نظریه و عمل در برنامه درسی
نظریه و عمل در برنامه درسی سال چهارم بهار و تابستان 1395 شماره 7 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، طراحی و اعتبارسنجی الگوی مفهومی کاهش فاصله برنامه درسی قصدشده، اجراشده و کسب شده در نظام آموزش عمومی ایران است. بدین منظور دو پرسش اساسی مورد بررسی قرار گرفت: با چه الگویی می توان فاصله سه برنامه درسی یاد شده را کاهش داد؟ الگوی پیشنهادی، تا چه حد معتبر است؟ روش این پژوهش، ترکیبی (کمّی و کیفی) است، به گونه ای که برای تدوین الگو از فنون مختلف مانند مرور اسناد و مدارک و استنتاج استفاده شده است. بدین منظور ساختار الگو در هفت بخش شامل عوامل شکاف، مبانی نظری، فلسفه، هدف، جهت گیری، اصول و روش کاهش فاصله ارائه شده است. هم چنین به منظور اعتبارسنجی الگوی پیشنهادی، با استفاده از شیوه نمونه گیری هدفمند، از نظرات صاحب نظرانِ برنامه درسی و کارشناسان شورای برنامه ریزی درسی استفاده شده است که این افراد درسطح بالایی الگوی پیشنهادی را تأیید کردند. نتایج بدست آمده نشان می دهد که با توجه به شناسایی عوامل اساسی شکاف، می توان الگوی متناسب با شرایط نظام آموزشی کشور طراحی نمود.
نقش الگوی آموزش های کارآفرینی گدارکسب وکار (KAB) بر مهارت های کارآفرینی کارآموزان مراکزآموزش فنی وحرفه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی نقش آموزش های کارآفرینی گدار کسب و کار (KAB) بر مهارت های کارآفرینی کارآموزان مراکز فنی و حرفه ای می باشد. این پژوهش کاربردی بوده و روش آن از نوع توصیفی- همبستگی می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل کارآموزان مراکز فنی و حرفه ای ثابت دولتی و شعب شهری استان اصفهان است که حجم نمونه بر اساس جدول کرجسی و دیگران، 285 نفر با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شده اند؛ ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه استاندارد مهارت های کارآفرینی و پرسش نامه محقق ساخته آموزش های KAB با ضریب آلفای کرونباخ 92/0 برای هر دو پرسش نامه می باشد. نتایج پژوهش با استفاده از آزمونT مستقل و تحلیل واریانس و معادلات ساختاری لیزرل نشان می دهد که رابطه معنی داری بین آموزش های کارآفرینی گدار کسب و کار (KAB) و ابعاد مهارت های کارآفرینی (مهارت های شخصی، مدیریتی و فنی) وجود دارد. همچنین بین آموزش های کارآفرینی، الگوی گدار کسب و کار (KAB) بر حسب ویژگی های جمعیت شناختی (جنسیت، نوع فعالیت، مدرک و رشته تحصیلی) تفاوت معناداری مشاهده نشده است.
چالش های برنامه درسی مطالعات اجتماعی دوره ابتدایی در تربیت شهروندی – اجتماعی براساس مدل تایلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در زمینه یکی از اساسی ترین مباحث روز در حوزه آموزش و پرورش و برنامه ریزی درسی تحت عنوان ""تربیت شهروندی اجتماعی"" انجام شده است. روش پژوهش توصیفی و از نوع پیمایشی و جامعه آماری آنذمعلمان ابتدایی شهر تبریز که 337 نفر(276 زن و 61 مرد) به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و نسبتی انتخاب شده اند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته روا و پایا براساس عناصر برنامه درسی بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون فریدمن و آزمون t استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که در عنصر «هدف ها»، مقوله ناتوانی هدف های تربیت شهروندی در برقراری ارتباط مؤثر بین مدرسه و مؤسسات بیرون از مدرسه؛ در عنصر «محتوا»، بی توجّه به تلفیق مفاهیم و مهارت های شهروندی در حوزه های مختلف یادگیری؛ در عنصر «فعّالیت های یاددهی یادگیری»، عدم اجرای فعّالیت های مناسب و در عنصر «ارزشیابی»، عدم توجّه به خلاقیت و نوآوری فراگیران؛ بالاترین اولویت را در بین چالش های مطرح شده به خود اختصاص داده اند. هم چنین در نتایج آزمون t مستقل نیز نشان از وجود تفاوت معنی داری بین نظرات معلّمان مرد و زن در سه عنصر محتوا، فعالیت های یاددهی یادگیری و ارزشیابی دارد اما درخصوص عنصر هدف بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود ندارد.
