فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۳۷ مورد از کل ۲۳۷ مورد.
حوزه های تخصصی:
دیدگاهی که می پندارد هرگونه روایت تاریخی باید فاقد بار ارزشی باشد، چه دیدگاهی است و چرا باید این دیدگاه را ناکارآمد پنداشت؟این دو پرسش اصلی و سؤالات فرعی دیگری که به فراخور بحث مطرح می شوند و تلاش برای پاسخگویی به آن ها، بنیاد مقاله ی حاضر را شکل می دهد. در واقع اساس این پژوهش بر این امر استوار است که هر کنش تاریخی، به ناگزیر دارای بار ارزشی است و چون روایت کردن تاریخ علاوه بر اینکه مقوله ای معرفتی است، یک کنش تاریخی نیز است، لاجرم نمی تواند ارزش گریز باشد.مدافعان ارزش زدایی از روایت تاریخی، با توسل به مفاهیمی چون واقع گرایی و عینیت، رویکرد خود را موجه می شمارند؛ اما رویکرد آنان حتی اگر بر اساس یک دغدغه ی صادقانه اتخاذ شده باشد، می تواند زمینه ساز ساده اندیشی نسبت به منطق کنش تاریخی و یا سوء استفاده از منطق روایت تاریخی نزد برخی مورخان شود.در این نوشتار می کوشیم با اتخاذ دو رویکرد تاریخی و منطقی، به نقد و ارزیابی مقوله ی «ارزش زدایی از روایت تاریخی» بپردازیم.
سرکوب بدعت و نماد عدالت: انوشیروان در تاریخ نگاری اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم عدالت در اندیشه ی سیاسی اسلام دوره ی میانه، مبتنی بر حفظ نظم جامعه و عمل سیاسی فضیلت محور و اخلاقی بوده است. بر این اساس، مهم ترین وظیفه ی فرمانروا مقابله با گروه هایی بود که نظم جامعه را، به خصوص از لحاظ عقیدتی، برهم می زدند، و این امر نمادی از عدالت پیشگی وی تلقی می شد؛ شیوه ی عملی که انوشیروان بر اساس آن، به دلیل سرکوب بدعت مزدکیان، در متون تاریخ نگاری اسلامی، دارنده ی این شاخص نشان داده می شود. به نظر می رسد برجستگی جایگاه انوشیروان در سنت تاریخ نگاری اسلامی از این زاویه قابل تبیین است؛ چرا که متون تاریخ نگاری اسلامی دارای کارکرد سیاسی و فرهنگی در قالب عبرت آموزی هستند. هرچند شاخصه های دیگری غیر از سرکوب بدعت مزدکیان توسط وی، در این انتخاب اهمیت داشته است.
در این مقاله، سعی شده است با بررسی شیو ه ی انعکاس شخصیت انوشیروان در متون تاریخ نگاری اسلامی، بر اساس مبانی نظری رهیافت هرمنوتیک، از کارکرد عبرت آموزی متون تاریخ نگاری اسلامی رمزگشایی گردد و رابطه ی آن با بازنمایی شخصیت انوشیروان به عنوان نماد عدالت، در متون تاریخ نگاری اسلامی نشان داده شود. به دیگر سخن در این مقاله تلاش برآن است تا نشان داده شود که تبدیل انوشیروان به نماد عدالت در سنت تاریخ نگاری ایرانی- اسلامی، به دلیل واقعی بودن شخصیت انوشیروان، آن گونه که متون تاریخی گزارش می دهند، نیست؛ بلکه بر اساس برداشتی است که مورخان مسلمان از مفهوم عدالت داشته اند؛ و بر همین مبنا، شخصیت انوشیروان را به عنوان نمادی از الگوی عدالت در سنت تاریخ نگاری اسلامی بازنمایی کرده اند.
