پژوهه باستان سنجی
پژوهه باستان سنجی سال هشتم بهار و تابستان 1401 شماره 1 (پیاپی 15) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
تپه ی رحمت آباد، تپه ی باستانی مهمی واقع در دشت کمین در شهرستان پاسارگاد، واقع در استان فارس است که به عنوان یک محوطه باستانی کلیدی با توالی فرهنگی از دوران پیش از تاریخ تا اسلامی شناخته می شود. 10 قطعه سفال از دوره نوسنگی و 5 قطعه سفال از دوره مس سنگی (اوایل باکون میانی) محوطه رحمت آباد با استفاده از روش های پتروگرافی، XRD و XRF به منظور مقایسه ترکیب شیمیایی و سیر تغییرات تکنولوژی سفالگری در دوره های نوسنگی و مس سنگی مورد بررسی قرار گرفتند. این تپه بر پایه تاریخ گذاری مطلق کربن 14 دارای قدمتی از اواسط هزاره هشتم ق.م است. پراکندگی و تغییرات ترکیب شیمیایی سفال ها در این مرحله بر اساس نمودار رانکین در سیستم SiO2-Al2O3-CaO+MgO مورد مطالعه قرار گرفت و بر اساس آن تمرکز بر تنوع منشاء مواد مورد استفاده برای ساخت سفال، چگونگی ساخت سفال ها و شناخت و مقایسه ی تکنیک ساخت سفال از نوسنگی به مس سنگی در محوطه ی یاد شده مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. مطالعات شیمیایی و مینرالوژی بر روی سفال های مورد آزمایش در این منطقه حاکی از توالی مشخص استفاده از مواد خام یکسان ولی با تکنیک متفاوت در طی دوران نو سنگی و مس سنگی در تپه رحمت آباد است. همچنین پیشرفت و توسعه تکنیک سفالگری مورد استفاده در تپه رحمت آباد، این محوطه را به عنوان یک محوطه شاخص در سیر ترقی تکنولوژی طی دوره باکون در باستان شناسی حوزه رود پلوار معرفی می نماید.
طبقه بندی، بررسی و آنالیز بقایای استخوان های جانوری محوطه شیرتل (تپه شیره پز خانه) دشت قزوین از دوره نو سنگی تا عصر مفرغ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تپه موسوم به محوطه باستانی شیره پزخانه (شیرتل) در فاصله 9 کیلومتری جنوب شرقی شهر قزوین واقع شده است. با توجه به نمونه هایی که به روش کربن14 تاریخ گذاری مطلق شده اند (شامل دو نمونه زغال و چهار نمونه از بقایای استخوان های جانوری) این محوطه از عصر برنز تا اواسط عصر آهن را شامل می شود. افزون بر بقایای به دست آمده از این محوطه مانند اماکن استقراری، سفال، پیکرک و بقایای انسانی و غیره، مجموعه بقایای استخوان های جانوری به دست آمده است که در بین آن ها می توان از بقایای استخوانی بز، گوسفند، غزال، گاو، گوزن، اسب سانان و درصد اندکی بقایای استخوانی سگ سانان، جوندگان و گراز را نام برد. در میان مجموعه استخوان های جانوری در محوطه شیرتل بیشترین درصد فراوانی را بقایای استخوانی گاو اهلی(Bos Taurus) تشکیل می دهد که با انواع آثار برش، آثار سوختگی و شکستگی قابل شناسایی هستند؛ با توجه به درصد بالای گاو اهلی نابالغ در این مجموعه به نظر می رسد، از نیروی محرکه این گونه جانوری بیشتر در مزارع و تسریع فرایند کشاورزی استفاده شده است. در مجموعه بقایای استخوانی محوطه شیرتل از رسته نشخوار کننده های کوچک (Small Ruminant) همانند دیگر محوطه-های دشت قزوین گوسفند اهلی(Ovis aries ) بیشترین درصد فراوانی را دارد. افزون بر نقش پروتئین در رژیم غذایی جوامع انسانی، از بقایای به دست آمده از محوطه شیر تل این طور به نظر می رسد که از استخوان های حیوانات اهلی برای ساخت ابزار استخوانی استفاده کرده اند. در این محوطه تعدادی بقایای استخوان های حیوانات وحشی نیز به دست آمده است که نقش شکار در اقتصاد معیشتی مردم را نشان می دهد.
