاریخی، فراهم شد.
۷.

ارزیابی عوامل محیطی در شکل گیری استقرارهای اشکانی دشت سرخس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: دشت سرخس باستان شناختی اشکانیان استقرار عوامل محیطی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۹۶ تعداد دانلود : ۴۱۱
دوره اشکانی در خراسان بیشتر از ادوار تاریخی ایران شناخته شده است؛ اما نیازمند کاوش های باستان شناسی مدون و هدفمندی است تا اطلاعات و داده های باستان شناختی محکم و استواری را در اختیار باستان شناسان قرار دهد. با توجه به خاستگاه اشکانیان در شمال شرق ایران، دشت سرخس هدف یک بررسی روشمند میدانی قرار گرفت تا از روند و چگونگی استقرار و تأثیرگذاری دوسویه طبیعت و انسان در منطقه، درک درستی حاصل شود. نتیجه این بررسی، شناسایی چهارده محوطه استقراری از این دوره بود که این تعداد، از منظر عوامل محیطی و وسعت محوطه ها، قابل تأمل و ارزیابی است. هم چنان که گفته شد، هدف و ضرورت این پژوهش بررسی و شناخت استقرارهای دوران اشکانی در این منطقه و مطالعه پیرامون مؤلفه ها و عوامل مؤثر در شکل گیری و الگوی پراکندگی محوطه ها در این حوزه جغرافیایی است. ازاین رو، محوطه های شناسایی شده اشکانی دشت سرخس از منظر عوامل محیطی و شاخصه های مؤثر جغرافیایی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. در تحلیل داده ها، علاوه بر استفاده از روش های مرسوم در بررسی های میدانی و الگوهای استقراری، از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) استفاده شد. خروجی نقشه ها و داده های استقرارهای اشکانی منطقه نشان داد که از میان عوامل محیطی مؤثر در شکل گیری استقرارها، دوری و نزدیکی یا قرار گرفتن استقرارها در امتداد مسیر رودخانه ها (الگوی استقرار خطی)، راه های ارتباطی (نسا و جاده ابریشم)، ارتفاع و ناهمواری در مکان گزینی استقرارها در محدوده ارتفاعی بین 300 تا 1100 متر از سطح دریا و چگونگی پراکنش آن ها در دشت سرخس و همچنین ارتفاعات، در شکل گیری استقرارها بیشتر از سایر عوامل محیطی تأثیرگذار بوده اند. از مهم ترین نتایج بررسی حاضر، شناسایی و کشف استقرارهایی با آثاری غنی از دوره اشکانی و تحلیل شکل گیری آن ها بر مبنای عوامل و مؤلفه های محیطی و نیز بازسازی بخشی از فرهنگ اشکانی در شمال شرق خراسان و تأسیس گاه نگاری نسبی پارتیان دشت سرخس در چارچوب طبقه بندی، گونه شناسی و گونه شناختی نمونه های سفالین به دست آمده است.
۸.