ملاحظاتی در باب تاریخ نگاری و تاریخ نگری ابوحنیفه دینوری در اخبار الطوال
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، به بررسی ویژگی های تاریخ نگاری و تاریخ نگری (بینش تاریخی)دینوری پرداخته شده است . نگارنده بر آن است تا از منظر جامعه شناسی تاریخی، تاریخ نگری مؤلف را مورد بحث قرار دهد. نظریه ی مطرح شده در این مقاله چنین است که: دینوری به عناصر اساسی تحول جوامع یعنی تغییرات اجتماعی و انقلاب توجه داشته،گر چه عمدتاً به مقوله ی تغییرات اجتماعی پرداخته است ولی به نظر می رسد دینوری، کتاب اخبارالطوال را با هدف نشان دادن عوامل مؤثر در تغییرات اجتماعی تألیف کرد؛ اگرچه دینوری به چنین عامل مؤثر در تغییر توجه داشته؛ اما تأکید اصلی او بر قیام ها و شورش ها (جنبش های اجتماعی) به عنوان یکی از عوامل مؤثر در تغییرات اجتماعی مبین این مطلب است. با درک بینش تاریخی دینوری می توان به انتقادات مطرح شده درباره ی کتاب اخبارالطوال پاسخ داد.
نگاهی به نبرد ذوقار و جایگاه آن در تاریخ نگاری اسلامی
حوزه های تخصصی:
این مقاله می کوشد در چارچوب الگوهای روش شناختی و معرفت شناختی تاریخ نگاری اسلامی، واقعه ی ذوقار و ارتباط آن را با نبردهای ایران و اعراب در متون تاریخ نگاری اسلامی واکاوی کند.فرضیه ی مقاله این است که تبدیل واقعه ی ذوقار به نماد انتصاب عرب از عجم و هم زمانی آن با بعثت پیامبر در سنت تاریخ نگاری ایرانی اسلامی، بر پیش فرض مورخان اسلامی و دیدگاه آن ها درباره ی رویدادهای تاریخی در قالب یک طرح انداموار و پیوستاری بنا شده است. در اندیشه ی تاریخ نگاری اسلامی، واقعه ی ذوقار در چارچوبی مبتنی بر توالی چند رویداد مهم و در جهت تحقق رویدادی بس بزرگ تر، که آبستن رخدادهای مهم سیاسی و دینی بوده، تبیین شده است.این رویکردِ مورخان اسلامی به واقعه ی ذوقار، بیش از هر چیز، بازتاب دهنده ی نیازهای عصر راویان و مورخان در جهت دهی به عمل سیاسی و ذهنیت فرهنگی مخاطبانشان است.
بینش و روش در تاریخ نگاری عتبی
حوزه های تخصصی:
عتبی مورخ ایرانی عربی نویس قرن پنجم، نقشی مهمی در روشنگری تحول های شرق ایران داشته و تاریخ او الگوی مطالعات ادبی و تاریخی شده است.شرح های متعدد و اقتباس از داده های تاریخی او نشان می دهد تاریخ یمینی اثری تأثیرگذار بوده است.هدف این مقاله این است که با روشی تحلیلی تأثیر متقابل بینش و روش در تاریخ نگاری عتبی را روشن سازد. نظام فکری عتبی مبتنی بر چهار مؤلفه ی سلطنت گرایی، نخبه گرایی، انتقادی و شریعت مداری است که او را قادر ساخته است به روش توصیفی و تحلیلی به انحطاط شناسی دولت های شرق ایران و قدرت گیری غزنویان و نقش تفکر و رفتار نخبگان در این روندها بپردازد.هر چند عتبی در هماهنگی اجزای نظام فکری موفق عمل نکرده، و روایتی تاریخی با طرحی منسجم نپرداخته است، تاریخی ارزشمند با داده هایی منحصر به فرد درباره ی شرق ایران نوشته که مورخان بعدی به آن استناد کرده اند.این جامعیت، تاریخ او را از تک نگاری فردمحور به تاریخ منطقه ای بدل ساخته است.
