فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۶۱ تا ۳۸۰ مورد از کل ۱٬۸۸۵ مورد.
حوزه های تخصصی:
بیشتر منابع تاریخی در لابه لای مطالب خود وجهی از اعداد و ارقام را مورد توجه قرار داده اند.منابع تاریخ نگاری دوره ی صفویه نیز به دور از این سنت تاریخی نبوده اند.این نوشتار از دو منظر به ویژگی های آمار و ارقام منابع دوره ی صفویه متمرکز شده است؛ یک منظر آن سلبی و دیگر ایجابی است که البته ممکن است چشم انداز متضادی را بروز دهد.البته هدف این نوشتار ارائه ی این تضاد نیست، بلکه در وجه سلبی در پی بیان آسیب ها و ضعف های سنتی منابع این دوره به تبعیت از گذشته است و در جنبه ی ایجابی به دنبال ارائه ی برخی شاخصه ها است که رعایت آن ها توسط مورخان این دوره، گونه ای از مستندنگاری تاریخی را نشان می دهد.بر این اساس دو سؤال اصلی مطرح می شود؛ یکی اینکه منابع دوره ی صفویه در ارائه ی آمار و ارقام دچار چه نقایصی هستند؟دوم اینکه این منابع برای واقعی نشان دادن ارقام خود از چه فنونی بهره برده اند؟در پاسخ به سؤالات مذکور، ضمن گونه شناسی آمارهای کاربردی در منابع، به تأثیر برخی ناهنجاری اهی سنتی، اعم از تداوم جلوه های اغراق آمیز در عرصه ی تاریخ نگاری و فقدان درک جنبه های کاربردی علم آمار پرداخته شده و چشم اندازی از تلاش مورخان برای واقعی کردن اعداد ارائه شده، عرضه می گردد.
آشفتگی منابع درباره فرمان های تشکیل مجلس در نهضت مشروطیت ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پی مشارکت مردم، روحانیت و روشنفکران در جریان نهضت مشروطیت، سرانجام در فاصله روزهای 14تا 18 جمادی الثانی 1324، مظفرالدین شاه سه فرمان در پاسخ به خواست های معترضان، مبنی بر تغییر در ساختار اداره کشور صادر کرد که محوریت فرمان ها بر تشکیل مجلسی از نمایندگان اقشار مختلف قرار داشت، اما حساسیت در نام گذاری مجلس، که عمده دلیل آن عوامل سیاسی بود، موجب شد فرمان نخست که در آن فقط از تشکیل مجلس سخن رفته بود، به «مجلس شورای اسلامی» و در پی اعتراض ها و رایزنی های بعدی به «مجلس شورای ملی» تغییر نام یابد.از آنجا که فرمان آخر به لحاظ زمان نگارش امضای تاریخ 14 جمادی الثانی را در پای خود دارد، این امر موجب خطای بسیاری از نویسندگان تاریخ مشروطیت شده است و این فرمان را که به واقع در 18 جمادی الثانی صادر شده است، با فرمان نخستین که به روایت ناظم الاسلام و مخبرالسلطنه هدایت که به تاریخ 14 جمادی الاخری(یا الآخره) مربوط است، خلط کرده اند.
معرفی کوتاه
درآمدی بر بازشناسی تاریخ نگاری منصوره اتحادیه
حوزه های تخصصی:
توجه به تاریخ نگاری زنان و پرداختن به ریشه های تاریخ نگاری و تاریخ نگری مورخان زن، یکی از مباحث مهم معرفت شناختی در حوزه ی پژوهش های تاریخی به شمار می رود و در این منصوره اتحادیه بانوی مورخی است که در معرفی کتاب ها و شناسایی و نشر اسناد تاریخی ایران در دوره ی قاجار نقش مؤثری ایفا کرده است.در این پژوهش می کوشیم با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی و از طریق مراجعه به آثار متعدد وی به بیان و بررسی روش تاریخ نگاری او بپردازیم. نتایج این پژوهش نشان می دهد که اتحادیه به دلیل پیروی نکردن از مکتبی خاص، در تدوین آثار تاریخی روشی پیچیده ندارد و رهیافت هایش در این حوزه مبتنی بر تعاریف آسان است و به دور از هرگونه مباحث فلسفه ی تاریخ، تاریخ را از دریچه ی انسان برای انسان می نگرد.
