چکیده
بررسی تحلیلی تطبیقی کتاب های چشم پزشکی اسلامی، به طور نمونه در کتاب المرشد غافِقی، امکان استخراج اصول ثابت را برای محقق فراهم می سازد که مورد پذیرش و استفاده اکثر چشم پزشکان مسلمان بوده است. استخراج این اصول موضوع اصلی، و روش آموزشی غافِقی در این کتاب، هدف فرعی این تحقیق است. نتیجه این تحقیق مؤید این فرضیه است که غافِقی شناختی واضح و متمایز از انواع بیماری های چشمی داشته که طبقه بندی دقیق بیماری ها بر اساس بخش های ویژه چشمی مانند پلک، قرنیه و... اولین نشانه آن است. اصول پیش از جرّاحی غافِقی، تشخیص متمایز و صحیح بیماری ها بر اساس معیارهای شکل ظاهری، مکان، علّت بیماری و آشنایی با ابزار جرّاحی چشم، اصول در حین جرّاحی، رعایت نکات احتیاطی و اصول پس از جرّاحی شامل روش های جلوگیری از خونریزی و بخیه زدن است. مسیر آموزشی این کتاب نیز از طب نظری آغازشده و پس از بیماری شناسی، به طب عملی (تجربی) پرداخته است.
عبدالرحمن جَبَرتی در دوره ای به نگارش رویدادهای مصر پرداخت که این سرزمین در آستانه تحولاتی بود که به سبب آن ها ویژگی های سنتی جامعه مصر به تدریج دستخوش دگرگونی می شد. منشأ جریان های دگرگون ساز از آنجا بود که از سده نوزدهم میلادی اندیشه های جدید اروپایی در بسیاری از موارد، از جمله در زمینه تاریخ نگاری به مصر سرایت کرد که جبرتی در مدت بیش از دو دهه نخست این سده، شاهد آن بود. با آن که جبرتی شاهد این جریان جدید بوده و نخستین مورخ مسلمانی است که دست اندازی های سیاسی و اقتصادی اروپاییان را به جهان اسلام گزارش داده، ولی به شیوه سنتی دست به نگارش وقایع مصر زده است. با وجود این، گاه با اِعمال نگرش انتقادی و تمجید از رفتارهای عقلانی غیر مسلمانان و غیره از این شیوه عدول کرده، به طوری که می شود اثر تاریخی او را به مثابه معبری بین تاریخ نگاری سنتی اسلامی و تولد تاریخ نگاری جدید تلقی کرد. آنچه وقایع نویسی جبرتی را مهم تر ساخته، آن است که وی در نوشتن، تحت تأثیر صاحبان قدرت نبوده و به طور مستقل و به سبب حبّ وطن به نگارش تاریخ اقدام کرده، با این حال وطن دوستی اش مانع واقع نگری او نشده است. همچنین محور گزارش های جبرتی حکمرانان نیستند، بلکه وی عمدتاً اوضاع و احوال مردم را مورد توجه قرار داده است. مقاله حاضر به بررسی روش تاریخ نگاری جبرتی و بینش تاریخی او می پردازدعبدالرحمن جَبَرتی در دوره ای به نگارش رویدادهای مصر پرداخت که این سرزمین در آستانه تحولاتی بود که به سبب آن ها ویژگی های سنتی جامعه مصر به تدریج دستخوش دگرگونی می شد. منشأ جریان های دگرگون ساز از آنجا بود که از سده نوزدهم میلادی اندیشه های جدید اروپایی در بسیاری از موارد، از جمله در زمینه تاریخ نگاری به مصر سرایت کرد که جبرتی در مدت بیش از دو دهه نخست این سده، شاهد آن بود. با آن که جبرتی شاهد این جریان جدید بوده و نخستین مورخ مسلمانی است که دست اندازی های سیاسی و اقتصادی اروپاییان را به جهان اسلام گزارش داده، ولی به شیوه سنتی دست به نگارش وقایع مصر زده است. با وجود این، گاه با اِعمال نگرش انتقادی و تمجید از رفتارهای عقلانی غیر مسلمانان و غیره از این شیوه عدول کرده، به طوری که می شود اثر تاریخی او را به مثابه معبری بین تاریخ نگاری سنتی اسلامی و تولد تاریخ نگاری جدید تلقی کرد. آنچه وقایع نویسی جبرتی را مهم تر ساخته، آن است که وی در نوشتن، تحت تأثیر صاحبان قدرت نبوده و به طور مستقل و به سبب حبّ وطن به نگارش تاریخ اقدام کرده، با این حال وطن دوستی اش مانع واقع نگری او نشده است. همچنین محور گزارش های جبرتی حکمرانان نیستند، بلکه وی عمدتاً اوضاع و احوال مردم را مورد توجه قرار داده است. مقاله حاضر به بررسی روش تاریخ نگاری جبرتی و بینش تاریخی او می پردازد.
ابى العباس احمد بن محمد بن ابى ربیع، در آستانه ی فروپاشى خلافت عباسى در بغداد، در حالى که در فقه سیاسى اهل سنت در مقوله ی فرمانروایى و شالوده های حاکمیت، اساس نگرش بر زعامت مسلمانان و نظام سیاسى بود، با عدول از این مبانى و با رویکردى عقلانى و فلسفى، همراه با روش و نگرش اندرز سیاسى، اثرى به نام سلوک المالک فى تدبیرالممالک پدید آورد. این اثر، که در فصل چهارم آن به بیان اقسام سیاسات پرداخته شده است، از میان آثار مربوط به تاریخ اندیشه ی سیاسى در اسلام، در شیوه ی بررسى موضوع سیاست و مملکت دارى و ارکان قدرت، وظایف فرمان روا در نظام سیاسى، در سنجش با غالب آثارى که درباره ی این موضوع بحث کرده اند، اثری متفاوت به شمار می آید. مقاله ی حاضر، جستارى است توصیفى تحلیلى درباره ی مبانى و ارکان اندیشه ی سیاسى ابن ابى ربیع، همراه با مقدمه اى در خصوص بنیان های تعلقات کلامى و مذهبى نویسنده.