نظریه و عمل در برنامه درسی
نظریه و عمل در برنامه درسی سال سوم بهار و تابستان 1394 شماره 5 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
انجام دو کوچ سالانه عشایر کوچ رو در طول سال تحصیلی تأثیرات زیادی بر کار مدرسه و یادگیری دانش آموزان عشایر بر جای می گذارد. تحقیق حاضر مطالعه موردی بوده و از نوع کیفی استفاده شده است. هدف مطالعه، بررسیِ رابطه زمان کوچ عشایر و زمان آموزش در مدارس عشایری است. به منظور بررسی میزان غیبت دانش آموزانی که به علّت دو کوچ سالانه عشایر و تأثیرات آن از مدرسه دور مانده اند، اقدام به جمع آوری داده های کمّی و کیفی یک مدرسه عشایری کوچ رو در طول دو سال تحصیلیِ (90-89 و 91-90) شده است. پژوهنده در سال های مذکور به عنوان معلم در این مدرسه مشغول به فعالیت بوده است. نتایج تحقیق گویای آن است که دو کوچ سالانه عشایر در مدرسه حاضر باعث افت ۳۴ درصدیِ زمانِ خالصِ آموزش (۵۵ روز از ۱۶۰ روز خالص برنامه ریزی شده) و به تبع آن به هم ریختن برنامه ریزی درسی آموزشی مدرسه، شتاب در آموزش مطالب درسی و به انجام نرسیدن آموزش کتاب های دانش آموزان در پایان سال تحصیلی شده است.
بررسی دستاوردها و پیامدهای برنامه درسی ضمنی دانشجویان دردانشگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تبیین پیامدهای برنامه درسی ضمنی دانشگاهی است. روش پژوهش کیفی، از نوع مطالعه موردی است. شرکت کنندگان در پژوهش 15 نفر از اساتید و 20 نفر از دانشجویان دانشگاه شیراز بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب گردیدند. اطلاعات با استفاده از منابع و متون علمی، تحقیقات پیشین، پرسشنامه باز پاسخ و مصاحبه با متخصصان کلیدی (افراد کانونی) و به شیوه همسوسازی گردآوری و با به کارگیری روش شبکه مضامین مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. از مجموع یافته های این پژوهش بعد از حذف کدهای مشترک، 154 کد مفهومی استخراج گردید. این مفاهیم تحت عناوین کلی: 1. مضامین پایه (کدها و نکات کلیدی متن)، 2. مضامین سازمان دهنده (مضامین به دست آمده از ترکیب و تلخیص مضامین پایه) و 3. مضامین فراگیر (مضامین عالی دربرگیرنده اصول حاکم بر متن به مثابه کل) مورد توجه قرار گرفتند. یافته ها نشان می دهند که عمده ترین پیامدهای برنامه درسی ضمنی دانشگاهی که به وسیله دانشجویان از طریق برنامه های درسی ضمنی آموخته می شوند شامل: 1- قدرت طلبی 2- رفتار انضباطی 3-احساس آرامش و آسایش 4-احساس ارزشمندی 5-خودکنترلی 6-انسجام اجتماعی 7-ارزش محوری 8- مسئولیت پذیری 9-گذراندن امتحان با کمترین تلاش 10- تقلب 11-برخورد کلیشه ای 12-روحیه علمی 13-مطالعه ی عمقی نگر و14- مطالعه ی سطحی نگر می باشد.
