هنرهای صناعی اسلامی

هنرهای صناعی اسلامی

هنرهای صناعی اسلامی سال اول پاییز و زمستان 1395 شماره 1

مقالات

۱.

بررسی تطبیقی و تحلیلی «موضوع» در آثار حسین بهزاد و محمود فرشچیان

کلید واژه ها: موضوع نگارگری معاصر حسین بهزاد محمود فرشچیان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۸۳ تعداد دانلود : ۱۲۶۲
نقاشی ایرانی نوین در تبارشناسی تاریخی خود، دارای اشتراک و افتراق نسبی با دیگر مکاتب سنتی نقاشی ایرانی و حاوی کارکردها و مفاهیم خاص خود است. مسئله این پژوهش، نخست «طبقه بندی موضوعی» آثار بهزاد و فرشچیان و سپس بررسی تطبیقی و تحلیلی «موضوع» در آثار این دو هنرمند جریان ساز بوده است. هدف این نوشتار نیز، روشن نمودن چگونگی بهره گیری این دو هنرمند از موضوعات و آشکار نمودن افتراق و اشتراک آثار آنها در موضوعات طبقه بندی شده بوده است. در این مقاله که از نوع «نظری» و با روش «توصیفی- تحلیلی» انجام پذیرفته است، کوشش گردیده که با اسناد و اطلاعات کتابخانه ای و میدانی، ضمن تبیین اهمیت موضوع، مجموعه آثار این دو هنرمند مورد «طبقه بندی موضوعی» قرار گیرد که حاوی «طبقه»، «معیار» و «نمونه های معیار» می گردد. سپس با استخراج طبقه بندی موضوعی، آثار آنها مورد بررسی تطبیقی و تحلیلی قرار گرفته است. بر مبنای یافته ها و بررسی تطبیقی و تحلیلی آثار هر دو هنرمند، به عنوان نتیجه می توان گفت که آثار هر دو نگارگر در مولفه «موضوع» به عنوان یکی از ویژگی های برجسته نقاشی ایرانی، در کنار دیگر ویژگی ها، یعنی: «بینشی»، «ساختاری»، «کارکردی» و «فنی» دارای اشتراک و افتراقاتی هستند. بهره گیری از پانزده طبقه مشترک موضوعی و به ویژه استفاده کمی و بسیار چشمگیر از موضوعات «غنایی»، «ادبی» و «اجتماعی» از اشتراکات «موضوعی» آثار این دو نگارگر بوده است. همچنین، مولفه هایی چون: کمیت (تعداد آثار)، کیفیت بیان مضمون (نمادگرایی)، فاصله گرفتن از ادبیات، درون گرایی و ابداع مضامین نو، از افتراقات آثار محمود فرشچیان با آثار حسین بهزاد بوده است.
۲.

هنر در خدمت گفتمان نوسازی: مطالعه موردی نقاشی عثمانی از اواخر امپراطوری تا استقرار جمهوری

