فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۴۱ تا ۹۶۰ مورد از کل ۱٬۲۰۲ مورد.
حوزه های تخصصی:
با پنجه ظریف استاد
حوزه های تخصصی:
جلوههای سفال بر تارک خاک
حوزه های تخصصی:
نقشآفرینی با سوزن
حوزه های تخصصی:
نفوذ صنایع مستظرفه ایرانی در ترکستان قدیم
حوزه های تخصصی:
هنرهای سنتی؛ سرشار از صفا و صمیمیت
حوزه های تخصصی:
تحلیل گفتمانی مدل آزمون در 2 نگاره ی رودررویی حضرت موسی(ع) و ساحران از فالنامه ی صفویه
حوزه های تخصصی:
قرآن با زبان تمثیلی خود در شرح سرگذشت پیامبران، به عنوان سنتی تبلیغی عمل می کند که گاهی امیدوار کننده و گاه بازدارنده است. گفتمان قرآنی که آیین گفتگوی خداوند با بندگان بواسطه ی پیام وحی از سوی یک پیامبر است، با ذکر گنجینه ای از داستان های پیامبران امکان تفسیر لایه های پیدا و پنهان نگاره های پیامبران را فراهم می کند. پژوهش حاضر به تحلیل گفتمانی، 2 نگاره که الگوی آزمون حضرت موسی در آن بروز کرده می پردازد. بنابراین مهم ترین سوال پژوهش این است: ابعاد گفتمانی آزمون حضرت موسی در برابر ساحران، چگونه در دو نگاره بروز کرده است؟ در مقاله ی حاضر با استناد به قرآن در تحلیل پیام نگاره ها، رویکرد «گفتمان قرآنی» از نوع تحلیل نشانه – معناشناسی و بر اساس گردآوری اطلاعات کتابخانه ای، استفاده شده است. نتایج نشان می دهد، صحنه ی رودررویی حضرت موسی(ع) و ساحران در دو نگاره، با نمایش دو معجزه در هر نگاره، گفتمان قدرت و حقانیت الهی که حمایت الهی از پیامبر یا پادگفتمان آشکار کرد. همچنین تمامی شاخصه های تصویری چون جایگیری شخصیت ها و ایجاد ترکیب بندی، افق دید یا دید فضایی در جهت بروز الگوی آزمون، فضای تنشی ناشی از آزمون را ایجاد کردند که در نگاره اول، مفهوم تقابل و جدال و نگاره ی دوم، مفهوم پادگفتمان الهی بروز آشکارتری داشت. لازم به ذکر است، فضای تقابلی نگاره ی اول، با مربع معناشناسی گریماس تحلیل شد تا این تقابل در نگاره بهتر مشخص شود.
ویژگی نمادین ستاره هشت پر و ارتباط آن با امام رضا(ع) به استناد علم اعداد (حروف ابجد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بافت های ترکیبی همگن و منتظم، بدون آنکه ترکیبشان دستخوش تغییر و تحول گردد، قابلیت بسط و گسترش از همه سو را برای هنرمند مهیا می کنند. نقوش گره در بناهای سنتی، بر نظم موجود به واسطه استفاده از انتظامات مرکزی، محوری، تقارن و تعادل در این بناها پدید آمده و تبلوری از نظم و هندسه را جلوه گر ساخته است. هندسه اسلامی دربردارنده ویژگی های نمادینی است که با مفاهیم دین مبین اسلام قابل تبیین بوده و در قلمرو سنتی اسلامی، می تواند با رهیافت های دینی ملی همراه باشد. نماد ستاره هشت پر به دلیل هندسه و شکل خاص آن در ایران و به ویژه در حرم مطهر رضوی، محملی معنوی بر جایگاه دینی امام رضا(ع) تلقی شده است. هدف از این مقاله، بررسی پیوند مفهوم نمادین ستاره هشت پر در حرم مطهر رضوی با جایگاه معنوی امام رضا(ع) بوده است. بر این اساس، نمونه هایی بی نظیر از نقش مورد نظر که توسط هنرمندان بارها در حرم مطهر رضوی به منصه ظهور رسیده بودند، بررسی شدند. بررسی های به عمل آمده و یافته های این پژوهش بر مبنای روش توصیفی تحلیلی و بر پایه مطالعات کتابخانه ای، گویای آن است که هنرمندان مسلمان از طریق امتزاج نقش نمادین ستاره با شکل هندسی خاص آن و همچنین به کارگیری اصول زیبایی شناسی و تجارب کاشی کاری سنتی ایرانی، تلاش داشتند شخصیت معنوی امام رضا(ع) را به زبان هندسه و اعداد بیان کنند. هشت ضلعی بودن ستاره، آن را به نماد شمسه نزدیک می ساخت و این امر به طور ضمنی و تلویحی، بیننده را با مفاهیمی نظیر «خورشید خراسان» یا «آفتاب ولایت» پیوند می داد. هنرمندان با آنکه برای نقاشی چهره ها و شمایل امامان، با محدودیت هایی روبه رو بودند، بدون توجه به این تنگنا، می توانستند یک باور مذهبی عمیق را با خطوط خشک هندسی به نمایش بگذارند.