گاه نگاری مطلق تپه طالبخان سیستان بر اساس آزمایش کربن 14(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طی چند دهه گذشته کاوش های متعددی در محوطه های عصر مفرغ جنوب شرق ایران صورت گرفته که نتایج حاصل از این پژوهش ها منجر به تدوین گاهنگاری منطقه با محوریت شهر سوخته شده است. تاکنون بیشتر پژوهش های صورت گرفته در پیش از تاریخ سیستان متمرکز به شهر سوخته بوده، در حالی که در بررسی روشمند باستان شناختی سیستان بیش از 900 محوطه هم عصر شهر سوخته در دشت جنوبی سیستان وجود دارد که جهت درک بهتر فرهنگ های عصر مفرغ سیستان نیاز است تا برخی از محوطه های اقماری- استقراری مرتبط با شهر سوخته مورد بررسی و مطالعه دقیق قرار گیرند. ازاین رو با توجه به سؤالات و ابهامات موجود در شناخت شاخصه های فرهنگی عصر مفرغ سیستان و همچنین آموزش دانشجویان رشته باستان شناسی دانشگاه زابل، تپه طالبخان انتخاب و به مدت شش فصل مورد کاوش باستان شناسی قرار گرفت. یکی از اصلی ترین اهداف فصل پنجم در این محوطه، لایه نگاری و ارائه تاریخگذاری نسبی و مطلق بود که طی کاوش صورت گرفته شش فاز استقراری شناسایی شد در این مقاله سعی برآن است تا با تحلیل مواد فرهنگی بویژه سفال های به دست آمده از کاوش این محوطه و استفاده از نتایج آزمایش کربن 14 به گاهنگاری این محوطه پرداخته شود. سوالات مهم این پژوهش عبارت است از اینکه توالی استقراری تپه طالبخان مربوط به چه دوره هایی بوده و چگونه می توان با استفاده از نتایج کربن 14 این محوطه، چالش های موجود در گاهنگاری منطقه را تبیین و ارزیابی نمود. جهت تاریخ گذاری مطلق نهشته های فرهنگی تپه طالبخان 4 نمونه زغال به آزمایشگاه دانشگاه آکسفورد انگلستان ارسال شد که نتایج حاصل از آن نشان می دهد این محوطه در حدود 2500 پیش از میلاد مورد استقرار قرار گرفته و تا حدود 2300 پیش ازمیلاد ادامه داشته است. از آنجایی که یافته های سفالی به دست آمده از این محوطه مشابهت های زیادی با فازهای 1 و 0 شهر سوخته دارد به نظر می رسد که احتمالاً تاریخی قدیمی تر از آنچه که تاکنون در نظر گرفته می شده یعنی بین 2300 تا 2200 پیش ازمیلاد را برای پایان دوره شهر سوخته باید درنظر گرفت.