کلید واژه ها: مدرنیزاسیون غرب گرایی نقاشی نوگرای عثمانی آکادمی هنرهای زیبا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۶۷ تعداد دانلود : ۶۸۸
با حمله ناپلئون به مصر در آستانه قرن 19 و شکست نظامی عثمانی، تنظیمات به عنوان اولویتی مهم در راستای نوسازی امپراطوری در دستور کار قرار گرفت. این نقطه عطف تاریخی، سومین تلاقی و مهم ترین تلاقی جهان اسلام با جهان غرب بود، در این زمان ارتش مدرن فرانسه عظمت بزرگ ترین امپراطوری اسلامی را در هم شکست و مسلمانان را با پرسش علت عقب مانندگی خود از پیشرفت های نظامی و علمی غربی که تا پیش از آن خود را از آن برتر و بی نیاز می دید، روبرو ساخت. عثمانی به منظور رفع این عقب ماندگی، به اتخاذ الگوهای غربی روی آورد. نوسازی با اولویت نظامی و تاسیس آکادمی های نظامی انجام گرفت و سپس به سایر حوزه ها تسری یافت. بطوری که اولین آکادمی هنرهای زیبا در 1883 در استانبول تاسیس شد. از این رو، پژوهش حاضر، علاوه بر هدف آشنایی با هنر مدرن عثمانی و تکوین گفتمان هنری نوگرای عثمانی، می کوشد به این پرسش ها پاسخ دهد که گفتمان ویژه هنر مدرن عثمانی چیست؟ و چگونه در آثار نقاشی تجلّی یافته است. بدین منظور، شرایط جامعه عثمانی از قرن 19 تا استقرار جمهوری مطالعه شده و آثار هنرمندان برجسته مدرن عثمانی مورد تحلیل قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد، گفتمان هنری نوگرا در عثمانی پیوندی تنگاتنگ با گفتمان نوسازی یا مدرنیزاسیون دارد، که گفتمان نوسازی در عثمانی معادل است با «غرب گرایی» که در حوزه هنر بواسطه اتخاذ الگوهای غربی وانتقال آموزش هنر از کارگاه های درباری به مدارس نظامی و سپس به آکادمی هنرهای زیبا نمودار شد. با تاسیس نهاد هنری جدید مانند آکادمی هنرهای زیبای استانبول در 1883، آموزش هنر به شیوه غربی به عنوان بارزترین مصداق نوگرایی نهادینه شد. از دیگر مصادیق تاثیر گفتمان نوسازی بر نقاشی عثمانی، می توان به تصویر کردن زنان، مستند نگاری نوسازی شهری و روستایی و استفاده از سبک های مدرن اشاره کرد.
۳.

بررسی تطبیقی طراحی منسوجات ایلخانی ایران و ممالیک مصر در قرون هفتم و هشتم هجری (14-13م.)

کلید واژه ها: ایلخانی ترکیب بندی نقشمایه مملوکیان منسوجات اسلامی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۶۹ تعداد دانلود : ۲۰۳۸
ایران ایلخانی (۶۵۴ تا۷۵۰ ه . ق./ ۱۲۵۶ تا ۱۳۳۵م.)، پس از یک دوره کوتاه رکود، به دلیل حمایت مغولان از تولید و تجارت منسوجات گرانبها، با رشد چشمگیری در زمینه طراحی و تولید منسوجات روبرو می شود. در حکومت ممالیک مصر(۶48 تا 923 ه . ق./ ۱۲۵0 تا 1517م.) نیز، به دلیل مقاصد سیاسی، تجاری و اقتصادی و اهمیت قاهره به عنوان مرکز جهان اسلام، توجه به تولید منسوجات فزونی یافت و در این دوران، پارچه و لباس نقش اجتماعی وسیعی را، به ویژه در سطح درباری ایفا می کرد. در بسیاری از کتاب های تاریخی، مورخان مسلمان، راجع به روابط تجاری و فرهنگی ممالیک با تمدن های شرقی و تأثیرپذیری منسوجات آنها از سبک و طراحی شرقی به ویژه سبک چینی و ایلخانی، سخن به میان آمده است. از اینرو، سؤال پژوهش حاضر این است که چه شواهدی از تأثیر منسوجات ایران ایلخانی قرون هفتم و هشتم هجری/سیزدهم و چهاردهم میلادی بر منسوجات ممالیک معاصر آنها وجود دارد؟ هدف این پژوهش کیفی، پس از بیان ویژگی های منسوجات ایلخانان و ممالیک، بررسی زمینه های ارتباط سیاسی و تجاری دو تمدن به منظور تبیین زمینه تأثیرپذیری و سپس انتخاب نمونه های پارچه نمایشگر تأثیر منسوجات ایلخانی بر پارچه های مملوکان مصر، به منظور بررسی نحوه تأثیرپذیری از منظر نقش مایه ها و ترکیب بندی بوده است. روش تحقیق به صورت تاریخی، توصیفی و تطبیقی است و شیوه ی گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و با انتخاب نمونه های بارز منسوجات دو دوره، موجود در موزه های جهان انجام پذیرفته است. نتایج پژوهش نشانگر تأثیرپذیری پارچه بافی مملوکان از نمونه های منسوجات ایلخانی در زمینه ی نقوش، افزایش استفاده از مدالیون های ترنجی، بادامی و اشکی شکل و همچنین ترکیب بندی های جدید، استفاده از قاب های توریقی/ طاقی، استفاده از طرح های ساقه های تاک عمودی و منحنی و ترکیب بندی حاشیه ضخیم و مدالیون های ترنجی و گل اناری به صورت یک دوم به جای منظم و حاشیه های ترکیب شده با مدالیون و خطوط و ترکیب دوگانه مدالیون ها است.
۴.

