فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۵۱٬۳۹۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
نفوذ و تأثیر شاهنامه فردوسی در ادب فارسی، باعث شکل گیری منظومه های حماسی ملی در ایران شد. به دنبال خاموشی تدریجی حماسه های ملی که از اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم قمری شروع شده بود، سرایش حماسه های تاریخی و پس از آن حماسه های مذهبی نیز شکل گرفت. با رسمیت یافتن آیین تشیّع و عنایت ویژه به اندیشه های دینی در دوره صفویه و حمایت دربار از سرایندگان دین خواه، تمایل شاعران به سرودن منظومه های حماسی - مذهبی در مدح و منقبت پیامبر اکرم (ص) و امام علی (ع) و دیگر امامان معصوم شدت گرفت. آغازگرِ سرودنِ منظومه های حماسی – مذهبی، میرزا ابوطالب فندرسکی اصفهانی (د 1127ق /1718 م) است که با سرودن منظومه ای تحت عنوان «جذبة حیدری» دربارة زندگی امام علی (ع)، سنّتی را پی افکند که بسیار زود مورد توجه و البته تقلید بسیاری از شاعران این دوره و دوره های بعد قرار گرفت و موجدِ موجِی جدید از خلق منظومه های حماسی با نام عمومیِ «حملة حیدری» شد. منظومه هایی که به طور معمول، موضوع و محتوای آن ها به زندگی پیامبر اکرم (ص)، امام علی (ع)، رویدادهای صدر اسلام و جنگ های حضرت علی (ع) مربوط می شد. این دسته از منظومه ها در تاریخ حماسه های مذهبی فارسی جایگاهی ویژه دارد. سروده هایی تحت عنوان حمله حیدری، از سدة 12 ق، با منظومة «حملة حیدری» سروده باذل مشهدی آغاز شد و در فاصله یک قرن پس از وی، چندین نفر به تقلید از او، به خلق آثاری تحت همین عنوان (حملة حیدری) پرداختند که آخرین ایشان، لطف الله قاجار متخلص به «مجنون» بود. نوشتة حاضر در پی آن است، که باختصار به زندگی و آثار میرزا ابوطالب اصفهانی، به عنوان آغازگر سرایش منظومه های حماسی – دینی بپردازد و سپس تأثیر او را در استمرار سرودن منظومه های حماسی – دینی و ایجاد سنّتی به نام «حمله سرایی» در شعر فارسی مورد توجه قرار دهد.
بومی گرایی و تاثیر آن بر ادبیات داستانی معاصر ایران (1357ـ1320)
حوزه های تخصصی:
"بومی گرایی واکنش روشنفکرانی بود که می خواستند مخاطبان خود را به اصالت ها و ریشه هایشان توجه دهند، بنابراین کشورهای فراوانی که در معرض استعمار قرار داشتند، به این موضوع توجه کردند و طبیعتا جریان های گوناگون روشنفکری در ایران نیز به آن بی توجه نماندند. در بررسی جریان های داستانی پیش از انقلاب، با جریان بومی گرایی مواجهیم، جریانی که معمولا منتقدان به آن توجه نکرده اند. در داستان های این جریان به نقد بیگانگان و دولت همراه با بیگانگان و توجه دادن مردم به ریشه های خود توجه شده است. در این مقاله ضمن نظری مختصر به شرایط تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و ادبی ایران در سال های 1320 تا 1357مولفه های موجود در داستان های این جریان برشمرده شده است. بیگانه ستیزی، توجه به هویت ایرانی اسلامی و تقابل این مولفه ها با موضوع مدرنیسم از عمده ترین مولفه های داستان های بومی گراست. بررسی ها نشان می دهد توجه به جریان بومی گرا در دهه 20 و 30 شمسی کمتر از دهه 40 به بعد است. سیاست های محمدرضا پهلوی در این دو دهه و نوع برخورد او با روشنفکران شرایطی را رقم می زند که در نهایت منجر به بی توجهی به این جریان در دهه های 20 و 30 می شود. تاثیرات جریان های روشنفکری بخصوص تفکرات آل احمد و شریعتی و تغییر شرایط کشور از سال 42 به بعد به این جریان در دهه های 40 و 50 رونق می بخشد.