استفاده از الگوی وردش در آشکارسازی بهتر تصاویر پرتونگاری از کلاه های تاریخی خانواده تاویچی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فرهنگ ها و ملل مختلف، کلاه برای محافظت سر و ایمنی و یا مد مورد استفاده قرار می گیرد. در گذشته کلاه نشان دهنده ملیت و یا پایگاه اجتماعی فرد بوده است. شناسایی پارچه، نحوه طراحی و دوخت کلاه می تواند اطلاعات خوبی در مورد تاریخچه مد در ملل مختلف را در اختیار ما قرار دهد. در این تحقیق پنج کلاه متعلق به خانواده تاویچی از کشور ایتالیا با استفاده از پرتونگاری صنعتی بررسی شده وشناخت چگونگی طراحی و ساخت، ریخت شناسی، ساختار داخلی و نواحی احتمالی آسیب مد نظر بوده است. پرتونگاره ها به دلیل پراکندگی و تضعیف پرتو و عدد اتمی کم مواد سازنده کلاه و ضخامت کم پارچه، وضوح کم و کیفیت پایینی دارند، به این دلیل شناسایی نواحی عیوب در پرتونگاره ها دشوار است. برای بالا بردن وضوح تصاویر از الگوریتم های وردش و سه بعدی سازی استفاده شده است. روش وردش بر اساس حداقل کردن تغییرات است و در از بین بردن نوفه در تصاویر کاربرد دارد. در روش سه بعدی سازی یک تصویر سه بعدی از تصویر دو بعدی بر اساس چگونگی بازتاب نور ساخته می شود. نتایج نشان می دهند که پرتونگاری روش مؤثری در شناسایی ساختار کلاه های قدیمی است و می تواند بدون نیاز به شکافتن کلاه اطلاعات ساختاری و نحوه اتصال اجزای آن را نشان دهد. همچنین تصاویر پردازش شده دارای وضوح بهتری می باشد و می توانند در تشخیص بهتر اجزا و ساختارکمک کند. برای ارزیابی از نظر متخصصین پرتونگاری و مرمت آثار باستانی استفاده شده و آنها موثر بودن روش های پردازشی را در استخراج اطلاعات کارا از پرتونگاره ها تایید کرده اند. همچنین بررسی های خط پروفایل رسم شده روی تصاویر نشان می دهد که تغییرات کنتراست در تصاویر بازسازی شده نسبت به پرتونگاره های اصلی بیشتر شده و اجزای تصاویر واضح تر شده اند.
بررسی نقش مخرّب گلسنگ درون سنگی (Verrucaria buschirensis s.lat) خانواده Verrucariaceae در میراث جهانی تخت جمشید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گلسنگ ها با استقرار خود در سطوح سنگی باعث ایجاد آسیب های جدی در سطح سنگ می شوند. استقرار برون سنگی باعث ایجاد آسیب های بصری شده ولی استقرار درون سنگی علاوه بر آسیب های بصری باعث ایجاد آسیب های جدی در اعماق سنگ و ایجاد حفرات و شکستگی های جزئی در سنگ می شود که زمینه را برای نفود سایر ارگانیسم ها، آسیب های عمیق فراهم می نماید. با توجه به اهمیت تاریخی سطوح سنگ های نقش دار در میراث جهانی تخت جمشید و آسیب های ناشی از گلسنگ های درون سنگی به این آثار ارزشمند، هدف این پژوهش، بررسی نقش مخرب گلسنگ های درون سنگی خانواده Verrucariaceae در این سایت میراث جهانی می باشد. در این مطالعه، جهت تشخیص جنس و بافت سنگ از لحاظ پتروگرافی، مقاطع نازکی تهیه گردید. برای تشخیص مواد آلی موجود در سطح سنگ و تغییر رنگ بین آن ها از مطالعات پتروگرافی و FTIR استفاده شد. همچنین با استفاده از میکروسکوپ الکترونی و استریومیکروسکوپ نوری آسیب های ناشی از بایوپیت های ناشی از تال گلسنگ درون سنگی بررسی شد. با مطالعات پتروگرافی، جنس و منشا پیدایش سنگ ها و میزان آسیب پذیری آن ها تعیین گردید، یافته های FTIR علت تغییر رنگ سنگ ها از خاکستری به سفید را افزایش رسوب اگزالات کلسیم، نشان داد. نتایج حاصل از تصویر برداری با میکروسکوپ الکترونی نشان می دهد که استقرار گلسنگ درون سنگی (Verrucaria buschirensis s.lat.) خانواده ی Verrucariaceae و نفود هیف ها به داخل سنگ آسیب جدی به سطوح سنگ های میراث جهانی تخت جمشید وارد می کند و هر گونه غفلت در این زمینه آسیب های جبران ناپذیر بیشتری بر نقوش ظریف میراث جهانی تخت جمشید بیشتری در پی خواهد کرد.