برخورد سفالگران تبریز در تاثیرات سفال چین در دوره صفوی

کلید واژه ها: تبریز چین صفوی سفال آبی سفید

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۹۱ تعداد دانلود : ۱۵۲۹
علیرغم سابقه تاثیرگذاری سفالگران چین بر ایران،این تاثیرگذاری طی دوره صفوی،بخصوص در زمینه سفال آبی و سفید در تبریز نمود ویژه ای داشته است و بررسی و مقایسه تفاوت و شباهت های تاثیرپذیری هنرمندان تبریز از طرح و نقش هنر چین و نوع برخورد سفالگران تبریز می تواند نقش مهمی در شناخت تغییر و تحولات نقوش سفالینه ها داشته باشد. در مقاله پیش رو با مطالعه و مقایسه تعدادی از سفالینه های تبریز و چین، تاثیرات طرح و نقش سفالینه های چین بر تبریز و نوع برخورد سفالگران تبریز از این تاثیرات بررسی می شود. روش این تحقیق توصیفی، تحلیلی بوده و اطلاعات آن با انجام مطالعات کتابخانه ای جمع آوری شده است. حاصل این پژوهش مقایسه جامع و کامل از طرح و نقش سفالینه های تبریز و چین است که نشان می دهد هنرمندان تبریز اگرچه در ابتدا برخی از مایه های تزیینی را از چینی ها اقتباس کردند ولی در استمرار این تاثیرپذیری ها ما شاهد افزایش نقشمایه هایی با ترکیب و تلفیق عناصر اسلامی و چینی هستیم، تا جایی که می توان گفت سفالگران تبریز توانستند این تاثیرات را رنگ و بویی ایرانی بخشند.
۵.

بررسی کارکردهای هویت بخش هنر شهری؛ دیوارنگاری در شهر ایرانی اسلامی

کلید واژه ها: هویت شهری ارتباطات اجتماعی دیوارنگاری هویت ایرانی اسلامی هنرهای شهری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۴۸ تعداد دانلود : ۱۰۵۴
دیوارنگاری از جمله هنرهای شهری است که از ظرفیت ها و کارکردهای شهری و ساختار فرهنگی و تاریخی قابل توجهی برخوردار است. حضور این هنر در فضای شهری و کارآیی های آن در فرهنگ، هویت ملی، حیات جمعی شهری، امورتجاری، تبلیغات و آموزش های شهروندی امری انکارناپذیر است. دیوارنگاری یکی از شاخه های هنرهای تجسمی است. آن چه که شناخت ما را از پیرامون مان سازماندهی می کند، تصویری است که از آن در ذهنمان شکل می گیرد. اعلام، اشاعه و تحکیم مواضع فرهنگی و بنیان های هویتی در شهرهای ایرانی می تواند از طریق آثار دیوارنگاری صورت گیرد و دیوارنگاره ها می توانند به تطبیق سیمای شهر با هویت و فرهنگ آرمانی آن کمک کنند. اهمیت تصویر در شهر، به ویژه زمانی که در قالب اثر هنری ارایه می شود، از این جهت است که می تواند کارکردهای متعددی داشته و در جایگاه های مختلف، ایفای نقش کند. سه رویکرد و عملکرد دیوارنگاره ها به عنوان تصاویر هنریِ شهری شامل «هنری»، «ارتباطی» و «کاربردی» در سه ساحت «هنرهای تجسمی»،«ارتباطات اجتماعی» و«معماری-شهرسازی» است که منظر، کالبد و فضای شهری را تحت تاثیر قرارمی دهد. پژوهش حاضر با روش تحلیلی- توصیفی به دنبال تبیین کارکرد دیوارنگاره ها در هویت بخشی شهری و کمک به بازآفرینی هویت ایرانی-اسلامی در شهرهای ایرانی است. نقش هویت ساز دیوارنگاری شهری از طریق شناسایی کارکردهای آن در حوزه های پیرامونی اش شامل«هنرهای تجسمی»، «ارتباطات اجتماعی» و «معماری-شهرسازی» قابل شناسایی و معرفی است. بررسی سه محور «ارزش های فرهنگی-هنری»، «ظرفیت گفتمانی و رسانه ای» و نیز «کارکردهای زیباسازی و تزیینی» به عنوان حوزه های مهم اجتماعی که خروجی و تاثیرات دیوارنگاری در آن ها قابل تشخیص، ارزیابی و تحقق است، بر ما روشن می سازد که دیوارنگاری شهری به عنوان یک هنر شهری با پشتوانه های چشمگیر تاریخی، هنری، فرهنگی و اجتماعی، در زمینه هویت بخشی به فضاهای شهری، از قابلیت های ویژه ای برخوردار است. فرض این پژوهش بر این مساله استوار است که هویت بخشی دیوارنگاری به شهر ایرانی-اسلامی می تواند از طریق اشاعه و تحکیم الگوهای تبیین شده برای شهر اسلامی در ساحت های هنر، ارتباطات و معماری محقق شود.
۶.