رویکرد معرفتی خبر محور در تاریخ نگاری اسلامی
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر بر مبنای این مسأله شکل گرفته است که غالب مورخان مسلمان چرا و تحت چه شرایط فکری تصور می کردند معرفت تاریخی صرفاً جنبه خبری دارد و فرایند حصول چنین معرفتی را چگونه می دانستند؟ به نظر می رسد بخش مهمی از مورخان مسلمان به دلیل شکل گیری و تداوم مبانی نگرش خبرمحوری به علم تاریخ و نیز تکوین نوعی روش شناختی برای آن، در فضای ارزش ها و سنت های فکری متعلق به علوم خبری و روایی، به ویژه علم حدیث، بر این باور بودند که معرفت تاریخی صرفاً از طریق فعالیت ها و کارکردهای معرفت بخش مجموعه قوای حسی شاهدان و ناقلان روایت های تاریخی حاصل می شود و عقل و اندیشه ی انسانی را در چنین عرصه ای جایگاهی نیست. از این دیدگاه، آن ها مشاهده ی رخدادها و شکل گیری خاطره ها را آغازین مرحله ی شکل گیری معرفت تاریخی، شنیدن روایت های مبتنی بر مشاهده و خاطره درباره ی رخدادهای تاریخی و نقل شنیده ها را فرایند میانی حصول معرفت تاریخی، و سرانجام، ضبط اقوال و روایت های تاریخی و مکتوب کردن آن ها در شکل خبر تاریخی را آخرین مرحله ی معرفت تاریخی و پایان وظیفه ی تاریخ نگاری مورخ تلقی می کردند.این آخرین مرحله، مرحله ی ظهور معرفت تاریخی خبرمحور در شکل متن تاریخی است.
نمودهای ناسیونالیسم در کتاب های درسی
حوزه های تخصصی:
بی تردید، نظام آموزشی، یکی از مهم ترین پایه های هر جامعه به شمار می آید، که ضمن اثرگذاری بر دیگر نظام های اجتماعی، از آن ها نیز تأثیر می پذیرد.دولت پهلوی اول با هدف مدرن سازی کشور، از جمله این عرصه را مورد توجه خود قرار داد.از آنجا که هر نظام سیاسی دارای شاخصه هایی است، یکی از اصلی ترین شاخصه های عصر پهلوی اول ملی گرایی(ناسیونالیسم) بود، که در این دوره در شکل میهن دوستی، شاه پرستی، توجه به نژاد آریا و گذشته گرایی با تکیه بر دوران باستان بروز یافت.در این عصر میهن دوستی در پیوند نزدیک با مولفه های شاه پرستی و باستان گرایی قرار گرفت و در بخش های مختلف اجتماع آن دوره از جمله نظام آموزشی و به ویژه در تدوین کتاب های درسی تاثیر گذاشت. این مقاله تبلور پدیده ناسیونالیسم در کتاب های درسی تاریخ را با تکیه بر مقطع ابتدایی مبنای پژوهش قرار داده است و به این سؤال پرداخته است که پدیده ناسیونالیسم در این دوره چه تأثیری بر محتوای کتاب های درسی تاریخ گذاشت.پرسشی که پاسخ آن در «باستان گرایی»، «میهن دوستی» و «شاه پرستی» به مثابه مظاهر ناسیونالیسم در متون درسی تاریخ جستجو شده است.