بازشناسی پیکر بندی فضایی و چیدمان اجتماعی در معماری شهر سوخته برپایه رویکرد چیدمان فضا (نمونه های موردی: ساختمان 1 از دوره II, III و ساختمان 20 از دوره IV)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چیدمان فضا، یک رویکرد پژوهشی ساختارگرایی در معماری است که با مطالعه ی فنوتایپ(ساختار) و درک ژنوتایپ(کارکرد)، امکان تفسیر پیکربندی فضایی و سازمان اجتماعی را در محیط های ساخته شده فراهم می کند. بقایای معماری به جای مانده از گذشته، شاخصه ای مهم در جایگاه های باستان شناختی محسوب شده و مهم ترین یافته در به کارگیری رویکرد چیدمان فضا هستند. این که بناهای پیش از تاریخی تا چه میزان از قابلیت ارائه پیکربندی فضایی و چیدمان اجتماعی برخوردارند یا رویکرد چیدمان فضا تا چه حد قادر به شناسایی، ادراک و تفسیر آن ها در ساختارها و استقرارگاه های پیش از تاریخی و آغاز تاریخی است؛ اطلاعات بسیار کمی وجود دارد. مطالعات پیشین- جز موارد اندک- استفاده از رویکرد چیدمان فضا را نه در خانه ها یا مناطق جمعیتی پیش از تاریخی و آغاز تاریخی بلکه در دوران متأخر و معاصر لحاظ کرده اند. مقاله پیش رو با به کارگیری روش چیدمان فضا و استفاده از ابزارهای مشاهده، برداشت های میدانی، اسنادی، نرم افزارهای ای گراف و دپس مپ، به قیاس تحلیلی پیکربندی فضایی و چیدمان اجتماعی ساختمان های شماره ی 1(دوره های II و III ) و 20 (دوره ی IV ) شهرسوخته پرداخته و شاخص های عمق، مرتبه نسبی، هم پیوندی، کنترل و نوع فضا را از منظر ارتباط و نحوه ی دسترسی، خصوصی و عمومی بودن بررسی کرده تا به دو پرسش: الگوی پیکربندی فضایی در ساختمان های شماره 1 و 20 شهر سوخته چه تفاوت هایی با یک دیگر دارند؟ و چه ارتباطی بین پیکربندی فضایی و چیدمان اجتماعی آن ها وجود دارد؟ پاسخ دهد. مطالعه ی تحلیلی-تطبیقی ساختمان های 1 و 20 شهرسوخته آشکارا نشان گر آن است که ساختمان شماره ی 1 از عمق بیشتر و متعاقباً از درجه خصوصی بودن بالاتری برخوردار است که می تواند به طبقه ی اشراف یا فردی با موقعیت اجتماعی بالا تعلق داشته باشد؛ اما ساختمان شماره ی 20 دارای حرکت، هم پیوندی و اتصال بیشتری است بنابراین نمی توان آن را فقط به مثابه بنای کاملاً خصوصی لحاظ کرد احتمالاً این بنا، ساختمانی با درجه ی عمومی تر بوده است.