زندگانی دوازده امام (ع) در کتاب شواهد النبوة جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شواهد النبوة عبدالرحمن جامی (د. 898 ق) از جمله کتاب های نگارش یافته توسط یکی از دانشمندان اهل سنت است که با ذوقی صوفیانه نگاشته شده است. جامی در این کتاب به زندگانی پیامبر (ص)، دوازده امام (ع) و اصحاب، با رویکرد دلائل نگارانه پرداخته و در باره امامان (ع)، همان گزارش هایی را ارائه کرده که بی کم و کاست در منابع شیعی یافت می شود. رویکرد این کتاب تقریبی است و به گستردگی به نقل معجزات، کرامات و خوارق عادات ائمه پرداخته است. روند یاد کردن از مناقب ائمه که از قرن چهارم در کتاب های نخستین صوفیان، آغاز شده بود، در قرن نهم با تدوین کتاب هایی همچون شواهدالنبوة کامل گشت، به گونه ای که یکسانی و مشابهت اطلاعات در زمینه زندگانی ائمه در دو گروه منابع شیعی و سنی مشاهده می شود. این مقاله با بررسی بخش زندگانی و کرامات دوازده امام (ع) در شواهدالنبوة و مقایسه آن با مطالب مندرج در کشف الغمة علی بن عیسی اربلی (د. 692)، دانشمند شیعی قرن هفتم، در صدد نشان دادن، همخوانی و یکسانی منابع اهل سنت و شیعیان در خصوص گزارش زندگانی ائمه برآمده است.
روش شناسی و جایگاه امام شافعی در علوم حدیث در مذاهب اهل سنّت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده : در این پژوهش، روش شناسی امام شافعی در حدیث بر اساس منابع کتابخانه ای واکاوی خواهد شد. ره یافت جدید معرفتی و روشی شافعی در علوم حدیث، برآیند شرایط زمانی و مکانی بود. او با ارائه ی خوانشی جدید از اجتهاد مبتنی بر نقل صحیح و عقل سلیم و در پیش گرفتن روشی متفاوت از معاصرانش در حدیث متأثر از بوم های مختلف و عُرف آن ها، دو رویکرد فقهی رایج اهل حدیث و اهل رأی را جمع کرد.
شافعی در دامان مکتب حدیث پرورش یافت و اصول حدیث را آموخت. از دیدگاه شافعی، حدیث از اهمیّتی هم سطح قرآن برخوردار بود و این اعتبار، اطاعت و پیروی از آن را الزامی می نمود. وی دایره ی کاربست حدیث را در فقه توسعه داد و همان طور که ابوحنیفه با به کارگیری رأی در اجتهاد، مردم را به فهم عقلانی رهنمون بود، شافعی هم با اعتباربخشی به حدیث بر میزان قرآن، اهل حدیث را از دایره ی تنگ و بسته ی فهم ظاهری از حدیث و عمل به آن رهانید.
مبانی روایی اندیشه های امام شافعی به میزان وسعت منابع روایی آن، استوار و مستحکم بود؛ از لحاظ منابع، اندیشه ی او در حدّ یک بوم و شهر متوقّف نماند و شافعی در اخذ روایات افرادی غیر از اهالی مدینه، نه تنها هیچ محدودیّتی قائل نشد، بلکه چه در عراق و چه در مصر، در تلاش بود تا روایات را از راه های مختلف وارد شده بشنود. وی با در پیش گرفتن راه میانه و اعتدال، توانست تا حدّ مطلوب از افراط اهل حدیث و تفریط اهل رأی در به کارگیری حدیث برای استنباط فقهی بکاهد.
رویکرد عاطفی به واقعه ی کربلا در متون فارسی پیش از قرن نهم (مطالعه ی موردی: آثار حسن شیعی سبزواری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از زمان نگارش روضة الشهداء در907ق، تا حدود سده ی اخیر، رویکرد غالب در روایت شفاهی و کتبی واقعه ی کربلا در میان فارسی زبانان، رویکردی عاطفی و هماهنگ با ذائقه ی عمومی بوده است، اما بررسی برخی آثار فارسی به جا مانده از پیش از قرن دهم، از قدمت بیش تر این قرائت در میان فارسی زبانان، خبر می دهد.
حسن بن حسین شیعی سبزواری(زنده در 757ه)، از جمله مهم ترین نمایندگان قرائت مورد نظر از واقعه ی کربلاست که آثار خود را حدود دو قرن پیش از روضة الشهداء، به رشته ی تحریر در آورده است.
در مقاله ی حاضر، رویکرد سبزواری به واقعه ی کربلا در سه اثر به جا مانده ی او (راحة الارواح، مصابیح القلوب و بهجة المباهج) به شیوه ای توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. این بررسی نشان می دهد که غلبه ی رویکرد عاطفی در انعکاس واقعه ی کربلا در متون فارسی، نه تنها از قدمتی بیش از قرن نهم برخورداربوده، که قرائت مذکور در میان شیعیان خراسانی قرن هشتم (از مهم ترین مراکز شیعیان فارسی زبان در ادوار کهن)، از چنان پذیرشی بر خوردار بوده است که حتی حکومت شیعه مذهب سربداران نیز، آن را به عنوان قرائتی مقبول از واقعه ی کربلا تلقی می کرده است.