مبانی علم تاریخ در تفکر و صاف
حوزه های تخصصی:
کتاب تجزیه الامصار و تزجیه الاعصار، مشهور به تاریخ وصاف، تألیف عبدالله شیرازی، مقلب به وصاف الحضره، یکی از مهم ترین متون تاریخنگاری ایرانی است.این اثر، افزون بر اخبار تاریخی، دیدگاه های مؤلف درباره ی اصول و مبانی دانش تاریخ را نیز در بردارد.این نوشتار می کوشد از خلال سبک تاریخنگاری و صاف و همچنین اشارات مستقیم و غیرمستقیم او، به دیدگاه هایش در این زمینه دست یابد.برای تحقق این هدف، پرسشس چنین مطرح شده است:دیدگاه های معرفت شناسانه ی وصاف شیرازی درباره ی مبانی علم تاریخ چیست و چه تأثیری در روش تاریخنگاری وی داشته است؟در پاسخ به این پرسش فرضیه ای نیز ارائه شده است:بینش معرفت شناسانه ی وصاف شیرازی دربارهی مبانی علم تاریخ، سبب اتخاذ روش علی، انتقادی، بر پایه ی بی طرفی تاریخی شده و تاریخنگاری وی را از سطح یک واقعه نگاری به سطحی نزدیک به تاریخنگاری علمی ارتقاء داده است. در این مقاله ضمن مروری بر زندگینامه ی وصاف شیرازی از دیدگاه های او درباره ی چیستی تاریخ، فایده و هدف معرفت تاریخی و ملاحظات روش شناختی در اثر او سخن رفته است.وصاف به علم بودن معرفت تاریخی باور داشته و تاریخ را از اقسام حکمت دانسته است.او در روش تاریخنگاری خود به دو رویکرد انتقادی و علی توجه داشته و کوشیده است با رعایت بی طرفی تاریخی، این دو رویکرد را در تاریخ خود به کار بندد.بدینسان او از واقعه نگاری محض فاصله گرفته و بینش تاریخی را از مرزهای سنتی و رایج آن فراتر بوده است
بازتاب قتل امین در تاریخ نگاری اسلامی
حوزه های تخصصی:
بحرانی که پس از مرگ هارون در روابط میان فرزندان او پدید آمد و به سقوط امین و برآمدن مأمون بر سریر خلافت انجامید، نه تنها خلیفه ی به ظاهر پیروز را در مشروعیت بخشی به حاکمیت برآمده از «فتنه» با موانع جدی روبه رو کرد، بلکه باعث تشویش اندیشه ی تاریخ نگاری اسلامی در بازتاب قتل امین نیز شد. پرسشی که در کانون توجه این مقاله قرار دارد، این است که ماجرای قتل امین چگونه در تاریخ نگاری اسلامی بازتاب یافته است و مورخان، چگونه انعکاس آن مبادرت ورزیده اند؟یافته های این پژوهش، ناظر به این معناست که آن دسته از مورخانی که در تبیین این حادثه اسیر منطق مأمونیان شدند، قتل امین را به خیانت، سبک سری، بی کفایتی و سرنوشت مقدر او حواله کردند؛ اما دگراندیشانی که با رویکردی متفاوت به پیروزی مأمون می نگریستند، در بازتاب این حادثه، از ناکارآمدی منطق جناح مأمونی پرده برداشتند.
روش شناسی ابن خلدون در مطالعات تاریخی
حوزه های تخصصی:
روش ابن خلدون در مطالعات تاریخی در اصل بر پایه نقد و ارزیابی روش های تاریخ نگاری اسلامی شکل گرفته است. او بعد از نقد همه جانبه و به خدمت گرفتن برخی سنّت های فکری نهفته در تاریخ نگاری اسلامی، روش ابداعی خود را در نقد و ارزیابی اخبار تاریخی، یعنی انطباق اخبار تاریخی با واقعیات تاریخی مطرح می کند. وی در این روش برای رسیدن به شناخت تاریخی منظم و منطقیِ منطبق با واقعیات تاریخی، با پیوند دادن استدلال های فلسفی و روش های منطقی با معرفت تاریخی، روش های استقرار و قیاس را در تحلیل پدیده های تاریخی به کار می گیرد. استفاده از این روش ها، ابن خلدون را به سطحی از شناخت پدیده های تاریخی می رساند که با آن به ابداع و درک مفاهیم و الگوهای نظری در تبیین پدیده های تاریخی دست می یابد. در واقع غایت نظام روش شناسی ابن خلدون، طرح مفاهیم و نظریه های جامعه شناختی در بررسی پدیده های تاریخی و گام نهادن در عرصه جامعه شناسی تاریخی جوامع اسلامی از طریق پیوند دادن روش ها و نتایج علم عمران (جامعه شناسی) و موضوع های علم تاریخ است. مفاهیم و نظریه هایی که براساس روش های منطقی و عقلانی جامعه شناختی و معرفت تاریخیِ حاصل از تحلیل علّی پدیده های تاریخی موضوع مطالعه، یعنی همان عناصر عمران یا اجتماع انسانی شکل گرفته اند.