تدریس به روش معکوس در آموزش عالی: روایت های یک مدرس دانشگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی روایت های یک مدرس دانشگاه و اجرای آموزش به شیوه معکوس پرداخته است. پژوهش مورد نظر روایی است و به انگاره تحقیقات کیفی و تفسیر گرایانه تعلق دارد. منبع داده های این پژوهش روایت چهارترم آموزشی در آموزش عالی است. تحلیل داده ها نشان می دهد در این شیوه آموزشی با همان اجزای کلاس سنتی، سر و کار داریم اما چیدمان و نتیجه ای که از آن حاصل می شود، می تواند متفاوت باشد.در تفسیر این روایت، برخی چالشهایی که در مسیر اجرای این شیوه آموزشی وجود داشته اند مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.این پژوهش به تحلیل روایت"" آموزش به روش معکوس"" در آموزش عالی پرداخته است.
نقش فرهنگ معلمی در مواجهه با تغییرات برنامه درسی ریاضیات پایه هفتم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در صدد کشف نقش فرهنگ معلمی در نوع مواجهه معلمان نسبت به اصلاحات برنامه درسی ریاضی دوره متوسطه اول در شهرستان قائمشهر می باشد . یافته های پژوهش کیفی با روش پژوهش پدیدارشناسی نشان داد که باورهای معلمان نسبت به تغییرات کتاب درسی ریاضی پایه هفتم به دو دسته؛ نگاه مثبت به تغییرات کتاب درسی ریاضی پایه هفتم و نگاه منتقدانه ارزیابی شده است. همچنین آن ها دو طیف از رفتار را در مواجهه با تغییرات کتاب درسی ریاضیات پایه هفتم به نمایش گذارده اند: پذیرش کامل، مقاومت و عدم پذیرش. نتایج پژوهش نشان داد، درک فرهنگ معلمی عاملی ضروری برای آغاز هرگونه اصلاح است که با بهبود نگرش به تغییر تمایلات معلّمان نسبت به پیشبرد برنامه های درسی جدید مثبت تر می شود
جستجوی مبانی نظریه برنامه درسی عمل رایزنانه شواب در اندیشه های ارسطو، دیویی و هابرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، کاوش مبانی و ریشه های نظریه برنامه درسی عمل رایزنانه شواب است. به این منظور، پس از بررسی نظریه عمل رایزنانه شواب در مقدمه، مبانی و سرچشمه های آن در دیدگاه های ارسطو، دیویی و هابرماس بررسی شده است. بر این اساس، این گونه استدلال شده است که شواب نظریه خود را با الهام از دیدگاه های ارسطو در تمایز میان فضیلت های عقلانی و اخلاقی، مقوله های دانش و یادگیری از طریق عمل مفهوم پردازی کرده است. همچنین تمایز میان امور نظری و امور عملی در اندیشه دیویی، دیدگاه او در تفکر به همراه کثرت گرایی در امور از شالوده های اساسی تکوین نظریه عمل گرای شواب هستند. از سوی دیگر، ثنویت ابزاری – ارتباطی هابرماس، دیالوگ میان نمایندگان برای رسیدن به اهداف و شرایط گفتگو و مذاکره و همچنین تصمیم گیری در سطح خرد بر اساس عقلانیت ارتباطی، دلالت های مهمی در نظریه عمل رایزنانه شواب داشته اند.
تجارب دانشجومعلمان از نقش مربی در پیوند نظر و عمل در برنامه کارورزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معلمان آینده، دانشجومعلمان کنونی هستند که آموزش آنان به منظور معلمی در عرصه پیوند نظر و عمل، با تمرکز بر توسعه دانش معلمی در برنامه کارورزی به عنوان جز مهمی از برنامه تربیت معلم تدوین شده است. یکی از مولفه های اثرگذار در این برنامه پیش از خدمت در مدارس، مربی است که این پژوهش در صدد مطالعه آن است. پژوهش حاضر با استفاده از روش کیفی- پدیدارشناسی و با تمرکز بر چهار شرکت کننده، از میان 22 مورد مطالعه انجام شده است . همچنین مصاحبه نیمه ساختاری با مربیان آنان صورت گرفته است. داده ها از طریق کدگذاری و مقوله بندی اشتراس و کوربین تجزیه و تحلیل شده اند. تحلیل داده ها نشان از آن دارد که مربی، نقش را گاه به صورت مربی به عنوان مقلد، گاه به شکل شریک تجارب و گاه به شکل مجموعه ای از بازاندیشی ها نشان می دهد.