تعامل تاریخ و ادبیات در منشأت امیرنظام گروسی
حوزه های تخصصی:
روایتگری سنتی تاریخ در جامعه ایرانی وامکان بهره گیری از آن در آموزش تاریخ
حوزه های تخصصی:
رویکرد سیستمی در تدوین کتاب ها و شیوه های تدریس تاریخ
حوزه های تخصصی:
دو روش در تدریس تاریخ
حوزه های تخصصی:
درآمدی بر موانع و دشواری های تاریخ نویسی ایران با تأکید بر عصر قاجار
حوزه های تخصصی:
معرفت تاریخی و تاریخ نویسی از همان دوره ی تکوین تاریخ نویسی در ایران با موانع و سختی هایی روبه رو شد.برخی از این موانع و دشواری ها با جایگاه علم تاریخ در میان علوم و طبقه بندی میان آن ها و سیطره ی الگوهای خارج از حوزه ی این معرفت بشری، ارتباط داشتند و برخی دیگر ناشی از رابطه ی آن با ساختار قدرت و دستگاه دولت و حکومت ها بودند.این موانع که ما در این گفتار از آن ها با عنوان موانع معرفتی و ذهنی و دشواری های سیاسی، اقتصادی و عینی یاد کرده ایم، مفهوم، معنا و معرفت تاریخی و تاریخ نویسی ایرانی را تحت تاثیر قرار دادند و تا مدت ها تداوم یافتند و مانع از این شدند که تاریخ نویسی در میان علوم شأن مستقل یابد ومعرفت تاریخی و تاریخ نویسی از عقلانیت، خردورزی وآزاد اندیشی بهره گیرد. در دوره ی قاجار فضایی ایجاد شد که مورخان این موانع و دشواری ها را نقد کردند و به طرح آسیب ها و آفت های تاریخ نویسی پرداختند.پرداختن به این موانع و طرح آفت های ناشی از آن ها در روند تحول تدریجی معرفت تاریخی و تاریخ نویسی مؤثر بود.
دوسوگرایی جامعه شناختی در دوران ناصرالدین شاه قاجار از منظر سفرنامه ی «ایران و قیضه ی ایران» لرد کرزن با رویکرد شرق شناسی
حوزه های تخصصی:
«خود» و «دیگری» یک مفهوم دائمی است که همواره «خود» برای درک پیرامون با ایجاد یک «دیگری» سعی دارد که «هستی» را معنی کند؛ با چنین منظری در این مقاله می کوشیم به ناسازگاری انتظارات هنجاری در قالب مفهوم دوسوگرایی جامعه شناختی بپردازیم که منشاء بسیاری از مشکلات اجتماعی است و ریشه در شرایط تاریخی جامعه دارد. به رغم دیدگاه های استعماری سفرنامه نویسان و شرق شناسان انگلیسی از دوران قاجار، شناسایی و دسته بندی رفتارهای اجتماعی از منظر یک بیگانه، زمینه ی نسبتاً مناسبی برای دریافت خاستگاه اجتماعی ناسازگاری های هنجاری در اختیار پژوهش های جامعه شناسی- تاریخی قرار می دهد.در این میان از نگاه یک شرق شناس و سفرنامه نویس به نام جورج کرزن به ریشه یابی این مسئله در دوره ای از سلطنت ناصرالدین شاه قاجار می پردازیم. جامعه ی آماری مشتمل بر ده سفرنامه ی انگلیسی است که در دوره ناصرالدین شاه قاجار به نگارش درآمده است.در این میان سفرنامه ی جورج کرزن با نام ایران و قضیه ی ایران برای نمونه بررسی شده است.بر اساس دیدگاه مرتون و با بهره برداری از رویکرد روشی نوع شناسی و فنون بررسی تاریخی و تحلیل محتوای کیفی، انواع دوسوگرایی جامعه شناسی و روان شناسی در سفرنامه ی مذکور مورد شناسایی قرار گرفته و بستر اجتماعی آن بررسی شده است. نتایج بیانگر آن است که رفتار منحرفانه (دو سوگرایی روان شناختی) که برخاسته از نوع پنجم دوسوگرایی جامعه شناختی(تعارض میان ساختار فرهنگی و اجتماعی) است، بیشتر از انواع دیگر آن در سفرنامه کرزن مورد اشاره قرار گرفته است.همچنین، شیوع رفتار مقلدانه، به ویژه از سبک زندگی غربی که به نوع ششم دوسوگرایی جامعه شناختی نسبت داده می شود، بیشتر در میان طبقات بالا و در عرصه ی فرهنگی- سیاسی، در این سفرنامه دیده شده است.
دیباچه نویسی متون تاریخی افشاریه؛ تداوم و تحول در یک سنت تاریخی
حوزه های تخصصی:
دیباچه نویسی سنتی دیرپا و با ثبات در سیر تاریخ نگاری ایران از قرن چهارم هجری به بعد است که تا زمان حال تداوم یافته است.این وجه از تاریخ نویسی، از بدو پیدایش تا شکل گیری تاریخ نویسی جدید در ایران (در دوره مشروطه) از نظر ساختار شکلی، عناصر و قالب های نسبتاً ثابتی داشته است، اما با توجه به تحولات تاریخی و ویژگی سیاسی هر دوره و نوع رابطه ی مورخ با قدرت سیاسی، هر دیباچه از نظر ساختار مفهومی و مضمونی ویژگی های نسبتاً منحصر به فردی دارد که آن را از دیباچه های متون دیگر متفاوت می سازند.هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی ویژگی های ساختاری و محتوایی دیباچه های متون تاریخی دوره ی افشاریه و تجزیه و تحلیل میزان شباهت ها و شیوه های الگوبرداری این دیباچه ها از منابع پیشین است.بررسی موردی دیباچه های این دوره و تجزیه و تحلیل آن ها نشان می دهد که گرچه این دیباچه از نظر قالب و ساختار شکلی در مواردی از نظر محتوایی و مضمونی، در تداوم سنت دیباچه نویسی متون متقدم قرار می گیرند، اما مورخان این دوره ضمن استفاده از دستاوردهای این میراث و گرته برداری از آن ها، توانسته اند وجوه متفاوتی به شیوه ها و الگوهای رایج دیباچه نویسی، به ویژه از نظر محتوایی و مضمونی اضافه کنند.
بحثی در تاریخ گذاری رسائل اخوان الصفا؛ نقدِ نقد عباس همدانی به تاریخ گذاری پل کازانووا بر رسائل اخوان الصفا
حوزه های تخصصی:
تاریخ نگارش رسائل اخوان الصفا به هیچ روی مشخص نیست.نام نویسندگان آن نیز به همگان پوشیده است که این امر نیز سبب نظرورزی های متعددی در این موارد شده است.به نظر می رسد موضوع تاریخ نگارش رسائل با مقاله ی انتقادی پل کازانووا – که حاوی مطالعات تاریخی و ستاره شناسی پیچیده و نوینی بود- مرحله ی جدیدی شده است. نظریه های دیگری نیز در این زمینه به وجود آمد که روش استنادی آن ها با روش کازانووا متفاوت بود.نظریه ی کازانووا را در دهه های پایانی قرن بیستم عباس همدانی تصحیح و نقد کرده، نواقصی از آن را زدوده و با فرضیه های جدیدنتایج تازه ای عرضه کرده است.نظر همدانی درباره ی زمان نگارش رسائل، تا به امروز نیز در محافل اسماعیلی شناسی یکی از آرای پذیرفته شده، و ملاک نظر بوده است. در این مقاله پس از شرحی اجمالی درباره ی نظریه های مذکور، تمایزهای آن ها با یکدیگر بررسی می شود.سپس با تحلیل نظر همدانی، اشکال ها و ابهام هایی که در فرضیه سازی و نتیجه گیری او برای تعیین تاریخ نگارش رسائل وجود دارد، تشریح می شود.نظر همدانی در دو بخش «باورها و پیشگویی های نجومی» و نیز «مسئله ی مهدویت و ظهور قائم» نقد می شود.در پایان، با تشکیک در تفسیرهای همدانی از متن رسائل، نظر وی درباره ی تبلیغی بودن رسائل برای قدرت گیری و تأسیس خلافت فاطمیان مورد تردید قرار می گیرد
پدیده رستم التواریخ (تاملی بر شخصیت محمدهاشم آصف و اثر تاریخی او)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رستم التواریخ و رستم الحکما دو ترکیب بدیع اند که نه در میان عناوین کتاب های تاریخی فارسی می توان ترکیب ظاهراً بی مسمّایی هم چون رستم التواریخ یافت و نه هیچ حکیمی برای معرفی خود از واژة «رستم» مدد جسته است. این امر می تواند بیانگر پدیدة جالبی در تاریخ تاریخ نگاری فارسی باشد.
مسئلة محوری در این مقاله آن است که چرا محمد هاشم آصف به مطالبی پرداخته است که در کمتر کتاب تاریخ نگاری آمده است. در این مقاله در نظر است با تمرکز بر «شخصیّت» محمد هاشم آصف و «زمانة» او و اجدادش (از اواخر صفویه تا اوایل قاجار)، ماهیّت تاریخی رستم التواریخ و شخصیت نویسندة آن بازکاوی شود. بدین منظور از دو رویکرد روش شناختی استفاده شده است، تبیین علل و تحلیل ادلّه.