جایگاه و اهمیت تاریخ نویسی خاوری در تاریخ نویسی صدر قاجار
حوزه های تخصصی:
در فاصله تأسیس دولت قاجار تا پایان سلطنت فتحعلی شاه (صدر قاجار) وقایع نگاران و مورّخان زیادی ظهور کرد. آن ها تاریخ هایی با ارزش های متفاوت نوشتند و تاریخ نویسی در این دوره را از حیث کمّی و در پاره ای موارد از حیث کیفی به توسعه و ترقّی نسبی رساندند. میرزا فضل الله خاوری شیرازی، در سال آخر سلطنت فتحعلی شاه آخرین اثر در تاریخ نویسی صدر قاجار را با نام تاریخ ذوالقرنین نوشت. سبک و رویه خاوری در نوشتن تاریخ ذوالقرنین، اثر او را در میان تواریخ صدر قاجار که بیشتر آن ها در ردیف تاریخ نویسی سنّتی ایرانی قرار می گیرند، متمایز و متفاوت کرد. خاوری بر پاره ای از ویژگی های تاریخ نویسی سنّتی و وقایع نگاری های مرسوم وفادار بود؛ اما ویژگی های سبک او، تاریخ نویسی را از حدّ وقایع نگاری صرف و مرسوم فراتر برد، او را در جایگاه برجسته ای نشاند و در سرنوشت آینده تاریخ نویسی عصر قاجار نیز تأثیر نهاد. این ویژگی ها عبارت اند از: سبک، نثر و زبان ساده و روان و پرهیز از لفّاظی های ادبی و بیهوده گویی مرسوم در گزارش حوادث، اهتمام مورخ به تحلیل و تعلیل رویدادها و از همه مهم تر، تأکید بر ضرورت اصلاح شیوه تاریخ نویسی، ورود او به حیطه انتقاد تاریخی و حضور محسوس مورخ در پس گزارش های تاریخی، شناختی نو از تاریخ و تمدن و نظام های جدید سیاسی اروپا
تبارشناسی ایران گرایی فرهنگی در سنت تاریخ نگاری اسلامی - ایرانی تا عهد تیموری
حوزه های تخصصی:
در سنت تاریخ نگاری عمومی اسلامی تا عهد تیموری رویکردی قابل رهگیری است، که از آن می توان به عنوان سنت تاریخ نگاری ایرانی- اسلامی نام برد. این سنت با شاخصه های نگارش متون به زبان فارسی و مرکزیت تاریخ باستانی ایرانی در کانون توجه مولفان، از سنت تاریخ نگاری عمومی اسلامی متمایز می شود. دلیل عمده ظهور چنین رویکردی را باید در پیدایش فارسی دری تا قرن چهارم و رشد تعداد تازه مسلمانان ایرانیی دانست که منجر به تصاعد نظام معرفتی ایرانی در بافتی گردید که از آن به ایران گرایی فرهنگی یاد می کنیم؛ به نحوی که بازتاب آن را در متون تاریخ نگاری عمومی فارسی این عصر شاهد هستیم. پس از هجوم مغول نیز، به دلیل تبدیل زبان فارسی به زبان رایج در سرزمین های شرق اسلامی و تمایزیابیی که به لحاظ سرزمینی بین ایران زمین و دیگر سرزمین های خلافت اسلامی پدید آمد، روند ایران گرایی فرهنگی تصاعد مضاعفی یافت و منجر به ظهور متن هایی در این قالب در تاریخ نگاری ایرانِ اسلامی گردید، که تبدیل سنت تاریخ نگاری ایرانی اسلامی را به سنت مسلط و رایج، از عهد مغول تا دوره تیموری نمایان می سازد. به نظر می رسد عنصر مقوم ظهور و برجستگی این سنت تاریخ نگاری را در طول این دوران را باید در تصاعد مفهوم ایران گرایی فرهنگی در زیست جهان ایرانی-اسلامی این قرون دانست. بنابراین، رهگیری عنصر ایران گرایی فرهنگی در سنت تاریخ نگاری اسلامی به عنوان مساله این تحقیق به شمار می رود و ما از طریق کاربرد روش تحلیل گفتمانی، به حضور سنت تاریخ نگاری ایرانی – اسلامی به عنوان یکی از دستاوردهای این تحقیق دست یافتیم.