آشنائی با مجموعه های شخصی
منبع:
هنر و مردم ۱۳۴۵ شماره ۴۳
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی نقش ماهی با رویکرد عرفانی در سه نمونه از سفالینه های عصر معاصر (مطالعه موردی مند گناباد)
حوزه های تخصصی:
پیوند ناگسستنی میان ادبیات و هنر باعث ورود مضامین ادبی به تزئینات هنر اسلامی شده است. ازجمله این مضامین ماهی است که به دلیل مضامین عمیق عرفانی و نمادین، از دیرباز تاکنون موردتوجه هنرمندان عرصه های مختلف و ادبا بوده است. این تحقیق از نوع کیفی و توصیفی-تحلیلی سعی بر آن دارد تا با استخراج مضامین عرفانی نقش ماهی در اشعار مولانا( مثنوی معنوی) بازتاب آن در هنر سفالگری عصر معاصر را با رویکرد عرفانی مورد تجزیه وتحلیل قرار دهد. در راستای این هدف مهم ترین سؤال به صورت زیر قابل طرح است: نقش ماهی در آثار سفالین عصر معاصر می تواند متأثر از مضامین عرفانی خصوصاً اشعار مولانا باشد؟ بر اساس تجزیه وتحلیل اطلاعات که به روش تفسیری صورت گرفته است مشخص گردید که این نقش مایه حامل معانی عرفانی بوده و در آثار سفالین عصر معاصر نمودی از انسان کامل و بهشتی به شمار می آید
بررسی و شناخت رنگزاهای هنری ایران دوره اسلامی در کتابت و نگارگری (بر اساس شعر شاعران سبک خراسانی)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از نقاشی های ایران پس از اسلام در لابه لای نوشته های ادبی و اشعار، به تصویر درآمده اند. شاعر در شعر سبک خراسانی پیش از آن که شاعر باشد، تصویرگری است که تصاویر بدیع و متنوع را ابتدا در ذهنِ خود و سپس با بیانی بی نظیر در ذهنِ خوانندگان می نگارد. استفاده از اسامی رنگزاها در رنگ آمیزی فضای شعری یا حضور آن ها به عنوان جانشین رنگ در این سبک، قابل تأمّل است. شاعر سبک خراسانی گاهی با واژه های مرتبط با کتابت و نگارگری مانند نقش کردن، خامه، دفتر و گاهی به صورت غیر مستقیم از قالب های گوناگون بیانی نظیر تشبیه، از اصطلاحات و مفاهیم رنگزاها به عنوان ابزار تصویرگری مدد جسته است.از آن جایی که تا دوره صفوی در مورد رنگزا های مورد استفاده در کتابت و نگارگری ایران اطلاعات زیادی در دسترس نیست و پرداختن به این موضوع، به منظور فن شناخت این آثار تاریخی جهت حفاظت و مرمت بهتر آن ها ضروری و لازم به نظر می رسد، می توان از اطلاعات نهفته در شعر سبک خراسانی در حوزه تصویرسازی و رنگ آمیزی ها به منظور شناخت و بررسی رنگزاهای مورد استفاده در کتابت و نگارگریِ قرن 3 الی 6 ه.ق. استفاده نمود. شناسایی رنگزا هایی که به مرور زمان به فراموشی سپرده شده اند یا در طول زمان تغییر نام داده اند، از انگیزه اصلی نگارنده در تدوین پژوهش حاضر است. از مهم ترین نتایج این تحقیق، شناسایی تعدادی از رنگزاهای کهن ایران است که برای نخستین بار در این مقاله معرفی شده و با شناخت برخی از رنگزاها، قدمت استفاده از آن ها گاهی تا چندصد سال به عقب برگردانده شده است.
