روزنامه نگاری ﺷﻬﺮوﻧﺪی ﺑﻪ آن ﻧﻮع از روزنامه نگاری بازمی گردد کﻪ اﻏﻠﺐ ﺗﻮﺳﻂ ﺷ ﻬﺮوﻧﺪانِ غیرحرفه ای و ﺑیﺮون از ﺳﺎزﻣﺎن رسانه ای رسانه های ﺟﺮیﺎن اصلی و رسمی ﺗﻮﻟیﺪ می شود، ﻫﺮﭼﻨﺪ اﻣکﺎن دارد حرفه ای ها ﻧیﺰ در تولید محتوا مشارکت کنند. هدف این پژوهش، طراحی و ارائه الگو از روزنامه نگاری شهروندی به -منظورارتقاء حقوق شهروندی در ایران بر اساس نظریه داده بنیاد است. از این رو داده های پژوهش از 25 نفر از صاحب نظران و خبرگان حوزه علوم ارتباطات و جامعه شناسانی که متخصص در حوزه روزنامه نگاری، رسانه و شبکه های اجتماعی بوده اند؛ با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته و به واسطه روش نمونه گیری هدفمند و نظری انتخاب و گردآوری شده است. همچنین برای تحلیل داده های حاصل از مصاحبه ها از فرایند کدگذاری نظری به منظور احصاء مفاهیم (مقولات پایه ای)، مقولات فرعی و مقولات اصلی استفاده شد. پس از اشباع نظری در مباحث کارشناسی مطرح شده؛ نتایج، پژوهش پیش رو را به الگویی مطلوب و جدید که شامل 16 مقوله اصلی، 48 مقوله فرعی و 609 مفهوم بود، سوق داد که مقابله با آسیبهای مرتبط با فضای رسانه ای و روزنامه نگاری شهروندی، شکسته شدن انحصارگرایی و گردش آزاد اطلاعات، عدم تمرکزگرایی و به رسمیت شناختن استقلال رسانه ها و ضرورت توجه به حقوق شهروندی شهروندان از جمله مقوله های اصلی این پژوهشند.
رسانه ابزار انتقال پیام جمعی است و این رسانایی، رکن رکین جامعه مردم سالار است. در چنین جامعه ای مردم از طریق رسانه از حقوق و تکالیف خود مطلع می شوند و به ایفای نقش های کلیدی در تصمیم سازی، مشارکت در حکمرانی و سایر فعالیت های اجتماعی وفق اصل سوم قانون اساسی می پردازند. رسانه ها امروزه بسیار فراگیر و متنوع شده و تاثیر بسیار زیادی در اجتماعی شدن افراد و شکل گیری و جهت دهی به رفتار و نظام رسانه ای جامعه ایفا می کنند. مشارکت ها و بهره مندی های مردم ازابزارهای رسانه ای از سویی، کنشگری رسانه ها و کارگزاران آنها، از سوی دیگر تابع الزاماتی قانونی است که باید مطابق ماهیت صریح و شفاف قانون، از هرگونه پرده پوشی مصون و به نحوی کامل در اختیار مردم باشد؛ بنابراین، تدوین و تنقیح قوانین رسانه ای مشتمل بر گردآوری، طبقه بندی و تمییز قوانین مجری و معتبر از غیر، امری ضروری است. مساله گسترش رسانه ها در بستر مجزی و جایگاه رادیو و تلویزیون در این گستره، وضعف های ناظر بر حقوق برنامه سازان و مخاطبان ما را برآن داشت تا به بررسی مقررات حاکم بر حقوق حاکم بر رسانه ها و رادیو وتلویزیون در نیای رسانه ای امروز و فعالان آن در کشورهای اسکاندویناوی که امروزه به عنوان مللی مترقی در بحث آزادی رسانه ها شناخته می شوند و مقایسه آن با نظام رسلنه ای ایران بپردازیم. از مهم ترین یافته های این پژوهش ارائه اصول مطلوب در محدودیت آزادی رسانه ها است، که بر اساس همین اصول به نتیجه گیری و ارزیابی پرداخته شده است. نتایج این پژوهش حکایت از آن دارد که مقررات نوردیک پذیرفته شده در کشورهای اسکاندیناوی، درک صحیحی از مقوله آزادی رسانه ها دارد؛ اسناد داخلی نیز با وجود درک صحیح لزوم محدودیت های ضروری در بسیاری از نقاط پا را فراتر از حد گذاشته است و از سوی دیگر نظام واحدی بر رسانه های کشور حاکم نیست. از همین رو پیشنهاد این پژوهش تدوین قانونی عام برای تمام رسانه و رفع نقایص موجود است.