شناسایی طرح های پنهان در تابلوهای عتیقه با استفاده از پرتونگاری صنعتی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: طرح های پنهان تابلوهای عتیقه پرتونگاری صنعتی روش هرم گوسی روش هرم لاپلاسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۱۳ تعداد دانلود : ۳۳۳
برای جلوگیری از تخریب و سوزاندن تابلوهای نفیس هنگام جنگ و حوادث اجتماعی در قدیم، روی آنها اثر هنری جدید نقاشی می شده است. برای شناسایی لایه های پنهان تابلوها، استفاده از یک روش عمقی که بتواند طرح های زیرین را مشخص کند مفید است. اشعه ایکس که قابلیت نفوذ در مواد مختلف را دارد می تواند تصویر نهان نقاشی را مشخص کند. قبل از استفاده از آزمون پرتونگاری، ضخیم بودن لایه های نقاشی کارشناسان را به این باور می رساند که نقاشی اصل نبوده و بر روی آن طرحی دیگر کشیده شده است. مسئله مهم در بررسی تابلوهای هنری حفظ آن ها و شناسایی نواحی نقص است. برای این امر تکنیک های مختلف غیرمخرب بکار گرفته می شوند. آزمون پرتونگاری جزئی از آزمون های غیرمخرب است. در پرتونگاری به دلیل نفوذ پرتو ایکس به لایه های زیرین، بدون تخریب و تغییر در نمونه آزمایشی الگوهای نهان و آسیب های عمقی آشکار می شوند. تصاویر حاصل از پرتونگاری به دلیل پراکندگی و تضعیف پرتو در قطعه و نیز اندازه چشمه، عدم وضوح و کیفیت پایینی دارند، به این دلیل شناسایی نواحی عیوب در پرتونگاره ها دشوار است. برای افزایش کنتراست پرتونگاره ها روش های پردازش تصویر می توانند بکار گرفته شوند. در این تحقیق از پرتونگاری برای تشخیص تصاویر پنهان تابلوهای نقاش های موجود در موزه والنسیا، اسپانیا استفاده شده است. همچنین از دو روش هرم گوسی و هرم لاپلاسی برای بهبود کیفیت و کاهش عدم وضوح پرتونگاره ها استفاده شده که دارای پیچیدگی محاسباتی کم و سادگی بالا در پیاده سازی هستند. نتایج نشان می دهند که پرتونگاری روش مؤثری در شناسایی نقاشی های پنهان است با این روش بدون هیچگونه آسیبی به تابلو می توان اطلاعات مهمی در مورد طرح های پنهان آن بدست آورد. همچنین استفاده از الگوریتم های پردازشی هرمی لاپلاسی و گوسین در تصاویر پرتونگاری نیز می تواند در شناسایی بهتر طرح های پنهان کمک کند.
۹.

رهیافت باستان شناسی چشم انداز به منظور تبیین الگوی استقراری و فرهنگی حوضه کشف رود(دشت مشهد) از دوره نوسنگی تا مفرغ میانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: خراسان دشت مشهد کشف رود باستان شناسی چشم انداز استقرارهای پیش ازتاریخ الگوهای استقراری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰۸ تعداد دانلود : ۲۷۶
منظر فرهنگی پس از مطرح شدن برای اولین بار در سال 1920 در علوم بسیاری بکار رفت و در باستان شناسی، باستان شناسی چشم انداز را پدید آورد. رودخانه کشف رود اصلی ترین شریان حیاتی و منبع آب دشت مشهد محسوب می شود، از این رو حوزه کشف رود بدلیل وجود آثاری از دوره پارینه سنگی قدیم، به عنوان قدیمی ترین حوزه و چشم انداز فرهنگی ایران، همواره مورد توجه پژوهشگران بوده است. این منطقه به دلیل قرارگیری در میان سه حوضه فرهنگی جنوب غرب آسیای مرکزی، فلات مرکزی ایران و شمال شرق ایران، دارای موقعیت استراتژیک خاصی از نظر فرهنگی است که اغلب دوره های فرهنگی این منطقه به جز دوره پارینه سنگی، تا دهه اخیر ناشناخته بوده است. به همین جهت مطالعه عوامل موثر در شکل گیری و ظهور استقرارهای پیش ازتاریخ منطقه و همچنین بررسی چشم انداز آن جهت تبیین جدول گاهنگاری و شاخصه های فرهنگی منطقه، ضروری است. با این حال درک مدل پراکنش و عوامل موثر در شکل گیری استقرارهای پیش ازتاریخ حوضه کشف رود(دشت مشهد) همچنین چیستی شاخصه های فرهنگی منطقه و در نهایت تبیین مؤلفه های مشترک با محوطه های هم افق در سرزمین های همجوار اصلی ترین پرسش های پژوهش هستند. بنیان پژوهش حاضر، بررسی چشم انداز فرهنگی و جغرافیایی ادوار پیش ازتاریخ حوضه کشف رود در محدوده دشت مشهد، از دوره نوسنگی تا مفرغ میانی با تاکید بر وابستگی استقرارها به رودخانه کشف رود است که با ایجاد اکوسیستمی بارور و ایجاد بستری حاصلخیز، استقرارهای بشری را در حاشیه خود جذب کرده است. نتایج پژوهش نشان می دهد شرایط زیست محیطی مناسب و ساختار اکولوژیک منطقه جهت ارتباطات درون و برون منطقه ای، سبب شکل گیری و ظهور سیستم های زیستگاهی با هدف استفاده از منابع محیطی، از دوره پارینه سنگی تا به امروز در منطقه شده و دارای مؤلفه های فرهنگی مشترکی با حوزه های جنوب ترکمنستان، شمال شرق ایران و فلات مرکزی ایران می باشد.
۱۰.