بررسی اصول صفحه آرایی حاکم بر ترکیب بندی در صفحه های سرآغاز و سرلوح نسخ خطی ایران(سلجوقی تا پایان صفوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگارگری ایرانی همیشه در قالب نسخ خطی به ظهور رسیده است. نسخ خطی بستری بوده برای ارائه آثار هنرمندان، هماهنگی و ارتباط میان نوشته و نگاره با فضاهای خالی. این یعنی اینکه رسیدن به صفحه آرایی زیبا و متعادل مورد توجه هنرمندان بوده است. هنر کتاب سازی در ایران دارای سبک ها و روشهای مدون بوده و ترتیب ویژهای در تهیه نسخه های خطی رعایت شده است. هر نسخه مجموعه ای از صفحه ها و بخش های مختلف را شامل میشد که هرکدام نه تنها کاربرد ویژه داشتند بلکه در تزیین و آرایه سازی آنها نیز از اسلوب متفاوت و ویژه آن صفحه ها تبعیت می شد. صفحه های سرآغاز و سرلوح در بسیاری از نسخه ها، به شدت مورد توجه بوده و در تزیین و آرایه سازی آنها اهتمام زیادی شده است. دراین پژوهش از شیوه مطالعه اسنادی و شیوه تحلیل محتوا جهت بررسی الگوهای صفحه آرایی در نسخ مورد مطالعه استفاده شده است. هر نسخه خطی در ایران دارای بخش های مختلفی است که عبارتنداز صفحه های متن، صفحه های متن و نگاره، صفحه های نگاره، صفحه فهرست، صفحه بدرقه، صفحه سرلوح، صفحه آغازین. هریک از این بخش ها به تنهایی و یا در ارتباط با سایر بخش ها دارای روش های بصری مشخص در چیدمان عناصر و کنار هم قرارگیری اجزا و بخش های مختلف هستد. اصول ترکیب بندی صفحه در هر گروه از دسته های ذکر شده مشخصا در طول زمان و تحت تاثیر اصل هنری زمانه تغییرات متنوعی داشته است. مساله اصلی پژوهش کشف روشها و شیوههای بصری حاکم بر صفحه آرایی این بخش از نسخه های خطی و شناخت روند تغییر این اصول است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که فرم ترکیب بندی صفحه های سرلوح تحت تاثیر صفحه سرآغاز بوده و شکل گیری آنها را می توان وابسته به صفحه سرآغاز دانست.
برخورد سفالگران تبریز در تاثیرات سفال چین در دوره صفوی
حوزه های تخصصی:
علیرغم سابقه تاثیرگذاری سفالگران چین بر ایران،این تاثیرگذاری طی دوره صفوی،بخصوص در زمینه سفال آبی و سفید در تبریز نمود ویژه ای داشته است و بررسی و مقایسه تفاوت و شباهت های تاثیرپذیری هنرمندان تبریز از طرح و نقش هنر چین و نوع برخورد سفالگران تبریز می تواند نقش مهمی در شناخت تغییر و تحولات نقوش سفالینه ها داشته باشد. در مقاله پیش رو با مطالعه و مقایسه تعدادی از سفالینه های تبریز و چین، تاثیرات طرح و نقش سفالینه های چین بر تبریز و نوع برخورد سفالگران تبریز از این تاثیرات بررسی می شود. روش این تحقیق توصیفی، تحلیلی بوده و اطلاعات آن با انجام مطالعات کتابخانه ای جمع آوری شده است. حاصل این پژوهش مقایسه جامع و کامل از طرح و نقش سفالینه های تبریز و چین است که نشان می دهد هنرمندان تبریز اگرچه در ابتدا برخی از مایه های تزیینی را از چینی ها اقتباس کردند ولی در استمرار این تاثیرپذیری ها ما شاهد افزایش نقشمایه هایی با ترکیب و تلفیق عناصر اسلامی و چینی هستیم، تا جایی که می توان گفت سفالگران تبریز توانستند این تاثیرات را رنگ و بویی ایرانی بخشند.