"
نقد جایگاه اندیشه های تعلیمی و اخلاقیات در آثار سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرن هفتم هجری، دورانی که وحشت مغول همه چیز را از ریشه و بن می سوزاند، مولانا در بلخ، امیرخسرو دهلوی در هند و سعدی در شیراز پای به عرصه ادب می گذارند.
زبان هر سه آنها پارسی است و منبع الهامشان کلام آسمانی قرآن است. بی شک، سعدی یکی از پایه های بنای استوار ادب پارسی است که جلوه های نظم و نثر او زیور پیکره شکوهمند فرهنگ کنونی است. «گلستان» و «بوستان» سعدی، سرشار از پندهای اخلاقی و آداب زندگی و حکمت عملی است. غزلیات شاعر نیز که سرشار از سروده های ستایشگرانه، عاشقانه و حکیمانه است، با مباحث اخلاقی گره می خورد.
هنر نویسندگی سعدی در کنار همین مضامین بلند اخلاقی و اندیشه های والای عرفانی و نکته های لطیف حکمت آموز مزید بر زیبایی آثار اوست. لزوم شناخت جهان بینی اخلاقی سعدی از سویی و تبیین کم و کیف رویکردها در «گلستان» و «بوستان» و غزلیات از سوی دیگر، که در تحقیقات گذشته کمتر بدان توجه شده است، از اهداف نگارش این مقاله است. مقاله حاضر سعی دارد تا بعد از ذکر مقدماتی درباره اخلاق و رویکردهای روانشناختی آن، فلسفه اخلاق و علوم ذی ربط با آن، معناشناسی اخلاق و ... به تحلیل جایگاه اخلاق و تربیت در شعر سعدی، همچنین جامعه آرمانی و جهان بینی سعدی از حیث اخلاقی بپردازد. ضرورت تبیین مسائل اخلاقی و تربیتی از نگاه سعدی، جایگاه کمی عناصر اخلاقی و تربیتی در «بوستان»، «گلستان» و «غزلیات» سعدی و ... در بخش های دیگر مقاله آمده است.
جابه جایی ضمیر شخصی متصل در شعر معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنجارگریزی از زبان معیار، انحراف از قوانین حاکم بر همنشینیِ واژه ها، افزودنِ قاعده هایی به برونه زبانِ معیار، به هم ریختنِ نحوِ جمله ها و دخل و تصرّف در ساختمانِ دستوریِ زبان معمول و متعارف، مجموعه روش هایی است که اغلبِ شاعران برای رسیدن به زبان شعر از آن بهره می برند. اصولاً به کارگیریِ روش هایی در زبان، که توجهِ مخاطب را از پیام، به زبان معطوف می کند، منجر به برجسته سازیِ زبانِ شعر می شود و این برجسته سازی ها به دو شکلِ هنجارگریزی و قاعده افزایی صورت می گیرند. هنجارگریزی نیز خود انواعی دارد که اغلب با جابه جایی اجزا و ارکان در حوزه های مختلفِ دستوری ایجاد می شود. در این میان، ضمایر شخصی متصل که نقش مندی دستوری آن ها، موقعیّت مکانیِ ویژه ای برایشان رقم می زند، به دلیلِ انعطاف پذیریِ بالایی که در تغییر موقعیّت مکانی از خود نشان می دهند، همواره بسترِ مناسبی برای دخل و تصرّفِ شاعران بوده و هنجارشکنی ها و گریز از قواعد در تعیین موقعیّت مکانی این گونه ضمایر، تنوّعی چشمگیر در کاربردِ آن ها ایجاد کرده که بخشی از آن تنوّع در زبان شعر کشف و ثبت شده است.
