فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۸۱ تا ۲٬۰۰۰ مورد از کل ۷٬۲۲۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
مسئله هبوط انسان از عالم علیا به عالم سفلی و آرزوی بشر برای بازگشت به عالمی که در عهد ازلی بدان تعلق داشته است، از اساسی ترین مباحث فلسفی عرفانی در آثار بسیاری از فیلسوفان الهی است. با مطالعه آثار فلسفی عرفانی ملاحظه می گردد که برداشت های گوناگونی در سیر مراحل نزول و سقوط، متناسب با اندیشه و نوع برداشت آنان مورد اشاره قرار گرفته است.جهت آشنائی با تمایز ها و تفاوت های این موضوع عرفانی در دو حوزه جغرافیائی شرق و غرب، دو شخصیت به نام و مطرح عرفانی یعنی افلوطین به عنوان پدر عرفان غربی، و شیخ شهاب الدین سهروردی بنیان گذار مکتب اشراقی در شرق مورد بررسی تطبیقی قرار گرفته اند. علی رغم تشابه های اندیشه ای در مراحل سیر و سلوک، مهم ترین تمایز را می توان در استناد عرفان افلوطین بر انگاره های عقلی و عدم ابتنا بر دین دانست و در مقابل عرفان سهروردی را عرفانی مبتنی بر دین و متأثر از آموزه های وحیانی قلمداد نمود.
بودریار و برخی رویه های فرهنگی
حوزه های تخصصی:
معرفت شناسیِ اخلاقیِ سقراط: پیوندِ نظر و عمل در نوشته های آغازینِ افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوشته های آغازین افلاطون حول محور نوعی معرفت می گردند که متعلَقِآنفضیلت های اخلاقی ا ست. دیدگاهِ معرفت شناختیِ این نوشته ها نظر را با عمل گره می زند؛ چراکه بر اساس آن، معرفت به فضیلتِ اخلاقی، ما را در عمل نیز اخلاقی، و جهل به آن، ما را مبتلا به رذیلت می سازد. اراده نیز از معرفت پیروی می کند؛ به گونه ای که اگر کسی نیکی را بشناسد، خواهان آن خواهد بود؛ ازاین رو، هیچ کس به خواست خود بدی نمی کند. همچنین، سعادت آدمی در گرو معرفت است؛ زیرا برخورداری های مادی تنها در صورتی که به درستی به کار روند، خیر به بار می آورند و معرفت کاربرد درست آن ها را به ما می نماید. حتی فضیلت های اخلاقی، اگر با معرفت همراه نباشند، فضیلت راستین نیستند. پس، معرفت شرط اصلی کسب فضیلت و سعادت است. در نوشته های یادشده، روش دیالکتیک سقراطی برای دستیابی به معرفت اخلاقی آزموده، و ثابت می شود که با این روش به دشواری می توان به چنان معرفتی دست یافت. بااین حال، گام نهادن در این راه، زندگی و وجودِ فیلسوف را از فلسفة او جدایی ناپذیر می سازد.
گفتگو با کارل پوپر
بودریار و واقعیت مجازی
ریچارد رورتی: از نو عمل گرایی ضد مابعدالطبیعی تا طرد فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر، شهود به طور عام، و رؤیت حضرت حق به طور خاص را از دیدگاه علامه محمد حسین طباطبایی و محیی الدین عربی ـ که در حقیقت نماینده دو مکتب فکری حکمت متعالیه و عرفان هستند ـ مقایسه می کند. موضوعهای مورد بررسی در این نوشتار، توجه به قلب به عنوان محل دریافت شهود، عوامل افزایش قابلیت دریافت تجلیات توسط قلب، خطا در علم شهودی و معیار تشخیص این خطا و شهود خداوند است. با نگاهی به تعریف این دو متفکر از شهود، به نظر می رسد این تعاریف، در یک راستا و در واقع مکمل یکدیگرند. در طرح مسأله شهود نیز شباهت هایی بین آنان وجود دارد؛ مثلا از دیدگاه هر دو متفکر، قلب، محل دریافت شهود است و عارف می تواند به کمک برخی مراقبات، قابلیت قلب را برای دریافت تجلیات افزایش دهد. از طرفی، آن دو علم شهودی، خطا پذیر است؛ خطایی که به دلیل غیر الهی بودن وحی یا الهام و یا تفسیر و برداشت نادرست از مشاهدات رخ می دهد. اما تفاوت های مهمی نیز در شیوه تفکر ابن عربی و علامه طباطبایی وجود دارد که به نظر می رسد مهمترین آنها تفاوت جایگاه ""عقل"" نزد آنان است؛ چنانکه علامه برخلاف ابن عربی برای عقل، به عنوان وسیله شناخت، اهمیت ویژه ای قایل است و آن را یکی از معیارهای تشخیص صحت علم شهودی می داند.