قابلیت های معماری ایرانی اسلامی در طراحی پارچه با تأکید بر دکوراسیون داخلی منزل
حوزه های تخصصی:
کاشی کاری های به جامانده از دوران اسلامی و تزیینات منحصربه فرد آن ها که ازجمله مهم ترین مظاهر تجلی مفاهیم عمیق معنوی و جلوه های فرهنگی می باشند، به گنجینه های بی بدیلی از هنر اسلامی مبدل گردیده اند. این تزیینات اغلب دارای قابلیت های متعددی در زمینه طراحی و ارتباطات بصری بوده و استفاده از آن ها در هنرهای کاربردی معاصر، حائز اهمیت است. مستندات پژوه ش حاض ر آثار معماری اسلامی به ویژه کاشی کاری های مسجد نصیرالملک شیراز است. م طالعه و ب ررسی نگاره های کاشی کاری این مسجد می تواند باعث بازشناسی هویت فرهنگی آن گردد. این مقاله با تحلیل و توصیف داده های جمع آوری شده به صورت کتابخانه ای و میدانی در عرصه آرایه های تزیینی این بنا، در پی پاس خ گ ویی به این پرسش است که از تزیی نات کاشی کاری های این بنای تاریخی چگونه می توان برای طراحی پارچه و دکوراسیون داخلی منزل استفاده نمود. در این راستا ابتدا از کاشی کاری های مسجد نصیرالملک عکاسی کرده و سپس به تحلیل و ارزیابی نقش مایه های مذکور پرداخته شد. در مرحله بعد قابلیت های موجود در این نقش مایه ها برای طراحی پارچه موردبررسی قرار گرفت. درنهایت با انتخاب نقش های مناسب و انجام تغییرات روی آن ها، طراحی پارچه برای دکوراسیون داخلی منزل صورت پذیرفت. ن تایج این پژوهش نش ان داد ک ه اگ رچه نقش مایه های مسجد نصیرالملک تا حدی متأثر از هنرهای غربی و به صورت طبیع ت گ را و غیر انتزاعی می باشند، اما اصول زیبایی شناسی و ویژگی های خاص سنت ایرانی به طور ظریف و آگاهانه در این نقوش موردتوجه هنرمندان بوده و لذا این نقوش از قابلیت های کاربردی و بصری مناسب برای استفاده در هنرهای کاربردی ازجمله طراحی پارچه با هویت ایرانی و مطابق با معیارهای جامعه برخوردار هستند.
بررسی انواع حاشیه در قالی های دوره صفوی
منبع:
رج شمار دوره اول بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
81 - 96
حوزه های تخصصی:
از عوامل شکل دهنده یک قالی خوب ، طراحی آن است که بسیار تنوع پذیر و قابل گسترش می باشد. تقریباً همه ی قالی های امروزی بر اساس طرح و نقشه بافته می شوند بنابراین نیاز گسترده و سلیقه های مختلف ، بازنگری و تجدید نظر بر طرح ها و نقشه های موجود را لازم می نماید . حاشیه از عناصر ثابت ، سنتی و اصیل فرش و جزء لاینفک آن محسوب می شود و نقش بسزایی در ایجاد فضای بصری مناسب از نظر زیبایی شناسی در طرح قالی دارد.تنوع نقوش حاشیه در دوران های تاریخی فرش ایران بررسی و طبقه بندی آن ها ضروری می سازد .از این رو قالی های دوره صفوی که از درخشان ترین دوره های هنر قالی بافی ایران محسوب می شود مورد توجه قرار گرفت تا با مطالعه نمونه های برجسته آن به شناخت انواع نقوش حاشیه و عناصر به کار رفته در آن ها بپردازیم . پژوهش به روش تحلیلی و توصیفی به گردآوری اطلاعات با استناد به منابع کتابخانه ای پرداخته و نتایج حاصل از آن در جدول ونمودار ارائه شده است. در بررسی انجام شده بر روی نمونه آماری مورد نظر (56 تخته قالی) مشخص شد که حاشیه های این دوره اکثرأ به صورت حاشیه های سه گانه اند با نقش هایی کاملا متفاوت ، حاشیه ها به نسبت متن پهن ترند ، حاشیه کوچک بیرونی پهن تر از حاشیه کوچک درونی است . همچنین کاربرد نقش های کتیبه ای بیشتر از سایر نقش هاست .