بررسی و شناخت مواد آلی لایه چینی و طلاچسبان دوره صفویه در کاخ چهل ستون قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: لایه چینی طلاچسبان کاخ چهل ستون قزوین SEM-EDS FT-IR GC-MS

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۵۵ تعداد دانلود : ۴۰۳
آرایه لایه چینی و طلاکاری یکی از پیچیده ترین و خاص ترین شیوه های تزئین سطح، در معماری اسلامی ایران است که شکوفایی آن را باید در دوره صفوی جست و جو کرد؛ این آرایه معماری که ترکیبی از مواد آلی و همچنین مواد معدنی فلزی و غیرفلزی در کنار یکدیگر است، طی فرایند خاصی عمل آوری و اجرا می شده است. جهت حفاظت صحیح اثر و همچنین بازیابی اطلاعات فنی نهفته در آن و همچنین دستیابی به اطلاعات فنی این گونه آرایه معماری در ایران دوره صفویه، بازشناخت هنری و فنی آن در کاخ چهل ستون قزوین به عنوان یکی از مهم ترین بناهای پایتخت بخشی از دوره صفویه، اهمیت و ضرورت پیدا می کند. از اولین پایتخت دوره صفویه(در تبریز) آرایه لایه چینی و طلاکاری باقی نمانده است و قزوین قبل از اصفهان مورد توجه بوده و اقدامات شایسته ای در خلق آرایه های معماری انجام پذیرفته است. پژوهش حاضر، به مطالعه ساختار آرایه های لایه چینی و طلاکاری در دو دوره صفویه(دوره شاه تهماسب و دوره شاه عباس) در کاخ چهل ستون قزوین پرداخته است. این پژوهش، با رویکرد آزمایشگاهی با هدف واکاوی و شناخت ساختار بخش های مختلف این آرایه ها از جمله ساختار آلی و معدنی لایه چینی و همچنین لایه طلایی استفاده شده بر روی لایه چینی، موسوم به طلاکاری، انجام پذیرفته است. در این راستا، از بخش لایه چینی و طلاکاری لایه مربوط به دوره شاه تهماسب و همچنین لایه مربوط به دوره شاه عباس صفوی نمونه برداری انجام پذیرفت که با استفاده از آنالیزهای(SEM-EDS, FT-IR, GC-MS) به ارزیابی و مقایسه این نمونه ها پرداخته شد. نتیجه آنالیز EDS از سطح لایه فلزی نشان دهنده طلا با خلوص بالا است، همچنین بخش معدنی لایه چینی، از ترکیب گچ و نوعی خاک با درصد آهن بالا(گل هرمز یا گل ارمنی) تشکیل شده است. بررسی تصاویر SEM بر روی نمونه های مورد بررسی، نشان دهنده وجود بقایایی از مواد آلی مورد استفاده در آرایه های لایه چینی و طلاچسبانی است. بررسی نمونه ها با GC-MS نشان دهنده استفاده از روغن های گیاهی است که باتوجه به مقدار قابل توجه ترکیبات هیجده کربنی و اکسیدهای آن، می توان آن را منسوب به روغن بزرک دانست که به عنوان چسباننده ورق طلا در آرایه های لایه چینی و طلاکاری مورد استفاده بوده است.
۱۱.