بررسی مؤلفه های تأثیرگذار بر تلفیق یادگیری حرفه ای معلمان ریاضی با چگونگی تحلیل، تفسیر و تصمیم گیری آنان در دوره متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی مؤلفه های تأثیرگذار بر تلفیق یادگیری حرفه ای معلمان ریاضی با چگونگی تحلیل، تفسیر و تصمیم گیری آنان در دوره متوسطه می باشد. برای توصیف عمیق تر تجارب، انتظارات و باورهای معلمان ریاضی نسبت به ماهیّت همکاری آنان جهت بهبود عمل تدریس ریاضی، از روش «پدیدار نگاری» استفاده شده است. با تحلیل عمیق تر مصاحبه های انجام شده با معلمان ریاضی، از سه مقوله اصلی «حضور آموزشگرانِ معلمان ریاضی به عنوان هدایتگران گروه های معلمان»، «آشنایی با روش های متنوع تدریس و تغییر آن، متناسب با ویژگی های شخصی معلم، مدرسه و کلاس درس» و «برگزاری دوره ها به صورت گروهی»، به تدریج سه زیر مجموعه مرتبط با آن ها، شکل گرفتند. این سه، شامل «تمرکز بر هدف و محتوای مشخص در گروه ها»، «تفاوت بین یادگیری معلمان ریاضی به عنوان بزرگ سالان و یادگیری دانش آموزان» و «وجود دغدغه های مشترک بین اعضای گروه» بودند
میزان انطباق برنامه درسی قصد شده و اجرا شده پیش از دبستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، میزان انطباق بین دو برنامه درسی قصد شده و اجرا شده در دوره پیش از دبستان را مورد مطالعه و بررسی قرار داده است. روش تحقیق مورد استفاده، توصیفی از نوع پیمایشی است. جامعه مورد مطالعه مربیان مراکز پیش دبستانی غرب استان مازندران در سال 1388 بودند، 122 نفر از نمونه های پژوهش به صورت تصادفی خوشه ای از شهر های عباس آباد، چالوس، تنکابن و رامسر انتخاب شدند. داده های مورد نیاز بر اساس مطالعه و تحلیل اسناد مربوط به برنامه های پیش از دبستان و راهنمای برنامه و فعالیت های آموزشی و پرورشی دوره پیش دبستانی مصوّب سال 1387 شورای عالی آموزش و پرورش و اجرای پرسشنامه بسته پاسخ پنج درجه ای لیکرت گرد آوری شد. این پرسشنامه، برنامه درسیِ در حال اجرا در سه بُعد اهداف، فعالیت ها و روش های ارزشیابی در دوره را از نظر مربیان می سنجد. اعتبار پرسشنامه با استناد به مطالب موجود در راهنمای برنامه و فعالیت های آموزشی و پرورشی دوره پیش دبستانی و تأیید دو نفر از اساتید (ضریب کاپا) و نیز اجرای آزمایشی آن بر روی نمونه ای از جمعیت مورد مطالعه تأیید شد. همچنین ضریب پایایی پرسشنامه با استفاده از روش آلفای کرانباخ 91/0 به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از آمار توصیفی و آزمون تی تک متغیره استفاده شده است. نتایج نشان دهنده این است که بین اهداف، فعالیت ها و روش های ارزشیابی در برنامه درسی قصد شده با برنامه درسی در حال اجرا تا حدودی انطباق وجود دارد. بررسی مقایسه ای بین نظرات پاسخگویان در تحقق اهداف نشان می دهد که بیشترین میزان تحقق اهداف مربوط به «حیطه شناختی» و کمترین تحقق اهداف مربوط به «حیطه عاطفی» می باشد. همچنین در مورد فعالیت های اجرا شده توسط مربیان، فعالیت های شعر و سرود، نقّاشی، قصّه، بحث گروهی و بازی به ترتیب اولویت، بیشترین فعالیت به کار گرفته شده است. در مورد چگونگی ارزشیابی توسط مربیان در برنامه اجرا شده ارزشیابی به روش مشاهده (46 درصد)، ارزشیابی به روش شفاهی (45 درصد) و ارزشیابی به روش مستمر (9 درصد) بیشتر از دیگر روش ها مورد استفاده قرار گرفته اند.
بررسی میزان آمادگی دانشجویان هنر برای شرکت در نظام یادگیری الکترونیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی میزان آمادگی دانشجویان هنر برای شرکت در نظام یادگیری الکترونیکی است. جامعه پژوهش 347 نفر از دانشجویان هنر دانشگاه های الزهرا، تربیت مدرس، دانشگاه تهران و دانشگاه هنر در سال تحصیلی 93-1392 بود. میزان آمادگی دانشجویان با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته برگرفته از پرسشنامه آمادگی یادگیرنده سراجی و یارمحمدی سنجیده شد. تحلیل داده ها با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و آزمون تی تک نمونه ای صورت گرفت. تجزیه و تحلیل نتایج مشخص کرد که بین میزان آمادگی دانشجویان در مقاطع مختلف تحصیلی برای شرکت در یادگیری الکترونیکی تفاوت معناداری وجود دارد، اما در مورد تفاوت میزان آمادگی با جنسیت و دانشگاه محل تحصیل و رشته تحصیلی، تفاوت معنادار نبود. یافته های پژوهش نشان داد که دانشجویان هنر برای شرکت در یادگیری الکترونیکی آمادگی ای در سطح متوسط دارند. با توجه به این سطح آمادگی، طراحی برنامه های آموزشی نظیر کارگاه ها به منظور ارتقاء مهارت ها و توانایی استفاده از آموزش الکترونیکی، پیشنهاد می گردد.