بررسی الگوهای استقراری محوطه های پیش از تاریخ منطقه سیلوه پیرانشهر؛ جنوب دریاچه ارومیه بر اساس تحلیل های GIS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بررسی باستان شناختی منطقه سیلوه تعداد سی و نه محوطه باستانی شناسایی شد. بر اساس گونه شناسی و مطالعات مقایسه ای مجموعه های سطحی به ویژه داده های سفالی، آثار شناسایی شده متعلق به ادوار مختلف فرهنگی (نوسنگی، مس سنگ، مفرغ، آهن، دوران تاریخی و اسلامی) را شامل می شوند. پروژه پژوهشی منطقه سیلوه با هدف بررسی و شناسایی مکان های استقراری بر اساس تحلیل های GIS ، معرفی آثار تاریخی- فرهنگی، درک جایگاه منطقه در مطالعات باستان شناختی شمال غرب، شناخت عوامل تاثیرگذار بر شکل گیری و تحلیل الگوهای استقراری و در نهایت بررسی ارتباطات فرهنگی و برهم کنش های منطقه ای و فرا منطقه ای این ناحیه با نواحی همجوار انجام گرفت. در نتیجه این بررسی یازده محوطه پیش از تاریخی شناسایی شد. یافته های سفالین نشان دهنده رواج سنت های فرهنگی حسنلو، قفقاز جنوبی، شرق آناتولی و شمال بین النهرین در این بخش از منطقه جنوب دریاچه ارومیه بوده است. این پژوهش با رویکرد توصیفی- تحلیلی تلاش دارد به این پرسش پاسخ دهد که تغییرات الگوهای استقراری در ادوار مختلف تاریخی چگونه بوده است؟ در نتیجه این پژوهش، بررسی متغیرهای گوناگون از جمله: ارتفاع از سطح دریا،آب و هوا، راه ها، جهت و میزان شیب، میزان بارش، نزدیکی به رودخانه ها و بسترهای محیطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و مشخص گردید که نقش متغیرهایی مانند دسترسی به منابع آب دائمی و کد ارتفاعی در شکل گیری زیستگاه ها تاثیر بسزایی داشته و همچنین از نظر فرهنگی، نتایج بدست آمده گویای مواد فرهنگی نوسنگی جدید و تاثیرات سنت حسنلو VIII و سنت حسنلو VII در این پهنه فرهنگی دارد. در این پژوهش بر آن هستیم تا به بررسی مواد فرهنگی و تحلیل الگوهای استقراری محوطه های شناسایی شده بپردازیم.
تعیین مشخصات مکانیکی بناهای تاریخی با استفاده از انجام آزمایش های نمیه مخرب( مطالعه موردی خانه های تاریخی نفیسی، سرخه ای و کلانتر شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سالانه تعداد زیادی از آثار تاریخی در اثر رخداد های لرزه ای تخریب می شوند، به منظور حفاظت از این آثار، ارزیابی آسیب پذیری لرزه ای آنها امری ضروری بنظر میرسد . شناخت مشخصات مکانیکی مصالح بکار رفته در بنا یکی از مهمترین مراحل ارزیابی لرزه ای است، که از طریق آزمایش های مخرب و نیمه مخرب تعیین می شود. با توجه به اینکه انجام تست های مخرب بر روی بناهای تاریخی نوعی آسیب تلقی می شود بر این اساس پژوهشگران ایتالیایی یک روش کیفی با عنوان شاخص کیفیت بنایی( MQI ) جهت تخمین مشخصات مکانیکی مصالح بنایی پیشنهاد داده اند. در این مقاله پژوهشی کاربرد روش مذکور جهت تخمین مقاومت فشاری و مدول الاستیسیته مصالح بنایی در خانه تاریخی نفیسی شهر تبریز مورد استفاده قرار گرفته و اعتبار سنجی نتایج حاصل از آن با نتایج تست دابل جک مسطح مقایسه شده است. بر اساس مقایسه نتایج بدست آمده، حداقل و حداکثر مقاومت فشاری حاصل از روش MQI بین بازه 89/3 و 29/2 مگاپاسگال بوده در حالیکه مقاومت فشاری حاصل از جک مسطح بین بازه 13/1 – 81/0 مگاپاسگال بدست آمده است،که اختلاف زیادی را نشان میدهد. همچنین حداقل و حداکثر مقادیر مدول الاستیسیته محاسبه شده از روش شاخص کیفیت بنایی( MQI ) در بازه بین 5/1628 – 26/1137 مگاپاسگال قرار دارد که در مقایسه با نتایج تست دابل جک مسطح که بین بازه 27/1382 – 06/1182 مگاپاسگال بوده است، همخوانی نزدیکی را نشان میدهد. با توجه به مغایرت نتایج حاصل از مقاومت فشاری لازم است، مطالعات بیشتری در خصوص استفاده از روش شاخص کیفیت بنایی بر روی بناهای بومی صورت گیرد. بنظر میرسد در صورت انجام مطالعات بیشتر بتوان روش شاخص کیفیت بنایی را مناسب با بناهای تاریخی بومی تنظیم کرد و به عنوان روشی سریع و ایمن جهت تخمیین مشخصات مکانیکی مصالح بنایی بکار برد.