اصول و مبانی سرگذشت نگاری: ملاحظاتی درباره ی روش شناسی زندگی نامه نویسی
حوزه های تخصصی:
زندگی نامه به منزله ی پردازش جنبه هایی از زندگی یک شخصیت، امروزه یکی از حوزه های مهم و پرکاربردِ تاریخ است. با عنایت به سبک ها و روش های متفاوتی که در دنیا برای نوشتن زندگی نامه ها به کار می روند، این پرسش مطرح است که در سرگذشت نگاری باید از چه قواعد و اصولی پیروی کرد و به چه نوع الزام های معرفت شناسانه وفادار ماند؟ این مقاله ضمن پاسخ گفتن به این مسئله، می کوشد با دسته بندی برخی از انواع زندگی نامه ها، درباره ی اهمیت زندگی نامه نویسی گفت وگو کند؛ از دانش های لازم برای زندگی نامه نویسی، منابع زندگی نامه نگاری، نقد زندگی نامه ها، روش های پژوهش در سرگذشت نگاری، عینیت در زندگی نامه نویسی و نیز برخی دیگر از ابعاد معرفت شناسانه ی آن سخن براند.
از تاریخ مردان نخبه تا تاریخ زنان فراموش شده:علل تأخیر در پیدایش تاریخ نگاری زنان
حوزه های تخصصی:
این مقاله درصدد است تا ضمن فراهم آوردن خطوط اصلی شعبه نسبتاً تازه یاب تاریخ نگاری زنان و قراردادن آن در سیر کلّی تاریخ نگاری مدرن، به این پرسش پاسخ گوید که چرا، علیرغم گذشت دو قرن از پیدایش تاریخ نگاری پوزیتیویستی فون رانکه و پیدایش شعب مهمی، نظیر تاریخ نگاری فرهنگی و اجتماعی، تاریخ نگاری زنان عمر کوتاهی کمتر از نیم قرن دارد. برای پاسخ به این پرسش، نخست به تبیین سه رویکرد مهم تاریخ نگاری مربوط با تاریخ نگاری زنان می پردازیم و سپس در بخش مفصل تر، اهم ویژگی های تاریخ نگاری زنان را بررسی می کنیم. پاسخ کلی به پرسش اصلی مقاله ـ که تحلیل آن در آخرین قسمت مقاله انجام شده است – در غفلت عمومی مکاتب تاریخ نگاری (سیاسی، فرهنگی و اجتماعی) از موضوع زنان از یک سو و آگاهی زنان از حقوق خود و در مرکز توجه قرار گرفتن این حقوق در اثر پیدایش جنبش های فمنیستی از دیگر سو جست وجو شده است و مستندات آن یکایک برشمرده شده و مورد تحلیل قرار گرفته است.
عصر و نسل از نگاه تاریخ
حوزه های تخصصی:
این مقاله می خواهد با تعریفی جدید از عصر و نسل رابطه ی آن دو را بر اساس ملاحظه ی جدید تاریخی و مبتنی بر کارکرد جوهری هر یک روشن نماید.
اگر عصر را گذشته از قالبی برای تاریخ،به معنی عنصری طبیعی نیز به حساب آوریم؛ سببیّت، علل و معلولات در نگاه مورخ غایب نخواهد ماند. زیرا هر ترکیب تاریخی، متضّمن عناصری از زمان جغرافیایی، زمان اجتماعی و زمان فردی است . حاصل جمع این عناصر سه گانه با لحاظ زمان،تاریخ را در نزد مورخ می سازد.