گونه شناسی تطبیقی تشعیر نگاره های خمسه نظامی تهماسبی(کدOR 2265)
حوزه های تخصصی:
در عرصه کتاب آرایی، تشعیر یکی از مهمترین آرایه های تزیینی محسوب می شود که پس از شکل گیری اش، در هر دوره ویژگی های زیبایی شناختی متفاوتی به خود گرفته است. دوره صفویه به عنوان عصر طلایی این هنر شناخته می شود و یکی از برجسته ترین نمونه های تشعیری متعلق به این دوره، خمسه نظامی تهماسبی است. تشعیر نگاره های این نسخه در برخی از صفحات تعویض و ترمیم شده اند و همچنین شیوه های گوناگونی در ساختار و طراحیشان دیده می شود. با توجه به تنوع نقش مایه های موجود در حواشی نگاره ها این سؤال مطرح می شود که تشعیر نگاره های خمسه تهماسبی بر اساس ویژگی های بصری و اجرایی به چند گونه قابل تقسیم اند و چه تمایزات و تشابهاتی با یکدیگر دارند؟ این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی به این سوال پاسخ داده و هدف آن گونه شناسی تشعیر نگاره های نسخه مذکور و شناخت تفاوت ها و شباهت های میان آن ها به منظور آراستن صفحات نگاره ها است. یافته های پژوهش نشان دهنده سه گونه تشعیر در حواشی نگاره ها است که بر اساس تطبیق ویژگی های بصری شان با نسخه های مشابه، احتمالاً در سده های دهم و یازدهم هجری و به واسطه هنرمندان سرشناس آن دوران شکل گرفته اند. تغییر ابعاد حواشی از گونه اول تا سوم و همچنین تنوع در ساختار چیدمان نقوش تشعیری از مهمترین تمایزات میان سه گونه محسوب می شود. نقاط اشتراکی مانند هماهنگی جهت نگاره ها با نقوش تشعیری و دقت در صفحه آرایی نشان از اهمیت این نسخه در طول دوره صفویه دارد. تشعیرکاران عهد صفویه در هر دوره برای حفظ اصالت خود به صورت زنجیره وار به تقلید از نقش مایه های دوره های پیشین خود پرداخته اند و اشتراک دیگری را در این گونه ها رقم زده اند.