الگوهای سکناگزینی و پراکنش محوطه های عصر آهن در حوضه آبریز اترک میانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استقرارهای انسانی تحت تأثیر عوامل و نیروهای فضاساز، همواره با تأثیرپذیری از فرآیندهای درونی و بیرونی مختلف درحال تغییر و تحول بوده اند. در این میان استقرارهای انسانی، به عنوان جزئی از نظام های جغرافیایی، که خود متشکل از اجزای مرتبط به یکدیگرند، متأثر از موقعیت و جایگاه مکانی فضایی، دارای تعامل یا ارتباط خود با محیط بوده اند. در این میان نقش عوامل محیطی طبیعی در سازمان فضایی استقرارهای انسانی بسیار برجسته است؛ چراکه شکل گیری، تداوم و یا ترک استقرارها بر اساس استفاده از منابع آب و خاک بوده و گاهی دوام و پایداری آنها نیز در وجود یا عدم وجود منابع طبیعی است. بسترهای محیطی و طبیعی شرایط لازم را برای استقرار سکونتگاه های انسانی مهیا می کنند، ولی بعضی از آنها شرایط پایدارتر را نسبت به برخی عوامل دارند. این پارامترها عبارت اند از: شیب، ارتفاع از سطح دریا، منابع آب، خاک و قابلیت اراضی. پژوهش حاضر از نوع توصیفی تحلیلی است که برای بررسی الگوهای سکنی گزینی و پراکنش محوطه های عصر آهن در حوضه آبریز اترک میانی می پردازد. به منظور دستیابی به اهداف پژوهش، 6 معیار طبیعی شامل مساحت محوطه ها، ارتفاع از سطح دریا، درجه شیب، فاصله محوطه ها از منابع آب، مسیرهای ارتباطی و نوع پوشش گیاهی به عنوان عوامل مؤثر در استقرار سکونتگاه ها انتخاب شده و با استفاده از روش های آماری در محیط GIS و SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. به نظر می رسد که پدیده های طبیعی در مکان گزینی، گسترش و توسعه فیزیکی استقرارهای عصر آهن تأثیر به سزایی داشته اند و محوطه های این دوره در دو بخش دشت رسوبی و منطقه کوهستانی شکل گرفته اند.
مطالعه ساختارشناسی سکه های نقره خسرو پرویز موجود در موزه آرامگاه بوعلی سینا به روش طیف سنجی فلورسانس اشعه ایکس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلورسانس اشعه ایکس ( XRF ) یک تکنیک تحلیلی است که از برهم کنش پرتوهای ایکس با یک ماده برای تعیین نوع عنصر موجود در آن ترکیب استفاده می شود. میراث فرهنگی یکی از شاخه هایی است که در تایید اطلاعات روایی دوران تاریخی و اصالت سنجی و مرمت از این روش استفاده می کند. در واکاوی حاضر 20 سکه موجود در موزه آرامگاه بوعلی سینا همدان با استفاده از دستگاه XRF پرتابل ساخت بروکر مورد آزمایش قرار گرفت. این پژوهش با هدف آشنایی با فنون ضرب سکه و تایید اطلاعات تاریخی دوران خسرو پرویز اجرا گردید. مطالعه عناصر شاخص و ردیاب آشکار سازی شده درنتایج آزمایش سکه های نقره موزه آرامگاه بوعلی همدان ، نشان می دهد 1: سکه ها با شیوه ذوب و قال گذاری بر اساس الگو حکومت مرکزی درضرابخانه ها ضرب گردیده است. در سالهای شروع جنگ و اوج حکومت خسروپرویز حدود سالهای 620 میلادی درصد نقره به بالاترین سطح خود می رسد و پس از آن با ادامه جنگ و آغاز بحران اقتصادی درصد نقره و مس به ترتیب پایین و بالا می رود. همچنین با توجه به درصد پایین تر از یک برای طلا درآنالیز این سکه ها ، استخراج آنها از معادن سروسایت ( PbCO 3 ) محرز می باشد.