موقعیت و نقش هنردستی سنتی در قلمرو «میراث فرهنگی» و «جهانی شدن فرهنگی»

کلید واژه ها: معنویت جهانی شدن فرهنگی تنوع فرهنگی هنردستی سنتی میراث فرهنگی مادی و معنوی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۵۰ تعداد دانلود : ۳۷۸
در این پژوهش ارتباط سه حوزه «هنر دستی سنّتی»، «میراث فرهنگی» و «جهانی شدن فرهنگی» از طریق واکاوی بنیان های مشترک جستجو شده و به عنوان یک پارادایم، رجوع به «میراث فرهنگی معنوی» برای جهانی شدن فرهنگی، مبتنی بر ارزش های جهان روا معرفی گردیده است. این در حالیست که اغلب اندیشمندان میراث فرهنگی معنوی را موردی در خطر از سوی تأثیرات منفی جهانی شدن بر فرهنگ دانسته اند. چرا که جهانی شدن و شرایط خاص این پدیده، احتمالِ آن را می دهد که اقوام درشناخت و احترام به فرهنگ ها و مظاهر فرهنگی یکدیگر دچارعدم بردباری شوند و فرهنگ اقوام مختلف با خطرکم اهیمت شدن و یا نابودی کامل مواجه شود. «میراث فرهنگی» به سبب حضور جنبه های معنوی و مادی، فکری و احساسیِ گروههای اجتماعی و همچنین هنر، بطور طبیعی «ملّی- محلی» و«جهانی»اند و اساساً به عنوان یک عامل هویّت ساز و بیانگر چیستی و کیستی یک جامعه، سندی از سرنوشت انسان، فرهنگ ها و تمدن ها بشمار می آیند. لذا این پرسش مطرح است که: نقش «میراث فرهنگی» در فرایند«جهانی شدن» چیست؟ و چگونه می توانند در جریان جهانی شدن هم هویّت اصیل یک جامعه را حفظ کنند و هم آن را جهانی سازند؟ پژوهش حاضربه دنبال این پرسشِ کلی و با پذیرش فرض زیر، مصداق بارز «میراث فرهنگی معنوی» یعنی«هنر دستی سنّتی» را مد نظر قرار داده تا چگونگی نقش آن درتنوع فرهنگی و گفتگوی بین فرهنگ ها و مبادلات اصول و ارزشهای جهان روا را مورد بررسی قرار دهد. برای این منظور رویکردهای«فرهنگ محور»، پارادایم «طرحِ موزائیکی یا پازلِ فرهنگی»ریا، و همینطور «نظریه نسبیّت گرایی فرهنگی» در کنار پارادایم «تلفیق و ترکیب فرهنگ ها» و موضوع «دیالوگ» بنیان های تئوری این پژوهش اند و حاصل آن حاکی از آن است که: « هنردستی سنّتی»که از عرفان، تصوّف و فتوّت، سنّت و دین بهره گرفته است، صناعت آمیخته با حکمت است، که از ناحیة «دانش سنّتی» که خود وجهی از میراث معنوی است، برآمده اند.