بانو گشسب، پهلوان بانوی حماسه های ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله معرفی منظومه حماسی منحصر به فردی است که قهرمان آن زنی پهلوان به نام بانو گشسب، دختر رستم است. تصحیح انتقادی بانو گشسب نامه که پنج دست نویس و 1034 بیت دارد اخیرا به پایان رسیده و در دست چاپ است. سراینده قصه معلوم نیست و زمان سرایش آن نامشخص است اما گمان می رود در سده ششم قمری - به تحقیق پس از سال 520 قمری - سروده شده است. بانو گشسب نامه منظومه ای حماسی است که موضوع آن روایتی از زندگی دختر رستم و نبردهای پهلوانانه اوست . تصویر منحصر به فرد زنی در ادبیات فارسی که با تغییر نقش جنسی همراه است و با تصاویر کلیشه ای و رفتارهای قالبی زنان تفاوت دارد. در این قصه حماسی اندیشه نابرابری جنسی را از مفهوم عشق و همچنین شیوه همسر گزینی می توان باز شناخت. ساختار قصه جنس گرایانه است و هدف اصلی گزارنده قصه تلاش زن برای اثبات هویت است؛ که در پیکار نمود یافته است.
شناسه سوم شخص مفرد در مصادر فارسی
منبع:
فرهنگ بهار ۱۳۷۵ شماره ۱۷
حوزه های تخصصی:
موضوع مورد بحث در این مقاله این است که آنچه امروز ما به عنوان واژک 1 زمان گذشته در مصدر یا فعل فارسی می شناسیم در اصل شناسه سوم شخص مفرد 2 است و انواع آن نیز بیش از 4 نوع شناخته شده: -·d,-d,-t و -id است. 3 از طرفی صدایس را قبل ازت، در بعضی از مصادر مانندآراستن، توانستن، جستن، دانستن، بایستن، زیستن، شایستن، مانستن، رستن، شستن، گریستن، و نگریستن، باید جزئی از شناسه سوم شخص مفرد(یا جزئی از همان واژک زمان گذشته)دانست و نه بخشی از ریشه فعل. لازم است تأکید شود کهس، در بعضی از مصادر، بخشی از ریشه فعل است که در ستاک حال به صدای دیگری تبدیل می گردد، مانند شکستن(شکن)، کاستن(کاه)، (1). morpheme جستن(جه)، رستن(ره)، بستن(بند)، گسستن(گسل)، نشستن(نشین). به طور کلی، باید گفت که گروه آواییستدر مصادر فارسی باستان وجود نداشته 1 و در فارسی میانه، در ساخت مصدر وارد شده است.از طرفی راجع به پیدایش آن دربعضی از مصادر یاستاکهای گذشته(بن ماضی)تاکنون نظر قطعی ارائه نشده است. 2
اِتباع در زبان و ادب فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۰ (پیاپی ۸۵)
۱۱۵-۱۳۴
حوزه های تخصصی:
مرکب های اِتباعی ترکیب هایی هستند که بر اثر تکرار قسمتی از واژه پایه ساخته می شوند. این بخش مکرر معنی ندارد و هیچ گاه به تنهایی به کار نمی رود. این واژگان در زبان گفتاری مردم متداول است و در دوران اخیر، در برخی متون نظم و نثر، به ویژه داستان هایی که به زبان عامیانه نوشته شده، به کار رفته است. این پژوهش با رویکردی تاریخی و روش تحلیلی تبیینی، در کنار واکاوی پیشینه کاربرد مرکب های اِتباعی (اِتباع مهمل) در زبان و ادب فارسی، سه مسئله را بررسی می کند: تأثیر تغییر صورت و معنی واژگان کهن فارسی بر شکل گیری مرکب های اِتباعی در زبان و ادب فارسی؛ تأثیر نحو زبان عربی بر شکل گیری مرکب های اِتباعی در زبان و ادب فارسی؛ تأثیر رواج واژگان عربی و مترادف نویسی بر شکل گیری مرکب های اِتباعی در زبان و ادب فارسی. برطبق یافته های این پژوهش، پیشینه کاربرد مرکب های اِتباعی در زبان فارسی به قرن سیزدهم قمری می رسد. بیشتر ترکیب هایی که در فاصله سده های اول تا سیزدهم قمری در آثار منظوم و منثور دیده می شود و فرهنگ نویسان آنها را مصادیق مرکب اِتباعی برشمرده اند، ترکیب های عطفی و مترادف اند که به علت تغییر صورت و فراموشی معنی واژگان به اشتباه مرکب اِتباعی خوانده شده اند. مرکب های اِتباعی از قرن سیزدهم و به علت رواج واژگان عربی در زبان فارسی و عادت گفتاری مردم به مترادف گویی در محاورات کلامی متداول شد. با تحول در نثر فارسی و گرایش نویسندگان به ساده نویسی و گفتاری نویسی، این ترکیب ها به متون فارسی به ویژه آثار داستانی با مایه های طنز و هزل وارد شد.