تاریخ نگاری یک مهاجر ایرانی در سرزمین هند؛ بررسی تاریخ نگاری اسد بیگ قزوینی
حوزه های تخصصی:
یکی از جنبه های تاریخ نگاری شبه قاره هند، مساعدت فارسی زبانان به اعتلاء و رشد این علم است.بخشی از این مهم، به وسیله ایرانیانی انجام گرفته که به دلایل مختلف به هند مهاجرت کردند.یکی از مهاجران ایرانی که در ترقی تاریخ نگاری شبه قاره ایفای نقش نموده، اسدبیگ قزوینی است.وی با تألیف یک اثر کم حجم ولی پرفایده، به نام تاریخ اسدبیگ، توانسته است به تبیین تاریخ سیاسی و اجتماعی دوره ای کوتاه از تاریخ هند در اواخر حکومت اکبرشاه و اوایل سلطنت جهانگیر شاه بپردازد. اسدبیگ در تاریخ نگاری، تحت تاثیر اندیشه و اعتقاداتش و نیز محدودیت های خاص محیط زندگی اش قرار داشت.این تأثیرپذیری، مانع تبیین بهینه واقعیت ها و حقایق گردیده است؛ با این حال، با روشنگری های ارزنده و ارائه برخی اطلاعات کمیاب، به بازسازی بخشی از تاریخ هند مدد رسانده است.در این مقاله، ابتدا تلاش می شود که شناخت اجمالی از زندگی مولف تاریخ اسدبیگ و شخصیت و طرز تفکر او به دست آید.آنگاه با بررسی مندرجات اثر تاریخی وی، به بیان ویژگی های تاریخ نگاری کتاب اسدبیگ پرداخته شود.مشخص ساختن چگونگی برخورد مولف تاریخ اسدبیگ با اهالی قدرت، میزان شجاعت و صراحت وی در بیان واقعیت ها، حد پایبندی او به مستندنویسی و علت جویی وقایع، میزان اهتمامش در رعایت ترتیب زمانی مطالب کتاب، محدود نشدن مولف به تاریخ سیاسی و عنایت به تبیین تاریخ اجتماعی و اقتصادی آن روزگار، از جمله نکاتی است که در بحث تاریخ نگاری مطرح می شود
مطهری و مفاهیم تاریخی در قلمرو فلسفه علم تاریخ
حوزه های تخصصی:
پرداختن به فلسفه تاریخ و نیز برانگیختن صاحبان علم و خرد به تفکر درباره تاریخ، از دغدغه های استاد مطهری بود. وی در حوزه مسائل معرفت شناسی تاریخی مباحث گسترده ای دارد و درباره فلسفه علم تاریخ و به ویژه تعریف ها و مفاهیم تاریخی نیز صاحب آرای گوناگونی است. این پژوهش می کوشد با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی و از راه مراجعه مستقیم به آثار مطهری، به معرفی، نقد و بررسی آرای او در این زمینه بپردازد. براساس دستاوردهای این تحقیق، به دلیل اتکای مطهری بر چند مبنای متفاوت معرفتی، مباحث او در حوزه فلسفه تاریخ، حاوی تناقض ها و نارسایی هایی است. شاید علت اصلی این امر، فقدان تخصّص تاریخی او، به ویژه در حوزه فلسفه علم تاریخ باشد؛ عرصه ای که به علت کثرت مشغله های فکری مطهری؛ زمینه لازم برای ورود او به آن فراهم نیامد. به علاوه، خاستگاه این علم غرب است و در روزگار او بسیاری از آثار مربوط به آن، به زبان فارسی ترجمه نشده بود. اما به علت اشراف مطهری به نظرگاه های اسلام و تسلط او بر فلسفه اسلامی، آرای او در حوزه فلسفه نظری تاریخ از استحکام، قوت و جذابیت فراوان برخوردار است.