مؤلفه های آموزش چند فرهنگی و تحلیل آن در محتوای کتب درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان توجه به مؤلفه های آموزش چند فرهنگی در کتاب های درسیِ دوره متوسطه در سال تحصیلی93-1392 انجام شد. تحقیق به شیوه تحلیل محتوا و اسنادی انجام شده است. جامعه پژوهشی حاضر، شامل کلیه کتاب های درسی دوره دوم متوسطه نظری در سال تحصیلی 93-1392 است که درمجموع شامل 32 کتاب است. از بین جامعه پژوهش، تعداد 7 عنوان کتاب درسی شامل کتاب های؛ مطالعات اجتماعی سال اول متوسطه، جامعه شناسی 1، جامعه شناسی 2، علوم اجتماعی سال چهارم متوسطه، تاریخ ایران و جهان 1و 2، تاریخ شناسی سال چهارم متوسطه رشته ادبیات و علوم انسانی که توقع طرح مؤلفه های آموزش چند فرهنگی در آن ها وجود دارد، نمونه پژوهش را تشکیل می دهند. . ابزار پژوهش در بخش تحلیل اسنادی فرم فیش برداری و در بخش تحلیل محتوا چک لیست یا سیاهه تحلیل محتوا بوده است. داده های تحلیل محتوا با استفاده از آمار توصیفی تجزیه و تحلیل شده است. عمده ترین یافته های پژوهش عبارت اند از: از مجموع 180 فراوانی مرتبط در کتب درسی دوره متوسطه، کتاب درسی تاریخ (1) با 76 فراوانی مرتبط با مؤلفه های آموزش چند فرهنگی ، یعنی (22/42%) بیشترین میزان توجه به مؤلفه های آموزش چند فرهنگی و کتاب درسی مطالعات اجتماعی اول متوسطه با 5 فراوان یعنی (77/2%)، کمترین میزان توجه به مؤلفه های آموزش چند فرهنگی را داشته اند. از بین مؤلفه های مطرح در آموزش چند فرهنگی بیشترین میزان توجه به مؤلفه «معرفی فرهنگ های مختلف به دانش آموزان در محتوای کتب درسی» با 59 فراوانی مرتبط با مؤلفه های آموزش چند فرهنگی یعنی (77/32%) و کمترین میزان توجه مربوط به مؤلفه های «کمک به درک و تحمل آراء متفاوت از فرهنگ های دیگر در محتوای کتب درسی و تعریف تکالیف چند فرهنگی برای دانش آموزان در محتوای کتب درسی» با یک فراوانی یعنی (55/0%) است.
ماهیت علم : مطالعه موردی نگرش دانشجویان کارشناسی دانشگاه تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دستیابی به سواد علمی هدف آموزش برنامه درسی علوم در نظام های آموزشی دنیا است. یکی از مهم ترین و اصلی ترین مؤلفه هایی که باعث افزایش سواد علمی در دانش آموزان می شود آموزش ماهیّت علم است. هدف پژوهش حاضر بررسی نگرش دانشجویان کارشناسی دانشگاه تهران درباره ماهیّت علم به عنوان مؤلفه سواد علمی می باشد. روش پژوهش توصیفی و از نوع مطالعات پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشکده های روانشناسی- علوم تربیتی و علوم پایه دانشگاه تهران است که از این جامعه به شیوه نمونه گیری طبقه ای با رعایت نسبت ها (جنسیت و دانشکده) نمونه ای به حجم 779 نفر انتخاب شدند. جهت جمع آوری نگرش دانشجویان به ماهیّت علم، پرسشنامه ای بر اساس مبانی نظری پروژه 2061 طراحی گردید و اعتبار و روایی آن بررسی و تأیید قرار گرفت. نتایج آزمون تی تک نمونه ای نشان می دهد که وضعیت میانگین درک ماهیّت علم و ابعاد آن در دانشجویان، با وضعیت میانگین متوسط نمرات دارای تفاوتی معنادار است؛ همچنین نتایج آزمون مانووا نشان می دهد که بین سطوح عامل دانشکده (دانشکده علوم پایه و دانشکده روانشناسی - علوم تربیتی) در باب متغیّر ماهیّت علم تفاوت معنادار وجود دارد. یافته ها بیان می کند که دانشجویان داری درک پایینی از ماهیّت علم و ابعاد آن می باشند که بر اساس تحلیل نتایج پژوهش های انجام گرفته علّت آن را می توان در این عوامل جستجو کرد: عدم توجه به مؤلفه های ماهیّت علم در تدوین و طراحی برنامه درسی آموزش علوم، دانش و درک پایین معلمان از ماهیّت علم، عدم توسعه علم و فناوری در جامعه و حمایت ها ساختارهای اقتصادی، سیاستی و فرهنگی از علم و ارزش های آن. همچنین یافته ها نشان می دهد میزان درک ماهیّت دانشجویان دانشکده علوم پایه از دانشجویان دانشکده روانشناسی - علوم تربیتی بالاتر است که علت آن را می توان در ماهیّت رشته های درسی دانشجویان در دو دانشکده و میزان پرداختن به موضوعات درسی با محوریت علوم و ماهیّت علم در برنامه درسی آن ها پیدا کرد.