سبک ادبی یا مکتب ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سبک و مکتب ادبی چه تفاوتی با هم دارند؟ این دو مقوله ادبی در عین نزدیکی، گاهی از هم فاصله می گیرند. برای دریافت تفاوت سبک با مکتب، قدیمیترین و جدیدترین تعاریف سبک شناسی از روی قابل اعتمادترین منابع انگلیسی استخراج شده و سپس بین این تعریفها با تعاریف موجود مکتب مقایسه ای صورت گرفته است. برای امعان نظر بیشتر کارهای عملی سبک شناسی نیز ملحوظ شده است. مثلا سعی شده است دانسته شود که محمد تقی بهار چه تعریفی از سبک شناسی داشته و عملا در کار سبک شناسی تا چه اندازه به تعریف خود نزدیک شده است.علی رغم تفاوت در تعاریف سبک شناسی، به لحاظ اصول، این تعاریف به هم نزدیک اند و تفاوت عمده در این است که تحلیل معنایی اثر جزو وظایف سبک شناسی است یا نه؟ تفاوت عمده سبک شناسی با مکتب ادبی نیز در همین نکته است. اگر وظیفه سبک شناسی تحلیل زبانی و معنایی یک اثر باشد، تفاوتی بین سبک و مکتب نخواهد بود؛ چرا که مکتب نیز هم حوزه زبان را شامل می شود و هم حوزه معنا را. ولی هرگاه تحلیل معنایی یک اثر را کار سبک شناسی ندانیم، تفاوت مهمی میان سبک و مکتب پدید می آید. به نظر می رسد نظریات دیگر که گاه سبک را انفرادی می دانند و مکتب را گروهی و یا مکتب را عامتر از سبک می دانند بر اساس محکمی استوار نیست.
مناظره سیبویه و کسایی
حوزه های تخصصی:
اگزیستانسیالیسم و نقد ادبی (بررسی رابطه اگزیستانسیالیسم با نقد ادبی، جایگاه فیلسوفان این روش فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشه وجودی )اگزیستانسیالیسم( یکی از چندین اندیشه فلسفی بود که در قرن اخیر بر مباحث نقد ادبی تاثیر گذاشت و شالوده شکل گیری نظریه های ادبی شد. سارتر مهمترین مانیفست ادبیات متعهد قرن، «ادبیات چیست؟» را نوشت و تفکر فلسفی هایدگر، جریان هرمنوتیک را در مسیری جدید هدایت کرد که در آن، متن برخلاف هرمنوتیک سنتی، معنای قطعی خود را از دست می داد. نکته قابل توجه، دیدگاه های کاملا متفاوت و گاه متضادی بود که این دو فیلسوف هم مسلک وجودی داشتند. ریشه این تفاوت در دیدگاه را گذشته از علاقه سارتر به مارکسیسم، باید در اندیشه دکارتی وی و فلسفه ضد دکارتی هایدگر جستجو کرد. در این مقاله پس از اشاره به زمینه هایی که سبب شد از درون یک اندیشه فلسفی دو نظریه ادبی متفاوت به وجود آید، ابتدا به بررسی جایگاه دو فیلسوف و نظریه پرداز اصلی این مکتب، یعنی هایدگر و سارتر در جریانهای ادبی معاصر پرداخته می شود. در ادامه نیز از چگونگی تاثیرگذاری و بازتاب این نظریه ها بر آرای نویسندگان، شاعران و نظریه پردازان ایرانی کسانی چون آل احمد، شریعتی، خانلری و داریوش آشوری سخن به میان خواهد آمد.