تخمین سن بقایای انسانی با استفاده از سیستم دندانی (مروری بر روش های تخمین سن در انسان شناسی دندانی)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: باستان شناسی زیستی تخمین سن سایش دندانی تکامل سیستم دندانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۱۲ تعداد دانلود : ۲۰۳
تخمین سن بقایای انسانی یکی از دشوارترین مسائل باستان زیست شناسی است چرا که افراد دارای سن تقویمی یکسان سن زیستی متفاوتی را نشان می دهند. استفاده از دندان ها برای تخمین سن، هم به دلیل پایداری بیشتر دندان ها در بافت های باستان شناختی و هم به دلیل قابلیت تغییرات سیستم دندانی با افزایش سن، بسیار مورد کاربرد و توجه است. بسیاری از روش های مدرن مورد استفاده در پزشکی قانونی بر مبنای ایجاد برش در دندان ها و مشاهدات بافت شناسی است که به دلیل تخریب دندان ها، در نمونه های باستان شناختی قابل اجرا نیستند. در این مقاله ضمن بررسی روش های غیر مخرب استفاده از دندان ها در تخمین سن بقایا، به محاسن و معایب هر روش نیز اشاره می شود. هدف این مقاله مرور روشهای تعیین سن از روی دندان ها برای افراد نابالغ با بررسی" تکامل سیستم دندانی" و برای افراد بالغ با بررسی" تحلیل فیزیولوژیک بافت های دندانی" است. به دلیل ماهیت منظم زمان شکل گیری و رویش دندان ها ،" تکامل دندانی" گسترده ترین روش استفاده برای تخمین سن بقایای افراد نابالغ است. رد پای افزایش سن را می توان در سه روند متفاوت تکامل سیستم دندانی «کلسیفیکاسیون»، «رویش دندان ها » و «بسته شدن کامل انتهای ریشه» در جداول و نمودارهای از پیش تهیه شده بررسی نمود.با رویش دندان دائمی سایش آن آغاز می شود. فراگیر بودن سایش در یک جمعیت، تابعی از افزایش سن است و می تواند در تخمین سن استفاده شود. ادامه تشکیل عاج ثانویه نیز یک پاسخ زیستی به افزایش سن است. با افزایش سن مساحت پالپ به تدریج به دلیل ادامه رسوب عاج ثانویه کوچک تر می شود. اندازه گیری روند این کاهش با استفاده از عکس های رادیولوژی به عنوان یک نشانگر در تخمین سن مورد استفاده قرار می گیرد. نیمه شفاف شدن انتهای ریشه دندان ها نیز با افزایش سن در بالغین ارتباط داردو اندازه گیری طول آن با دقت مناسبی قابل انجام است. گرچه در نمونه های باستان شناختی هنوز به بررسی بیشتری نیاز دارد.
۱۲.

نقد و بررسی کتاب "استخوان شناسی انسانی در باستان شناسی " جواد حسین زاده ساداتی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: استخوان شناسی انسانی باستان شناسی بقایای انسانی حفظ و نگهداری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۲۳ تعداد دانلود : ۳۲۴
کتاب " استخوان شناسی انسانی در باستان شناسی : دستورالعمل نحوه نگهداری و تعامل با بقایای اسکلت انسانی در باستان شناسی " نوشته سید میلاد هاشمی و حامد وحدتی نسب، اعضای هیئت علمی گروه باستان شناسی دانشگاه تربیت مدرس، در سال 1398 با 185 صفحه نوشتار، عکس، طرح و جدول، توسط انتشارات ندای تاریخ در تهران به چاپ رسیده است. انتشار این کتاب موجز و مختصر به هنگام بوده و نشان از وقت شناسی نگارندگان محترم و در عین حال توجه جامعه باستان شناسی ایران به مسئله حفظ بقایای انسانی دارد. گرچه کتاب از نظر اصول نگارشی و ویرایشی کتابی ویراسته و پیراسته است اما از نظر صفحه آرایی قطعا می توانست بهتر از آن باشد که هست. کتاب از نظر ساختاری دارای فصل بندی نیست اما با این حال مطالب در یک سیر منطقی به صورت عنوان هایی پشتِ سر هم آورده شده که به طور کلی شامل اهمیت بقایای انسانی، آماده سازی شرایط جهت کاوش بقایا، مستندسازی بقایا، مطالعات اولیه و در نهایت حفظ و نگهداری آنها می شود. از نظر محتوایی نیز به جز موارد بسیار معدود، نگارندگان با تسلط بر موضوع مورد بحث و با روایتی روان جنبه های مختلف مطالعه و حفاظت از بقایای انسانی را مرور کرده و با کمک تصاویر و طرح ها و جدول ها تلاش کرده اند تا ضروریات اولیه مطالعه و حفاظت از بقایای انسانیِ به دست آمده از کاوش های باستان شناختی را به مخاطب مورد نظرشان منتقل نمایند.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۷