در نخستین سده های هجری، سرزمین ایران صحنه زدوخوردها، شورش ها و انقلاب هایی خرد و کلان با انگیزه های مختلف سیاسی، دینی و اجتماعی بود. در این میان، شاید کم آوازه تر و گمنام تر از همه، قیام ابوعیسی اصفهانی است که به دلیل یهودی بودن وی و پیروانش، قیام در کشوری با جمعیت مسلمان و همچنین ابهامات و اختلاف اقوال درباره ماهیت و کیفیت این نهضت و پیامدهایش به جاست که مورد توجه و بررسی جدی تری قرار گیرد. ابوعیسی یک یهودی مقیم اصفهان و درواقع، نخستین یهودی ایرانی است که در نیمه دوم سده دوم هجری با استفاده بهینه از فضای بحرانی و آشوب زده آن عصر با آموزه های دینی بعضاً جدید و ادعاهای مسیحایی، پس از گردآوری هواداران بسیار بر ضد حکومت امویان شورید و به قولی مغلوب و منکوب و به قولی دیگر از نظر غایب و در غاری پنهان شد و بنا به روایتی دیگرگونه، برای ابلاغ پیام خدا و رسالت خویش به بنوموسی که آن سوی نهر مرمل می زیستند، راه بیابان در پیش گرفت. قیام وی- که یک نهضت موعودباورانه مهم در تاریخ یهود است- ابتر و بی ثمر نماند و اصحابش موسوم به «عیسویه» یا «اصفهانیه» در نظر و عمل راهش را ادامه دادند.
سنت های اسلامی به مثابه ی سفارشی الاهی نخستین بار بوسیله رسول خدا در جامعه ی مسلمانان مطرح شد، این در حالی بود که هنوز ساختار اجتماعی سرزمینهای اسلامی، شاکله ای بیشتر عربی بود تا اسلامی. همین دیدگاه سبب شد تا خلفای سه گانه و در ادامه ی آنها، امویان، با شخصی شماری سنن نبوی بکوشند تا سنتهای جدیدی را به نام خود ثبت نمایند. فضای فکری شام و فرمانروایی طولانی مدت امویان در این سامان از یک سو و شیوه عربی رومی آن هم بر همان مبناهای پذیرفته شده در مکه از سوی دیگر به یاری جایگاه قریشی بودنشان زمینه و مقدمات لازم برای سنت سازی امویان را فراهم کرد. چشم انداز قریشی عربی و انتساب جعلی به پیامبر و بعدها بهره گیری از صحابه ی حدیث ساز، شیوه ی نویی را در سنت سازی بر مبنای حذف دوامدار فضایل اهل بیت و شخصیت بخشی به امویان در تاریخ اسلام ثبت کرد. این نوشتار یکی از نمونه های جعل سنن، یعنی روزه داری در عاشورا را در یک بررسی روندی-فرایندی، بر مبنای «نظریه ی پخش» در منابع تاریخی به جستجو نشسته تا ساختگی بودن جریان روزه عاشورا را مستند نماید.