خبر رسانی از آینده در شاهنامه برپایه فال و تفأل
حوزه های تخصصی:
آنچه در محور این مقاله قرار دارد بررسی یکی از کردارهای فراطبیعی در شاهنامه ی فردوسی است. اینجانب، تا به حال مقاله هایی مبتنی بر خبر رسانی از آینده با عناوین مختلف بر اساس پیشگویی ها و عنصر تقدیر در شاهنامه نگاشته ام و از این میان تعدادی از آنها را در همایش های انجمن ترویج زبان و ادب فارسی ارائه و مطرح شده است. در دهمین همایش انجمن ترویج زبان و ادب فارسی در دانشگاه محقق اردبیلی، پیشگویی ها و خبررسانی های موبدان و در یازدهمین گردهمایی انجمن در دانشگاه گیلان، پیشگویی ها و خبررسانی های اخترشماران مطرح شد. در این مقاله، این موضوع، بر پایه ی فال و تفأل، توضیح و تأیید می شود. باید گفت شاهنامه فردوسی به عنوان یک اثر حماسی از دو جهان واقعیت و فراواقعیت نقش پذیرفته است؛ جهان واقعیت، جهان تدبیر است و جهان فرا واقعیت، جهان تقدیر.آنچه که حاکمیت خود را در تمامی داستان های شاهنامه حفظ و تثبیت نموده همین جهان تقدیر می باشد که فراواقعیتی به نام پیشگویی از این زاده شده است. در شاهنامه مجموعه ای دست بر دست هم نهاده اند تا حادثه داستان های حماسی و بعضاً اساطیری را از پیش رقم زده و از آینده خبر دهند: اخترشناسان، موبدان ، شاهان و شاهزادگان ، سروش، سیمرغ، هوم عابد، راهبان و حتی مردگان، صداهای غیبی و سایر خارق العاده ها مثل درخت گویا ، جام گیتی نما و روندهایی مثل فال و رؤیا از این حیث قابل بررسی اند. به هر حال در این مقاله به طور گذرا به خبر رسانی و پیشگویی و خبر رسانی در سایر حماسه های جهان، فال و تفأل، فال در شاهنامه، فال های شاهنامه و همه مصداق های مربوط به آن پرداخته می شود.
تشبیه برجسته ترین ویژگی سبکی کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تشبیه برجسته ترین ویژگی سبکی کلیله و دمنه دکتر مریم محمودی * چکیده کلیله و دمنه از نمونه های برجسته نثر فنی فارسی است . کاربرد صنایع لفظی و معنوی و صور خیال از جمله تشبیه ، استعاره، مجاز و کنایه از ویژگی های سبکی این کتاب است . در این بین تشبیه به عنوان موثرترین ابزار تخیل نقش عمده ای در تصویر سازی های این کتاب دارد . در این مقاله تشبیه با انواع گوناگون آن در کلیله و دمنه مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است . تشبیه در این کتاب به صورت فشرده و گسترده به کار رفته است . وسعت دایره واژگانی مشبه به به عنوان کانون اصلی تشبیه قابل تامل است . در کاربرد ادات تشبیه توجه به زیبایی و آراستگی کلام مورد توجه است . تشبیهات عقلی به حسی بیشترین بسامد را در این کتاب دارد همچنین تشبیه مرکب و تشبیه تمثیل جایگاهی در خور تامل در بین تصاویر تشبیهی دارد . به طور کلی نتیجه این تحقیق بیانگر آن است که تشبیه در کتاب کلیله و دمنه در کنار سایر صور خیال ابزاری مهم و سودمند در خدمت بیان اندیشه و مفاهیم تعلیمی این کتاب است هر چند جنبه های زیبایی شناختی این تصاویر نیز مورد نظر بوده است .
نماد پرندگان در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به منظور بررسی نمادهای پرندگان در مثنوی مولانا با روش کتابخانه ای نوشته شده است. نگارنده پس از استخراج تمام کاربردهای پرندگان با استفاده از روش تحلیل محتوا به طبقه بندی، توصیف و بیان معانی نمادین آنها پرداخته است. بر اساس یافته های این گفتار در مثنوی از 30 پرنده با نام و صدها پرنده بی نام سخن به میان آمده که گوشه ای از نمادپردازی مولانا را تشکیل داده است. یکی از نتایج مهم این بررسی این است که پرندگان در تحلیل نهایی خود، نمادی از سر گذشت روح انسان در قفس تن و دنیای مادی را بازگو می کنند.