بررسی تطبیقی اراده الهی در فلسفه اسپینوزا و استاد مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه اندیشه های فلسفی در ایران معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
این نوشتار به بررسی اراده الهی از دیدگاه دو فیلسوف بزرگ، استاد مطهری و باروخ اسپینوزا می پردازد و هدف آن روشن کردن شباهت ها و تفاوت های موجود در دیدگاه های آن دو در باره این پرسش است که آیا خداوند دارای اراده است یا نه، و در صورت داشتن اراده آیا اراده او مطلق و آزاد است. جستار حاضر در این راستا به مقایسه نظریات این دو فیلسوف در مسائل زیر می پردازد: عقل الهی، اراده الهی، نسبت عقل و اراده به خداوند، قدرت خداوند، نسبت اختیار به خداوند یا قضا و قدر الهی، موجَب یا واجب بالغیر، اراده آزاد خداوند و فعلی بودن علم خداوند.
پوپر و عدم قطعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پوپر معتقد است که هایزنبرگ در تعبیرش از اصل عدم قطعیت دچار اشتباه شده است. به نظر وی، وجود حدی برای دقت که مدعای هایزنبرگ است، نتیجة منطقی فرمول های تئوری کوانتوم نیست، بلکه فرضی اضافی است. به باور پوپر، تعبیر هایزنبرگ از عدم قطعیت حاوی عناصر متافیزیکی و لذا ابطال ناپذیر است. پوپر با ارائة نظریة پراکندگی آماری، تفسیری جدید از عدم قطعیت ارائه می دهد تا نشان دهد امکان اندازه گیری هایی دقیق تر از آن چه اصل عدم قطعیت مجاز می شمرد با فرمول های تئوری کوانتوم یا تفسیر آماری این تئوری منافات ندارد و در صورت تفسیر آماری فرمول های تئوری کوانتوم، فرض اضافی هایزنبرگ با آن فرمول ها در تناقض خواهد بود.
مقایسه هوسرل، هایدگر و گادامر با محک روش شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی پدیدار شناختی-هرمنوتیک زمان
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای پدیدارشناسی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای هرمنوتیک
یک از پرسش های اساسی پرسش از حقیقت زمان است.زمان مانند وجود،مفهومی آشناست،به نحوی که همه ما آن رامی شناسیم ولی کنه و حقیقت بسیار مبهم و مخفی است.به همین جهت است که در طول تاریخ اندیشه بشر،فیلسوفان و اندیشمندان هرکدام تعریفی از آن بدست داده اند که با سایر تعاریف متعارض یا متفاوت بوده است.مقاله حاضر به دیدگاهی کاملا متفاوت از زمان پرداخته است،دیدگاهی که می توان آن را دیدگاه پدیدار شناختی-هرمنوتیک نامید.در این دیدگاه،زمان نه مقدار حرکت دانسته می شود(ارسطو)و نه وعاء خارجی موجودات(اندیشه های پوزتیویستی)و نه کیفیتی نفسانی(برگسون)و نه شرط شهود حسی(کانت)و نه براساس آگاهی بی واسطه (هرسول)مورد توجه قرار می گیردبلکه زمان براساس درعالم بودن آدمی و آدمی به عنوان ناحیه ظهور موجودات مورد بررسی پدیدار شناسانه قرار می گیرد.دراین بررسی نشان داده می شود که زمان ارتباطی وثیق با ساحات هستی آدمی یعنی تفهم،حال و زبان دارد.هریک از ساحات سه گانه آدمی با ساحتی از سه ساحت زمان مرتبط است.تفهم به دلیل آنکه برامکان ها متکی است به آینده مرتبط است ،حال به جهت آنکه موقعیت آدمی با آن منکشف می شود با گذشته و زبان (روزمره)که نشانه ای از سقوط آدمی در اشیا است،با حال حاضر مرتبط است.بنابراین هستی آدمی زمانمند است و زمانمندی آن نیز به واسطه وقت داشتن آن ممکن گردیده است.تاریخ نیز حاصل وقت داشتن آدمی است.
عقل سلیم
حوزه های تخصصی: