بخشی از درون مایه نسخه نگاره های ایرانی به ویژه از قرن دهم هجری به بعد معطوف به بازنمایی مضامین مورد علاقه و تأکید تشیع است. در این میان، نسخه فالنامه تهماسبی که در زمان غلبه گفتمان تشیع در دوران حکومت شاه تهماسب تولیدشده، از جنبه مضمونی و محتوایی نسخه ای قابل تأمل است. به نظر می رسد رویکرد نگارگران این نسخه، معطوف به بازنماییِ مضامین و مفاهیم اسلامی و شیعی، بر اساس باورها و روایت های موردنظر گفتمان تشیع بوده است. ازاین رو، هدف از نگارش این مقاله، توصیف و تحلیل مضمونی نگاره های این نسخه در راستای باورها، احادیث و روایت های گفتمان تشیع است. یافته های پژوهش نشان می دهد که گلچینی از آموزه ها و وقایع مهم اسلام و تشیع، قصه های قرآنی و مذهبی که به نوعی بیانگر حقیقت و حقانیت تشیع هستند، در نسخه فالنامه تهماسبی به تصویر درآمده است. نکته مهم این که در برخی از نگاره های این نسخه، نشانه ها، نمادها و تمهیدات تصویریِ قابل تأملی در جهت بازنمایی باورها و روایت های گفتمان تشیع به کار رفته است که آن را در میان نسخه های مذهبی، برجسته و شاخص می سازد.
فعالیت راهزنان به دلیل ماهیت این گروه همواره در سایه ابهام باقی مانده است. در صورتی که ماهیت راهزنان هر چه بوده باشد، به عنوان یکی از گروه هایی که با فعالیت های خود بخش های تمدنی و اقتصادی و به طورکلی امنیت جامعه و اقتدار حکمرانان را تحت تأثیر قرار می دادند، قابل بررسی و ملاحظه است. علاوه بر این روزگار حکمرانی مغول ها به ویژه در اواخر دوره ایلخانی در ایران دوره ویژه ای از جهت رشد و افزایش شمار گروه های راهزنی و شیوع مسأله راهزنی محسوب می شود.
از طرفی نیز مطالب اطلاعات متون تاریخ نگاری تاریخ میانه ایران و اسلام از جهت توجه به این گروه بسیار اندک بوده و هرگونه تحقیق درباره راهزنان و سایر مباحث اجتماعی مرتبط با آنان مستلزم توجه به متون دیگری نظیر متون ادبی، عرفانی است. در این میان صفوه الصفا عنوان یکی از تألیفات مهم تذکره ای در دنیای تصوّف در اواخر عهد ایلخانی، در لابلای مطالب خود اطلاعاتی در مورد وضعیت و تشکیلات درونی راهزنان در دسترس قرار می دهد که تاکنون مورد توجه شایسته محققان قرار نگرفته است. هدف این مقاله بررسی روایات متعدد صفوه الصفا درباره پدیده راهزنی و تحلیل آن ها به منظور شناخت حیات و فعالیت های تشکیلات راهزنان است.
در عصر شاه عباس اول، با رشد شهر و شهر نشینی ارتباطات اهالی شهرها و حکومت نیز توسعه یافت. در مقاله حاضر ماهیت و روابط اوباش به عنوان گروهی از جامعه شهری و حکومت در روزگار شاه عباس اول طرح و نتایج حاصل نشان می دهد گروهی از جامعه شهری بودند که در منابع با وجود لفظ یکسان، اَشکال متنوعی داشتند. میان اوباش به عنوان گروهی از جامعه شهری و اوباش به عنوان صفت برای کسانی که اوباش نبودند، تفاوت وجود دارد. اجامره و اوباش در بی ثباتی های سیاسی حضور پررنگ تری در محلات و شهرها داشته اند آنها در کنار ایجاد بی نظمی در شهرها حامی ضعفا نیز بوده اند. شاه عباس اول،توانست با ساماندهی این گروه، از توانایی آنها سود ببرد .
به رغم آگاهی های موجود در باب اجتماع عصر صفوی، که عمدتاً از سفرنامه ها و گزارش های اروپاییان معاصر حکومت صفوی فراهم آمده است، ممکن است بتوان در تواریخ محلی و سلسله ای نیز شواهدی از موضوعات اجتماعی یافت. به لحاظ تاریخ نگاری، در عصر شاه عباس، دو دسته از منابع - تواریخ محلی و سلسله ای - به نگارش درآمده اند. در پژوهش کنونی، گزیده ای از گزارش های اجتماعی مشترک در این تواریخ، بررسی تطبیقی شده است. رویکرد هر یک از مورخان به بحث طبقات اجتماعی، روابط شاه و حاکمان محلی با مردم، پیامدهای اجتماعی رویدادهای نظامی - همچون حملة ازبکان به شرق ایران- و یا بلاهای طبیعی - ازجمله قحطی، سیل و زلزله و عواقب اجتماعی آن- مسئلة توجه به خرافات و... ازجمله مسائلی است که در این مقاله ، به چگونگی بازتاب آن در تواریخ محلی و سلسله ای عصر شاه عباس اول توجه شده است.
نوع و میزان بازتاب پدیده های اجتماعی، در آثار یادشده و نیز تأثیر خاستگاه اجتماعی و جایگاه شغلی نویسندگان هر یک از آنها در نوع این بازتاب، مسئله اساسی این پژوهش حاضر است. مقاله بر آن است به این پرسش ها پاسخ دهد که هر یک از تواریخ یادشده در موضوعات اجتماعی مورد نظر، به چه نکاتی توجه داشته اند؟ این توجه به چه سبب و با چه ملاحظاتی بوده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که میزان گزارش های اجتماعی مندرج در تواریخ محلّی بیش از تواریخ سلسله ای است و نوع آن گزارش ها نیز، با توجه به جایگاه شغلی مؤلفانشان، با هم متفاوت است.