مروری بر ساختار، کاربرد، فرایند تولید و تأثیر افزودنی ها در ملاط سنتی گچ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملاط ها بخش جدایی ناپذیر در ساخت بنا های تاریخی و حتی امروزی بوده در بخش های مختلف بنا کاربرد دارد، بنابراین برای ایجاد بنای با کیفت و پایداری خوب در طول زمان می بایست در بهبود و ارتقای کیفیت ملاط ها و مصالح تلاش هایی انجام داد. ملاط گچ نوعی ماده معدنی بوده و ساختاری بلوری و شبکه هگزاگونالی دارد و در حالت کلی مهم ترین عوامل در تغییر خواص ملاط های گچی به سه حالت نوع معدن، نوحه پخت و افزودنی ها وابسته است به همین منظور هدف از انجام این پژوهش مروری بر نحوه تأثیر عوامل گفته شده بر خواص ملاط ها خواهد بود. که در راستای این هدف مطالعات کتابخانه ای تنها روش پژوهش خواهد بود. با توجه گسترده معادن گچ در محیط های متنوع اولین عامل تأثیرگذار در خواص گچ نوع معدن و محیط معدن است به طوری که در معادن مختلف، ژیپس دارای ناخالصی و شرایط رشد بلوری متفاوتی بوده که این امر منجر به تولید ملاط گچی خاص در معادن مختلف می شود. نحوه پخت و افزودنی ها که از عوامل دیگر تأثیرگذار در ملاط گچی است؛ هرکدام به نحوی در ساختار ملاط ها تأثیرگذار خواهند بود. برای مثال پخت گچ در دما های مختلف، فاز ، رنگ و اندازه های متفاوتی در بلور های گچی را ایجاد می کند. افزودنی ها نیز در بخش های مختلفی از خواص گچ را تحت تأثیر قرار می دهد که این بخش ها می تواند شامل تأثیرهای مقاومتی(مقاومت فشاری، کششی و سایشی)، زمان گیرش و مقاومت در مقابل رطوبت باشد؛ مثال مناسب اکسید منیزیم و آلومینو سیلیکات ها است که هرکدام باعث افزایش مقاومت های فشاری و زمان گیرش در ملاط گچ می شود.
ضرورت انجام مطالعات رسوب شناسی محیطی در محوطه های باستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش های دیرین اقلیم به روش های مختلفی انجام می شوند. از استخراج مغزه های یخی چند کیلومتری در قطبین تا بررسی حلقه های درختان می توانند درباره شرایط اقلیمی گذشته اطلاعات مفیدی تولید کنند. میزان تفکیک زمانی این پژوهش ها در تحلیل های باستان شناسی و تاریخی از اهمیت بالایی برخوردار است. همچنین، انجام برخی مطالعات میان رشته ای مانند باستان گیاه شناسی، باستان جانورشناسی و رسوب شناسی محیطی در محوطه های باستانی مکمل پژوهش های دیرین اقلیم به شمار می رود. اطلاعاتی که این قبیل بررسی ها حاصل می کنند، همراه با سن سنجی های دقیق قادر است رویدادهای اقلیمی (در مقیاس سده) و تأثیرات زیست محیطی آن ها را نشان دهد.