معانی و مفاهیم نمادین پرندگن با ویژگیهای طبیعی آنها پیوندی ناگسستنی دارد. افزون بر آن، آموزه های دینی، فرهنگی و نیز اساطیری که در طول زمان در اطراف هر یک از آنها شکل گرفته است در مفاهیم ویژه ای که مولانا از آنها ارایه می کند، نقش و تاثیر فوق العاده ای دارد. در مجموع می توان گفت پاره ای از برداشتهای مولانا از پرندگان کاملا ابداعی و بی سابقه است و برخی دیگر در سنتهای فرهنگی ریشه دارد. شکل گیری مفاهیم نمادین پرندگان در مثنوی از یک سو از جهان بینی خاص مولانا سرچشمه گرفته و از سوی دیگر، ناشی از برداشتهای شخصی و قریحه توانای اوست.
کاربرد نظریه روان شناسی رنگ ماکس لوشر در نقد و تحلیل شعر فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در روان شناسی نوین، «رنگ» یکی از معیارهای سنجش شخصیت است. رنگ ها نوعی انرژی ارتعاشی و اصوات مرئی اند که در زندگی نقش مهمی دارند. نفوذ رنگ بر روح و روان بشر نیز غیر قابل انکار است. کارکرد این پدیده مهم، بر روان انسان تا آن جاست که به خوانش جریان ذهنی کمک می کند. گرایش ذهنی به رنگ های مختلف، از مطلوب ترین رنگ تا منفورترین آن، نشان دهنده بازتاب های مختلف روانی است. به بیان دیگر، رنگ نمودی از وضعیت روانی و جسمانی فرد است؛ زیرا هر رنگ، تاثیر خاصی بر روح و جسم باقی می گذارد و این موضوع با توجه به پیشرفت دو دانش فیزیولوژی و روان شناسی به اثبات رسیده است.
روان شناسی رنگ «ماکس لوشر»، بعد از آزمون معروف رورشاخ در زمینه شناخت شخصیت انسان از طریق لکه های رنگین جوهر، نظریه ای جدید است. در این روش، رنگ ها هر کدام با یک عدد مشخص می شود و رنگ هایی که در اولویت قرار می گیرد و یا طرد میشود، هر کدام به نوعی، بیانگر احساسات و اندیشه های خاص فرد خواهد بود. در حقیقت، این انتخاب خاص ناشی از طبیعت شخص و تجربیاتی است که وی آگاهانه یا ناآگاهانه نسبت به شرایط زندگی خود داشته است.
به عبارت بهتر، گزینش واژگان و توجه به رنگ های ویژه، بیانگر شخصیت و تصویری از خُلق و خوی هر فرد است. فروغ فرخزاد؛ از جمله شاعرانی است که در شعر خود بارها واژه رنگ و طیف های مختلف رنگی را به کار برده است؛ اما کاربرد فراوان رنگ سیاه، از رویکردهای خاص این شاعر معاصر است. در این پژوهش، با بهره گیری از نظریه روان شناسی رنگ ماکس لوشر رنگ های به کار رفته در مجموعه اشعار فروغ فرخزاد تحلیل می شود و با روشی علمی و کاربردی، تصویری دقیق و منطقی از اندیشه ها و نگرش های شاعر ارائه می گردد.