معرفی اثر-مفردات ختائی
حوزه های تخصصی:
مطالعه تطبیقی منسوج دوره ایلخانی و آثار سفالین دور ه های سلجوقی و ایلخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دوران اسلامی، شکوفایی هنرهای مختلف از جمله پارچه بافی و سفالگری را شاهد هستیم که بنا بر مقتضیات زمان، به یک یا هر دوی آنها اهمیت داده شده است. در برخی موارد، شواهد حاکی از آن است که طراحان یکسانی برای هنرمندان صنایع مختلف طراحی می کرده اند. این پژوهش، با نگاهی به شباهت یک نمونه پارچه زربفت نخ گلابتون، مربوط به دوره ایلخانی و ظروف زرین فام، مینایی و زیرلعابی دوران سلجوقی و ایلخانی، قصد پاسخ به این سؤال را دارد که آیا در این فاصله زمانی، دو هنر سفالگری و پارچه بافی بر هم تأثیر گذار بوده اند و تأثیر کدامیک بر دیگری بیش تر بوده است؟ پژوهش حاضر با استفاده از روش تطبیقی- تاریخی انجام، و جمع آوری اطلاعات آن با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و مطالعه تصویری آثار محفوظ در موزه های داخلی و خارجی صورت گرفته است. محور این پژوهش، بررسی نمونه ای از پارچه های دوره ایلخانی است که از نظر فرم و نقش، مشابه ظروف زرین فام و مینایی کاشان می باشد. هم چنین، در این تحقیق به بررسی کامل نقوش و شباهت های پارچه موردبحث و سفالگری سلجوقی و ایلخانی پرداخته شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد به رغم مصادیق موجود از تأثیرات نقوش پارچه بر سفال به ویژه در اوایل دوره اسلامی، در گذر زمان و سده های بعد، سفال به اعتباری دست یافت که بر پارچه بافی تأثیر گذاشت، تا جایی که نقوش و ساختار سفالینه ها، مایه و منبع الهام هنر پارچه بافی شدند. پارچه مذکور از نظر ترکیب بندی کلی و رعایت تقسیمات هندسی شباهت های آشکاری به تزیینات ظروف سفالین سده های 6 تا 8 هجری دارد که مصادیق این مهم، کم تر مورد توجه پژوهشگران بوده است و این مقاله در نتایج خود آن را یادآور می شود.
مطالعه ی ارتباط «اساطیر ترکی- مغولی» با نقشِ«کوهِ» نگاره های شاهنامه ی دموت و جامع التواریخ (با رویکرد نشانه شناسی فرهنگی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در اکثر پژوهش های صورت گرفته در ارتباط با نگارگری ایلخانی و به طور مشخص شاهنامه ی بزرگ و جامع التواریخ، روایت های وابسته به نگاره ها، به عنوان محور اصلی تحلیل در نظر گرفته شده است. این موضوع، درک دقیقِ نشانه های موجود در نگاره ها را با مشکل روبرو ساخته است. چراکه شاهنامه ی فردوسی به عنوان متن وابسته به گفتمان ایرانی و جامع التواریخ به عنوان متن مربوط به گفتمان ایلخانی با نسخه های مصور شاهنامه(دموت) و جامع التواریخ، یکی نیستند. درواقع شاهنامه ی مصور دموت و نسخه ی مصور جامع التواریخ ، متون هنری با محوریتِ زبان تصویر و متعلق به گفتمان «نگارگری ایلخانی» هستند. تحلیلِ نگاره های نسخ مصور، باید بر اساس سپهر نشانه ای «نگارگری ایلخانی» صورت بگیرد؛ آن سپهر نشانه ای که روایت های شاهنامه و جامع التواریخ به عنوان «نه متن»را یا به صورت مستقیم و با سازوکار ترجمه ی بینانشانه ای و یا با عبور دادن از فیلتر فرهنگ ترکی- مغولی و از طریق ترجمه ی بینافرهنگی وارد «متنِ» تصویری خودکرده است. هدف از این پژوهش، مطالعه ی آن دسته از نشانه های مربوط به «کوه» در منتخبی از نگاره های شاهنامه ی دموت و جامع التواریخ است که با سازوکار ترجمه ی بینافرهنگی از سپهر نشانه ای ترکی- مغولی وارد سپهر نشانه ای نگارگری ایلخانی شده اند. این پژوهش با رویکرد نشانه شناسی فرهنگی یوری لوتمان و به روش توصیفی – تحلیلی انجام شده است. اصلی ترین یافته ی پژوهش حاضر این است که «کوه» در نگاره های مذکور تحت تأثیر تحت تأثیر اساطیر و اعتقادات ترکی- مغولی قرار داشته و به عنوان پناهگاه ِقهرمانان، دربردارنده ی روحِ آفرینش گری، محل دفنِ بزرگان سیاسی و دینی ، مکان دسترسی به تنگری و گفتگو با او، محور ارتباطی و گذرگاه ورود به عالم دیگر (بالا) نمایان می گردد.