تحلیل روان شناختی - سیاسی داستان سیاوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان سیاوش یکی از مهم ترین داستان های شاهنامه است که می توان آن را از جنبه های مختلف داستانی، اخلاقی، عاشقانه، روان شناختی و سیاسی بررسی کرد. هدف از نگارش این مقاله، بررسی نقش سیاست و قدرت خواهی در این داستان، با تکیه بر روان شناسی شخصیّت است و روش تحقیق نیز تحلیلی و توصیفی است. این پژوهش شامل دو بخش است: در بخش نخست، از نظر روان شناختی ، شخصیّت سودابه و سیاوش به عنوان دو شخصیّت اصلی داستان بررسی شده اند و در بخش دوم، نقش انگیزه های سیاسی و قدرت خواهی در پیرنگ و کشمکش های داستان، مورد واکاوی قرارگرفته و علّت رفتارهای سیاسی شخصیّت های داستان به خصوص سیاوش و سودابه بر اساس تیپ شخصیّتی آن ها و مسائل روان شناسی تحلیل شده است. سودابه با توجّه به تیپ شخصیّتی اش پرشور کاری می کند که سیاوش از دربار کاووس بیرون رود. سیاوش نیز شخصیّتی محتاط و بدگمان مراقب دارد. این موضوع سبب می شود که وی نیز نتواند چندان با کاووس و سودابه رابطة درستی برقرار کند و رفتار سیاسی مناسب از خود نشان دهد. افراسیاب به دلیل سوءظن دستور به کشتن سیاوش می دهد و گرسیوز به سبب عقدة حقارت و تحقیر شدن از جانب سیاوش، سعی می کند از او انتقام بگیرد.
مرگ ایوان ایلیچ
تحلیلی بر سیرالعباد الی المعاد سنایی
حوزه های تخصصی:
"مثنوی سیرالعباد الی المعاد سنایی اثری جذاب در عرفان اسلامی و شرح سفر روح در عالمی ماورایی است. این مثنوی متاثر از معراج پیامبر اسلام (ص) و دیگر معراج نامه های پیش از خود است اما به تحقیق این اثر، تجلی ناب ترین تجارب روحی و بلوغ روانی و شخصیتی صاحب و سراینده آن است. سیرالعباد سفری در خود و دنیای پر رمز و راز روح انسانی و آکنده از تصاویر سمبلیکی است که ریشه در مخزن عمومی و بزرگ اطلاعات و احساسات انسان ها از تاریخ ازلی آفرینش دارد. سیرالعباد داستان سفر روح، عروج و رستاخیز و تولدی در خلاقیت و تمامیت معنوی است. در این مقاله کوشیده ام با جمع آوردن دیدگاه بزرگان و نظریه پردازان عرصه روان شناسی و اسطوره، تحلیلی در عرصه های عرفان، اسطوره و روان شناسی از این اثر عرضه کنم و نکات مشابه عرصه های فوق و ردپای آنها را در اثر سنایی باز نمایم. همان طور که در مقدمه مقاله گفته شده است مقصود از این همانندسازی به هیچ وجه تنزل و محدودیت افق معنایی اثر سنایی به یکی از عنوان های مذکور نیست. این مقاله سیرالعباد را در چهار بخش عمده زیر به ترتیب مورد تحلیل قرار می دهد:
1. میل بازگشت به سرآغاز (بررسی از دیدگاه اسطوره و عرفان)
2. تفرد و تکامل شخصیت روانی (بررسی سیرالعباد در حیطه علم روان شناسی)
3. آیین گذر قهرمانی یا پاگشایی (تحلیل اثر در عرصه آیین ها و مناسک اسطوره ای)
4. رستاخیز و دور تسلسل (تحلیل بخش پایانی سفر سنایی در معنا دادن به زندگی مادی)"
تصاویر بلاغی خورشید در شاهنامه و بازتاب اسطوره مهر در آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله نشان می دهد که اسطوره مهر به عنوان یکی از عناصر مهم خیال شاعرانه می تواند زمینه های ساخت تصاویر بلاغی، استعاری و تشبیهی را برای شاعر فراهم نماید. نویسنده کوشیده است روایت های اساطیری مهر را با مصادیق هنری آن در شاهنامه تطبیق دهد. مهر در شاهنامه صورت خیال شاعرانه و رنگ ادبی و اعتلای هنری و زیباشناختی یافته است. سایه روشن های سنت پرستش و ستایش مهر و آیین میتراییسم و آراسته شدن مهر به اوصاف انسانی در تصاویر استعاری و بلاغی، به ویژه در ترسیم طلوع و غروب، در شاهنامه مشهود است. پرندگان اساطیری نیز در ساخت تصاویر بلاغی نقش موثری دارند. در این مقاله سعی شده است خلاقیت هنری فردوسی در حوزه تصویرسازی بر مبنای اسطوره مهر بررسی و تحلیل قرار شود.